نقد، بررسی و نظرات کتاب تقدیر تصادفی - زهرا اخوان پاکدهی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
mitra.mh. 46
۱۴۰۲/۱۲/۰۳
درود بر نویسنده‌ی محترم و توانمند، جذب داستان وصفای ماهور شدم، دختری که دل پاکی داره، مقید و مذهبیه و تصمیمات احساسی میگیره ماهور دل باخته پسری از اقوام میشه که به دلیل فضای اوایل انقلاب که افراد به دو دسته‌ی انقلابی و ضد انقلاب مشخص شده بودند به عشقش نمیرسه و تن به ازدواجی بدون عشق میده که به طلاق ختم میشه، عاقبت ماهور علیرغم ملاک‌هایی که برای همسر آینده دارد عاشق پسری نابینا شده و از طرف خانواده طرد می‌گردد سرانجام با کلی کشمکش و سرسختی با آن پسر ازدواج میکند و به موفقیتهایی می‌رسند که از طرف خانواده و فامیل مورد حمایت، محبت و لطف قرار میگیرند.
ستاره
۱۴۰۲/۰۷/۲۷
یکی از نکات مهم در این رمان، رسم و رسوم غلط و دست و پاگیر در فرهنگ خانواده‌ها و بعضا ملتها می‌باشد. هم چنین در مقوله‌ی ازدواج که بسیار این مطلب دیده می‌شود. در سرگذشت شخصیت اول داستان، انتخاب او در سنین نوجوانی بدلیل بروز هیجانات و غلبه‌ی غرایز نمی‌توانست درست و دقیق باشد چنانچه بعدها خودش به این مساله اعتراف کرد. اما در ادمه‌ی زندگی و رشد فکری و کسب قدری تجربه توانست انتخاب درستی انجام دهد گرچه از دید والدینش اصلا فرد مناسبی برای او نبود آنهم بخاطر معلولیت ظاهری. در مجموع داستان پر کشش و آموزنده‌ای بود. ممنون از خانم نویسنده
mitra_Amiri
۱۴۰۲/۰۸/۱۵
این کتاب درباره دختری به اسم ماهور هسته که خانواده تعصبی دارن، دختره عاشق یکی از فامیل‌های مادرش میشه ولی بهش نمی‌رسه، با یکی از اقوام پدرش ازدواج می‌کنه ولی بخاطر دخالت‌های مادره پسره طلاق میگیرن....
درآخر سر هم با یک مرد نابینا به اسم سبحان که غریبه هسته و از یک خانواده روستایی هسته ازدواج می‌کنه که طی این مدت پدرش خیلی ماهور را اذیت می‌کنه تا طلاق بگیره ولی ماهور طلاق نمیگیره و به زندگیش با سبحان ادامه میده و درکنار سبحان خوشبخت میشه.
مطهره
۱۴۰۳/۰۹/۰۱
خیلی این مدل رمانا رو دوست دارم از اونایی که انگار داری بجاشون زندگی میکنی باهاشون خوشحال میشی باهاشون ناراحت و پابه پای غصه هاشون اشک میریزی انگار که الان جلوت نشسته و گره روسریشو شل میکنه و اشک چشاشو پاک میکنه با یه نگاه مملو از حصرت به گذشته داره خاطراتشو تعریف میکنه و به ریشه های فرش خیره شده و من میخوام بی توقف و نفس کشیدن تا اخرشو برام تعریف کنه حقا که نویسنده داستان سنگ تموم گذاشته
ز . مالکی
۱۴۰۳/۰۲/۳۱
داستان خوبی بود روون بود جای تاسفه که پدرایی مثل پدر ماهور باخودخواهی زندگی بچه هاشون رو تباه می‌کنند ونویسنده اینو خوب بیان کرده بود ودیگر اینکه بازم جای تاسفه که زنی مثل رقیه نادیده گرفته میشه که برای ازدواج پسرش حتی خبرش نمی‌کنند
سرنوشت آدما به دست خودشون رقم می‌خوره وسرنوشت ماهور هم با بی تدبیری پدرش رقم خورد
میترا امیری
۱۴۰۳/۰۶/۲۴
نوشته بدی نیست.بیشتر واقعیت زندگیه واینکه تو زندگی هیچ چیز قابل پیش بینی نیست وهر روز اتفاقی میفته که اصلا فکرشو نمیکنی مثل ازدواج این خانم با آقایی که معلولیت دارن در صورتی که مواردخیلی بهتری براشون پیش اومده بود ولی ایشون با انتخابشون زندگی که پراز آرامش و دلخواه خودشون هست رو دارن
نگار ابراهیمی
۱۴۰۳/۰۱/۰۸
با سلام خدمت نویسنده محترم این کتاب کتاب بسیار عالی و جذاب و مورد علاقه‌ام بود به نظرم هر چند داستان آخرش بسیار عالی تمام شد و پدر ماهور رو مردی لجباز و مادرش رو هم تحت تاثیر حرف اطرافیان قرار می‌داد ولی باید به پدر مادر ماهور هم‌ حق داد که نگران باشن توصیه میکنم حتما یک بار هم شده مطالعه‌اش کنید
مجید رفیع پور
۱۴۰۲/۱۱/۱۰
سلام و درود بر شما و متشکر از شما داستان این کتاب بسیار عالی و جذاب و مورد علاقه‌ام بود به نظرم هر چند داستان آخرش بسیار عالی تمام شد و پدر ماهور رو مردی لجباز و مادرش رو هم تحت تاثیر حرف اطرافیان قرار می‌داد ولی باید به پدر مادر ماهور هم‌ حق داد که نگران باشن البته با این‌ نوع برخورد موافق نبودم
Saratwin
۱۴۰۲/۰۹/۲۴
داستان در کل‌ی تراژدی از حماقتهای دخترانه بود که کم نیستند متاسفانه اینجور دخترها و پدر و مادرهای نادان بدتر از اونها با موضوع داستان مشکلی نداشتم اما نویسنده خیلی عجله‌ای داستان رو پیش میبرد که خوب برام مثل داستانهای مجله‌ای بود و این برام اصلا جذاب نبود
Zahra Seif
۱۴۰۲/۱۲/۱۴
سلام به دوستان عزیز داستان بدی نبود عاشقانه هاش بد نبود. خیلی روند داستان تند بود. و لی بعضی تصمیمات تحسین برانگیز هستند. مثل زندگی با یک نابینا که تصمیم دشوار ولی تحسین برانگیز بود.
