نقد، بررسی و نظرات کتاب زندگی دروغین آدم‌ بزرگ‌ها - النا فرانته

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۰۵/۱۵
داستان خوب شروع شده بود، با افکار و احساسات یه نوجوان آدم رو آشنا میکرد، به خوبی هم نشون داد که پدر و مادرهایی که ادعای خوب بودن میکنند اما کار اشتباه انجام میدن چقدر به بچه هاشون آسیب می‌زنند و چقدر خوب نشون داد یه نوجوان همواره دوست داره یکی رو بت کنه. و خیلی خوب تاثیرات جملات رو روی نوجوان نشون داده، اما متاسفانه آخر داستان ناقص تموم شد. این همه کتاب خوندن و روبرتو، تاثیری که باید بگذارند، نگذاشته بودن و به نظرم جووانا هنوز گیج و سردر گم بود و به نتیجه‌ای نرسید. در کل هم میخواست بیان کنه، ذات مهم تر از تربیته. ترجمه خوب بود اما چند اشکال نگارشی داشت و جمله را نمی‌شد فهمید، مثل ازش او پرسید، سیب آدم برجسته‌اش نگاه میکردم، بلافاصله جواب داد (دادم) در حالی که به اندازه پول کافی نداریم. (اگه ویرگول استفاده میشد، جمله بهتر میشد) به م (بهم یا به من) پیشنهاد می‌داد. نشمه کلمه معمولی نیست که دو نوجوان تو مکالماتشون استفاده کنند یا به جای طریق میشد کلمه راه یا روش استفاده کرد. در مکالمات دونفره بهتر بود هر شخص علامتی داشت که مشخص میشد کی داره صحبت میکنهدر کل کتابی هست که پدر و مادرهایی که نوجوان دارن توصیه میکنم حتما بخونن. اما برای نوجوان‌ها مناسب نیست چون به نظرم سردر گم شون می‌کنه
lily
۱۴۰۲/۰۵/۱۷
پر از ذهن و افکار آشفته و دروغ و خیانت و سردرگمی است. آدمهایی که تکلیف خودشون رو نمیدونند. آدمهای بزرگی که کارهای دیگران رو غیر اخلاقی میدونند و خودشون دقیقا همون کار رو انجام میدند. داستان پر از خیانت بود. ‌دو جفت دوست که زن این یکی با شوهر اون یکی و برعکس. عمه‌ای عاشق مرد متاهل و دارای بچه میشه و اون مرد هنگام مرگ مادرزنش دستبندش رو میدزده و به معشوقه خود (عمه) هدیه میده. عمه هم اونو به برادزداه خود یاهر کسی که دوست داشته باشه و به او نزدیک باشه از نظر اخلاقی و رفتاری هدیه میده و این دستبند میتونه نشونه عشق یا بیشتر نشونه خیانت باشه که به هر کسی که هدیه داده شد اوضاع زندگیش مثل عمه اسفناک شد. جووانا که در آخر تن به کاری غیر اخلاقی میده و در نهایت برای خوب و سالم زندگی کردن به شهر دیگه‌ای میره. به نظرم ارزش خوندن نداره. ترجمه خووبی نداشت متاسفانه!
F.M
۱۴۰۲/۰۵/۱۲
سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز و مترجم گرامی و کتابراه
زمان زیادی از تمام کردن این کتاب نمی‌گذرد فقط میتوانم بگم ذهنم عجیب درگیر شده است و احتمالا تا چند ساعت دیگر هم این درگیری ذهن با من میماند دوست دارم در مورد انگیزه و کار جووانا با کسی بحث کنم حتی دوست دارم الان نویسنده این کتاب روبه رویم بود و هدف اصلی جووانا را می‌فهمیدم.... کتاب خوبی است موضوعی داره که شناخته شده است و مشکلات نوجوانان را ب خوبی بیان میکند
جووانا دختری است که ناخواسته می‌شنود که پدرش می‌گوید داره شبیه عمه‌اش میشود عمه‌ای که از نظر پدر و مادرش بسیار منفور است. واین حرف میشود شروع این داستان و آشنا شدن با افراد بسیاری که زندگیش را تغییر می‌دهد و مردی به نام روبرتو و دیگر اینکه در آخر داستان ابهام بود مثل اینکه روبرتو و نامزدش چی شدن و.... و این نشان دهنده واقعی بودن داستان است.
