نقد، بررسی و نظرات کتاب وقتی که او رفت - لیزا جول
4.5
168 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان جذاب و گیراست، و ارزش خواندن داره. البته نویسنده میتونست خیلی داستان رو هیجانی تر و معمایی تر کنه. اما خیلی زود ماجرا را لو میده. با اینکه راوی سوم شخصه فقط به احساسات لورل و الی میپردازه و بقیه رو نمیگه و ناگهان بی جهت راوی اول شخص میشه از زبان نئول و یا فلوید، که میتونست آخر داستان بگه دفتر خاطرات یا نامهای ازشون به جا مونده. شش سال طول میکشه که از زمان مخفی شدن جسد تا پیدا شدنش. زمان زیادیه با توجه به اینکه مخصوصا طوری مخفی شده بود تا زود پیدا بشه.
یه مشکل داستان اینه که دختر پانزده ساله در مورد نحوه بچه دار شدن میدونه مخصوصا تو خارج، نمیشه گولش زد، نویسنده به راحتی از این قضیه میگذره
نکته مثبت هم اینه که
داستان به خوبی نشون داده افرادی که در کودکی آسیب میبین چطور به دیگران آسیب میزنن و محبت کردن به افرادی که نیاز به محبت دارن از خیلی اتفاقات ناگوار جلوگیری میکنه.
ترجمه هم خوب و روانه. ویراستاری هم خوبه.
البته جایی گفته میشه باکفایتی که اصطلاح رایج تری میشد به جاش به کار برد.
یه مشکل داستان اینه که دختر پانزده ساله در مورد نحوه بچه دار شدن میدونه مخصوصا تو خارج، نمیشه گولش زد، نویسنده به راحتی از این قضیه میگذره
نکته مثبت هم اینه که
داستان به خوبی نشون داده افرادی که در کودکی آسیب میبین چطور به دیگران آسیب میزنن و محبت کردن به افرادی که نیاز به محبت دارن از خیلی اتفاقات ناگوار جلوگیری میکنه.
ترجمه هم خوب و روانه. ویراستاری هم خوبه.
البته جایی گفته میشه باکفایتی که اصطلاح رایج تری میشد به جاش به کار برد.
باسلام خدمت کتابراه عزیز. ممنون از نویسنده گرامی و مترجم محترم این کتاب.
داستان به آرامی شروع شد اونقدر یکنواخت و آرام بود که حس کسلی از این کتاب گرفتم و میخواستم خواندن آنرا کنار بگذارم اما نمیدونم یه حسی بهم میگفت ادامه بده به جاهای جنایی و حساسش میرسی. من از طرفداران پرو پا قرص کتابهای جنایی هستم وهربار که کتاب جنایی را میخوانم انتظار بیشتری را از کتاب قبلی دارم. و توقع داشتم که طبق نوشتهای روی کتاب از همان اول از شدت هیجان برای خواندن نفسم بگیرد اما این طور نشد به طوری که قبل از رسیدن به صفحه فکر کنم 132هیچ تمایلی برای ادامه ان نداشتم و درست از این صفحه به بعد بود که داستان حالت هیجانی برایم پیدا کرد.
کتاب در مورد خانوادهای که در روتین تکراری زندگی خود گم شدن و مادر خانواده هرروز کارهای تکراری انجام میدهد. دختری که نابغه ریاضی است و تمام آرزویش نمره الف مثبت در درس ریاضی است.
از اون طرف زنی است پر از کینه و حسرت با اینکه دکترای ریاضی دارد اما شغل درست و حسابی ندارد و تنها آرزویش این است که مردی که او را دوست دارد دوستش بدارد و برای آن هر کاری میکند که این شروع ماجرا است...
داستان به آرامی شروع شد اونقدر یکنواخت و آرام بود که حس کسلی از این کتاب گرفتم و میخواستم خواندن آنرا کنار بگذارم اما نمیدونم یه حسی بهم میگفت ادامه بده به جاهای جنایی و حساسش میرسی. من از طرفداران پرو پا قرص کتابهای جنایی هستم وهربار که کتاب جنایی را میخوانم انتظار بیشتری را از کتاب قبلی دارم. و توقع داشتم که طبق نوشتهای روی کتاب از همان اول از شدت هیجان برای خواندن نفسم بگیرد اما این طور نشد به طوری که قبل از رسیدن به صفحه فکر کنم 132هیچ تمایلی برای ادامه ان نداشتم و درست از این صفحه به بعد بود که داستان حالت هیجانی برایم پیدا کرد.
