نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی عقاید یک دلقک - هاینریش بل
4.3
41 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتابی که در اندوه بزرگی در حرکت مردی از خانواده ثروتمند که در شغل دلقکی مشغول بکار هست عاشق زنی میشود و با او فرار میکند و شغل دلقکی را پیشه میگیرد و طی زمانی بسیار معروف میشود اما فردی معشوقه او را بخود جذب میکند و طی زمان زن اورا ترک و با مرد دیگری میرود و ناراحتی و برآشفتگی ذهنی مرد دلقک پیشه باعث شکستهای پشت هم کاری مرد و بدنامی او پرکار میشود مرد جوان که بخاطر زن از ثروت خانواده گذشته شاهد ترک شدن ناگهانی بخاطر ثروت و مقام استافکار سیاسی و مذهبی کرد دلقک پیشه طی داستان مطرح میشودتنهایی و اندوه بزرگ مرد و بی پولی بسیار پر رنگ کرد دلقک و اتمام داستان... در طول داستان فکر میکرد شاید نترسی فرد دلقک از بیان حقیقت افکارش باعث این حجم بزرگ از تنهایی او شده مردی که در طول روز بر روی سن نقش بازی میکند و در زندگی حقیقی خود واقعی است بر خلاف اطرافیانش و این موضوع او را آزرده و از دست دادن معشوقه آخرین ضربه مهلک بر بدنه روح اوستراوی عالی ترجمه روان نویسنده فوق العاده صدا گذاری خوب اثری بی نظیر را خلق کرده کتاب بسیار ارزشمند که گوش کردن به آن یه لطف به گوش هام بود و هر سطح آن ارزش تامل بسیار زیاد است
چیزی که تو این کتاب برام جالب بود، این بود که دلقک داستان ِهاینریش بل، که هانس نام داشت در یکی از گفتگوهاش با یه فرد مذهبی، دلش میخواست به دوره قبل برگرده، به دورهای که توی اون بنا به مذهب افراد رو مجبور به ازدواج و یسری رسمیتها نمیکردن، در حالی که توی زمان هانس، مذهب جلوی پای هانس و معشوقش ماری، سنگ بزرگی انداخت که باعث جدایی اونا و داغون شدن زندگی هانس شد. بنظرم خیلی بده که گذشته رو ترجیح به حال و آینده بدی. حال و آینده باید باعث پیشرفت و امید و رهایی افراد از یسری عقب موندگیها بشه نه اینکه طوری باشه که آدم سرخورده شه
خاطرات یک دلقک... هذیانها، واگویهها و مرور خاطرات یک انسان طرد شده و درخود فرورفته و کنج عزلت برگزیده..
بسیار جالب و تامل برانگیز، گوش دادن به این کتاب رو با صدای آقای رضا عمرانی بشدت توصیه میکنم. من در زمانیکه در حال گوش دادن به این کتاب بودم تا پایان به کتاب دیگری توجه نکردم و در عرض کمتر از ۲ روز اون رو به پایان رسوندم و این بخاطر جذابیت در متن کتاب، داستان سرایی و خوانش کتاب است؛ مچکرم کتابراه عزیز.
بسیار جالب و تامل برانگیز، گوش دادن به این کتاب رو با صدای آقای رضا عمرانی بشدت توصیه میکنم. من در زمانیکه در حال گوش دادن به این کتاب بودم تا پایان به کتاب دیگری توجه نکردم و در عرض کمتر از ۲ روز اون رو به پایان رسوندم و این بخاطر جذابیت در متن کتاب، داستان سرایی و خوانش کتاب است؛ مچکرم کتابراه عزیز.
گویندگی فوق العاده عالی داستانی از یک راوی با شغل دلقک که تنهایی و طرد شدن و بی پولی رو در شدیدترین حالت تجربه و حس همزادپنداری رو ایجاد میکنه خانواده پولدار ولی بی عاطفه دوستانی که طردش میکنن همراهی که رهاش میکنه حتی با وجود اینکه گفته بود تا لحظه مرگ رهایش نمیکنه ولی دلقک قصه ما هنوز زنده است و رها شد. و بی پولی...
کتاب اموزنده ای هست این دومین بار هست که گوش میدم بعضی کلمات جوری تلفظ میشه که این کلمه ها در دنیای واقعی ما به عنوان یک مسئله جدی نمایان هستن کودکیی که دوست نداشت، در اوج بودن، بی تفاوتی، تک همسری، تنهایی، زندگی در گذشته، افسردگی، طرد شدن، سواستفاده گری، سقوط کردن، ناامیدی، فقر و خیلی چیزای دیگه.
لحن ایشان اصلا مناسب نبود پشیمان هستم. بسیار تند میخواد. متن ترجمه شده نسبتا دشوار است و باید مکث میکرد اما بسیار تند تند میخواند صدای آقای سلطان زاده امتیاز کتاب را به عالی خواهند رساند.... آدم نمیدونه چی به چیه.. کلمات گاهی از شیوایی خارج میشد مرا از این کتاب زده کرد و باید با صدای دیگری گوش دهم
او فرزند یک خانوادهی ثروتمند آلمانی است که پس از جدایی از خانواده، زندگی سادهای را در پیش گرفته و شغل دلقکی را پیشهی خود میکند-
ماری، زنی که پس از شش سال زندگی، او را ترک و این اتفاق هانس را دچار افسردگی شدید میکند-
هانس نمونهی انسان آواره و سرخوردهی جامعهی پس از جنگ جهانی دوم در آلمان است؛ انسانی که به علت نداشتن مهارتهای لازم و بیطرفی نسبت به عقاید دینی و البته جا نماز آب نکشیدن، از جامعه طرد میشود. چون هانس شنیر، اعتقادی غیر از اعتقاد حاکم را در پیش میگیرد و همین سبب پس زده شدنش توسط خانواده، دوستاناش هم میشود-
کتاب درواقع تفسیری است بر اینکه وضعیت زندگی شخصی و اجتماعی یک نفر، چهگونه به وخامت کشیده میشود.
هانس با والدینی رو به روست که فقط نگران حفظ وجهه اجتماعی و مالی خودشون هستند تا سلامتی روحی و جسمی او. برادری که مناسبات عاطفی خانوادگی رو کنار گذاشته تا تمام قد در خدمت به کلیسای کاتولیک باشد؛
و البته فقدان خواهری که در جنگ از دست رفت.
در آخر داستان، تنها وضعیتِ موجود «درماندگی از امید» است؛ هانس به پلهی آخر میرسد:
وقتی آب نه یک وجب بلکه صد وجب از سرش گذشت، خط بطلان بر آدم و ادمیت کشید. قید والدین متمول، برادر کاتولیک شدهش و تمام دوستانش را زد. با گیتاری و سری که بوی قورمهسبزی میداد، برای اجرا، برای سکهای و به امید روزی در رویارویی دوباره با ماری، به ایستگاه راهآهن میرود.
کتاب، منو یاد کتابِ «جنایات و مکافات» انداخت.