نقد، بررسی و نظرات کتاب اسلحهای برای فروش - گراهام گرین
4.3
275 رای
مرتبسازی: پیشفرض
احمد
۱۴۰۳/۰۱/۱۹
30
حقیقتا با اینکه روزی شاید ۱۰۰ یا ۱۵۰ صفحهی کتاب رو میخوندم اما درآخرین روزا، اگر بگم؛ هر صفحه از صفحات پایانی رو، چندین بار مکررا، میخوندم، به نیت اینکه کتاب تموم نشه، بیراه نگفتم واقعا زیبا، زیبا و زیبا و فوق العاده که تخیلی بس قوی و شگرف، با ترکیبی ایده آل از حس و رئال و گاه یک سنت آمیخته به حس شرقی و خاور دور و حتی خودمانی (ایرانی) داستان رو بسیار باورپذیر کرده و این نشان از قدرت فوق العادهی ذهن نویسندهی محترمه که حقیقتا باید تشکری خاص کرد و من به نوبهی خودم چون به تخیل و ماوراء، علاقهی وافر و بی پایانی دارم، کُرنِش میکنم در مقابل این همه زیبایی و حس و احساس ناب و خلاقیت و تخیل و کلا، از این همه زیبایی. کتابی که به زیبایی، داستانی ماوراء و آخر الزمانی رو به بهترین وجه ممکن، برامون گوارای وجود کرد و شهد ناب زیباییاش را، نوشاندمان که سیراب شویم و در عطشِ ادامهی آن، بسوزیم تا... به هر حال، سپاس بیکران، جناب امین فرد
با سلام خدمت کتابراه عزیز. و خسته نباشی و خدا قوت به تیم کتابراه و مترجم گرامی. کتاب حول و حوش جنگ است و آدمی که میخواهد از وقوع جنگ جلوگیری کند و افرادی که در وجود جنگ نقش داشته اند. در معرفی کتاب ذکر شده بود که کتاب موضوعی جنایی. معمایی و.دارد اما از نظر من اغراق شده است. و کتاب حتی معمایی خیلی پیچیده ای هم نداشت و براحتی قابل تشخیص بود. شخصیت ریون را دوست داشتم اما هدف اش را از کشتن آدمها و بعد عذاب وجدان گرفتم بابت آن ها را نتوانستم درک کنم. اما خوب متوجه جریان داستان نشدم که چرا دوست خودش را به قتل رساند. در بعضی جاها بسیار به جزییات توجه شده بود که و اضافه کردن شخصیت های بسیاری که نقش خاصی هم در روند داستان نداشتند برایم حوصله سر بر بود و صرفا فقط ورق میزدم. از انسان ها دلگیر میشوم که چرا بر اساس یک نقص کسی را قضاوت میکنند و دور آن خط می کشند کاش همیشه شاهد زیبای باطن باشیم نه زیبایی چهره. شخصیت آن، احساس میکنم با خودش یک راست نبود یکبار ریون را دوست داشت و بار دیگر میدر. کاش در آخر داستان ریون کشته نمیشد و ای کاش آخر داستان پایان بهتری داشت اما موضوع کتاب جالب بود برام و دوست نداشتم کتاب را رها کنم. در متن داستان جملات بسیار زیبایی وجود داشت که مدام نوت برداری می کردم. ممنون و خسته نباشید خدمت تیم کتابراه
عالی بود این کتاب یکی از بهترین کتابهایی بود که شنیدهام داستان آن به شدت نو و خلاقانه طراحی شده بود و توانست بین اجزای مختلف آن انسجام و ارتباط تشکیل شود. در ابتدا توصیفهای زیبا و همچنین طنز نرمی را شاهد بودیم که به شدت هوشمندانه بودند همچنین لفظ بازی و بازی با کلمات آن خیلی خوب بود در اواسط هم که شاهد رویارویی حوا با آدم بودیم که به شدت عاشقانه و احساسی بود که توانست حس قلبی نویسنده را نسب به این موضوع به خوبی بازتاب بدهد فقط در کمتر جایی میتوان دید که کلمات و اصطلاحات همدیگر را نقض کنند و هماهنگی افت میکرد اما درکل پکیج خوبی ارائه شد گویندگی هم که به شدت با احساس و ادراک بیان شد و توانست پیش از بیش مارا ب فیض برساند موارد مثبت انسجام بین محتوا احساسی و عاشقانه بودن گویندگی عالی منفی گاها بین کلمات نا هماهنگی پیش می امد در اخر هم از پرسنل کتابراه تشکر میکنم
اسلحهای برای فروش رمانی پرماجرا و هیجانانگیز است که به بررسی مضامین پیچیدهای مانند خشونت، عشق، وفاداری و خیانت میپردازد. گرین در این رمان تصویری سیاه و تاریک از جهان ارائه میدهد و به نقد نظامهای فاسد سیاسی و اجتماعی میپردازد.
