نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آخرین سوژه - مهناز پارسا

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۸/۰۳
تقریبا داستان خوبی بود. نویسنده ای که به دنبال سوژه میگردد و همراه با داش آکل به مکانی میرود که پر از سوژه برای داستان نویسی است. از خلاقیت و قدرت تخیل قوی نویسنده خوشم آمد. شبیه این قصه را جایی نشنیده بودم و در نوع خودش منحصر به فرد است. اما داستان داش آکل برای من یک جورهایی مقدس است و برای همین خیلی از این مسئله که نویسنده قصد داشت داستان را بازنویسی کند، خوشم نیامد. خصوصا این که عشق داش آکل و مرجان، از نوع عشق های افلاطونی است و به همین دلیل، از این که نتوانست در مدت زمان مقرر قصه را به سرانجام برساند، خوشحال شدم. البته این که داش آکل به ازدواج مرجان اشاره میکند نیز، یادآور مروت و جوانمردی اوست، حتی پیشنهاد طلاق مرجان هم به نظرم منطقی نبود، زیرا شخصیت عاشق و مهربان داش آکل، آن هم با مرامی که از وی سراغ داریم، نمیپذیرد که معشوقش لحظه ای ناراحت شود و یا آزاری ببیند. پایان قصه هم کمی گیج کننده بود و این را دوست نداشتم.
مجیدناجی
۱۴۰۳/۰۷/۱۱
داستان در مورد نویسنده‌ای است که با قهرمانهای قصه‌ها زندگی میکند و به کمک آنان داستانهای بعدی خود را نگارش میکند به نوعی از آن‌ها کمک میگیرد یا الهام میگیرد. آخر داستانش بسته نشد که منظور این بود که این روند برای نویسنده ادامه دار است. ممنونم از تمام عزیزان روشنایی گستر کتابراه
Negin
۱۴۰۳/۰۵/۲۴
خطر اسپویل :
داستان در مورد دختری که دنبال سوژه میگرده برای نوشتن داستان با پهلوان میرن تو دنیای سوژه ها متاسفانه دختر نمیتونه طبق قانون اونجا عمل کنه و تو زمان مقرر اونجا رو ترک کنه. برا همین برای همیشه اونجا گیر میافته
فریبا نوروزی
۱۴۰۳/۰۸/۱۲
داستان بدی نبود اما براساس واقعیت نبود و یه داستان توهمی بود. فقط اون داستان‌هایی که خانمه برمی‌داشت که بنویسه و نمی‌نوشت واقعی بودند اما خوب هیچ کدوم رو ادامه نداد.
مرتضی ظهیری
۱۴۰۳/۰۷/۰۹
خوب بود، فقط کافیه ذهنت رو بهش بسپاری تا بفهمی... ((با این که آخر داستان من هم نمی‌دونم چرا جمع بندی نکره و باز گذاشته.. 😂😂))
ممنون از کتابراه
معصومه اکرمی
۱۴۰۳/۰۸/۲۰
از نظر من جالب نبود با وجود این از دست اندر کاران کتابراه کمال تشکر را دارم واز زحماتشان تشکر میکنم
حسن بیکدلی
۱۴۰۳/۰۸/۰۶
جالب بود برام گریزی به داش آکل صادق خان هدایت
استاد مسلم داستان نویسی نوین
روح صادق قرین آرامش
مریم معز
۱۴۰۳/۰۶/۰۵
سلام، داستان کوتاهی بود. اسم داش آکل را شنیده بودم. پایان داستان باز مونده بود
محمدرضا دژاکام
۱۴۰۳/۰۸/۲۶
خیلی خیلی عالی لطفا دوباره از این کتاب بذارید
A.asgari
۱۴۰۳/۰۵/۰۱
واقعا هیچی ازش نفهمیدم خیلی گنگ بود برام
Fzh
۱۴۰۳/۰۸/۲۲
اخرشو نفهمیدم چیشد؟ روح شدن؟