نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی خاک و نفس - مهناز رضایی لاچین
3.7
113 رای
مرتبسازی: پیشفرض
میترا اعظمی
۱۴۰۲/۰۲/۱۱
20
با عرض سلام و احترام به دوستان کتابراه و همراهان اهل مطالعه، داستان خاک و نفس کوتاه و بسیار آموزنده و قابل تامل بود، داستان یه بیابان، سه دانشجو و یک پژوهش بود، به نظر من بیابان حکم دنیا و زندگی در آن را داشت، در بیابان به پشت سر که نگاه میکنی یک رد پا و یا رد لاستیکهای اتومبیل مانده وبقیه تمام شده، به رو به رو که نگاه میکنی مانند آینده است که هیچ مشخص نیست باید پیش بروی و آنرا کشف کنی و زندگی کنی و از آن بهره ببری، درس بگیری و استفاده کنی، آن سه دانشجو سه دیدگاه به زندگی بود کسی که عشق و علاقه و تعهد و احساس مسئولیت نسبت به خود و دیگران داشت، فرد دیگران که فقط به خود و اهداف و زندگی خود میاندیشید و دیگران برایش اهمیتی نداشتند و نفر آخر که بی تفاوت به همه کس و همه چیز بود و برایش تفاوتی نمیکرد فقط میخواست زمان بگذرد و مسئولیتی رو که بهش دادند تمام کند و برود هدف و برنامه خاصی در زندگی نداشت
داستان در ظاهر سفر پژوهشی سه دانشجو به بیابان هست که دو تای آنها زن و شوهرین که در شرف جدایی هستن. داستان مبهم هست، در مورد زن و شوهر توضیحی نمیدهد آیا زن به یکباره بورسیه شدن برایش مهم شده یا از اول اینجوری بوده اگه آره پس چرا بچه دار شدهاند. آیا بین زن و مرد همکلاسی چیزی وجود داشت که شوهرش از آن مرد با لحن تحقیر کننده و همچنین با اصطلاح (او) حرف میزند و اسمش را به کار نمیبرد. و زن هم اهمیت بیشتری به آن مرد میدهد تا شوهرش. مشخص هست زن از شوهرش بدش میآید و فقط موضوع بورسیه نیست.
در آخر اینکه جسدها سه عدد بودن آیا نمایانگر همین سه نفر بودن که در زیر سیل خاک مدفون شده بودن یا نویسنده منظور خاصی نداشته است. داستان جالب هست اما مبهم و به سوالات جواب نمیدهد. در کل داستان بدی نیست و ارزش گوش دادن دارد، راویها کمی ضعیف هستن
در آخر اینکه جسدها سه عدد بودن آیا نمایانگر همین سه نفر بودن که در زیر سیل خاک مدفون شده بودن یا نویسنده منظور خاصی نداشته است. داستان جالب هست اما مبهم و به سوالات جواب نمیدهد. در کل داستان بدی نیست و ارزش گوش دادن دارد، راویها کمی ضعیف هستن
کتاب صوتی خاک و نفس نوشته مهناز رضایی لاچین رمان روایت شده از سه حفار است که به حفاری مشغول میشوند و یکی از آنها خانم است که یکی از حفارهای مرد به او علاقهمند است به آنها در بیابانی مشغول به حفاری میشوند و پس از ساعتها حفاری به استراحتان خوردن ناهار مشغول میشوند و حفار دختر که به نظریههای معشوقش بیتوجهی میکند او را بیاهمیت میشمارد تا اینکه غروب شده و حفاری تمام شده و آنها با سوار شدن به ماشین به منطقه برمیگردند رمان جالب داستان قشنگی بود که با عنوان زیبای خاک و نفس عنوان شده بود با تشکر از عوامل کتابراه و گروه پشتیبانی
داستان دربارهی سه دانشجو است که به سفر پژوهشی رفتهاند که دو نفرشان زن و شوهری در آستانهی جدایی هستند و بچهای کوچک دارند و گویا قصد بورسیه شدن در دانشگاهی در کشوری دیگر دارند و هرچه مرد سعی میکند کدورت بوجود آمده بین او و همسرش را از حل کند راه به جایی نمیبرد و زن هیچ توجهی به او ندارد و بیشتر توجهش به آن دانشجوی دیگر است و.... دوست داشتم داستان ادامه پیدا میکرد تا به نتیجهای میرسید وشنونده رامنتظر نمیگذاشت. با تشکر از کتابراه و آرزوی موفقیت برای نویسنده.
کوتاه، مختصر، مفید از عشقی میگفت که خاک فراق بر آن نشسته بود؛ آنقدر که حتی با نفسهای کودکی چند ماهه هم از دل معشوق پاک نمیشد.
عاشق بیچاره امید داشت طی سفر اکتشافی که از طرف دانشگاه با معشوق برایشان گذاشته شده بود بندهای پوسیده عشقش را گره بزند، اما امان از عشق خارج و بورسیه شدن.
اگر ادامه پیدا میکرد زیباتر بود.
امتیاز من ۱۳۰۰
زهرا فتحیپور
عاشق بیچاره امید داشت طی سفر اکتشافی که از طرف دانشگاه با معشوق برایشان گذاشته شده بود بندهای پوسیده عشقش را گره بزند، اما امان از عشق خارج و بورسیه شدن.
اگر ادامه پیدا میکرد زیباتر بود.
امتیاز من ۱۳۰۰
زهرا فتحیپور
کتاب خوبی بود گویندگی بهتری میتونست داشته باشه
داستان در مورد زندگی و عشق تموم شده اما برداشت من از داستان این بود که انسان ذاتا خودخواه هستش و دنبال رویاهای خودش میره و این حداقل از نظر منطقی هستش و درستش این هست که دنبال احساسات نری و از، دید ما ایرانیا که همیشه با احساس پیش میریم جالب نیست
داستان در مورد زندگی و عشق تموم شده اما برداشت من از داستان این بود که انسان ذاتا خودخواه هستش و دنبال رویاهای خودش میره و این حداقل از نظر منطقی هستش و درستش این هست که دنبال احساسات نری و از، دید ما ایرانیا که همیشه با احساس پیش میریم جالب نیست