ممنون
موسوی
۱۴۰۳/۰۸/۲۰
از نظر من کتاب خوبی بود، ولی خیلی ناراحت کننده بود، همش در طول رمان درباره‌ی عشق حقیقی حرف زدن بودن ولی در عمل کسی به نظرم واقعا عاشق نبود، عشق واقعی یعنی خوشبختی و سعادت عشقت رو به هرچیزی ترجیح بدی، که اصلا توی کتاب همچین چیزی نبود و درعوض پر از خیانت بود و همه حتی به خودشون هم دروغ میگفتن تا کارهاشون رو توجیه کنن. از نقاط قوت داستان تصویرسازی خوب یه نوجوون بود باهمه‌ی درگیری‌های ذهنیش در دوران بلوغش. آخر داستان مبهم بود، به نظر می‌رسید نمی‌خواد کارهای اشتباه عمه‌اش رو دنبال کنه و از طرف دیگه میل و کششی که به روبرتو داشت هر لحظه ممکن بود اونو به بیراهه و خیانت بکشه و اینکه سرنوشت هیچکس عملا در این رمان مشخص نشد و من داستان‌هایی با پایان باز رو نمی‌پسندم.
ترنج
۱۴۰۳/۰۳/۲۲
اوایل داستان رو زیاد دوست نداشتم ولی یه کم که پیش رفت جالبتر شد کلا زندگی پر از دروغ و خیانت آدمها رو ترسیم کرده بود. اثر دیگه ای از همین نویسنده رو قبلا خونده بودم و به نظرم جذابتر از این یکی بود فکر کنم اسمش دوست باهوش من بود. یه چیز رو تو این کتاب پسندیدم اینکه گاهی عشق میتونه انسان رو اصلاح کنه حتی اگه نافرجام باشه به خصوص اگه معشوق انسان خوبی باشه چون تلاش میکنی شبیهش باشی و جانینا سعی کرد از اون دختر سرکش یاغی درس نخون فاصله بگیره و این یه امتیاز به نفع عشقش بود. ضمنا من نفهمیدم آخرش چی شد سر زندگی روبرتو چی اومد یا اصلا خود شخصیت اصلی نهایتا رابطه اش با عمه اش یا پدر و مادرش به کجا رسید حس میکنم انگار یک جلد از یک مجموعه رو خوندم.
Fatemeh.M
۱۴۰۳/۰۲/۱۹
عدم درک افکار بزرگسالان برای نوجوانان و بر عکس آن. بزرگسالانی که نمی‌توانند احساسات نوجوانان را درک کنند به احتمال خیلی زیاد، خود نیز نوجوانی خوبی را نگذرانده‌اند و احساساتشان از طرف بزرگتر‌ها درک نشده و حالا این چرخه ادامه یافته و یک موضوع به ظاهر ساده از طرف بزرگترها مثل زشت شدن چهره و عدم درک احساس نوجوان و اینکه چه تاثیری بر وی دارد، باعث بروز اتفاقات و رویدادهایی در زندگی و شخصیت نوجوان می‌شود.
چیزی که همه‌ی ما تجربه کرده ایم ولی در واقعیت ما نیز متوجه نیستیم که گاهی باید نوجوانان را درک کرد. البته که درک متقابل در روابط انسانی لازم است اما برای این موضوع لازم است دو طرف در سنین یکسان باشند، نه نوجوان در مقابل بزرگسال.
با تشکر از کتابراه
حمید میرباقری
۱۴۰۳/۰۲/۰۲
به نظر شخصی من کتاب‌هایی که شروع خوبی دارن هرچه قدر هم که افت داشته باشن خوندنشون لذت بخشه و خسته کننده نیست
سه فصل اول کتاب با چنان ریتم بینظیر و گیرایی شروع کرد که با اون شخصیت پردازی‌های فوق العاده احساس کردم با یک کتاب روانشناسی روابط کودک و خانواده و جامعه روبرو شدم ولی در ادامه روند داستان افت محسوسی به لحاظ ریتم داشت و عملا به یک روال زندگی عادی نوجوون‌ها تبدیل شد که به نظرم چیز خاصی به من اضافه نمیکرد
در مورد مترجم هم باید بگم که یکمقدار از بیان یک سری واژه‌ها جهت سانسور ترسیده بود در حالی که خیلی واضحتر و ملموس تر میتونست صحبت کنه که اتفاقا در جاهایی از داستان به نظرم اون ذوق مترجم رو لازم داشتیم که متاسفانه کم بود در کتاب
P
۱۴۰۲/۰۸/۰۶
سبک نوشتنش رو خیلی دوست دارم توصیفاتش از دنیای درون و بیرون به اندازه اس و سرعت روایتش مناسبه، تند و کند نیست درباره دختری نوجوونه که همزمان درگیر تغییرات سن بلوغ، مشکلات خانوادگی، افت تحصیلی و... میشه، اولش کنترل همه چیز از دستش خارج میشه و خودش هم بیشتر سعی میکنه ناهنجار باشه، ولی بعد خودش رو به روال عادی برمیگردونه رمان آرومیه و اتفاقات عجیب و غریب و پایان غیرقابل انتظار نداره.
