نقد، بررسی و نظرات کتاب آخرین پرواز - جولی کلارک
4.4
316 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سید حسین میرباقری
۱۴۰۲/۰۵/۰۹
40
کتاب آخرین پرواز اثر جذاب جولی کلارک در اعتراض به وضعیت خشونت مواجه زنان در جامعه است. اثر تلاش فراوانی بر قضاوت نکردن هم داره و برعکس دوستانی که به پایان بندی اثر ایراد دارند گمانم اتفاقا پایان بندی اثر یکبار دیگر تلنگری میزند که قضاوت ممنوع همیشه چیزی رو که تصور میکنی ممکنه درست نباشهروایت دو زن به نامهای کلر و ایوا کلر که اسیر خشونت خانگی در خانوادهای مطرح و سرشناس که غیرقابل باور یا دست کم پذیرفته شده برای جامعه است و برای آزادی میجنگد. روایتش با اول شخص و زمان روایتش از ابتدا به انتهامی رود. گویی جولی کلارک خود با کلر همزبان است. ایوا که سراسر زندگیش قربانی بوده و آنطور که نویسنده میخواهد بپذیریم برای بقا دچار درگیری شده روایتش با سوم شخص و زمان روایتش سراسر فلاش بک است. جز در پایان بندی اثر که گویی با پالایش شخصیت ایوا و یا شاید در انتهای زندگی با بخشندگی نویسنده با او هم همزبان میشود. انتخاب دو زن از دو طبقه مقابل هم از بعد مالی نشان میدهد که درگیریهای زنانه ربطی به طبقات اجتماعی نداشته و همیشه زن در سطح جامعه چه حتی آمریکا به عنوان شخص دوم دیده شده است و صدای فریاد اعتراض کلارک از بین سطور اثر شنیده میشود. تعلیقهای بسیار جذاب و کشش بسیار زیاد اثر زمان را برای خواننده کوتاه میکند. نکته جالب این رمان به نظرم خالی بودن فضای اثر از وجود فرزند برای این زنان است که به نظرم تنهایی آنها را عریان تر و فریاد خواسته خود این زنان نه به خاطر فرزندانشان را بیشتر عیان میکند.
خطر اسپویل:
کتاب آخرین پروازاز جولی کلارک یه رمان هیجان انگیز و پرتعلیقه که درباره دو زن با گذشته های پر از درد و رازهای پنهان صحبت می کنه. داستان در مورد *کلر* و *اوا* هست که تصمیم می گیرن هویت هاشون رو با هم عوض کنن تا از مشکلات و خطراتی که تو زندگی شون دارن، فرار کنن. اما همون طور که انتظار می ره، این جابه جایی هویت به این سادگی نیست و مشکلات جدید و پیش بینی نشده ای به وجود می یاد. یکی از جذابیت های کتاب اینه که داستان از دو زاویه مختلف روایت می شه؛ یک بخش از زاویه کلر و بخش دیگه از زاویه اوا. این مدل روایت باعث می شه که کم کم متوجه بشی هر کدوم از این شخصیت ها چقدر عمیق و پیچیده هستن و چطور هر دو توی زندگی شون گرفتار چیزایی شدن که براشون غیرقابل تحمله. جولی کلارک با این ساختار روایی، تعلیق زیادی ایجاد می کنه و هر بار که یکی از شخصیت ها رو دنبال می کنی، بیشتر درگیرشون می شی. نکته مثبت کتاب، داستان پرکشش و موضوع هیجان انگیزشه. شخصیت ها خیلی واقعی به نظر می رسن و به راحتی می تونی با ترس ها و نگرانی هاشون همذات پنداری کنی. همچنین، سرعت داستان خوبه و هیچ وقت احساس نمی کنی که داستان کش دار شده یا خسته کننده است. اما از طرف دیگه، یکی از ضعف های کتاب می تونه این باشه که بعضی پیچش های داستانی کمی قابل پیش بینی هستن. مثلاً اگه خیلی اهل خوندن رمان های معمایی باشی، ممکنه بعضی از اتفاق ها رو زودتر حدس بزنی. همچنین، پایان بندی شاید برای بعضی ها کمی سرسری به نظر بیاد و انتظار داشته باشن که کمی بیشتر به جزییات پرداخته بشه. در کل، *آخرین پرواز* یه کتاب هیجان انگیز و پر از لحظات نفس گیر و در عین حال داستانی عاطفی درباره فرار، رهایی و هویت فردی است که خوندنش قطعاً ارزش وقت گذاشتن داره.