کتاب در مورد خانوادهای که در روتین تکراری زندگی خود گم شدن و مادر خانواده هرروز کارهای تکراری انجام میدهد. دختری که نابغه ریاضی است و تمام آرزویش نمره الف مثبت در درس ریاضی است.
از اون طرف زنی است پر از کینه و حسرت با اینکه دکترای ریاضی دارد اما شغل درست و حسابی ندارد و تنها آرزویش این است که مردی که او را دوست دارد دوستش بدارد و برای آن هر کاری میکند که این شروع ماجرا است...
داستان پردازی خوبی داشت
احساسات خر کدام از شخصیتها و وضعیت روانی انها را به قدر کافی توصیف کرده، کمی در توضیح رابطه لورل و فلوید زیادهروی کرده به نظرم.
چیزی که ازش فهمیدم اینه: یادآوری دردهای انسانی و کارهای عجیب آدمها، نادیده گرفتنها دردناک، تاثیرات مخرب بی مهری پدر و مادر، و وضعیت بچهها.
برای نوئل خیلی ناراحت شدم هر چند اول ازش متنفر شدم اما بعد درکش کردم و واقعا وحشتناک بود، سرگذشت فلوید هم دردناک بود. اینکه آدمهایی هستند که نه میتوانند دلبستگی عاطفی به خانواده داشته باشند و نه کسی به آنها محبتی عمیق نشان بدهد، هعی، در کل دردناک بود و کمی هم برایم آرامش بخش بود. گاهی شخصیتهای کتابا زنده میشن و دردهاشون رو با دردهات یکی میبینی و گم میشی تو بحر کتاب.
از نشر سنگ به خاطر این کتاب و کتاب نیمه تاریک مامان و کتاب سادی متشکرم.
همینطور از کتابراه برای رایگان گذاشتن موقت این کتابها... ممنونم!
احساسات خر کدام از شخصیتها و وضعیت روانی انها را به قدر کافی توصیف کرده، کمی در توضیح رابطه لورل و فلوید زیادهروی کرده به نظرم.
چیزی که ازش فهمیدم اینه: یادآوری دردهای انسانی و کارهای عجیب آدمها، نادیده گرفتنها دردناک، تاثیرات مخرب بی مهری پدر و مادر، و وضعیت بچهها.
برای نوئل خیلی ناراحت شدم هر چند اول ازش متنفر شدم اما بعد درکش کردم و واقعا وحشتناک بود، سرگذشت فلوید هم دردناک بود. اینکه آدمهایی هستند که نه میتوانند دلبستگی عاطفی به خانواده داشته باشند و نه کسی به آنها محبتی عمیق نشان بدهد، هعی، در کل دردناک بود و کمی هم برایم آرامش بخش بود. گاهی شخصیتهای کتابا زنده میشن و دردهاشون رو با دردهات یکی میبینی و گم میشی تو بحر کتاب.
از نشر سنگ به خاطر این کتاب و کتاب نیمه تاریک مامان و کتاب سادی متشکرم.
همینطور از کتابراه برای رایگان گذاشتن موقت این کتابها... ممنونم!
من این داستان رو خیلی دوست داشتم، تا حد زیادی ساختار داستان منطقی پیش رفت، البته بیشتر قسمتهایی که سعی شده بود هیجان انگیز باشه، قابل پیش بینی بود.
نکتهای که هست، اینه که در واقع پلیدی وجود نداره، یکی روان سالم داره و یکی روان ناسالم. خوبی به کسی میچسبه که روان سالمی داره و بدی به اون که روان ناسالمی داره. ما تا حد کمی مقصر عدم سلامت روانمون هستیم ولی تا حد زیادی مقصر عدم سلامت روان بچه هامونیم.
چون مسئولیت ما در مورد عدم سلامت روان خودمون آگاهی بهش و تلاش برای درمانه که احتمال داره هرگز موفق نباشه ولی اگر فقط بهش آگاه باشیم بچهای رو به این دنیا دعوت نمیکنیم.
