نقد، بررسی و نظرات کتاب بخش دی - فریدا مک فادن
4.6
290 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Helia aqania
۱۴۰۳/۰۱/۲۶
191
واقعا از همه نظر میشه گفت که کتاب عالی بود هم از نظر نوشتاری هم از نظر پردازش ذهنی همه چیز از نظر من عالی بود واقعا میشه گفتش که پایانی برای کتاب در نظر گرفته شده بود که اصلاً قابل حدس نبود از همه مهمتر این بود که انقدر خوب توضیح داده شده بود راجع به شخصیت ها که شما جای هر شخصیتی می تونستی زندگی کنی انقدر واضح بود همه چیز انگار که شما خودتون داشتین جای اون شخصیت فکر می کردین مخصوصاً شخصیت ایمی برای من خیلی جالب بود این اعتماد کردن سریع به بیمارا چه به دکتر و همه آدم هایی که اونجا بودند و زود تغییر عقیده دادنش همه اینا یه چیزی رو به شما می فهمونه که دکترها هم آدم هایی هستند که می تونن بیمار بشن میتونن خودشون بیماری رو درمان کنند ولی خودشون مبتلا به همون بیماری باشند و در کل به نظر من این کتاب فوق العاده است و بهترین کتابیه که می تونید توی این ژانر بخونید
خطر اسپویل :
داستان رمان در یک بیمارستان روانی آغاز می شود، جایی که پرستار جوانی به نام امی برنر به تازگی در بخش دی (Ward D) بیمارستان مشغول به کار شده. این بخش به بیماران روانی خطرناک اختصاص دارد و امی آرام آرام متوجه می شود که اتفاقات عجیبی در این بخش در حال رخ دادن است. با بیماران مرموز و کارکنان مشکوک بیمارستان مواجه می شود و به تدریج به رازهای تاریکی که در دل این بخش پنهان شده اند پی می برد. او تلاش می کند تا بین وظایف حرفه ای خود و کنجکاوی شخصی اش تعادل برقرار کند، اما هرچه بیشتر تحقیق می کند، بیشتر در شبکه ای از دروغ ها و خیانت ها فرو می رود. او باید با ترس ها و شک های خود مواجه شود و راهی برای نجات خود و بیماران پیدا کند. امی برنر به عنوان شخصیت اصلی داستان، زنی باهوش است و با وجود ترس ها و تردیدهایش، تلاش می کند تا حقیقت را کشف کند. او نمادی از شجاعت و پشتکار است و تصمیمات او نقش مهمی در پیشبرد داستان دارد. دیگر شخصیت ها البته بیماران هستند که هر یک شخصیت منحصر به فردی دارند با گذشته ای پر از راز و هر یک از طیف گسترده ای از اختلالات روانی رنج می برند. این بیماران نه تنها برای امی مانعی هستند بلکه هر یک از آن ها تکه ای از پازل بزرگ تر داستانند. بعد از بیماران، کارکنان بیمارستان هستند که آن ها نیز کمتر از بیماران شخصیت پیچیده تری ندارند. هر کدام شان انگیزه ها و اهداف خاص خود را دارند و برخی از آن ها دوست و حامی امی هستند و بعضی دیگر دشمنان مخفی او. اول از همه ترس و دلهره است که یکی از تم های اصلی رمان به شمار می رود. مک فادن با استفاده از تکنیک توصیف دقیق و صحنه های پر از تعلیق، توانسته فضایی ایجاد کند که خواننده را هر لحظه در وضعیت اضطراب و نگرانی نگه دارد. بی نقد جالب و مهیج
داستان رمان در یک بیمارستان روانی آغاز می شود، جایی که پرستار جوانی به نام امی برنر به تازگی در بخش دی (Ward D) بیمارستان مشغول به کار شده. این بخش به بیماران روانی خطرناک اختصاص دارد و امی آرام آرام متوجه می شود که اتفاقات عجیبی در این بخش در حال رخ دادن است. با بیماران مرموز و کارکنان مشکوک بیمارستان مواجه می شود و به تدریج به رازهای تاریکی که در دل این بخش پنهان شده اند پی می برد. او تلاش می کند تا بین وظایف حرفه ای خود و کنجکاوی شخصی اش تعادل برقرار کند، اما هرچه بیشتر تحقیق می کند، بیشتر در شبکه ای از دروغ ها و خیانت ها فرو می رود. او باید