کتاب آخرین پروازاز جولی کلارک یه رمان هیجان انگیز و پرتعلیقه که درباره دو زن با گذشته های پر از درد و رازهای پنهان صحبت می کنه. داستان در مورد *کلر* و *اوا* هست که تصمیم می گیرن هویت هاشون رو با هم عوض کنن تا از مشکلات و خطراتی که تو زندگی شون دارن، فرار کنن. اما همون طور که انتظار می ره، این جابه جایی هویت به این سادگی نیست و مشکلات جدید و پیش بینی نشده ای به وجود می یاد. یکی از جذابیت های کتاب اینه که داستان از دو زاویه مختلف روایت می شه؛ یک بخش از زاویه کلر و بخش دیگه از زاویه اوا. این مدل روایت باعث می شه که کم کم متوجه بشی هر کدوم از این شخصیت ها چقدر عمیق و پیچیده هستن و چطور هر دو توی زندگی شون گرفتار چیزایی شدن که براشون غیرقابل تحمله. جولی کلارک با این ساختار روایی، تعلیق زیادی ایجاد می کنه و هر بار که یکی از شخصیت ها رو دنبال می کنی، بیشتر درگیرشون می شی. نکته مثبت کتاب، داستان پرکشش و موضوع هیجان انگیزشه. شخصیت ها خیلی واقعی به نظر می رسن و به راحتی می تونی با ترس ها و نگرانی هاشون همذات پنداری کنی. همچنین، سرعت داستان خوبه و هیچ وقت احساس نمی کنی که داستان کش دار شده یا خسته کننده است. اما از طرف دیگه، یکی از ضعف های کتاب می تونه این باشه که بعضی پیچش های داستانی کمی قابل پیش بینی هستن. مثلاً اگه خیلی اهل خوندن رمان های معمایی باشی، ممکنه بعضی از اتفاق ها رو زودتر حدس بزنی. همچنین، پایان بندی شاید برای بعضی ها کمی سرسری به نظر بیاد و انتظار داشته باشن که کمی بیشتر به جزییات پرداخته بشه. در کل، *آخرین پرواز* یه کتاب هیجان انگیز و پر از لحظات نفس گیر و در عین حال داستانی عاطفی درباره فرار، رهایی و هویت فردی است که خوندنش قطعاً ارزش وقت گذاشتن داره.
جولی کلارک در این کتاب به بیان داستان دو زن جوان میپردازد، آنها از زندگی فعلی خود خسته و آزردهاند، با تمام وجود آرزو میکنند که شخص دیگری بودند و زندگی دیگری داشتند، مسیری که طی کردهاند تا به اینجا برسند را توضیح میدهد، احساسات و هیجانات سرکوب شده، آرزوها و حمایتهایی که از دست رفته، میشود گفت یک نوع رمان روانشناختی هم هست، درسهایی که از دردهایمان میگیریم، تاثیر کودکی، مسائلی که باید درکشان کنیم تا از بند چیزهایی رها شویم..، جولی کلارک اینها را خیلی خوب بیان کرده، احساس میکنم این رمان از دل دورانی تاریک از زندگی آمده، از روزهای وحشتناکی که گذشتهاند، اینها را در این کتاب درک کردم، هجوم آدرنالین در رگهایم را احساس کردم و با خواندنش احساس آرامش کردم.
من این کتاب از نشر نون و ترجمه پریا خوارزمی خوندم، حس میکنم اون ترجمه بهتر بود،
و همینطور سخن مترجم هم یکم ذهنم نسبت به داستان بد بین کرد، اختلاف صفحات کتابها هم حدود پنجاه صفحه به نظر میرسه که نمیدونم علت چیه و برام جالبه.
من این کتاب از نشر نون و ترجمه پریا خوارزمی خوندم، حس میکنم اون ترجمه بهتر بود،
و همینطور سخن مترجم هم یکم ذهنم نسبت به داستان بد بین کرد، اختلاف صفحات کتابها هم حدود پنجاه صفحه به نظر میرسه که نمیدونم علت چیه و برام جالبه.
دوستان این کتاب عالی بود و ترجمه هم خیلی خوب و روان بود.
نقد کتاب: داستان در مورد زنی به اسم کلر هست که شوهرش (روری کوک) اورا کتک میزند کلر دنبال بهانه هست تا روری را ترک کند تا اینکه بالاخره فرصت یک سفر پیش میآید همه چیز مرتب است تا اینکه یکهو برنامه سفر عوض میشود. کلر بخاطر ترسی که از شوهرش دارد (چون روری بر اساس یک جعبه فهمیده که کلر قصد فرار داشته) تصمیم میگیرد که به خانه بر نگردد در فرودگاه با زنی به اسم ایوا آشنا میشود و تمام مشخصاتش را با او عوض میکند کلر کمی بعد خبردار میشود که هواپیمای ایوا سقوط کرده کلر از این فرصت استفاده کرده و دسته کلید ایوا را برمیدارد و به خانهی ایوا میرود.
ایوا زنی بود که بطور ناخواسته از دانشگاه اخراج شد و به کار ساخت و فروش مواد افتاد و او حالا هم از فردی به نام فیش که صاحب کارش هست میترسد و هم از یک مامور که از ایوا خواسته تا با پلیس همکاری کند او هم به همین خاطر مشخصاتش را با کلر عوض میکند.
کلر با کمک همکارش که صدای ضبط کرده روری را برایش میفرستد جرئت پیدا میکند که برگردد و دست روری را رو کند. او در تلویزیون در مورد شوهرش و کارهایی که کرده صحبت میکند.
