نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی کودک شوره زار - امیر مقامی کیا
3.9
66 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Sin90
۱۴۰۳/۰۴/۰۱
00
داستان کودک شوره زار داستان دریاچه ای است که خشک شده و حالا شوره زاری از آن باقی مانده یک پسربچه با دیدن شوره زار هوای شنا و دریا به سرش میزند و خاطرات گذشته را برای افرادی که در زمان قبل از خشک شدن دریاچه آن را دیده بودند زنده میکند9افسوسی را در دل آن ها شعله ور میسازد. و من که در کنار دریاچه ی ارومیه بزرگ شدم در آن شنا کردم و حالا تبدیل شدن آن را به شوره زار دیده ام این غم و درد و افسوس را به خوبی درک میکنم از دست دادن نعمتی بزرگ غم و افسوسی فراوان به همراه دارد و درد و رنجیعظیم چرا که بعضی چیزها را نمیتوان دوباره به دستآورد همچنان که نمیشود دریایی که خشک شده را احیاکرد پس باید تا وقتی که هست قدر و ارزش آن را بدانیم و در حفظ آن نهایت تلاش خود را بکنیم و نویسنده چه خوب این مفهوم را در قالب این داستان بیان کرده است و به این موضوع اشاره کرده که اگر قدرنعمتی بزرگ را ندانیم باید به کمترینها قانع باشیم مانند پسربچه ای که شانس شنا در دریا را ندارد و باید به تشت آبی قانع باشد و همچنین اشاره به این موضوع دارد که باید در حفظ طبیعت برای آیندگان تلاش کنیم وآن ها را از حق بهره مندی از این نعمتهای خداوندی محروم نکنیم نام کتاب نیز برگرفته از روایت داستان است و هم خوانی خوبی با متن داستان دارد. فضاسازی داستان نیز خوب بود.
داستان کودک شوره زار داستان دریاچهای است که خشک شده و حالا شوره زاری از ان باقی مانده یک پسر بچه با دیدن شوره زار هوای شنا و دریا به سرش میزند و خاطرات گذشته را برای افرادی که در زمان قبل از خشک شدن دریاچه ان را دیده بودند زنده میکند و افسوسی را در دل انها شعله ور میسازد. و من که در کنار دریاچهی ارومیه بزرگ شدم در ان شنا کردم و حالا تبدیل شدن ان را به شوره زار دیدهام این غم و درد و افسوس را به خوبی درک میکنم. از دست دادن نعمتی بزرگ غم و افسوسی فراوان به همراه دارد و درد و رنجی عظیم چرا که بعضی چیزهارا نمیتوان دوباره به دست اورد همچنان که نمیشود دریایی که خشک شده را احیا کرد پس باید تا وقتی که هست قدر و ارزش ان را بدانیم و در حفظ ان نهایت تلاش خود را بکنیم و نویسنده چه خوب این مفهوم را در قالب این داستان بیان کرده است و به این موضوع اشاره کرده که اگر قدر نعمتی بزرگ را ندانیم باید به کمترینها قانع باشیم مانند پسربچهای که شانس شنا در دریارا ندارد و باید به تشت ابی قانع باشد. و همچنین اشاره به این موضوع دارد که باید در حفظ طبیعت برای ایندگان تلاش کنیم و انها را از حق بهره مندی از این نعمتهای خداوندی محروم نکنیم. نام کتاب نیز برگرفته از روایت داستان است و هم خوانی خوبی با متن داستان دارد. فضاسازی داستان نیز خوب بود.