با ترس ها و شک های خود مواجه شود و راهی برای نجات خود و بیماران پیدا کند. امی برنر به عنوان شخصیت اصلی داستان، زنی باهوش است و با وجود ترس ها و تردیدهایش، تلاش می کند تا حقیقت را کشف کند. او نمادی از شجاعت و پشتکار است و تصمیمات او نقش مهمی در پیشبرد داستان دارد. دیگر شخصیت ها البته بیماران هستند که هر یک شخصیت منحصر به فردی دارند با گذشته ای پر از راز و هر یک از طیف گسترده ای از اختلالات روانی رنج می برند. این بیماران نه تنها برای امی مانعی هستند بلکه هر یک از آن ها تکه ای از پازل بزرگ تر داستانند. بعد از بیماران، کارکنان بیمارستان هستند که آن ها نیز کمتر از بیماران شخصیت پیچیده تری ندارند. هر کدام شان انگیزه ها و اهداف خاص خود را دارند و برخی از آن ها دوست و حامی امی هستند و بعضی دیگر دشمنان مخفی او. اول از همه ترس و دلهره است که یکی از تم های اصلی رمان به شمار می رود. مک فادن با استفاده از تکنیک توصیف دقیق و صحنه های پر از تعلیق، توانسته فضایی ایجاد کند که خواننده را هر لحظه در وضعیت اضطراب و نگرانی نگه دارد. بی نقد جالب و مهیج
داستان در رابطه با دختریه که قراره شب رو در یک تیمارستان روانی بگذرونه که قفل الکترونیک دارد و اوضاع در اوایل داستان خطرناک به نظر نمیاد اما این یه کتاب جناییه و قرار نیست همین طور بمونه ما از اول داستان متوجه میشیم که چیزی در گذشته این دختر هست که این شب رو برای اون ازار دهنده و غیر قابل تحمل کرده و روند داستان به گونهای است که که این سوال در اواخر کتاب پاسخ خودش رو پیدا میکنه و میتوان اینو یکی از جذابیتهای داستان دونست، ارتباط گرفتن با شخصیتها کار سختی نیست و پایان داستان به شدت غیر قابل حدس زدن و تا حدی باورنکردنی بود یکی از ویژگیهای آثار فریدا مک فادن غیر قابل حدس زدنه پایان اون هاست و این کتاب هم شما رو غافل گیر میکنه مخصوصا هر چه به اخر کتاب نزدیک تر میشید.
روند داستان خسته کننده نبود و من مدام اشتیاق داشتم تا پایانش رو ببینم اگر به اثار معمایی با پایان شگفت اور علاقه دارید پیشنهاد میشه و بین اثاری که از مک فادن خوندم میتونم بگم یکی از بهترینها بود. اگر از این کتاب خوشتون بیاد حتما اثار دیگه مثل «هیچوقت دروغ نگو» از همین نویسنده هم میپسندین.
روند داستان خسته کننده نبود و من مدام اشتیاق داشتم تا پایانش رو ببینم اگر به اثار معمایی با پایان شگفت اور علاقه دارید پیشنهاد میشه و بین اثاری که از مک فادن خوندم میتونم بگم یکی از بهترینها بود. اگر از این کتاب خوشتون بیاد حتما اثار دیگه مثل «هیچوقت دروغ نگو» از همین نویسنده هم میپسندین.
خطر اسپویل!
کتاب بدی نبود ولی همونطور که بقیه هم گفته بودند نسبت به بقیه آثار فریدا مک فادن خیلی ضعیف تر بود اونجوری هیجان و معمایی بودن و رازآلود بودن رو نداشت یه جاهایی ایمی حماقت میکرد یه جاهایی هم خود کتاب سوتی میداد مثلا با اونهمه سروصدا و رفتن برق چطوری هیچ بیماری بیرون نیومده بود و راهرو خالی بود؟ یا کتاب یه جاهایی گفت که جید یه هفتس که اومده اونجا یه جاهایی هم گفت که هشت ساله اومده و این واقعا یک سوتی خیلی بزرگه! ایمی که میدونست جید ازش متنفره چطوری حرفش رو باور کرد؟ مگه گبی بهش نگفته بود که دکتر بک یه پیرمرده، پس چرا هیچ شکی نکرد؟ اونجایی که دکتر بک بهش گفت کمرون رفته بیرون چجوری یادش نیومد که اگه رفته بود بیرون صدای در میاومد؟ یا مثلا واسهی هر چیز احمقانهای سریع میله هاش در میآورد ولی لحظهای که دیمن گرفته بودش با میله هاش نزدش؟ یا دیمن که خودش جا زده بود جای دکتر بک چجوری اینهمه اطلاعات دقیق در مورد بیماران اسکیزوفرنی داشت؟ و چرا پرونده خودش و جید رو (برای اینکه ایمی نفهمه) مخفی نکرد؟ و کلی چیزهای دیگه. برای همین وقتی که آخر همه چیرو فهمید من هیچ هیجانی نداشتم چون خودم میدونستم و کلا از این کتاب خوشم نیومد😐