بعد از این قضیه همه چیز تمام میشود و کلر طلاق میگیرد و برمیگردد تا در شهر ایوا زندگی کند. چون از زندگی در یک شهر شلوغ خسته شده.
ایوای بیچاره هم در قضیه سقوط هواپیما جان باخت.
نقد کتاب: داستان در مورد زنی به اسم کلر هست که شوهرش (روری کوک) اورا کتک میزند کلر دنبال بهانه هست تا روری را ترک کند تا اینکه بالاخره فرصت یک سفر پیش میآید همه چیز مرتب است تا اینکه یکهو برنامه سفر عوض میشود. کلر بخاطر ترسی که از شوهرش دارد (چون روری بر اساس یک جعبه فهمیده که کلر قصد فرار داشته) تصمیم میگیرد که به خانه بر نگردد در فرودگاه با زنی به اسم ایوا آشنا میشود و تمام مشخصاتش را با او عوض میکند کلر کمی بعد خبردار میشود که هواپیمای ایوا سقوط کرده کلر از این فرصت استفاده کرده و دسته کلید ایوا را برمیدارد و به خانهی ایوا میرود.
ایوا زنی بود که بطور ناخواسته از دانشگاه اخراج شد و به کار ساخت و فروش مواد افتاد و او حالا هم از فردی به نام فیش که صاحب کارش هست میترسد و هم از یک مامور که از ایوا خواسته تا با پلیس همکاری کند او هم به همین خاطر مشخصاتش را با کلر عوض میکند.
کلر با کمک همکارش که صدای ضبط کرده روری را برایش میفرستد جرئت پیدا میکند که برگردد و دست روری را رو کند. او در تلویزیون در مورد شوهرش و کارهایی که کرده صحبت میکند.
بعد از این قضیه همه چیز تمام میشود و کلر طلاق میگیرد و برمیگردد تا در شهر ایوا زندگی کند. چون از زندگی در یک شهر شلوغ خسته شده.
ایوای بیچاره هم در قضیه سقوط هواپیما جان باخت.
سلام وخسته نباشی خدمت کتابراه عزیز
اول از همه تشکر میکنم از مترجم گرامی این کتاب که بسیار روان و زیبا ترجمه شده بود. و خسته نباشی و خدا قوت خدمت نویسنده عزیز.
کتاب موضوع و سوژه جالبی را دنبال میکند موضوعی که خیلی کم به اون پرداخته میشود. و بخش کوچکی از مشکلات زنان را بیان میکند.
داستان در مورد دو زن است که هر دو بی پناه هستند و پناهی جز خودشان ندارند کلر زنی که بسیار زیبا است و خواهر و مادر ش را در تصادف رانندگی از دست داده است در روزهایی که ناامید بود و امیدی نداشت با مردی به نام روری آشنا میشود که بسیار پولدار و شناخته شده است اما علی رغم اینکه همه رسانهها فکر میکنند این دو خوشبخت هستند همچین چیزی وجود ندارد و کلر با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند که کوچکترین آن طرز صحبت کردن با افراد است.
با توجه به اینکه کتاب در ابتدا خیلی آرام پیش میرفت اما در آخر چنین چیزی وجود نداشت و نویسنده از خیلی از موضوعات غافل شد
ممنون. از کتابراه.
اول از همه تشکر میکنم از مترجم گرامی این کتاب که بسیار روان و زیبا ترجمه شده بود. و خسته نباشی و خدا قوت خدمت نویسنده عزیز.
کتاب موضوع و سوژه جالبی را دنبال میکند موضوعی که خیلی کم به اون پرداخته میشود. و بخش کوچکی از مشکلات زنان را بیان میکند.
داستان در مورد دو زن است که هر دو بی پناه هستند و پناهی جز خودشان ندارند کلر زنی که بسیار زیبا است و خواهر و مادر ش را در تصادف رانندگی از دست داده است در روزهایی که ناامید بود و امیدی نداشت با مردی به نام روری آشنا میشود که بسیار پولدار و شناخته شده است اما علی رغم اینکه همه رسانهها فکر میکنند این دو خوشبخت هستند همچین چیزی وجود ندارد و کلر با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند که کوچکترین آن طرز صحبت کردن با افراد است.
با توجه به اینکه کتاب در ابتدا خیلی آرام پیش میرفت اما در آخر چنین چیزی وجود نداشت و نویسنده از خیلی از موضوعات غافل شد
ممنون. از کتابراه.