داستان از کلیشههای زیبایی آدمهای خوب و زشتی آدمهای بد هم بی بهره نبود ولی در کل خوب بود و ارزش خوندن داشت. مرسی که رایگانش کردین.
نکتهای که هست، اینه که در واقع پلیدی وجود نداره، یکی روان سالم داره و یکی روان ناسالم. خوبی به کسی میچسبه که روان سالمی داره و بدی به اون که روان ناسالمی داره. ما تا حد کمی مقصر عدم سلامت روانمون هستیم ولی تا حد زیادی مقصر عدم سلامت روان بچه هامونیم.
چون مسئولیت ما در مورد عدم سلامت روان خودمون آگاهی بهش و تلاش برای درمانه که احتمال داره هرگز موفق نباشه ولی اگر فقط بهش آگاه باشیم بچهای رو به این دنیا دعوت نمیکنیم.
داستان از کلیشههای زیبایی آدمهای خوب و زشتی آدمهای بد هم بی بهره نبود ولی در کل خوب بود و ارزش خوندن داشت. مرسی که رایگانش کردین.
رمانی باشروع پرهیجان وپرکشش وجذاب و ادامهای معمایی ودلهره آور. از اون نوع داستانها که دلت نمیخواد تموم بشه. ترس زیر پوستی تا عمق وجودتون رخنه میکنه. حتی یه کلمه اضافه و حوصله سر بر نداره. درباره گم شدن دختری به نام الی که مادرش لورل شخصیت اصلی داستان وبعد ده سال لوازم الی واستخوون هاش تو جنگل پیدا میشه وبعدش لورل اتفاقی با مردی به نام فلوید تو رستوران اشنا میشه و تو این رمان میفهمیم هر کس به زندگی ما میاد بی حکمت وتصادفی نیست بلکه ماموریتی و نقشی خواه بد یا خوب در زندگی ما داره. این داستان همه جوره رضایت شما رو فراهم میکنه فقط مراقب باشید شب وتاریکی وترس و.... مراقب خودتون باشید
رمان جذابی بود که در آن دو قتل اتفاق افتاده است، البته موضوع اصلی ناپدید شدن یک دختر نوجوان هست که پس از ده سال راز آن کشف میشود. داستان بسیار جذاب و گیراست؛ افراد و موقعیتها به خوبی توصیف شدن البته به نظر من میتونست توصیف لباس و مکانها با جزئیات کمتری باشد. به خوبی حالات روحی و افکار شخصیتهای اصلی و همچنین انگیزه قتلها مشخص شده و در طی داستان در فصول جداگانه با افکار افراد و دیدگاههای آنها آشنا میشویم. بر خلاف نظر دوستان داستان غمگینی نیست و در جریان داستان رشد روحی افراد و امید و شروعی تازه را میتوان دید و در کل پایان خوبی دارد.
داستان در مورد یه دختر نوجوون باهوشه که یه روز مره کتابخونه ودیگه برنمیگرده خونه اونم وسط سال تحصیلی که کلی براش زحمت کشیده بود وبعد از ده سال جنازه دختر پیدا میشه واین شروع ماجراست داستان بسیار غم انگیز ودردناک و غافلگیر کننده است اگر قلبتون آمادهی دریافت حجم زیادی از غم وسنگینیه کتاب رو داره این کتاب رو بخونید وببینید که هیولاها ساخته میشن کسی هیولا به دنیا نمیاد مطالعه کتاب اتاق رو هم با موضوع واقعی پیشنهاد میکنم که البته فیلم اتاق هم ساخته شده که دوبله فارسی هست دوست داشتید ببینید
سلام.
در مورد کتاب وقتی که او رفت، به نظرم نویسنده هیچ اطلاعاتی در مورد پزشکی قانونی نداره. پزشک قانونی با در دست داشتن حتی تکهای از بدن هر شخص، اطلاعات جامع و کاملی از اون به دست میاره. پس قطعا سن دقیق الی و نحوهی مردنش رو میتونسته تشخیص بده، در حالی که الی بعد از مرگ توسط ماشین زیر گرفته شده، اما پلیس میره اطراف محل پیدا شدن جسد تحقیق میکنه تا ببینه کسی زنی با مشخصات الی دیده، که خب قطعا باید میفهمیده اون دختر زنده به اون منطقه وارد نشده. همینطور در مورد بارداریش قطعا پزشک قانونی باید متوجه میشده.