کتاب بدی نبود ولی همونطور که بقیه هم گفته بودند نسبت به بقیه آثار فریدا مک فادن خیلی ضعیف تر بود اونجوری هیجان و معمایی بودن و رازآلود بودن رو نداشت یه جاهایی ایمی حماقت میکرد یه جاهایی هم خود کتاب سوتی میداد مثلا با اونهمه سروصدا و رفتن برق چطوری هیچ بیماری بیرون نیومده بود و راهرو خالی بود؟ یا کتاب یه جاهایی گفت که جید یه هفتس که اومده اونجا یه جاهایی هم گفت که هشت ساله اومده و این واقعا یک سوتی خیلی بزرگه! ایمی که میدونست جید ازش متنفره چطوری حرفش رو باور کرد؟ مگه گبی بهش نگفته بود که دکتر بک یه پیرمرده، پس چرا هیچ شکی نکرد؟ اونجایی که دکتر بک بهش گفت کمرون رفته بیرون چجوری یادش نیومد که اگه رفته بود بیرون صدای در میاومد؟ یا مثلا واسهی هر چیز احمقانهای سریع میله هاش در میآورد ولی لحظهای که دیمن گرفته بودش با میله هاش نزدش؟ یا دیمن که خودش جا زده بود جای دکتر بک چجوری اینهمه اطلاعات دقیق در مورد بیماران اسکیزوفرنی داشت؟ و چرا پرونده خودش و جید رو (برای اینکه ایمی نفهمه) مخفی نکرد؟ و کلی چیزهای دیگه. برای همین وقتی که آخر همه چیرو فهمید من هیچ هیجانی نداشتم چون خودم میدونستم و کلا از این کتاب خوشم نیومد😐
این کتاب محشره. تا حالا از فریدا مک فادن هیچ کتابی نخونده بودم و الان عاشقش شدم. میخوام بقیه کتاباشم بگیرم بخونم. تازه توی نظرات دیدم دوستان گفتند که این کار نسبت به بقیه کارای این نویسنده ضعیفتر بوده! پس بقیه کارهاش خدا میدونه چقدر خوبند. واقعا رازآلود بودن این کتاب خیلی جذاب بود. اصلا چیزی رو نمیشد حدس زد و چند بار در طول مطالعهی اون شوکه میشید. من که نمیتونستم کتاب رو زمین بذارم و از عصر تا شب توی چند ساعت تمومش کردم. جالب این بود که زندگی کاراکتر اصلی در گذشته و خارج از بیمارستان به زمان حال و داخل بخش دی گره میخوره و همهی اینها یک داستان معمایی و جنایی فوقالعاده رو به وجود آورده.. خود نویسنده ظاهرا پزشکه و با پایهی علمی داستانسرایی کرده، بعضی قسمتها به انواعی از بیماریهای روانی اشاره کرده و توضیحاتی داده که اطلاعات ما رو تا حدودی میتونه افزایش بده. در کل اگر این کتاب رو نخونید، خودتون ضرر کردید. بهترینه.
خطر اسپویل :
داستان در مورد ایمی برنر دانشجوی پزشکیه که باید شبی رو در بخش دی که محل بستری بیماران روان است، همراه با یک دانشجوی دیگه، شیفت ۱۲ ساعته ی شب رو بگذرونه. وقتی وارد میشه پزشک بخش دکتر بک و پرستار شیفت، رامونا، به استقبال اونها میان؛ شرایط بخش رو بهشون توضیح میدن و رمز مخصوص خروج از بخش رو به دو دانشجوی پزشکی داستان (که با هم گذشته ای داشتن) میدن. ایمی بین لیست بیماران بخش به نام آشنایی میرسه. دوست دوران کودکیش که از مهدکودک تا ۱۶ سالگی با هم رفیق بودن. شرایط بخش ایمی رو می ترسونه. ابتدا از جید، دوست دوران کودکیش، دوری میکنه، ولی شرایط حاکم بر بخش طوری میشه که ایمی و جید مجدد با هم صحبت میکنن و در این بین، فلش بکی هم به گذشته و اتفاقات بین ایمی و جید زده میشه. اتفاقات داستان به جایی میرسه که ایمی نمیدونه دیگه به چه کسی میتونه اعتماد کنه. ۱۲ ساعت پر وحشت برای ایمی با ماجراهای هیجان انگیزی برای مخاطب همراهه و تا فصل آخر و