نوشتار و ویراست کتاب بسیار عالیه به طوریکه هیچ غلطی ندیدم و ازاین حیث نمره عالی داره. از نظر نحوه بیان، داستان بسیار روان با ضرب آهنگ بالا رو میخونید. نحوه داستان روایی و معمایی است. نویسنده به تمام سوالاتی که برای خواننده ایجاد میشه به صورت کاملا منطقی پاسخ میده و به صورت عالی تمام شخصیتها رو به هم مربوط میکنه. داستان به صورت فصول یک در میان، بین شخصتهای اصلی جابجا میشه و از این حیث مشابهت بسیار زیادی با کتابی به اسم "سادی" داره. در بخشهایی از کتاب استرس ایجاد شده برای شخصیتهای داستان کاملا به خواننده منتقل میشه. تنها نقدی که به این کتاب دارم اینه که نویسنده میخواد ظلم به زنان در جامعه رو به طریقی به تصویر بکشه در صورتیکه کتاب بیشتر ژانر مافیایی داره و به عقیده بنده هر کس چه زن و چه مرد رنجی رو تحمل میکنه که انتخابش کرده و خودش به هر طریقی میتونه از این رنج نجات پیدا کنه. بهترین جمله این کتاب مصدق حرف بنده هست " هر چیزی که میخواهی به آن برسی جایی آنسوی ترس است"
کتاب آخرین پرواز، کتاب خوبی بود و میشه گفت نمره قابل قبول رو به دست میاره اما چندمورد ایراد داره که اگر نداشت به کتابی فوق العاده تبدیل میشد. داستان درمورد زنی بنام کلر هست که همسر یکی از معروفترین و با نفوذترین خانوادههای آمریکاست و همونطور که میشه حدس زد زندگی واقعی ش با نمایشی که در رسانهها از اونها وجود داره کاملا فرق داره و به نوعی قربانی خشونت خانگی هست. او در تلاش برای رها شدن از اسارتی که دچارش شده مسیری عجیب در پیش میگیره و زندگی ش تغییر میکنه... متاسفانه علیرغم داستان نویسی زیبا و سوژهای که با وجود تکراری بودنش در ادامه جذاب روایت میشه اواخر داستان چند مورد هست که به کتاب لطمه زده مثل شخصیت روری که اصلا معلوم نیست کجاست، چه میکنه یا دلایلش برای یه سری از کارهاش چی بود، یا ایوا که آخر داستان سرنوشتش متفاوت با چیزی میشه که تا انتهای کتاب خواننده انتظار داره. پایان داستان میتونست خیلی کاملتر و مفصل تر باشه و خواننده رو راضی کنه اما خیلی با عجله و کوتاه تموم شده. در کل کتاب خوبی بود که میتونست خیلی بهتر باشه.
داستان در مورد دو زن از دو طبقه اجتماعی هست که به دلایلی قصد فرار از زندگی خود و شروع زندگی با هویتی جدید دارن و در فرودگاه با عوض کردن بلیط هایشان ناخواسته درگیر گذشته هم میشوند. به طور کلی داستان خوب و پرکششی بود ولی ایراداتی هم داشت. اول اینکه شخصیتها و خصوصا شخصیتهای اول داستان به خوبی توصیف نشدهاند و فقط تا حدودی به ویژگی شخصیتی ایوا اشاره شده ولی در مورد ویژگیهای ظاهری شخصیتها و همچنین شخصیت کلر توضیحی داده نشده، دوم اینکه به برخی از موضوعات کامل پرداخته نشده، سرنوشت روری و همچنین دلیل مرگ مگی توسط روری، دکس و ایوا، خصوصا که در ابتدای داستان به نظر میرسد که ایوا از پرواز منصرف شده است و حتی تصویر مبهم او در گزارشهای خبری دیده میشود، ضمن اینکه تایید شده که صندلی او در هواپیما خالی بوده است ولی در انتها بدون هیچ توضیحی بیان میشود که او سوار هواپیما شده است.
داستان جذاب و پرکشش هست مخصوصا بخشهای مربوط به کلر هیجان زیادی داره، ترجمه نیز روان و بدون غلط املایی هست.
به نظرم قسمت مقدمه، اگه حذف میشد، هیجان اول داستان را بیشتر میکرد.
نویسنده بخشهای مربوط به ایوا را به صورت سوم شخص بیان میکنه، اما به چه دلیل در پایان داستان اول شخص میشه معلوم نیست. هیچ دلیل منطقیای برای تغییر سفر کلر آورده نمیشه و اینکه همون پرواز سقوط میکنه عجیبه، بیشتر به نظر توطئه میومد تا حادثه اتفاقی. نویسنده داستان معمایی، معمولا جهت جذابیت داستان اطلاعات کامل رو نمیده اما اینجا نویسنده عمدا اطلاعات غلط میده و این به داستان ضربه میزنه. مثل اسم یکی از شخصیت ها (اگه مخفف اسم طرف بود باز قابل قبول بود) یا اطمینان زیاد کلر از زنده بودن ایوا.
دو مورد در بخش مربوط به ایوا، اشتباه نگارشی بود که به صورت اول شخص بیان شده بود، (به آرامی صحبت میکرد و مرا به جایی در میان خاطراتش برد)
در آخر هم سرنوشت روری در ابهام موند.
در کل داستان جالب و ارزش خواندن دارد
به نظرم قسمت مقدمه، اگه حذف میشد، هیجان اول داستان را بیشتر میکرد.
