نقد، بررسی و نظرات کتاب پروندههای راکد - سایمون سنت جیمز
3.7
43 رای
مرتبسازی: پیشفرض
بیتا جوان
۱۴۰۲/۰۷/۱۸
02
داستان کتاب در مورد یک منشی است که یک وبلاگ جنایی هم دارد و در مورد پروندههای جنایی حل نشده تحقیق کرده و مطلب مینویسد. به طور اتفاقی در مطب یکی از مظنونین پرونده جنایی حل نشدهای را میبیند و در طول داستان به دنبال حل این پرونده است. البته این داستان بیشتر متافیزیکی و تخیلی محسوب میشد تا یک رمان جنایی. شخصیتهای داستان و نیز موقعیتها و مکانها به خوبی ترسیم شده است ولی نیت اصلی قاتل سریالی کاملا مشخص نیست انگار خود نویسنده هم نمیداند انگیزه لیلی چیست. ظاهرا نویسنده در ارتباط دادن قتلها به قاتل اصلی ناتوان بوده و این ضعف را از طریق ارتباط شخصیت اصلی داستان، شی، با ارواح برطرف کرده. یکسری نکات هم جای سوال دارند: اول اینکه انگیزه لیلی از قتل باغبان چیست و چطور یک دختر لاغر اندام کم سن (۱۴ ساله) توانسته باغبان را بالای صخره برده و پرت کند. دوم اینکه لیلی در پرورشگاه و خانههای مردم بزرگ شده چطور به اسلحه دست پیدا کرده و در سن کم یاد گرفته با آن شلیک کند. اگر یک دختر خیابانی و عضو گروههای شرور معرفی میشد باور پذیرتر بود. سوم اینکه چطور در پرورشگاه پی به شخصیت جانی و روانی او نبردهاند. چهارم، جولیانا با چه عنوانی او را از پروشگاه به خانه میاورد؟ اگر به عنوان مادر باشد که دلیلی ندارد در پرورشگاه باشد و به عنوان یک غریبه هم که دلیلی ندارد پرورشگاه اجازه بدهد. پنجم؛ مادر جولیانا چرا باید راز دختر خود را برای همسرش فاش کند در حالی که سالها مخفی نگه داشته و ثروت دخترش را هم به دامادش بدهد؟ ششم اینکه بث چرا باید اطلاعات را در اختیار شی بگذارد که در نهایت خودش را محکوم میکند که بعد بخواهد بر علیه شی اقدام کند تا خودش را تبرئه کند. در کل باگهای داستان زیاد بود و خیلی مهیج نبود.
توقعی که از یک کتاب جنایی داشتم رو این کتاب اصلا برآورده نکرد چندین سوال در ذهن من موند و داستانهای جنایی معمولا انگیزه قتل و روش به دام افتادن قاتل هست که کتاب رو مهیج میکنه که اصلا نفهمیدم چرا لیلی چندین قتل مرتکب شد بی دلیل فقط میکشت اول یک باغبان بعد همسر مادرش بعد دومرد دیگر که کوچکترین دلیلی برای هیچ کدام نیاورده بود و بعد اینکه اواخر داستان کتاب رفت توی تخیل و بلا تکلیف بودم داستان تخیلی میخونم یا خیر چون اثلا کتاب تخیلی دوس ندارم پس اگر میدونستم آخر کتاب با تخیل مقداری از داستان حل میشه نمیخوندم و بث هم که مظنون به قتل بود اصلا نفهمیدم چطوری بیگناهیش اثباط شد و آزاد شد خلاصه اینکه نویسنده برای اتفاقاتش هیچ دلیلی نداشت و فقط چند نکته رو بیان کرده بود بدون گفتن دلایلش
اگر قرار باشه به این داستان از بابت هیجان، سوژه، جذابیت، از یک تا ده امتیاز بدیم، من سه رو انتخاب میکنم. واقعا داستان حوصله سربری هست بدون کوچکترین هیجان، معما، ترس. درباره زندگی دو زن که یکی وبلاگ نویس جنایی هست وخودشدر کوذکی مورد حمله یه تجاوزگر قرار گرفته که به دنبال رازهای یه زن جوان ثروتمند به نام بث هستش. بث در جوانی متهم به قتل دو مرد شده بود که با وکیل ماهری که داشت از زیر بار اتهام در میره ولی مثلا راز هولناکی وجود داره. پدر بث در آشپزخانه با تفنگ کشته شده. ولی خانه انگار تسخیر شده ویه شخص سوم.... ولی در مجموع شما هیچ میلی به خواندن داستان ندارید واحساس کلافگی میکنید انگار دارید وقت تلف میکنید
اولین کتابی بود که از خانم سایمون سنت جیمز میخوندم و اینقدر دوستش داشتم که بقیه رمانهایشان رو هم میخرم، ژانر جنایی و ترسناک و رازآلود کنار هم طوری داستان رو پیش میبرند که من سرشار از لذت بودم و کتاب رو از دیشب نا امروز صبح تمومش کردم. واقعا نمیتونستم بخوابم خیلی ارتباط قلبی با قهرمان و …. برقرار کرده بودم. تشکر از کتابراه عزیز
کتاب جالبی بود. معمایی و ادم رو ترغیب میکرد ک کتاب رو تا انتها دنبال کنه. شیوه نگارش عالی بود. ترجمه روان و دلچسب بود. تنها ایرادی که وجود داشت این بود که ژانر معمایی جنایی رو با مسایل ماور طبیعی و ارواح قاطی کرده بود و همینطور معمایی که توسط پلیسهای قدر و باتجربه حل نشد یه وبلاگ نویس حل کرده؟