عبارت های پایانی غافلگیری ادامه داره. زیاد نمیتونم در مورد خط و روند داستان توضیح بدم چون نمیخوام اسپویل کنم و مزه خوندنش رو از بین ببرم. کتاب قطعا برای طرفداران ژانر سایکو-تریلر جذاب و دلچسب خواهد بود. اما به عنوان یکی از طرفداران این ژانر به نظرم نویسنده یه جاهایی تو داستان صادق نبود و این عدم صداقت بخصوص در داستانی که راوی اول شخص داره، غیر منطقیه. اما در کل کتاب به نظر من امتیاز ۸ از ۱۰ رو میگیره. نشر کوله پشتی و نون این کتابو ترجمه کردن که من ترجمه نشر نون (صبا ایمانی) رو خوندم و ترجمه روان و قابل قبولی داشت. کامنت های کتاب رو که میخوندم میگفتن ۹۹٪ متن ترجمه شده و فقط یه سری جملات و کلمات خاص که جلوی چاپ کتاب رو میگرفته تغییر کرده
داستان در مورد ایمی برنر دانشجوی پزشکیه که باید شبی رو در بخش دی که محل بستری بیماران روان است، همراه با یک دانشجوی دیگه، شیفت ۱۲ ساعته ی شب رو بگذرونه. وقتی وارد میشه پزشک بخش دکتر بک و پرستار شیفت، رامونا، به استقبال اونها میان؛ شرایط بخش رو بهشون توضیح میدن و رمز مخصوص خروج از بخش رو به دو دانشجوی پزشکی داستان (که با هم گذشته ای داشتن) میدن. ایمی بین لیست بیماران بخش به نام آشنایی میرسه. دوست دوران کودکیش که از مهدکودک تا ۱۶ سالگی با هم رفیق بودن. شرایط بخش ایمی رو می ترسونه. ابتدا از جید، دوست دوران کودکیش، دوری میکنه، ولی شرایط حاکم بر بخش طوری میشه که ایمی و جید مجدد با هم صحبت میکنن و در این بین، فلش بکی هم به گذشته و اتفاقات بین ایمی و جید زده میشه. اتفاقات داستان به جایی میرسه که ایمی نمیدونه دیگه به چه کسی میتونه اعتماد کنه. ۱۲ ساعت پر وحشت برای ایمی با ماجراهای هیجان انگیزی برای مخاطب همراهه و تا فصل آخر و عبارت های پایانی غافلگیری ادامه داره. زیاد نمیتونم در مورد خط و روند داستان توضیح بدم چون نمیخوام اسپویل کنم و مزه خوندنش رو از بین ببرم. کتاب قطعا برای طرفداران ژانر سایکو-تریلر جذاب و دلچسب خواهد بود. اما به عنوان یکی از طرفداران این ژانر به نظرم نویسنده یه جاهایی تو داستان صادق نبود و این عدم صداقت بخصوص در داستانی که راوی اول شخص داره، غیر منطقیه. اما در کل کتاب به نظر من امتیاز ۸ از ۱۰ رو میگیره. نشر کوله پشتی و نون این کتابو ترجمه کردن که من ترجمه نشر نون (صبا ایمانی) رو خوندم و ترجمه روان و قابل قبولی داشت. کامنت های کتاب رو که میخوندم میگفتن ۹۹٪ متن ترجمه شده و فقط یه سری جملات و کلمات خاص که جلوی چاپ کتاب رو میگرفته تغییر کرده
کتاب های فریدا واقعا تو ژانر معمایی و کمی ترسناک عالیه، میتونم بگم از اون کتاب هاست که اصلا نمیتونید زمین بذاریدش و سریع تمومش میکنید. حجم مناسبی داشت و من تو دو روز کل کتاب رو تموم کرد. ترجمه خیلی روان بود و به راحتی میتونید با کتاب ارتباط برقرار کنید، اما میتونست بهتر باشه به شخصه همونطور که گفتم من کتاب های فریدارو خیلی دوست دارم و هر کتابش داستان تکراری نداره اما این یکی نسبت به بقیه یکم ضعیف عمل کرد برای مثال خدمتکار! میتونست طولانی تر باشه طوری که تو صفحه آخر نگی کاش قبلش جزئیات بیشتری میداد وقتی قرار بود اینطوری تموم شه. در کل اگر دنبال کتاب هیجان انگیز و رازآلود هستید و میخواید سرگرم شید و سریع تموم شه، پیشنهاد خوبیه. امتیاز کلی از ۱۰ میتونم ۵/۵ بدم
اولین کتابی بود ک از نویسنده فریدا مک فادن خوندم. خیلی یهویی یه کتاب رندومو انتخاب کردم و فکر هم نمیکردم ک زیاد برام جالب باشه یا جذبم کنه چون اصلا زیاد اهل کتاب خواندن نیستم.