برخی از نکات برجسته کتاب اسلحهای برای فروش عبارتند از: * شخصیتپردازی قوی: شخصیتهای داستان، بهویژه ریوِن و آن، بهخوبی پرداخته شدهاند و خواننده به راحتی میتواند با آنها همذاتپنداری کند. * فضاسازی دقیق: گرین بهخوبی فضای مکزیک در دهه ۱۹۳۰ را به تصویر میکشد. * طرح داستانی جذاب: داستان کتاب پرماجرا و هیجانانگیز است و خواننده را تا انتها مجذوب خود میکند. * نثر قوی: گرین نثری قوی و زیبا دارد و بهخوبی از زبان برای روایت داستان استفاده میکند.
برخی از نکات برجسته کتاب اسلحهای برای فروش عبارتند از: * شخصیتپردازی قوی: شخصیتهای داستان، بهویژه ریوِن و آن، بهخوبی پرداخته شدهاند و خواننده به راحتی میتواند با آنها همذاتپنداری کند. * فضاسازی دقیق: گرین بهخوبی فضای مکزیک در دهه ۱۹۳۰ را به تصویر میکشد. * طرح داستانی جذاب: داستان کتاب پرماجرا و هیجانانگیز است و خواننده را تا انتها مجذوب خود میکند. * نثر قوی: گرین نثری قوی و زیبا دارد و بهخوبی از زبان برای روایت داستان استفاده میکند.
به نظر میومد داستان جنایی قویای باشه. اما خیلی از صحنه هاییکه نویسنده در داستان خلق کرده بود تقریبا ربطی به اصل داستان نداشت. جزییات لوکیشنها و زندگی شخصی کاراکترها گاهی واقعا حوصله سربر بود. من داستان رو تا انتها خوندم چون میخواستم بدونم کاراکترهای اصلی چطور تا اخر شخصیت پردازی شدهاند ولی جذبم نکرد. شخصیت آن کرادر تقریبا بلاتکلیف موند. ایا علاقه ش به میدر خدشه دار شد یا نه مشخص نشد. اگرچه قدرت خلاقیت نویسنده واقعا قابل توجه و ستودنی هست و میتونست خیلی بهتر ازین روند داستان جلو بره و انتهای بهتری هم داشته باشه. ترجمه کتاب بسیار روان و دوست داشتنی بود.
باسلام به کتابراهی های عزیز عمده نقد من به راوی داستان است. به شیوه ای کاملا یک نواخت کتاب را خواندند. یک شتابزدگی در خوانش کتاب وجود داشت که این عوامل باعث شد شنونده احساسات شخصیت های داستان را درک نکند. لحن یکنواخت و عدم توجه به فراز و فرودها حس خواندن روزنامه به شنونده می داد. عدم انسجام مطالب در داستان باعث ایجاد ملال در شنونده می شد. بعضی مسائل رها شد علیرغم اهمیت آن ها به آن ها پرداخته نشد. برقراری رابطه منطقی بین اتفاقات داستان کمی سخت بود. انگار که هر تکه از داستان را یک نفر نوشته بود و اینها را به هم وصل کرده بودند. اما از بعد اجتماعی اگر به داستان نگاه کنیم حرف های برای گفتن داشت. با تشکر
این کتاب شروع و پایان مشخصی داشت و بلاتکلیف نبود.
غلط املایی و دستور زبانی نداشت.
قصهی شسته رفتهای بود و شاخ و برگ و توضیحات اضافه نداشت
رک و واضح تعریف میشد و جلو میرفت و روال داستان نه کند بود و نه تند.
من نوع نگارش و موضوع رو دوست داشتم و بنظرم کسل کننده نبود و حتی بعضی جاها جذاب هم میشد.
داستان راجع به جوانی هست که پدرش اعدام شده و مادرش خودکشی کرده و این جوان مرتکب قتل شده و به جای دستمزدش بهش اسکناس دزدی تحویل میدن و در ادامه گرفتار ماجراهایی میشه....
ممنون از تیم مهربون کتابراه
غلط املایی و دستور زبانی نداشت.
قصهی شسته رفتهای بود و شاخ و برگ و توضیحات اضافه نداشت
رک و واضح تعریف میشد و جلو میرفت و روال داستان نه کند بود و نه تند.
من نوع نگارش و موضوع رو دوست داشتم و بنظرم کسل کننده نبود و حتی بعضی جاها جذاب هم میشد.
داستان راجع به جوانی هست که پدرش اعدام شده و مادرش خودکشی کرده و این جوان مرتکب قتل شده و به جای دستمزدش بهش اسکناس دزدی تحویل میدن و در ادامه گرفتار ماجراهایی میشه....