داستان به نظرم غیرمنطقی بود.
در مورد کتاب وقتی که او رفت، به نظرم نویسنده هیچ اطلاعاتی در مورد پزشکی قانونی نداره. پزشک قانونی با در دست داشتن حتی تکهای از بدن هر شخص، اطلاعات جامع و کاملی از اون به دست میاره. پس قطعا سن دقیق الی و نحوهی مردنش رو میتونسته تشخیص بده، در حالی که الی بعد از مرگ توسط ماشین زیر گرفته شده، اما پلیس میره اطراف محل پیدا شدن جسد تحقیق میکنه تا ببینه کسی زنی با مشخصات الی دیده، که خب قطعا باید میفهمیده اون دختر زنده به اون منطقه وارد نشده. همینطور در مورد بارداریش قطعا پزشک قانونی باید متوجه میشده.
داستان به نظرم غیرمنطقی بود.
خب بخوای در مورد این رمان صحبت کنیم، از جوایز و نامزدها این کتاب و بعد از چند سال که اگر اشتباه نکنم از سال 2017 هنوز هم داره به مخاطبانش اضافه میشه من خودم به خودی خود از خواندن این کتاب لذت میبرم چون از آن نوع کتاباس که نمیشه لحظه به لحظه آن حدس زد و سردرگم کردن مخاطب به این کتاب باعث بانی این است که هیجان بالا مخاطب میخکوب کرده تا از این رمان نهایت استفاده کرده و این رمان را همراهی کند، لیزا جول در عرصه رمان واقعا فوق العادس و داستان شروع این رمان و پرده برداشتن ازی قتل و معمایی بودن آن فوق العاده حرفهای بود
داستانی روان و پرکشش با موضوعی تکان دهنده از روانهای ناسالم و غمی سنگین از ناپدید شدن دختری نوجوان بر دل مادر و خانوادهای که ازهم میپاشد و بعد از گذشت ده سال این زخم کهنه سر باز میکند. اشاره به ۲ وجه فرشته و شیطانی روح انسان داره که با تربیت درست میتونیم فرشته تربیت کنیم و جنبههای سیاه شیطانی رو از خودمون دور کنیم. ترجمه عالی و روان بود در یکجا اصطلاح "کوچه علی چپ "بکار رفته بود که درعین رساندن معنا در این متن عجیب بود. تشکر از کتابراه عزیز بابت معرفی این کتاب
در جواب دوستی که گفته بودن هنوز هم احترام به والدین هست من فکر میکنم شاید اون طرز فکر تا حدودی اشتباه بوده و اونا بهش پی بردن زندگی خیلی کوتاهه من خودم از این موضوع ضربه خوردم چون بهترین سالهایی که میتونستم با مادرم داشته باشم رو، مادرم صرف نگهداری از مادرش کرد چون فرزند آخر خانواده بود و باید از مادرش نگهداری میکرد و اگه من توی شرایط یکسان قرار بگیرم فرزندم رو ترجیح میدم و فکر میکنم این حق رو داشته باشم و فکر نمیکنم نگهداری از والدین یک وظیفه باشه!