ولی خب این کتابو شروع کردم تا صحفه ۸۰ طول کشید تا بخونم چون جزئیات رو کاملا شرح داده بود و داستان رو جوری نوشته بود ک کاملا بتونی مثل یک فیلم تصورش کنی. ولی خب از ۸۰ به بعد تا اخرش ک صحفه ۲۶۰ میشه در یک روز خوندم چون واقعا جالب شد برام خیلیییی هیجان انگیز شد نمیدونم به خاطر اینکه اولین باره همچین کتابی میخونم یا واقعا جذاب بود. اما در کل خیلییی خوب بود من واقعا دوسش داشتم و من الان دنبال یک کتابی میگردم شبیه به این کتاب و موضوعی این چینی🥲
ولی خب این کتابو شروع کردم تا صحفه ۸۰ طول کشید تا بخونم چون جزئیات رو کاملا شرح داده بود و داستان رو جوری نوشته بود ک کاملا بتونی مثل یک فیلم تصورش کنی. ولی خب از ۸۰ به بعد تا اخرش ک صحفه ۲۶۰ میشه در یک روز خوندم چون واقعا جالب شد برام خیلیییی هیجان انگیز شد نمیدونم به خاطر اینکه اولین باره همچین کتابی میخونم یا واقعا جذاب بود. اما در کل خیلییی خوب بود من واقعا دوسش داشتم و من الان دنبال یک کتابی میگردم شبیه به این کتاب و موضوعی این چینی🥲
هوف! باز خوبه موقع خوندن کتاب یادم نرفت نفس بکشم...
حقیقتا الان، هم دلم میخواد تمام بیماریهای کتابو به نویسنده نسبت بدم و هم تحت تاثیر قدرت داستان قرار گرفتم.
جدا از پایان نسبتا غم انگیز بیمارهای بخش دی و فضای داستان که ترجیح میدم نزدیک به فرهنگ خودم باشه و قاعدتا اینجا نبود و خب طبیعیه، واقعا پیچش داستان و طنز ملایمش جالب بود، درکل از اینکه کتاب آبکیای نبود خوشم اومد
اما کاش نویسنده اخرش بحث اون دختربچه رو اونجوری قاطی نمیکرد کلا از شخصیت اصلی خوشم نیومد
پ. ن: ولی فهمیدم جنبه اینکه همه چیز خوب و خوش تموم نشه رو ندارم فقط طبق معمول باید بشینم خودمو قانع کنم که این فقطی داستانه:)
حقیقتا الان، هم دلم میخواد تمام بیماریهای کتابو به نویسنده نسبت بدم و هم تحت تاثیر قدرت داستان قرار گرفتم.
جدا از پایان نسبتا غم انگیز بیمارهای بخش دی و فضای داستان که ترجیح میدم نزدیک به فرهنگ خودم باشه و قاعدتا اینجا نبود و خب طبیعیه، واقعا پیچش داستان و طنز ملایمش جالب بود، درکل از اینکه کتاب آبکیای نبود خوشم اومد
اما کاش نویسنده اخرش بحث اون دختربچه رو اونجوری قاطی نمیکرد کلا از شخصیت اصلی خوشم نیومد
پ. ن: ولی فهمیدم جنبه اینکه همه چیز خوب و خوش تموم نشه رو ندارم فقط طبق معمول باید بشینم خودمو قانع کنم که این فقطی داستانه:)
به جرات میتونم بگم از وقتی رمان میخونم یعنی ده سالگی تا حالا، داستانی به این ترسناکی نخوندم. یه رمان روانشناختی معمایی فوق هیجان وترسناک که اگر مشل قلبی یا اعصاب و روان دارید تو تنهایی نخونید. داستان تو یه شب در بخش روانشناسی با درهای بسته است که با خوندش هم اطلاعات زیادی درباره بیماران روانی به خصوص اسکیزوفزنی به دست میارید هم از ترس موی تنتون سیخ میشه. یه بیمار خطرناک به نام دیمن سایر در اتاق قفل شده ویه عده بیمار اسکیزوفرنی و به ظاهر آروم ولی شبی خونین و پر از وحشت با سبک نوشتن زیبای رفت وبرگشت به حال وگذشته. شما رو با ترسناک ترین رمان روانشناختی تنها میذارم
کتاب فوق العاده خوب و قدرتمندی بود. اسم کتاب مناسب بود. شخصیت پردازی ها خیلی خوب بود و به راحتی میتونستی با هر کدوم از شخصیت ها ارتباط بگیری. کتابی کاملا دقیق بود و اطلاعات روانشناختی بسیار خوبی داخلش بود که باعث شد به این فکر بیفتم که حتما به یه روانپزشک مراجعه کنم. اصلا قابل پیش بینی نبود و ذهن مخاطب رو کاملا به بازی گرفته بود و همین میتونه باعث بشه یه کتاب در ژانر راز الود خیلی موفق بشه و اصلا نمیتونستی پایانش رو حدس بزنی. در کنار عالی بودن نویسنده مترجم هم بسیار توانا بودن و هر بخشی رو کاملا خوب توضیح داده بودن. خوندنش رو بشدت به طرفداران این سبک توصیه میکنم
واقعا خیلی کتاب خوبی بود. به حدی که اصلا نتونستمی لحظهام کنارش بزارم و همش داشتم میخوندمش. متنش واقعا روان بود و آدمو جذب میکرد که بخونیش و بفهمی بعدش قراره چی بشه ادمو تشویق به حدس ماجرا میزد. و چیزی که میشد از هرلحظهی داستان یاد گرفت این بود که باید توی هرموقعیتی بتونیم توان قضاوت کردن رو داشته باشیم و هر حرفیو تا مطمئن نشدیم باور نکنیم و حتما به عواقبش فکر کنیم. باید از قبل مغزمون رو برای تصمیم در هر شرایطی آماده کنیم تا بتونیم با هر موضوعی درست کنار بیایم. در کل عالی بود و خیلی ازش خوشم اومد
واقعا یکی از بهترین کتابهای جنایی هست،
ماجرا در مورد ایمی هست که دختریه که دانشگاه پزشکیه،
به اون شیفت شبی میدن برای بخش D در بیمارستان، که اونجا یک نفر که ایمی خیلییی خوب میشناستش بستریه (برای اینکه اسپویل نشه اینطور گفتم، کتاب رو حتما بخونید تا بفهمید کیه)
بعد اونجا با انواع بیمارها آشنا میشه و حتی با چند تاشون هم صحبت میشه!