نویسنده بخشهای مربوط به ایوا را به صورت سوم شخص بیان میکنه، اما به چه دلیل در پایان داستان اول شخص میشه معلوم نیست. هیچ دلیل منطقیای برای تغییر سفر کلر آورده نمیشه و اینکه همون پرواز سقوط میکنه عجیبه، بیشتر به نظر توطئه میومد تا حادثه اتفاقی. نویسنده داستان معمایی، معمولا جهت جذابیت داستان اطلاعات کامل رو نمیده اما اینجا نویسنده عمدا اطلاعات غلط میده و این به داستان ضربه میزنه. مثل اسم یکی از شخصیت ها (اگه مخفف اسم طرف بود باز قابل قبول بود) یا اطمینان زیاد کلر از زنده بودن ایوا.
دو مورد در بخش مربوط به ایوا، اشتباه نگارشی بود که به صورت اول شخص بیان شده بود، (به آرامی صحبت میکرد و مرا به جایی در میان خاطراتش برد)
در آخر هم سرنوشت روری در ابهام موند.
در کل داستان جالب و ارزش خواندن دارد
کتاب بسیار جالب و هیجان انگیزی بود، ترجمه کتاب هم خیلی خوب بود.
چند تا مورد در مورد داستان بود که دوست داشتم تغییر میکرد، اول اینکه من تا آخر داستان نتونستم تصویر مشخصی از ظاهر کلر، ایوا و بیشتر شخصیتهای داستان تو ذهنم تصور کنم، چون نویسنده مشخصات ظاهریشون رو توصیف نکرده بود. دوما چه اتفاقی در داخل تونل زمانی که کلر با رانندهای که به ظاهر از طرف همسرش بود افتاد، انگار قسمتی از داستان سانسور شده بود!
ابتدای داستان با آخر داستان همخوانی نداشت، ایوا در اول داستان در فرودگاه به نظر میومد به مقصد دیگهای غیر از مقصد بلیط کلر بره و این با شخصیت باهوش و محتاطی که در طول داستان برای ایوا تعریف شد بیشتر همخوانی داشت ولی در آخر سوار همون پرواز شد!
و در آخر داستان خیلی سریع تموم شد و به ماجرای مگی و مرگ مشکوکش و عاقبت روریی... پرداخته نشد.
کتاب رو دوست داشتم و به همه کسانی که سبک معمایی و هیجان انگیز رو دوست دارن پیشنهاد میکنم.
چند تا مورد در مورد داستان بود که دوست داشتم تغییر میکرد، اول اینکه من تا آخر داستان نتونستم تصویر مشخصی از ظاهر کلر، ایوا و بیشتر شخصیتهای داستان تو ذهنم تصور کنم، چون نویسنده مشخصات ظاهریشون رو توصیف نکرده بود. دوما چه اتفاقی در داخل تونل زمانی که کلر با رانندهای که به ظاهر از طرف همسرش بود افتاد، انگار قسمتی از داستان سانسور شده بود!
ابتدای داستان با آخر داستان همخوانی نداشت، ایوا در اول داستان در فرودگاه به نظر میومد به مقصد دیگهای غیر از مقصد بلیط کلر بره و این با شخصیت باهوش و محتاطی که در طول داستان برای ایوا تعریف شد بیشتر همخوانی داشت ولی در آخر سوار همون پرواز شد!
و در آخر داستان خیلی سریع تموم شد و به ماجرای مگی و مرگ مشکوکش و عاقبت روریی... پرداخته نشد.
کتاب رو دوست داشتم و به همه کسانی که سبک معمایی و هیجان انگیز رو دوست دارن پیشنهاد میکنم.
قسمتای آخر کتاب رو با سرعتی چندین برابر صفحات اولیه خوندم، خیلی کنجکاوم کرده بود که ببینم سرنوشت شون چطور شده و در نهایت به کجا میرسن. اولین بار بود که کتابی با این موضوع میخوندم و اگه شما هم یه زمانی با خودتون گفتین " کاش میتونستم جامو با یکی دیگه عوض کنم "، میتونین شرایط مشابهی رو توی این کتاب ببینید! نقشهای اصلی کتاب 2 خانم هستن که توی فرودگاه هویت و لباسهاشون رو باهم عوض میکنن تا برای فرار از مشکلات شون بتونن جای همدیگه زندگی کنن. یکی از اونها قربانی خشونت خانگی و یکی دیگه بخاطر یه اشتباه هدف و مسیر زندگیش تغییر کرده بود. کتاب واقعا کشش زیادی داشت و من تو یه نصف روز تمومش کردم، هر لحظه تمام احساسات کاراکتر رو حس میکردم، اون ترس، هیجان و شادیش. من با تموم شدن سختی هاشون نفس راحت میکشیدم. خیلی قشنگ بود، و اگر تا آخرین صفحهاش رو نخونید نمیشه پایانش رو حدس زد.