رمان خوبی بود غم و غصه بی پایان مادر از ناپدید شدن فرزندش بخوبی پردازش شده بود و عمق درد مادر را واگویه کرده بود و همچنین این نکته که حقارت و ضعف شخصیت افراد چگونه آنان را کینه توز و ضد اجتماع بار میاورد به خوبی نمایان بود در کتاب نکته دیگر که جالب و تعجب برانگیز بود قبول کردن و کنار آمدن زن و شوهر با ازدواجهای بعدی همدیگر و دیدارهای پی در پی آنان بود که در جامعه ما همچنین چیزی وجود ندارد
سلام به کتابراه وممنون از کتابهای جالبتون
داستان زیبایی بود بدون کش دادن الکی و بازی با کلمات همه چیز رو واضح توضیح داده بدون کلنجار رفتن با کلمات که خیلی از نویسندهها اینکار رو میکنند و حوصله خواننده رو سر میبرن و یه داستانی جنایی که به مرور زمان همه چی رو میشه و شخصیتهای داستان که هر کدوم یه شخصیتی رو نشون میدادن واینکه هر کس برای خودش زندگی میکنه و آنقدر تحت تاثیر قضاوت دیگران نیستند
داستان زیبایی بود بدون کش دادن الکی و بازی با کلمات همه چیز رو واضح توضیح داده بدون کلنجار رفتن با کلمات که خیلی از نویسندهها اینکار رو میکنند و حوصله خواننده رو سر میبرن و یه داستانی جنایی که به مرور زمان همه چی رو میشه و شخصیتهای داستان که هر کدوم یه شخصیتی رو نشون میدادن واینکه هر کس برای خودش زندگی میکنه و آنقدر تحت تاثیر قضاوت دیگران نیستند
یه شب که بی خوابی زده بود به سرم دانلودش کردم و شروع کردم به خوندن و کشش داستان باعث شد تو هر فرصت روز بعد هم بخونمش و تقریبا یک روز و نصفای طول بود تا تمومش کردم، از وسط داستان، متوجه شدم که جریان پاپی چیه ولی جزییات رو نمیدوستم برای همین گره داستان هنوز باز نشده بود و تا آخر منو کشوند با داستان، یه امتیاز کمتر دادم چون یه داستان درجه یک نبود و باگ هم داشت
درود به همه بزرگواران، این کتاب را از ابتدا که شروع به خواندن میکنی سرشار از اسرار ورموزی هست که صفحه به صفحه که پیش میروید به حجم اسرار اضافه میشود و تاانتهای داستان که قطعات پازل گونه داستان به قلم نویسنده کنار هم چیده شده ذهن خواننده در تکاپو برای حل معمای داستان ادامه دارد بسیار عالی بود پیشنهاد میکنم که مطالعه کنید
یک داستان معمایی جالب از خانم جول، این دومین کتاب این نویسنده ست که میخوانم و میتونم بگم که هردو کتاب داستانی جالب و کمی غیر قابل باور دارند. اگر کمی به ماجرای ربوده شدن آن دختر و ادامه آن فکر کنیم میبینیم که نقاط ضعف و غیرقابل باور آن کم نیست، اما با این وجود باز هم خواندنش رو به دوستداران رمانهای پلیسی توصیه میکنم
درباره دختری نوجوان هست که بخاطر خودخواهی معلم خصوصیاش درگیر بحران وحشتناکی میشه و زندگیش نابود میشه، بعد از اون ماجراهایی برای مادرش اتفاق میفته. فضاسازی و توصیف نویسنده واقعا عالی بود من خیلی احساساتی شدم و جاهایی از کتاب اشک ریختم کتاب دوست داشتنی بود برام، امیدوارم شمام خوشتون بیاد.
روابط باز و بی تعهد خیلی عادی و روزمره و البته با توجیه و فقط بر اساس نیاز روانی و البته جسمی پایه گذاری شده؛ هنوز هم تعهد مادر نسبت به مادربزرگی که در آسایشگاه زندگی میکند بیانگر این مطلب است که در یک نسل گذشته احترام به والدین پر رنگ بوده و یا در جوامع کوچکتر و اصیلتر هنوز اهل خانواده برای دیگر اعضا اهمیت قائلند و چشم به راه خواهری هستند که بعد از سالها با فرزندش به آغوش خانواده بازمیگردد ولی در جامعه بزرگتر و به روزتر باز هم هنوز مادر (پدر) است که رفتار کاملا غیر مسئولانه فرزندان را برای خود و دیگران توجیه و تحمل میکند و نسل نو انگار که فقط در برابر شخص خودش و بهره شخصی خودش متعهد است و بس.
تا به حال در چندین رمان که اتفاقا بسیار مورد توجه و تقدیر هم قرار گرفته بود شاهد این هنجارها بودهام و خوشحالم که هنوز در جامعهای هستم که اخلاق مهم است و امیدوارم هرگز شاهد اینچنین ماجراهایی نباشم اگرچه شرح موفق ماجرا نشان از پذیرش و عادی بودن آن را داشت. به نظرم توجه به فضای داستان کمک میکند به شناخت اخلاق حاکم بر جامعه هدف و دیدگاه روشنتر برای پذیرش بهتر نوع تعامل با دیگران در زندگی پیشرو
ممنون از کتابراه برای ارائه مطلب در همه زمینهها و انتخاب آگاهانهتر🙏⚘