داستان دختر نوجوانی هست که تک فرزنده. مادرش به پدرش خیانت میکنه و پدرش به مادرش اونم با دوست صمیمی مامانش بعد پدر و مادرش از هم جدا میشن. دختره افت تحصیلی پیدا میکنه و خودشم هم به راه‌های عجیبی کشیده میشه. که خودتون باید داخل کتاب بخونید.
پیشنهاد میکنم
ممنون از کتابراه
Fatima
۱۴۰۳/۰۶/۱۳
ینی مضخرف ترسن داستانی که میشد بخونم رو خوندم قبلا از رمان‌های پوچ، بی معنی، و در عین حال زننده گلایه میکردم ولی فکر میکردم این متفاوته درحالیکه افتضاح تر از چیزی بود که فکر میکردم اصلا داستان جالبی نداشت و اگر کسی میخواد وقتش رو به بدترین شکل ممکن بسوزونه و حروم کنه این کتاب رو پیشنهاد میکنم حتی سانسور هم نداشت این چه وضعش بود 😐جز بد آموزی چیزی نداشت اینکه ارزش‌های یه دختر تا این حد تحقیر بشه و کوچک شمرده بشه من فکر میکردم این کتاب مخصوص نوجوانان هست و اول خودم خوندم تا به خواهر نوجوانم پیشنهاد بدم الان خداروشکر میکنم که بهش نگفتم بخونه اینهمه بدآموزی... هرچی میگردم هیچ نکته مثبتی توش پیدا نمیکنم واقعا
📚هستی لک 📚
۱۴۰۲/۰۸/۱۳
اینکه هیچ توقعی نداشته باشید بدین معنی است که دارید در لحظه زندگی می‌کنید. نه نگران آینده‌اید و نه سعی می‌کنید گذشته را فراموش کنید، بلکه به‌ سادگی هر موقعیتی را که برایتان پیش می‌آید با آغوش باز می‌پذیرید.
اینکه همه چیز را بپذیرید به این معنی نیست که آن‌ها را قبول دارید یا هیچ مشکلی با آن‌ها ندارید، بلکه بدین معنی است که همه چیز را از آن خود می‌کنید و مسئولیت آن‌ها را بر عهده می‌گیرید.
فراموش نکنید که با داشتن مالکیت و بر عهده گرفتن مسئولیت هر چیزی همیشه می‌توانید تغییرش دهید. گاهی اوقات تنها راه موثر حل مشکلاتتان این است که مالکیتشان را در دست بگیرید و آن‌ها را از آن خود کنید.
نازی روستایی
۱۴۰۲/۰۶/۲۰
سلام خدمت همه کتاب خوان‌های عزیز کتاب خوبی بود و چون داستانی در روایت یک نوجوان هست که پا به دنیای بزرگسالی میگذارد این کتاب را بسیار جذاب کرده است اما از آن جایی که جووانا بعد از اینکه با روبرتو آشنا می‌شود عاقل تر و بزرگ تر میشود اصلا توقع نداشتم آخر داستان این گونه تمام شود زیرا کاری که جووانا در آخر داستان کرد به نسبت تصمیم گیری‌های قبلی‌اش کمی غیر منطقی و مسخره بود اما در کل داستان خوبی بود و مزر بین بدی و خوبی را خیلی خوب از هم جدا میکند و برای جوان‌هایی که میان تنش‌های زندگی گرفتار شده‌اند بسیار مفید خواهد بود و راهنمایی است که چگونه از پس مشکلات بر بیایم
Nazanin zahra
۱۴۰۲/۰۵/۲۲
تغییر چشمگیر مسیر زندگی یک شخص در اثر شنیدن تنها یک جمله، زیادی در این داستان پر رنگ شده. حتی اگر اون شخص در دوران نوجوانی و بلوغ باشه. تناقضات زیادی در رفتارهای والدین جوانا وجود داره. انگار از یک مقطعی به بعد کلا دو آدم متفاوت می‌شن. تو گویی اینها اصلا بالغ نبودن. آخر مشخص و روشنی هم نداشت مثل یک بیوگرافی نصفه و نیمه. روبرتو بالاخره یک مرد با اخلاق بود یا یکی مثل خیلی مردان دیگه در زندگی جوانا؟ حرکت آخر دختر جوان در انتهای داستان و ماجراش با روزاریو چه معنایی داشت دقیقا؟ مثلا نشانه‌ای از آزادی بود؟ ترجمه بعضی جملات مشکل داشت. در کل نپسندیدم گرچه نکات آموزنده‌ای هم داشت
الهه ابیار
۱۴۰۲/۰۵/۱۹
کتاب راجع به یک دختر نوجوان هست و تاثیراتی که صحبت‌های والدین میتونه روی شخصیت دادن و یا تخریب شخصیت فرزندان داشته باشه. ولی صحبت‌های مثبت هجده زیادی داخلش بود که به صورت تلویحی و یا در لفافه اشاره شده بود به رابطه جنسی یا رابطه با همجنس؛ که به نظرم لزومی نداره‌ی کتاب نوجوان در این باره صحبت کنه چون اگه نوجوان هم چیزی ندونه بیشتر چشم و گوشش باز میشه در حالی که دوره نوجوانی دوره پرداختن و تامین نیاز جنسی نیست و بچه‌ها باید توی فاز دیگه‌ای باشن. توقع نداشتم اینجوری تموم بشه اونم با رابطه جنسی اونم با پسری که اصلا جووانا دوستش نداشت پایانش بیخود بود واقعا.