نفیسه
۱۴۰۲/۰۹/۰۹
بعضی وقت‌ها به حال زنان دنیا گریه می‌کنم و از زن بودن خودم بدم میاد
چقدر جنس زن از هر طرف اذیت میشه و مورد تحقیر قرار می‌گیره
بهار
۱۴۰۲/۰۸/۰۳
کتاب خیلی خوب خصوصا که داستان واقعی بود خوندنش به همه پیشنهاد می‌کنم واقعا ماهور به خاطر صبر زیادش تحسین می‌کنم و با صبر به ارامش رسید ممنون از نویسنده
Arad Hashemi
۱۴۰۲/۰۸/۰۳
کتاب جالبی بود، داستانش خیلی خوب پیش رفته بود اما اخر داستان یکم غیر واقعی بود و سریع جمع شده بود، در کل ارزش خواندن دارد.
Hhhh
۱۴۰۳/۰۶/۲۵
به نظرم در کل کتاب خوبی بود ولی بعضی جاها کم و کاستی‌هایی وجود داشت در کل خسته نباشید نویسنده محترم
مریم متولی
۱۴۰۳/۰۲/۱۱
نویسنده خیلی زیبا تونسته بود از عشق پاک یک دختر تعریف کنه و بنظرمن داستان جذابی بود گوینده هم خوانش خوبی داشت
زهرا زارع
۱۴۰۲/۱۱/۲۲
کتاب خوبی بود اما از نظر نوشتاری کاستی‌هایی داشت و هنوز جای بهتر شدن داره، اما در کل از داستان خوشم امد
Pooria hosseini
۱۴۰۲/۱۰/۲۳
ما ایرانیان چه حکایتی داریم. رسم و رسوم عجیب تبعیض بین بچه‌ها
واقعا چه صبری داشت ماهور
بهناز
۱۴۰۳/۰۶/۲۰
اصلا خوشم نیومد اوایل داستان کتاب بهتر بود آخراش خیلی ناشیانه وآبکی بود نپسندیدم
Hananah
۱۴۰۳/۰۳/۲۹
کتابی عاشقانه اما یکم غم انگیز ارزش یک بار خوندن رو داره
کتاب عالییه
تارا
۱۴۰۳/۰۲/۱۶
برای سرگرمی خوبه.. وگرنه چیزجالبی نداشت فقط ایستادگی خودش بدنبود
ا
۱۴۰۲/۱۲/۱۸
کتاب عالی بود توصیه میکنم بخونید جزو کتابهایی بود که با محتوی نوشته شده نه سطحی
میثم هادیان
۱۴۰۲/۱۰/۲۸
اینکه همه به نتیجه‌ی اعمالشون رسیدن جالب بود، ولی آیا در واقعیت هم همینطوره؟
گلی
۱۴۰۲/۰۷/۲۷
شبیه داستانهای مجلات زرده، و اتفاقات قابل پیش بینی.
جالب نبود
امیرحسین رویایی
۱۴۰۳/۰۷/۲۳
با این که خیلی کوتاه بود ولی داستان قشنگی بود
Talieh Ramezannezhad
۱۴۰۳/۰۲/۱۶
کتابهای این نویسنده عالیه. بخاطر این که براساس زندگی واقعیه
نرگس احمد
۱۴۰۲/۱۱/۲۰
کتاب خوبی بود خیلی اموزنده بود حتما بخوانید
Mina Farahmandi
۱۴۰۲/۱۰/۰۲
کتاب خوبی بود با جمله بندی درست و صفحات مناسب و ریتم خوب
zahra ashrafpouri
۱۴۰۲/۰۹/۱۵
خوب بود در حد سرگرم شدن و گذراندن اوقات فراغت بد نیست
Haniyeh Siavash
۱۴۰۲/۰۷/۲۱
آخه آدم آنقدر بدبختی بکشه بازم سرپا باشه. غیر قابل باور
سیما خمسه
۱۴۰۲/۰۷/۱۳
کتاب خوبی بود. ارزش یکبار مطالعه رو داره
مهسا قلی پور
۱۴۰۳/۰۲/۱۲
کتاب خیلی خوبی بود من دوست داشتم
Neda Groups
۱۴۰۲/۰۹/۳۰
به نظرم خیلی متوسط بود
راضیه شمسی
۱۴۰۲/۰۸/۱۴
ممنون از نویسنده محترم
Ziba Abu
۱۴۰۲/۰۷/۰۱
کتاب قشنگی بود ممنون از نویسنده محترم
محبوب، کریمی
۱۴۰۲/۱۲/۲۰
پشیمانم از خوندنش