با همکارش که دوست پسر سابقشه اونجا وقتشو میگذرونه و ماجرا از جایی شروع میشه که کمرون (همون دوست پسر سابق) ناپدید میشه،
امیدوارم شماهم به اندازهی من از این کتاب لذت ببرید،
((:::
ماجرا در مورد ایمی هست که دختریه که دانشگاه پزشکیه،
به اون شیفت شبی میدن برای بخش D در بیمارستان، که اونجا یک نفر که ایمی خیلییی خوب میشناستش بستریه (برای اینکه اسپویل نشه اینطور گفتم، کتاب رو حتما بخونید تا بفهمید کیه)
بعد اونجا با انواع بیمارها آشنا میشه و حتی با چند تاشون هم صحبت میشه!
با همکارش که دوست پسر سابقشه اونجا وقتشو میگذرونه و ماجرا از جایی شروع میشه که کمرون (همون دوست پسر سابق) ناپدید میشه،
امیدوارم شماهم به اندازهی من از این کتاب لذت ببرید،
((:::
مانند سایر آثاد مک فادن چنان برایم جذاب و تامل برانگیز بود بسختی ناچار بودم ادامه خواندن را متوقف کنم براستی در ژانر جنائی ومعمائی نویسنده از توان فکری وخلاقعیت بالایی برخوردار است. خواننده بندرت و احتمال میتواند صحنه واتفاقات بعدی را حدث بزند. به عبارت دیگر تا آخرین پاراگراف در انتظار میماند که سرانجام چه خواهد شد و در نهایت بصورت تحسین آمیزی پابان داستان رقم میخورد. بمدد ترجمه بسیار روان و شایسته تمجید این اثر وسایر آثار این نویسنده توانا نکات بسیار قابل تامل و آموزنده ای بخواننده عرضه داشته میشود.
کتاب کتاب فوق العادهای بود. بهترین کتاب زندگیم بود. بخش آغازین داستان خوب بود یه ذره رسیدن به ساختمان طول کشید ولی عالی بود. ولی میانههای داستان یه ذره تکراری شد حدود ۴۰. ۵۰ ص. کاش چیز جدیدی اتفاق میوفتاد. و در اخر پایان بندیش که بهترین پایان بندی دنیا بود میخکوب شدم اثلا نمیتونین حدس بزنین.
شخصیت پردازی خوب بود فقط شخصیت جید یه ذره در موردش زیاده روی شد. مثلا ایمی وقتی دید بهترین دوستش دیگه به این روز افتاده باید سعی میکرد دستش رو بگیره ولی زیاده روی کرد.
حتما بخونید
شخصیت پردازی خوب بود فقط شخصیت جید یه ذره در موردش زیاده روی شد. مثلا ایمی وقتی دید بهترین دوستش دیگه به این روز افتاده باید سعی میکرد دستش رو بگیره ولی زیاده روی کرد.
حتما بخونید
فک میکنم فقط منم که بعد از خوندن یه کتاب خوب دوست دارم اونو به بقیه معرفی کنم و الان ساعت ده دقیقه به یک شبه و سریع بعد از خوندنش به صمیمیترین رفیق دانشجوی روانشناسیم ویس دادم و عکس کتاب و فرستادم و گفتم که حتما بخونه این کتاب. ذهنیت و پردازش عالی فریدا مک فادن که از هر جنبه ریزی به قضیه نگاه کرده و توضیحات کامل و جامعاش نه تنها اطلاعاتت و نمیبره یالا بلکه حتی علاقه مندتم میکنه به فهمیدن در مورد روح انسانها و اینکه چقدر خطرناکه اگه روح انسان مریض باشه!