به نظر در این کتاب بیشتر با یک تریلر هیجان انگیز مواجهیم تا روان شناسی چون به نظرم فلسفه روان شناختی خاصی خارج از چیزی که سایر تریلرها دارن توش دیده نمیشد
هوشمندی و ذکاوت فوق العاده نویسنده در اول شخص نشان دادن کلر و سوم شخص نشان دادن ایوا که ناخوداگاه ذهن خواننده رو به این سمت میبره که قصه حول محور کلر میگرده در حالی که این طور نیست و دو داستان کاملا موازی رو میبینیم
تعلیقهای بجا و بینظیر که همواره ذهن خواننده رو با خودش همراه میکنه و هیجان و کشش داستان رو لحظه به لحظه زیادتر میکنه به نظرم عالی بود و فصل اخر که اول شخص داستان تغییر میکنه جذابیت مثال زدنی داره
مهمترین نکته این کتاب به نظرم جا به جایی زمانه که نویسنده ظاهرا برنامه مدونی برای این کار داره و نخواسته صرفا یک اثر سیال زمان رو بنویسه و استفاده بسیار به جایی از این موضوع شده
هوشمندی و ذکاوت فوق العاده نویسنده در اول شخص نشان دادن کلر و سوم شخص نشان دادن ایوا که ناخوداگاه ذهن خواننده رو به این سمت میبره که قصه حول محور کلر میگرده در حالی که این طور نیست و دو داستان کاملا موازی رو میبینیم
تعلیقهای بجا و بینظیر که همواره ذهن خواننده رو با خودش همراه میکنه و هیجان و کشش داستان رو لحظه به لحظه زیادتر میکنه به نظرم عالی بود و فصل اخر که اول شخص داستان تغییر میکنه جذابیت مثال زدنی داره
مهمترین نکته این کتاب به نظرم جا به جایی زمانه که نویسنده ظاهرا برنامه مدونی برای این کار داره و نخواسته صرفا یک اثر سیال زمان رو بنویسه و استفاده بسیار به جایی از این موضوع شده
میشه گفت کتاب جذابی بود، یعنی خواننده رو مجبور میکرد که زودتر داستان رو ببره جلو از نظر موضوع هم خوب بود. ولی از طرفی گیج کننده هم بود به خاطر اینکه مدام فصلها بین داستان اول و دوم جابجا میشد. توصیف شخصیتها کامل نبود که باعث میشد درست ارتباط نگیری. آخر داستان هم خیلی خلاصه و تند و نامفهوم تموم شد. که کلی سوال تو ذهن آدم جا میذاشت، انکار پایان باز داشت. و یه سوال: درسته که ایوا صندلیش رو تغییر داده بود و در واقع صندلی کلر خالی بود ولی تعداد مسافرای هواپیما که به هر حال مشخص بود، پس لزومی نداشت این ابهام رو بوجود بیارن که اصلا سوار نشده.
سلام به همه عزیزان و طرفداران کتاب داستان جولی کلارک در مجموع خوب بود اما اگه در پایان بعضی نکات رعایت میشد جزو بهترین کتب این ژانر میشد، که متاسفانه اینطور نیست. در ابتدا و در طول داستان شما شنونده یک داستان فمنیستی بسیار زیبا هستین اما در پایان کتاب که باید شخصیتهای بی ربط به هم مرتبط بشن این کار به شیوهای بسیار بد انجام شد. دنیل که رابط کلر و ایوا بود به صورت بسیار غیر واقعی این دو نفر رو به هم پیوند داده بود و کل داستان به خاطر همین پیوند نامناسب از چشم من افتاد. اما از حق نباید گذشت، کتاب قشنگی بود. در پایان از زحمات بچههای کتابراه ممنونم.
بسیار جالب و هیجان انگیز بود ولی نواقصی داشت خیلی سریع پایان یافت و درک نکردم اون تاکسی چطور شد و اگر مقدمه نداشت بیشتر جذاب میشد از لحاظ ترجمه اشکالی نداشت درمیان شخصیتهای کتاب از ایوا خوشم اومد ولی با چنین باهوشی وارد شدن به عرصه مواد احمقی بود از لیز الهام گرفتم به دلیل خوشبینیاش نسبت به مشکلات
داستان درباره زنی است که اوسط شوهر سیاستمدار و محبوبش کتک میخورد و در حال برنامه ریزی برای فرار کردن هست تا اینکه در لحظه آخر نقش برآب میشود و جایش را با دختری که او نیز دنبال راه فرار از شغلش هست عوض میکند و داستان همینطوری ادامه میابد
داستان درباره زنی است که اوسط شوهر سیاستمدار و محبوبش کتک میخورد و در حال برنامه ریزی برای فرار کردن هست تا اینکه در لحظه آخر نقش برآب میشود و جایش را با دختری که او نیز دنبال راه فرار از شغلش هست عوض میکند و داستان همینطوری ادامه میابد
کتاب بسیار خوبی بود به گونهای که نمیشد ان را رها کرد. مهمترین مسئله این بود که نویسنده، مترجم و شخصیتهای اصلی همگی زن بودند. تلاش این شخصیتها برای رهایی از یوغ مردانی که انها را به اسارت گرفته بودند و به نوعی از انها سوئ استفاده میکردند بسیار جالب بود. اینکه این زنان با تیزبینی و تیزهوشی توانستند لگام زندگی خود را به دست گیرند جالب بود. ترجمه بسیار خوب و سلیس انجام شده بود. تشبیهات و استعارههایی که نویسنده بکار گرفته بود بسیار خوب و بجا بود. از خواندن ان لذت بردم. ممنون از کتابراه.