خیلی غم انگیز بود و دلم گرفت
دربارهی خشک شدن مظلومانهی دریاچهی ارومیه بود
و چه زیبا اولش معرفیش کرد آب بوده گردشگر میومده شنا میکردن و رویه نمکهای که تمام مریضی هارو از بین میبره میخوابیدن و از زندگی لذت میبردن
نمکها وقتی افتاب بهشون میخورده مثله الماس بودن
و اما خشکشالی
آفت جون دریاچه امد و دریاچه رو خشگ کرد زندگی مردم محلی و خراب کرد و دیگه آبی نبود برایه شنا کردن
فقط جوونهای بودن که نمک تسویه میکردن
چه زیبا بود ارومیه زیباترین دریاچه نمک دنیا حیفی
پسر بچه به پدرش گف بابا من آب میخوام منو ببر یه جا که شنا کنم
و پدرش یاد خاطرات کودکی خودش افتاد و دلتنگ شد
اخرشم پسر بچه رفت تویه تشت آب و اونجا اب بازی کرد
دربارهی خشک شدن مظلومانهی دریاچهی ارومیه بود
و چه زیبا اولش معرفیش کرد آب بوده گردشگر میومده شنا میکردن و رویه نمکهای که تمام مریضی هارو از بین میبره میخوابیدن و از زندگی لذت میبردن
نمکها وقتی افتاب بهشون میخورده مثله الماس بودن
و اما خشکشالی
آفت جون دریاچه امد و دریاچه رو خشگ کرد زندگی مردم محلی و خراب کرد و دیگه آبی نبود برایه شنا کردن
فقط جوونهای بودن که نمک تسویه میکردن
چه زیبا بود ارومیه زیباترین دریاچه نمک دنیا حیفی
پسر بچه به پدرش گف بابا من آب میخوام منو ببر یه جا که شنا کنم
و پدرش یاد خاطرات کودکی خودش افتاد و دلتنگ شد
اخرشم پسر بچه رفت تویه تشت آب و اونجا اب بازی کرد
داستان زیبایی بود دربارهی دریاچهای که در گذشته توریستها توی اون شنا میکردند یا مردم برای آبدرمانی به اونجا میومدند، اما حالا خشک شده و فقط یک شوره زار از اون باقی مونده. پسربچهای که اونجا هست و شورهزار رو میبینه هوس شنا کردن به سرش میزنه، اما چون دریاچهای در کار نیست، مجبوره به شنا کردن توی تشت خونه رضایت بده.. چیزی که خیلی از اون لذت بردم، بازی با کلمات توسط نویسنده بود. مثلا جملهی این شورهزار خیلی «بانمکه».. یا بچهها با چشمانی «برقزده» به تاسیسات تولید برق نگاه میکردند. این کلمات از لحاظ معنایی دوپهلو بوده و یک جور ایهام زیبا رو ایجاد میکردند که من خیلی خوشم اومد.
داستان کودک شوره زار داستان دریاچهای است که در گذشته وجود داشته و مردم در آن شنا میکردهاند و در ساحل آن لم میدادند و حالا خشک شده و تبدیل به یک شوره زار شده است و کودکی در کنار شوره زار هوس دریا و شنا در آب دریا میکند و پدرش میگوید به خانه برود و در تشت آب گرم شنا کند. داستان شوره زار خشک شدن دریاچهی ارومیه و زیباییهای آن را در ذهن شنونده تداعی میکند که روزگاری مسافران زیادی از شهرها و کشورهای مختلف برای زیارت آن میآمدند و غوغایی به پا میکردند و امروز از آن همه رفت و شد و هیاهو شوره زاری باقی مانده با دردی بر دل دوستدارانش.