بخش D, سبک متفاوت از بقیهی کتابهای مک فادن بود. به نسبت کتابهای دیگه ش که خیلی زود قابل پیشبینی میشد و درست از آب در میومد، بخش دی بیشتر منو به شک انداخت و تقریبا تا اواخرش جوری دیالوگها رو پیش برد که مجبور میشدم به حدسام شک کنم و عوضشون کنم. برعکس بقیه کتاب هاش که دیگه اون حس معمایی و دلهره رو نمیداد، این یکی واقعا باعث شد دوباره اون حس رو تجربه کنم. بنظرم توی این سبک از نوشتن (منظورم ترکیب جنایت و اسیبهای روحی و روانی) خیلی موفق تر عمل میکنه.
به نظرم نقات قوت این کتاب یکیش این بود که به یکسری جزئیات صحنهها پرداخته بود ولی خیلی داستان رو کش دار نکرده.
داستان کشش خودش رو تا آخر حفظ کرده بود و تقریبا نزدیک به اواخر کتاب یکی و دوتا جای غافلگیر کننده خوب داشت. جاهایی هم که حس سردرگمی و بی اعتمادی شخصیت اول رو نشون میداد، به خوبی قابل حس کردن بود.
تنها نقطه ضعفش پایانش بود که میتونست یکم بهتر یا با جزییات بیشتر باشه، ولی در کل کتابی بود که پیشنهاد خوندنش رو میتونم به بقیه بدم
داستان کشش خودش رو تا آخر حفظ کرده بود و تقریبا نزدیک به اواخر کتاب یکی و دوتا جای غافلگیر کننده خوب داشت. جاهایی هم که حس سردرگمی و بی اعتمادی شخصیت اول رو نشون میداد، به خوبی قابل حس کردن بود.
تنها نقطه ضعفش پایانش بود که میتونست یکم بهتر یا با جزییات بیشتر باشه، ولی در کل کتابی بود که پیشنهاد خوندنش رو میتونم به بقیه بدم
واى بى نظیر بود. بعد چند سال اولین کتابى بود که نتونستم بذارمش زمین. خیلى داستان جالبى داشت و پشت سر هم اتفاقاى جالب مى افتاد. اگه دنبال کتابى هستین که نتونین بذارینش زمین حتما بهتون پیشنهادش میکنم. انقدر خوندم که چشمام درست نمیبینن انقدر منو درگیر کرد که حس مى کردم یه بیمار تو بخش دى هستم که دارم همه چى رو از چشم خودم میبینم. البته اولین کتابم از فریدا مک فادن بود و امیدوارم بقیه ى کتاباشم همین قدر عالى و حتى بهتر باشن!
کتابی بس عجیب بود که قطعا ارزش خواندن دارد. هرچند نویسنده در ابتدا نثری کلیشه ای را برای به تصویر کشیدن وقایع انتخاب می کند اما روند داستان با وجود قابل حدس بودن "بعضی" وقایع آن، خواننده را تا انتها می کشاند و چندین گره داستانی فوق العاده ایجاد می کند که به خوبی از پس باز کردن آن برمی آید. تجربه خواندن چنین رمانی می تواند جالب باشد. من نتوانستم کتاب را دیرتر از ۲۴ ساعت تمام کنم. تا انتها میخکوب شدم.
این کتاب از ابتدا ضعیف عمل کرد و بیشتر برای نوجوانانی که اهل سایکولوژی هستند مناسب میباشد، نقطه قوت این رمان اصطلاحات علمی که در حیطه بیمارستان و فارماکولوژی استفاده میشود بود ولی متاسفانه با اینکه خود دکتر مک فادن از پزشکان حاذق میباشند، تصویر خوب و هیجان انگیزی برای یک خوانندهی حرفهای از محیط بیمارستان نشان نداد و بسیار داستان جهت دار و قابل پیش بینی بود... این اثر برای یک بار خواندن شبانه جالب است نه بیشتر...
