نقد، بررسی و نظرات کتاب تا بهار صبر کن باندینی - جان فانته
4.3
146 رای
مرتبسازی: پیشفرض
نــــژاد
۱۴۰۳/۰۳/۲۲
00
عجب قلم شیرینی داره این جان فانته دوست داشتنی. با از غبار بپرس کشفش کردم و حالا هر چی ازش پیدا کنم یا گوش می کنم یا می خونم. از یه داستان ساده یک جواهر خوش تراش ساخته و عرضه کرده. در اینجا ظاهرا با داستان باندینی پدر مواجهیم ولی ضمنا با اولین کشمکش های ذهنی و عشقها و شیطنتها و احساس گناه های باندینی پسر هم آشنا میشیم که قراره در سه کتاب بعدی در لحظات غم و شادی و تلاشها و شکستها و موفقیهاش در کنارش باشیم. طنز رقیق و ظریف و شیرین جان فانته گاه و بی گاه در این کتاب و سایر آثارش خواننده رو حقیقتا مجذوب می کنه و اشتیاق مطالعه رو مدام در دلش روشن نگه می داره. برای من که اینطوره. از این کتاب یک فیلم سینمایی خوب هم ساخته شده که من بعد از شنیدن کتاب دیدمش. اونم کار قشنگیه و به نظرم اقتباس خوبی از آب دراومده ضمن اینکه هنرپیشه هاشم بسیار عالی ظاهر شدن بخصوص اورنلا موتی با زیبایی افسون کننده ش در نقش ماریا.
کتاب تا بهار صبر کن باندینی ماجرای روزهای سخت یک خانواده مهاجر ایتالیایی در آمریکاست. خانوادهای که به امید زندگی بهتر و رسیدن به رویای آمریکایی قدم به خاک این کشور گذاشتهاند اما زندگی هنوز هیچ روی خوشی به آنها نشان نداده. فقر، گرسنگی و سرما در آستانه پانزدهمین زمستان این سرزمین در انتظار آن هاست. خانواده باندینی 5نفره است، پدری آجرچین که مدت هاست بیکاره و اندک پولی که به دست میآره خرج قمار میکنه، مادری معتقد و مذهبی که همیشه تسبیح سفیدی در دست دارد و مشغول دعا خواندن است و سه پسر. آرتورو بزرگترین پسر خانواده است، سن او باید بین 12 تا 14سال باشد، از مدرسه متنفر است و هر ازگاهی از پولهای مادرش میدزده تا بلیت سینما بخره. آرتورو شخصیت اصلی داستان نیست ولی شخصیت تاثیرگذار داستان این خانواده است. پسر نوجوانی که همزمان با مشکلات خانواده با مسائل دوران بلوغ خودش هم درگیره؛ عشق و علاقه نسبت به دختر همکلاسی اش، میل به قهرمان شدن، احساسات دوگانه نسبت به پدر و مادرش و مسائلش با دو برادر کوچکتر. از نظر من کتاب غم انگیزی بود
این کتاب جان فانته اول روند کسل کننده وعجیبی رو طی میکنه که درک کردن مطالب کتاب برای فرد سخت هست مخصوصا کلمات ایتالیایی کتاب که در واقع نیاز نبود مترجم به صورت ایتالیایی وارد کتاب کنه چون بعضی جاهای کتاب که ایتالیایی صحبت میکنن برای فهمیدن معنی باین به اخر کتاب مراجعه کنید پس خیلی خوب میشد که کلمات ایتالیایی هم ترجمه میشد اما خود کتاب در ابتدا جوری نوشته میشه که انگار به سر گذشت اسو باندینی توجه میشه ولی در واقع کمی کتاب جلو تر میره حول محوره پسر ارشد خانواده قرار میگیره تقریبا کتاب به اخرای خودش میرسه جالب تر میشه و ضد ونقیضهای شخصیت پسر ارشد خانواده خیلی خوب به تصویر کشیده میشه به نظر من نویسنده توانایی این و داشت که هیجان بیشتری به کتاب وارد کنه و لازم بود بعضی شخصیتها مکالمه بیشتر باهم داشته باشن تا اینکه افکارات درونی اونها به تصویر کشیده بشه کتاب سبک یکنواختی داره و به کسایی که از این سبک خوششون نمیاد توصیه نمیکنم چون روند کتاب تند نیست اما برای کسایی که وقت ازاد دارن و از این سبک خوششون میاد توصیه میکنم که این کتابو بخونن
اولین تجربهام از این نویسنده بود و بهتر است بگویم اونجوری نبود که فکرش و کردم اول از جلد کتاب. استفاده از رنگ جذاب و روشن جلد باعث شد که منو ترغیب به خواندن کند و فکر کردم ک با یک کتاب خیلی خوب رو به رو هستم در حالی که اینجوری نبود برخلاف این که میگن جلد کتاب نشان دهنده خود کتاب است که احساس میکنم رکب خوردم. نمیدونم اما این اولین باری بود که وقتی میخوندم از خودم میپرسیدم خب اگر خواستن در موردش توضیح بدم چی بگم و ذهن هیچ ایدهای در مورد این کتاب ندارد نمیگم کتاب بدی است اما شاید اغراقهای زیاد ترجمهای که بعضی جاها بسیار ناواضح میشد یا حتی آخر داستان که اصلا نتوانستم بفهمم چی شد و خوب اصلا نتونستم با داستان ارتباط بگیرم.