داستان قشنگی داشت البته بدون اشکال و ایراد نبود مثلن اینکه در اخر روری چی شد یا اینکه نویسنده بعضی چیزهارو زیادی توضیح داده و یه سری چیزهارو اصلن نگفته مثلا خصوصیات ظاهری کلر یا ایوا، اما من واقعا نمیدونم چرا بعضی از خواننده موقع نوشتن نظرات انقدر راحت اخر داستان را لو میدن و کتابراه هم ثبت میکنه من بر اساس نظرات کتابی را برای خوندن انتخاب میکنم و اینکه اون داستان برام اسپویل بشه خیلی ضد حاله لطفا توی نوشتن نظرات بیشتر دقت کنید اینکه ادم اخر قصه را بفهمه واقعا چه جذابیتی داره؟
این کتاب فوق العادست خیلی دوسش داشتم بخصوص داستان کلر زنی که از روی ترس تصمیم اشتباه به فرار میگیره وحتی درگیر داستان ایوا میشه ولی در نهایت تصمیم درست میگیره و زندگی جدیدی شروع میکنه داستان خیلی خوب تعریف شده همراه با داستان هیجانش احساس میشه و احساسات شخصیتها رو میشه متوجه شد ترس هاشو وامیدهاشون واضطابشو در کل داستان زیباییه فقط ای کاش سرنوشت روری مشخص میشد والبته آخر کتاب مشخص نیست ایوا سوار هواپیما شده یا نه به حر حال کتابش ارزش مطالعه داره
محتوا و موضوع کتاب خیلی خوب بود ولی آخر داستان خیلی آبکی و بی سروته تموم شد همسر فردی که جزو با نفوذترین و قدرتمندترین خانوادههای آمریکا هست از دستش فرار میکنه و دوباره برمیگرده تا مثلا به اصطلاح خودش با شوهرش درگیر بشه از اول داستان تا به آخرش از قدرت و نفوذ شوهرش میترسید ولی آخر داستان اون همه قدرت و نفوذی که ازش واهمه داشت کجا رفت یعنی فقط کلر با یه مصاحبه در تلویزیون و افشاگری اون همه نفوذ و قدرتو از بین برد؟
داستان جالب بود
دونفر که هردو گرفتار ظلم مردان اطرافشان بودند آنهم در یک جامعه بشدت تبعیض آمیز و مرد سالار (البته با نقاب برابری و عدالت) بدلائلی نمیتوانستند زندگی فعلی را ادامه دهند
شجاعانه از همه چیز بریدند و....
فصلهای اول خیلی جالب بود
فصول میانی کمی خسته کننده و فصول پایانی خوب بودند علی الخصوص سه یا چهار فصل پایانی
درکل فکر کنم چهار ستاره خوبه
دونفر که هردو گرفتار ظلم مردان اطرافشان بودند آنهم در یک جامعه بشدت تبعیض آمیز و مرد سالار (البته با نقاب برابری و عدالت) بدلائلی نمیتوانستند زندگی فعلی را ادامه دهند
شجاعانه از همه چیز بریدند و....
فصلهای اول خیلی جالب بود
فصول میانی کمی خسته کننده و فصول پایانی خوب بودند علی الخصوص سه یا چهار فصل پایانی
درکل فکر کنم چهار ستاره خوبه
داستان جالبی در مورد ایوا و کلره که هرکدوم مشکلات خودشون دارن ایوا از ترس پلیس و صاحبکارش و کلر همچون برنامه سفرش عوض میشه از ترس شوهر مشخصاتش با ایوا عوض میکنه اما هواپیمای ایوا سقوط میکنه اینجا نشون میده افرادی مثل شوهر کلر در جامعه کنونی هنوز هم با خانمهایی مثل کلر با خشونت رفتار میکنن و البته کلر در آخر موفق به طلاق میشه و اما بازم نشون میده که هر گردی گردو نیس
یک کتاب زیبا و هیجان انگیز که مطمئنا تا چند وقت در یاد شما زنده خواهد ماند وقتی هر فصل رو تموم میکنید مشتاقید تا فصل بعدی رو شروع کنید و با شگفتیهای بیشتری روبه رو بشید اما اینکه برای روری چه اتفاقی افتاد برام مبهم موند از ویژگیهای مثبت این کتاب ارتباط برقرار کردن سریع با شخصیتها و درک احساس و عواطف اونهاست ممنون بابت مترجمی عالیه خانم رحمتی
داستان خوبی بود جذاب و پرکشش ولی متاسفانه پراز تناقض مخصوصا در مورد سرنوشت ایوا بااینکه بنابرتوصیف کتاب و همچنین تحقیق پلیس در مورد خالی بودن صندلی ایوا ولی در آخر کتاب گفته میشو دکه او وارد هواپیما شده و همچنین دلایل نامعلوم کشته شدن مگی و دلایل رفتارهای روری و اینکه چگونه زندگی باعشق تبدیل به خشونت شده اینها متاسفانه به داستان خدشه وارد کرده است
کتاب خوب و پرکشش هیجان انگیز از شخصیتهای هر دو زن داستان هیچ نشانه ایی نداده بودن که خواننده بتونه تصور کنه و اینکه ادمها رو از ظاهرشون نباید قضاوت کرد و اینکه خانمها باید استقلال مالی داشته باشند که زیرظلم و ستم قرارنگیرن و الویت این کتاب این بود خیلی خوب ترجمه شده بود و غلط املای نداشت و خواندنش روان بود
ممنونم از کتابهای خوبتون
ممنونم از کتابهای خوبتون
۱ به عنوان یک رمان معمایی و جنایی اومدم سراغش و خوندم، کلا همش منتظر این بودم که کتاب جون بگیره که به آخر کتاب رسیدم
۲ داستانش اصلا کشش نداشت اصلا انگار یک چیز این کتاب کم بود (کلمهای براش پیدا نمیکنم) مثلا همه چیزها خیلی راحت جفت و جور میشدن و البته از نظر من!