واقعا کتاب محشریه داستان درمورد دختری به اسم ایمی هست که دانشجوی پزشکی هست و قراره شیفت شب اون روزش رو توی بخش دی بگذرونه ولی ایمی به دلایلی اصلا از این کار خوشحال نیست و دلش نمیخواد انجام بده ولی به اجبار سر شیفتش حاصر میشه و اتفاقات عجیبی براش میوفته این کتاب جوری بود که هی میخواستم ادامشو بخونم و توی دو روز تمومش کردم اگه به ژنر جنایی و معمایی علاقه دارین شدیدا بهتون پیشنهاد میکنم
جالب بود ولی بنظرم از باقی کتابایی که نوشته ی این نویسنده باشه ضعیفتر بود. میتونست پایان جذابتر و غافلگیر کننده تری داشته باشه و ضمنا میتونست آخر داستان رو مشخصا درست به مخاطب معرفی کنه نه که بگه ایمی دانشجوی پزشکی خودش ام دیوونه بود، خب مشخص نکرد که آیا این دیوونگی باعث آسیب و کشتن افراد میشد یا نه؟ آیا دیوونگیش به گونه ای بود ک قابل کنترل باشه یا به زودی شاهد تبدیل شخصیت ایمی به یکی مثل سایرن یا جید خواهیم بود؟
مثل بقیه کتابهایی که ازخانم فادن خوندم عالی بود دوست داشتم شخصیت پردازی هیجان داستانو به نظرم کتابی که بتونه تو ژانر جنایی اون هیجان وترس لازم روبه مخاطب ارائه بده خواننده روتاانتهای داستان پای کتابش نگه داره شخصیت پردازی خوب داشته باشه ارزش وقت گذاشتن داره کتاب بااینکهی شب تاصبح رودریک مکان دربسته روایت میکنه خوب ازپس ماجرابراومده برای تمام لحظات مخاطب هیجان وبرنامه داره
به نظرم میتونست غافلگیرانهتر تموم بشه. اما به لطف متن و ترجمه روان کتاب، میتونی سریع کتاب رو تمومش کنی و شاخ و برگ اضافه هم نداره. اما یک جاهایی قشنگ باگ داره. در مجموع کتابی نیست که پیشنهادش کنم. من خودم چون خیلی ازش تعریف شده بود و در گودریدرز امتیاز ۴ داشت خوندم وگرنه اصولا کتابهایی که مریضیهای روحی روانی و وهم و توهم داره سمتش نمیرم.
کتاب فوق العاده ای بود و نمی توستم زمین بزارمش کشش عجیبی داشت و اینقدررر قشنگ توصیف شده بود که خیلی راحت مثل فیلم سینمایی احساس میشد طوریکه انگار تو همه ی سکانسها خودم هم حضور دارم تجربه ی قشنگی بود خوندن این کتاب؛ نشون میده بیماری میتونه واسه هرکسی پیش بیاد و خیلی به لحظه ها و آدم های اطراف مون با اطمینان اعتماد نکنیم🌱
یکی از بهترین کتاب هایی که من خوندم زمانی که شروع به مطالعه این کتاب میکنید در لحظاتی که کتاب را می خوانید از زمان حال خارج و وارد داستان بی نظیر بخش دی میشید به همه ی کسانی که کتاب هایی که قوه تصور تخیل خود را می خواهند به چالش بکشند پیشنهاد میکنم تا الان بهترین رمان جنایی معمایی ای بود که خوانده بودم.
کتابی است که واقعا ذهن را درگیر میکنه و میخای تا آخرش پیش بری و ببینی که ماجرا از چه قراره. بخش آموزنده کتاب هم همون اعتماد بسیار به دوستان در نوجوانی و اینکه در ارتباط با بیماران روانی حتی در مقام یک دانشجوی پزشکی هم ممکنه خود فرد درگیر برخی از بیماریها باشه و قضاوت افراد سخت میشه. در مجموع عالی بود
کتاب عالی ای بود اینکه نویسنده بتونه داستان رو جوری بنویسه که بتونی بدون خستگی بخونیش واقعا خوبهو مخصوصا اینکه خواننده رو به چالش میکشه و داستان رو جوری تموم میکنه که واقعا آدمو شکه میکنه. تصویر سازیش خیلی عالی بود. میتونستی دقیقا مکانی که داستان اتفاق میوفته و تمام شخصیت های داستان رو تصور کنی با تمام جزئیات!
من دو ستاره بهش میدم در واقع داستانش طوریکه نمیشه چیزی زیادی ازش یاد گرفت و کل کتاب تقربا ظرف 24 ساعت نوشته شده از نظر ترجمه و گویندی کتاب هم خوب نبود مثلا اگر همه کتاب از زبان ایمی برنر تعریف میشود در واقع خواننده کتاب خیلی راحت تر میتونست با مطلب رو بیگره یا خواندن کتاب رو درک کنه ممنونم
کتاب خوبی بود خیلی مهیج و جالب بود خیلی راغب بودم سریع تر تمومش کنم فقط یه جاهایی احساس می کردم داره کش پیدا میکنه و با اینکه غافلگیر کننده بود ولی سوال برام پیش میومد چرا باید این همه صبر میکردن با اینکه فرصت های زیادی برای رسیدن به هدفشون داشتن!! در کل خوندنش رو پیشنهاد میکنم ممنونم کتابراه