داستان جالب توجهی بود خشک شدن آب دریاچه که منوط به کم آبی و بارش کم میشود و اهمیت ندادن به طبیعت و آنرا آلوده کردن دست به دست هم میدهند که این منابع زیبا و کم نظیر را از دست بدهیم آلوده کردن آب توسط کارخانجات و بی توجهی به تمیز نگهداشتن آنها برای نسلهای آینده چیزی باقی نمیگذارد که فرزندان این سرزمین بتوانند از آنها لذت ببرن خشکاندن دریاچهها از بین بردن جنگلها کشتن حیوانات و آلوده کردن هوا و غیره و غیره دست به دست هم میدهند تا محیط زندگی برای نسلهای بعد سخت تر و سخت تر شود
شوره زار خودش غم دارد و داستان با این نام انتظاری جز درد و رنج نباید داشت. سخته که چیزی نشه تغییر داد. منو یه جایی ببر که آب باشد من دلم شنا میخواهد! برق و روشنایی هم با آب و آبادی ارتباط دارد و جریان مییابد. آسمان با بارش باران شوره زار را زیباتر میکند. حس مادرانه هم در این داستان تلنگر به کودک شوره زار دارد. داستان مکان خاصی را معرفی نکرد یا من به درستی متوجه نشدم!؟ اما در جاییشنیدم که گفت باد گرمی از عمان به روی شوره زار میوزید!؟
دریاچه روزی که محل تفریح و خوشی و زیبایی و درمان بود حال خودش به درمان نیاز دارد و حیف که دریاچهها خشکیدن رودخانهها بی آب شدن آرزو میکنم دوباره دریاچهها و رودخونهها پرآب بشن و به امید اینکه آدمهای دلسوز و عاشق طبیعت و مردم پیدا بشن و از این منابع محافظت ومراقبت کنن و زاینده رود دریاچه ارومیه و.... دوباره مثل قدیم بشن
داستان کوتاهی بود راجع به مشکل اب، خشکی دریاچه. کوتاهی وحشتناک ادما که به مرور زمان باعث فاجعه داره میشه و یکی یکی دریاچهها خشک میشن و نسل به نسل قصه دریا و دریاچه رو برای بچهها تعریف کنیم چون با این روش استفاده چیزی ازشون باقی نمیمونه. تو این داستان کوتاه هم داره برای بچهای تعریف دریاچهای که حالا تبدیل به شوره زار شده میکنه.
خشکسالی و بحران آب میگن یه مشکل جهانیه و جنگ بعدی بر سر آب خواهد بود امیدوارم این بحران حل بشه
در مورد دستگاههایی که توی داستان اشاره شد برای تولید برق هستن متوجه نشدم خیلی!!
مگه برای تولید برق احتیاج به آبی که پشت سد جمع میشه نداریم؟؟ اینجا که توی داستان آبی نبود و همه جا شوره زار بود چطور و از چی قرار بود برق تولید بشه؟؟؟؟
در مورد دستگاههایی که توی داستان اشاره شد برای تولید برق هستن متوجه نشدم خیلی!!
مگه برای تولید برق احتیاج به آبی که پشت سد جمع میشه نداریم؟؟ اینجا که توی داستان آبی نبود و همه جا شوره زار بود چطور و از چی قرار بود برق تولید بشه؟؟؟؟
داستان کوتاه و غم انگیزی بود که به خشک شدن دریاچهای اشاره میکرد که وقتی پرآب بود محل شادی و خندههای از ته دل گردشگران بود اما الان دریاچه به شوره زاری تبدیل شده و شنا کردن در آبهای داغ آفتاب خورده را حسرت دل کودکان کرده بود.
کودکان دیروز که در دریاچه عظیم شنا میکردند حالا دلخوشی اشان فقط آب تنی دریک تشت آب شده و افسوس میخورند.
کودکان دیروز که در دریاچه عظیم شنا میکردند حالا دلخوشی اشان فقط آب تنی دریک تشت آب شده و افسوس میخورند.
داستان در مورد خشک شدن دریاچهای اشاره میکنه و کودکی که میخواهد شنا کند ولی آبی در دریاچه نیست و نعمتهای که بودند و انسانها با بی کفایتی خود آنها را از بین بردهاند نسلها میآیند و میروند ولی کاش به این فکر کنیم فرزندان ما هم در این کرهی خاکی زندگی خواهند کرد و دنیا برای زیستن آنها سخت خواهد شد
من خودم به عنوان ساکن شمال غرب کشور که فقط چند دقیقه با دریاچه ارومیه (کویر ارومیه) فاصله دارم و در چند سال اخیر از نزدیک شاهد نابودی دریاچه بودم عمیقااا و با تمام وجود سطر به سطر این کتاب را درک میکنم.
اینکه در کودکی چه خاطراتی داشتیم و اکنون دریاچه چنان نابود شده که گویی در یک رویا بوده ایم.
اینکه در کودکی چه خاطراتی داشتیم و اکنون دریاچه چنان نابود شده که گویی در یک رویا بوده ایم.