۳ انتشارات نون بیشتر سانسور شده این انتشارات بهتره.
۲ داستانش اصلا کشش نداشت اصلا انگار یک چیز این کتاب کم بود (کلمهای براش پیدا نمیکنم) مثلا همه چیزها خیلی راحت جفت و جور میشدن و البته از نظر من!
۳ انتشارات نون بیشتر سانسور شده این انتشارات بهتره.
به نظرم کتاب بسیااار خوبی بود
داستان دو زن با دو داستان جدا که هر دو درصدد هستند که از زندگی قبلیشون دور بشند. اونقدر جزییات به درستی گفته میشه که خودتو جز داستان تصور میکنی و اصلا بهت حس خستگی نمیده
هر ۱۰۰ صفحه که میخونی یه شوک داخل داستانت داره که بهت قدرت و اشتیاق بیشتری میده که خوندن داستان رو پیش ببری
داستان دو زن با دو داستان جدا که هر دو درصدد هستند که از زندگی قبلیشون دور بشند. اونقدر جزییات به درستی گفته میشه که خودتو جز داستان تصور میکنی و اصلا بهت حس خستگی نمیده
هر ۱۰۰ صفحه که میخونی یه شوک داخل داستانت داره که بهت قدرت و اشتیاق بیشتری میده که خوندن داستان رو پیش ببری
به نظرم این اثر جولی کلارک یکی از کتاباییه که من با هر صفحه خوندش احساس هیجانی بهم دست میداد و به دلیل شیرینی داستانش مخاطبو مجذوب و غرق خودش میکنه.. بنابراین جز پرفروش ترینها بودن این کتاب هم تهی از این دلایل نیست..
پیشنهاد میکنم به کسایی که دنبال یه کتاب و رمان متفاوتن..
با تشکر از عوامل کتابراه
پیشنهاد میکنم به کسایی که دنبال یه کتاب و رمان متفاوتن..
با تشکر از عوامل کتابراه
خیلی جالب بود داستان جالب گویا و بیان گر وضع موجود بود اینکه چه ساده استعداد و توانایی و احساسات و شرایط زنان رو نادیده میگیریم و فراموش میکنیم اینکه یه وقتهایی لازمه خود ما زنان بیشتر از همه برای آزادی و حق مون تلاش کنیم و حداقل خودمون حقهای خودمون رو نادیده نگیریم و به هم دیگه کمک کنیم و هوای هم رو داشته باشیم
متاسفانه بر خلاف تصور کتاب ضعیفی بود ایده خوبی بود اما خیلی زیاده گویی داشت. آغاز خوب اما پایان بی سر و ته! شوهرش یکی از پر قدرت ترین دولتمردان آمریکا با خانواده پر نفوذی هست که ازش فرار میکنه بعد یک دفعه برمیگرده که باهاش درگیر بشه؟! ان قدرت و نفوذی که این قدر ازش میترسید کجا رفت؟
عالی بود تو دو روز تمومش کردم!
کتاب دارای معما هستش که طول خوندنش به جوابها میرسیم اینطور نیست که یهو صفحهی اخر جوابارو بدست بیاریم. موضوع کتاب اصلا تکراری نبود، نویسنده علاوه براینکه داستان معمایی خلق کرده بود داستان زنانی که از ترس درمقابل خشونتها سکوت میکنند را نیز گفته بود!
کتاب دارای معما هستش که طول خوندنش به جوابها میرسیم اینطور نیست که یهو صفحهی اخر جوابارو بدست بیاریم. موضوع کتاب اصلا تکراری نبود، نویسنده علاوه براینکه داستان معمایی خلق کرده بود داستان زنانی که از ترس درمقابل خشونتها سکوت میکنند را نیز گفته بود!
داستان درباره دو زن تقریبا جوان هست که هویت خودشون رو با هم عوض میکنند برای فرار از وضعیت و زندگیای که در اون گیر افتادن و حالا مسائلی که در زندگی جدید با اون مواجه میشن؛ داستان پرکششی بود. من دوست داشتم تند تند بخونم و ببینم بعدش چی میشه پس کسل کننده نخواهد بود براتون. ممنونم کتابراه.