ممنون از تیم مهربون کتابراه
درود بر کسانی که کتاب میخوانند من رمان کم میخوانم ولی تصمیم گرفتم که این کتاب رابخوانم وبا شروع داستان مجذوب این کتاب شدم عجب ترجمه روان وراحتی چه قدر گیرا و دوست داشتی. اما نویسنده، واقعا چه قدر شخصیتها ومکانها را خوب توصیف میکند انسان احساس میکند که در آن جا حضور دارد یا درحال تماشای فیلمی هیجان انگیزی نشسته است توصیه میکنم که این کتاب جذاب را مطالعه بفرماید. نمیخوام در مورد داستان چیزی بگویم تا لطف ان کم شود، می خوام این هیجان در شما باقی بماند برای خواندن کتاب. با تشکر از کتابراه که راه را به ما نشان میدهد.
این کتاب داستان جالبی داشت، نویسنده با استفاده از این نوع نوشتن داستان رو متفاوت کرده بود. شاید اگر پدر و مادر شخصیت اصلی با او بهتر رفتار میکردند سرانجامش به قاتل بودن نمیرسید. در کل کتاب خوبی بود و نظر من رو به خودش جلب کرد. ممنون از کتابراه که کتابهای جالب و پر محتوا رو برامون میذاره که بتونیم با دنیاهای مختلف و انسانهای متفاوت آشنا بشیم. کتابراه بهترین برنامهای هست که تا حالا دانلود کردم.
داستان با روایتی سریع و پر از تعلیق پیش میرود، اما گاهی سرعت بالا ممکن است باعث شود جزئیات مهم نادیده گرفته شوند. گرین به مسائل اجتماعی و سیاسی زمان خود نیز اشارههایی گذرا دارد، اما بیشتر بر جنبههای روانشناختی داستان تمرکز کرده است. در مجموع، "اسلحهای برای فروش" رمانی جذاب و تأملبرانگیز است که علاوه بر جنبههای سرگرمکننده، به مفاهیم عمیقتری مانند اخلاق و خیانت نیز میپردازد.
کتاب واقعا داستان زیبا و میتواند گفت خلاقانهای داره، ترجمه کتاب هم بسیار روان و گیراست. نویسنده شخصیتها و مکانها رو به خوبی شرح داده در ابتدای داستان متن کمی دارای طنز هوشمندانه است و در میانههای راه متن احساسی و عاشقانه دارد. در بعضی از جاها هماهنگی داستان افت میکنه ولی در کل نویسنده تسلط خوبی بر داستان دارد و در کل کتاب خوبیه و پیشنهاد میکنم که مطالعه بفرمایید
خوب بود پیشنهاد میدم که بخونید و کتاب خوبی بود که شما هر لحظه رو همراه با خواندن تجسم میکنید و حس میکنید، انگار که شما توی کتاب هستید دارید اون لحظات را تجربه میکنید، من واقعا باهاش خوی گرفتم و همزاد پنداری باهاش میکنید. در کل داستانش عالی بود و سرشار از احساسات متفاوت از شخصیتهای مختلف و دیدگاههای مختلف، پیشنهاد میدم که بخوانید.
کتاب خوبی بود. ولی از اولین بخش تا بخش یکی مونده به اخر پلیس به دنبال شخصیت اول داستان یعنی ریون بود تا اونو دستگیر کنه چون هم چند نفر رو به قتل رسونده بود و هم از نظر پلیسها دزدی کرده بود. یکم کسل کننده بود ولی بالاخره اخر داستان پلیسها تونستند اونو دستگیر کنند ولی منجر به مرگ ریون شد
نوع نگارش و بیان نویسنده پیچیده و متفاوت از بقیهی نویسندههایی بود که داستان هاشونو خوندم نویسنده خیلی سخت میتونست جریان و اتفاقات داستان رو بیان و منتقل کنه مثل کسی که لقمه رو دور سرش میگردونه
جملات بی سر وته و سنگین بودن و سر درآوردن از داستان کند و پیچیده بود و منپسندیدم و ارتباط نگرفتم
جملات بی سر وته و سنگین بودن و سر درآوردن از داستان کند و پیچیده بود و منپسندیدم و ارتباط نگرفتم
این کتاب از نظر شلوغی و پر شخصیت بودن مرا یاد کتاب معروف راز داوینچی انداخت. یک تعقیب و گریز پر هیاهو. کسانی که برای انجام اعمال خلاف به هم کمک می کنند به خودشان هم رحم نمی کنند و این جای گله نیست چون موجی که راه می اندارند خودشان را هم در بر می گیرد. ممنون از کتابراه بابت کتابهای رایگان.