ممنون کتابراه. کاش این قابلیت هم فعال میشد که برای کتابهای که خارج از این برنامه هم خوندیم میتوانستیم نظر بنویسیم.
لطفاً بازم کتابهای رایگان را در اختیار ما بگذارید. تشکر
ممنون کتابراه. کاش این قابلیت هم فعال میشد که برای کتابهای که خارج از این برنامه هم خوندیم میتوانستیم نظر بنویسیم.
لطفاً بازم کتابهای رایگان را در اختیار ما بگذارید. تشکر
این رمان از اسم روی جلدش مشخص چه دیدگاهی به ما عرضه میکنه، خوندن این کتاب شبیه روانشناسی موفقیت با داستانهای جالب است، پستی و بلندیهای این راهی که این خانواده برای رسیدن به رویاها و آرزوها میکنند واقعا مهیج است، از شروع برای رسیدن به رویاها که یک دفعه شکل و مسیر دیگری را باید طی کرد هیجان به این نگاه اضافه میکنه، وقتی برای شروع رویاها از سرزمین چکمه پیش به سوی آمریکا میری و متوجه میشی، اقتصاد آمریکا آن زمان واردی برهه جداگانه اقتصادی شده و شروع کلاسیک جالبی دارد و خواندن این کتاب خالی از لطف نیست
یکی از ویژگیهای رمانها این هست که میتونن کاری کنن ما خودمون رو جای افراد مختلف ببینیم و دنیا رو از دید انها تماشا کنیم.
به نظرم این ویژگی در این کتاب خیلی خوب پیاده شده و ما همراه با ارتور، پسر نوجوان خانواده که بیشتر کتاب بر مبنای احساسات اون از جریانات زندگیشونه، بالا و پایین احساسات یک نوجوان رو حس میکنیم. نوجوانی که هنوز دید مشخصی به دنیا نداره و با هر اتفاق کوچیک افکارش صد و هشتاد درجه تغییر میکنه. از خوندن این کتاب لذت بردم و بهتون پیشنهادش میکنم.
به نظرم این ویژگی در این کتاب خیلی خوب پیاده شده و ما همراه با ارتور، پسر نوجوان خانواده که بیشتر کتاب بر مبنای احساسات اون از جریانات زندگیشونه، بالا و پایین احساسات یک نوجوان رو حس میکنیم. نوجوانی که هنوز دید مشخصی به دنیا نداره و با هر اتفاق کوچیک افکارش صد و هشتاد درجه تغییر میکنه. از خوندن این کتاب لذت بردم و بهتون پیشنهادش میکنم.
آرتورو اولین پسر نوجوان خانوادهی مهاجر که از ایتالیا به امریکا نقل مکان کردهاند است اما این کشور ان طور که انتظار دارند پذیرای آنها نیست و در طلسم رکود اقتصادی این کشور گیر میکنند همراه با پدری عصبی کم حوصله و دمدمی مزاج در عین حال رو راست و مادری مهربان و رنج دیده که همسرش را بی نهایت دوست دارد و از مسائل مذهبی آرامش میگیرد است. امیدوارم از مطالعهی این اثر لذت ببرید. در تمجید این اثر همین بس که چارلز بوکوفسکی، جان فانته را خدای خود خوانده است.
در این کتاب همراه میشویم با چالش های زندگی یک خانواده مهاجر که با فقر گلاویز است اما هنوز در آنان امید زنده است و تلاش برای بهتر شدن اوضاع و رسیدن به روزهای خوب در لابلای تاریکی های زندگی نوری میتاباند. داستانی غم انگیز اما جذاب که شما را با خودش همراه می کند و قسمت هایی چنان با ظرافت رنج بشر را به قلم میکشد که گویی تو دقیقا در آن لحظه زیست میکنی.
این اثر جذابیت چندانی نداشت. انتهای داستان تازه اوج و حوادث شروع شده بودند و باعث میشدن خواننده تمام کاستیهای ابتدایی رو فراموش کنه و نقطه قوتی بود برای ادامه، اما درنهایت پایان خوبی هم نداشت و بهگونهای داستان نیمهتموم و بینتیجه موند که باعث شد اون احساس کامل نشه و جذابیتش نیمهکاره بمونه.
این کتاب بیشتر از نگاه پسر خانواده آرتور هست، او از مادرش که بخاطر ضعیف بودن در برابر پدرش متنفر است، از پدرش متنفر است چون مرد عیاشی هست اون حتی رابطه خوبی با دو برادر کوچک تر از خودش نداره و با دید حقارت به اونا نگاه میکنه و در آرتور عاشق رزا هست اما این بار رزا از تو متنفر است و…………