نقد، بررسی و نظرات نمایش صوتی در انتظار گودو - ساموئل بکت
4.1
22 رای
مرتبسازی: پیشفرض
در ابتدا یک تبریک جانانه به تیم آوانامه می گویم چه آرمان سلطان زاده، مهبد قناعت پیشه و سایر گویندگان، که اجرایی فوق العاده داشتند و چه تیم تدوینگر کار که با فضاسازی مناسب، موجب گیرایی هرچه بیشتر اثر شدند. در مورد خود نمایشنامه می توان گفت ساموئل بکت کوشیده تا با خلق داستانی نمادین، پوچی زندگی از منظر خودش را نشان دهد. او برای این کار دو شخصیت به نام های ولادیمیر و استراگون را خلق کرده که هیچ کار مفیدی انجام نمی دهند و فقط در انتظار شخصی به نام گودو هستند، در حالی که از او هیچ شناخت و اطلاعات دقیقی ندارند. من با ایده این نمایش و محتوای آن چندان موافق نیستم و قبل از شنیدن اثر نیز، پایان آن را می دانستم و کار را صرفاً به خاطر لذت بردن از اجرا شنیدم. در کل بزرگترین نقطه قوت کار، اجرای حرفه ای هست به غیر از این محتوای چندان جذابی ندارد
این نمایش از شاهکارهای تئاتر دنیا به نویسندگی بکن است، به اکثر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. نمایشنامه و کتابهای زیادی توسط نویسندگان متفاوت با وام گرفتن از سوژه این نمایش، نوشته شده است، هنرمندان هنرهای نمایشی در سالهای متمادی در مرکز و شهرستانهای زیادی با ترکیبات متفاوت هنری و سبک و سیاق متفاوت این کار را تمرین و اجرا رفتهاند، در سال ۸۲ در کرمان نیز ما این نمایشنامه را کار کردیم، دو شخصیت اصلی نمایش نامه که با دیوانگی شیرینی به دنبال و در آرزوی دین چیز یا کسی هستند که ممکن است اصلا وجود نداشته، و یا داشته باشد. اما پزوتو و دوستش با دیوانگی شیرین خود که به نوعی زندگی انسان امروزی را یدک میکشد. انسان را موجودی بدون هدف در دنیای به هم ریخته امروزه نشان میدهد که همیشه منتظر آمدن شخصی برای زندگی بهتر و قابل تغییر میباشند و...
این کتاب یه نمایشنامهی دو پردهای هست که در یه مکان و زمان نامعلوم اتفاق میافته. دو شخصیت اصلی داستان، ولادیمیر و استراگون، دو مرد ولگرد و سرگردان هستن که منتظر یه آدم مرموز به اسم گودو هستن. هیچ کس دقیقاً نمیدونه گودو کی هست و چرا باید منتظرش باشن، ولی این انتظار تبدیل به محور اصلی زندگی این دو شخصیت شده. در انتظار گودو پر از دیالوگهای طعنه آمیز و موقعیتهای پوچه و ابهامه. بکت با ظرافتی مثال زدنی، پوچی و بی معنایی زندگی رو به تصویر میکشه و مخاطب رو به فکر فرو میبره.
در انتظار گودو...... اسمی بود که بالاخره باید شنیده میشد و اجرای خوب و شنیدنی بود..
اما من اصلا نتونستم با متن ارتباط بگیرم، بنظرم اون مفهوم عمیق که خیلیا به ظاهر میگن درون داستان وجود داره برای من ناپیدا بود... حوصله سر بر و حتی گاهی باعث سر درد میشد مثلا شروع فصل سوم من حالم داشت بد میشد از تکرار اون جملهها پشت سرهم.... بهرحال از جانب من توصیه نمیشه چون قرار نیست چیزی بهتون اضافه کنه...
اما من اصلا نتونستم با متن ارتباط بگیرم، بنظرم اون مفهوم عمیق که خیلیا به ظاهر میگن درون داستان وجود داره برای من ناپیدا بود... حوصله سر بر و حتی گاهی باعث سر درد میشد مثلا شروع فصل سوم من حالم داشت بد میشد از تکرار اون جملهها پشت سرهم.... بهرحال از جانب من توصیه نمیشه چون قرار نیست چیزی بهتون اضافه کنه...
شاید در ابتدا فکر کنید نمایش صوتی بی معنی را گوش میدهید ولی وقتی نام ساموئل بکت در میان باشد حرفی هم برای گفتن است
گودو نماد هدف نهایی و معنای اصلی و هستی معنا است که انسان در طول زندگی برای یافتن آن زجر میکشد و به دنبال آن میگردد
اما آن معنا هیچ وقت پیدا نمیشود
و تقلای انسان سرانجام بیهوده واقع میشود
هر دو کاراکتر اصلی نمایشنامه (ولادیمیر و استراگون) در انتظار فردی به نام گودو هستند که برای هردو آنها آشناست.
صحنه ما بیابانی برهوت است که در آن فقط یک درخت خشک و پوسیده قرار دارد
درخت میتواند نماد امید حرکت به سمت معنای زندگی باشد که چون انسان هیچ وقت به اصطلاح: به تَه چیزی رسیدن
و بیابانی برهوت که نمادی از عادات و تفکرات و ساختاری جبری است که در این جهان برای انسان تعریف شده
زیرا پوچ گرایان انسان را موجودی میدانستند که مجموعهای از تفکرات، باورها، غرایز و گرایشات که عواملی جبری هستند، او را محدود کرده و او امیدی پوچ برای رسیدن به آخر زندگی و هدف نهایی زندگی دارد ولی این امید و تقلا عبث مطلق است.
زیرا زندگی اساسا هیچ معنا و هدف نهاییای ندارد.
زیرا صحنه تغییر نمیکند و سکونی ابدی دارد.