نقد، بررسی و نظرات کتاب برج سکوت - حمیدرضا منایی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Taeko
۱۴۰۴/۰۱/۲۹
«برج سکوت» – حمیدرضا منایی بی تردید «برج سکوت» از درخشان ترین کتاب هایی است که تاکنون خوانده ام. این کتاب نه فقط داستانی قوی دارد، بلکه توانایی شگفت انگیزی در نشان دادن دنیایی نادیده اما واقعی دارد. مانند آن صحنه تأثیرگذار که بچه های کار را به باغ کتاب می برند و در پاسخ به «سلول یعنی چی؟» همه با اطمینان می گویند: «سلول زندان» نه زیستی! نویسنده از همان ابتدا با نگاهی بیرونی وارد روایت می شود، اما به مرور، ما را به درون شخصیت ها، درون برج، و در نهایت به اعماق تاریک وجود انسان هدایت می کند. این حرکت تدریجی از بیرون به درون، با ساختاری گسسته اما هوشمندانه، تجربه ای متفاوت می سازد. نثر منایی بسیار شاعرانه است؛ پر از تشبیه، ایهام، صفت های خاص، و مثال هایی که حتی اگر روزمره باشند، با تغییر لحن یا واژه ای، معناهایی تازه و تأمل برانگیز پیدا می کنند. یکی از ویژگی های خاص قلم منایی، استفاده از واژه هایی است که پس از توصیف یا روایت خاصی می آیند و به نوعی وصله ی همان عبارت اند. در ادامه، بدون تکرار آن جمله ها، فقط همان واژه ها تکرار می شوند و مخاطب را به خواننده ای خاص و آگاه تبدیل می کنند. این تکنیک باعث می شود جملات عمق بیشتری بگیرند. از طرفی، استفاده از فرمول «قاطعیت» در دیالوگ ها، به شخصیت حرمله قدرت و جذابیت می دهد. روایت مدام میان خواب، واقعیت، و خیال حرکت می کند، اما دوربین هیچ گاه از دید اول شخص خارج نمی شود. پایان کتاب نیز دقیق، کوبنده و هم راستا با کلیت ساختار است. «برج سکوت» کتابی است که باید دوبار خواند؛ بار دوم، برای فهم عمق آنچه در بار اول احساس کرده ایم.