نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی چهرهای در سایه روشن - راضیه سلیمی
مرتبسازی: پیشفرض
داستان فوق العاده زیبایی بود و موضوع بسیار خوبی هم داشت. درباره دختری بود که در بچگی توسط یکی از بستگان مورد تجاوز جنسی قرار میگیره ولی حالا در بزرگسالی با این که ماجرا رو به خاطر نمیاره، شبها کابوس میبینه، از مردها گریزونه و قرص اعصاب مصرف میکنه.. متاسفانه این مسئله با این که زیاد اتفاق میفته، یا در خفا باقی میمونه یا روش سرپوش گذاشته میشه و از پاکی و معصومیت کودکان سوءاستفاده میشه. خیلی باید آموزش حفظ حریم شخصی و خصوصی بودن اندام های جنسی توسط والدین و حتی در مهدکودکها و مدارس جدی گرفته بشه. ممنون از خانه داستان چوک به خاطر این داستان عالی. اجرای راوی هم خوب بود، فقط جیغ ها خیلی مصنوعی بود و کاش سعی نمیکردند تن صدا رو کنترل کنند که کار طبیعی تر دربیاد، وگرنه احساسشون هم عالی بود. همگی خسته نباشید.
چه داستان ترسناکی در مورد یک دختر بود که عکسهای بچگیاش را چاپ کرده است در آن عکس مردی را میبیند که نمیشناسد اذان پس دوباره کابوسهایی شروع میشود وسهایی که در آن سایهای سیاه به او نزدیک میشود و قصد دارد او را خفه کند او نمیتواند فریاد بزند. با خواهرش تماس میگیرد و عکسها را تعریف میکند خواهرش میگوید که آن مرد پسرخاله مادر هست که در گذشته با او دعوا کرده. دختر مادرش فوت شده و با خاطرات گذشته اندوهگین میشود دوباره کابوس میبیند و به خواهرش زنگ میزند و خواهرش بالاخره میگوید که پسرخاله مادر در گذشته که او خیلی کوچک بوده او را کتک زده و برای همین مادرش با او گلاویز شده و به او دشنام داده. دختر با شنیدن این حرفها عکس را به سرعت پاره کرد و خشمگین شد.
با سلام به تیم محترم کتابراه تشکر از اینکه یکسری کتاب به رایگان در اختیار کاربران قرار میدهند وآرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون برای تمامی دست اندرکاران محترم دارم. این کتاب در واقع اثر مخرب آزار و اذیتهای دوران کودکی را به شکل یک داستان روایت میکند و بخصوص برای مادران مجردی که فرزندان کوچک دارند توصیه میشودمادر یا پدر به هیچ عنوان فرزندان کوچک و آسیب پذیر خود را نباید با افراد حتی فامیل خانواده تنها بگذارند چون افکار شیطانی ممکن است در لحظه به ذهن انسان های مستعد آن، خطور کند و برای آن بجه مثل دختر داستان بالا عواقب جبران ناپذیری بوجود آورد. بنظرم پدران و مادران این جور داستانها را باید بیشتر بخوانند.
داستان ترسناکی بود اما واقعیت داشت فکر کنم داشت درمورد تجاوز به کودکان صحبت میکرد که پسرخاله مادرش به این دختر در کودکی تجاوز کرده بود و این باعث شده بود که این دختر تمام عمر خودش را در ترس و وحشت بگذراند همیشه آن مرد با پوششی خاکستری برایش عامل ترس و وحشت شده بود. و در زجر به سر میبرد و مطمئنا قرص مصرف میکرد. چه کودکانی که در سرزمین ما متاسفانه مورد تجاوز قرار میگیرند و چقدر حیف که به والدین برای تربیت جنسی بچه هایشان آموزش نمیدهند که بتوانند به بچه هایشان همه مسائل را در حد و اندازه سن آنها آموزش دهند که با این مشکل مواجه نشوند و بتوانند حتی در نبود پدر و مادر از خود مراقبت کنند
داستان خوبی بود صدای راوی هم عالی بود داستان دختری جوان که در کودکی بهش تجاوز شده بود که حتی یادش هم نمیومد که چه اتفاقی براش افتاده یا چه کسی بوده طرف فقط کابوس ادم خاکستری پوشی رو میبینه همیشه و نمیتونه جیغ بزنه بعد از مرگ مادرش وقتی عکسهای قدیمی و چاپ میکنه یه مرد ناشناسی میبینه و بعد معلوم میشه اون مرد بهش تجاوز کرده و چقدر روحیه دختر رو خراب کرده که از بچگی چنین کابوسی میدیده حتی طرف و یادش نیست و حتی یادش هم نیست بهش تجاوز شده خیلی روحیه زن حساسه از هرچی مرده بدش میاد و نمیخواد حتی توی تاکسی هم مردی کنارش بشینه ممنون از کتابراه
داستان در مورد تجاوز است. متاسفانه افرادی بیمار که هیچ بویی از انسانیت نبردهاند برای لذت چند دقیقهای خود زندگی انسان بیگناهی را برای یک عمر خراب میکنند. متاسفانه درجامعه سنتی ما اینگونه رفتارها زیاد است چون کسی که موردتجاوز قرار میگیرد سکوت میکند برای حفظ آبرو. در صورتی که اوقربانی است و باید حق خود را بگیرد باتمام توان. ممنونم از صداپیشگان عزیز و زحمتکش کتابراه
باسلام به برنامه چوک بسیاربسیارزیبا ودلنشین ودوست داشتنی وقابل تامل بود قصه دختری که بهش تعرض شده وذهنش درگیر این اتفاق شده وراوی بسیا زیبا اجرا کردند واقعا صدای دلنشین و فرازوفرودهای به موقع باعث میشه که ازداستان خارج نشوی داستانی کوتاه بااجرایی بسیارزیبا باصدایی قشنگ من که خیلی دوست داشتم
راضیه سلیمی قصه را در کتاب صوتی چهرهای در سایه روشن از جایی شروع میکند که زن جوانی در یک تاکسی نشسته و عکسهای قدیمیای را که به تازگی چاپ کرده زیرورو میکند زن از بابت دیدن آن عکسهای قدیمی شوق زیادی دارد؛ زیرا بعد از گذشت سالهای طولانی نگاتیو آنها را در صندوقچهی وسایل مادر مرحومش پیدا کرده آن عکسها تصویری از خاطراتی را برایش زنده میکنند که پیش از این هیچ تصوری از آنها نداشته است. عکسها مربوط به تولد او هستند. خودش را نگاه میکند که خوشحال در آغوش مادرش آرام گرفته و اعضای فامیل نیز دور تا دورش نشسته اند؛ چهرههای خندانی که بعضی از آنها را به یاد میآورد و بعضی را نه زن با بیخیالی و سرخوشی خاصی که از دیدن این خاطرههای دور اما تازه کشف شده دارد آنها را با سخاوتمندی به زنی که در کنارش در تاکسی نشسته و سعی دارد تا احساس کنجکاوی زاید الوصفش برای دیدن آن عکسها را پنهان کند نشان میدهد و...