E
۱۴۰۲/۰۶/۳۰
این داستان اگر واقعی باشد نمیشود ازش ایراد گرفت آدم بزرگ‌ها کودک‌هایی هستند که پوست آدم بزرگ به تن کرده‌اند و این با گذشت زمان انجام میگیره اگر یک کودک همه چیز را بداند نامش کودک نیست ومیشود او را نوجوان خطاب کرد اگر پدر و مادر از هم جدا شوند نوجوان هم از خیلی چیز‌ها جدا میشود از مهر پدر و مادر، از دوستانش، از درس و... زندگی جووانا اینگونه بود و دوستانش هم اینگونه شدند شاید بعد از خواندن این کتاب به دست نوجوان، وی فکر کند تنها نیست واین خصوصیت پا گذاشتن به دنیاییست که برعکس کودکی راه برگشتی از اشتباهات نیست.
Gholizade
۱۴۰۲/۰۶/۲۲
من خوندن این کتاب رو به پدر و مادر‌ها پیشنهاد میکنم تا بفهمن در سر نوجوون اونا چی میگذره و چقدر روحیه حساس و شکننده‌ای دارنتا بدونن کوچک‌ترین چیز‌ها میتونه توی رفتار و گفتار و تصمیمات یک نوجوون تاثیرات شدیدی بذاره. این کتاب بخوبی تونسته بگه که دوران نوجوانی واقعا واقعا واقعا دوران بحرانی زندگی و باید توی این زمان پدر و مادر بیشترین توجه رو به بچه بکنن تا اینده بچه تحت شعاع عادت‌ها و شخصیت بدی که ممکنه در این دوران بوجود بیاد قرار نگیره. از نویسنده خیلی ممنونم بابت نوشتن این کتاب. سپاسگزارم.
mitra.mh. 46
۱۴۰۲/۰۵/۱۵
داستان درون مایه‌ای قوی و جالب توجه‌ای دارد، درباره‌ی دختری نوجوان است که نسبت به آدمها و جهان پیرامونش بسیار ریز بین و دقیق است روحیات و موقعیت‌ها را بخوبی درک و آنالیز میکند، تمام آنچه میشنود و اطرافیان بیان میکنند بی کم و کاست بخاطر دارد و میگوید. به عقیده‌ی من چنین دختری در این مقطع سنی با این درجه بینش، دقت و دانایی وجود ندارد و بهتر بود نویسنده‌ی محترم غلو و تا این حد شخصیت دختری را خلق نمیکرد باعث شده داستان غیرقابل باور بنظربرسد. با تشکر
فائقه
۱۴۰۲/۰۵/۱۲
کتاب خوب وموضوع شیرینی داره صوتی بود بهتر بود بعضی جاها ترجمه‌اش اشتباهه ولی متوجه میشید داستان در مورد دختری است که ناخواسته حرف پدرش رو میشنوه که پدرش میگه این دختر شبیه عمه‌اش شده و در مورد عمه ندیده‌اش تحقیق میکنه وباهاش قرار ملاقات میزاره وزنی رک کمی بی ادب صحبت میکنه و متوجه شده عمه قصد داشت با کسی که سه بچه داشته ازدواج کنه ولی پدرش اجازه نداده وکدورت‌ها اوج گرفته و به قهر وکینه تبدیل شده کتاب خوبیه ارزش خوندن داره
رویا
۱۴۰۲/۱۰/۱۴
داستان زندگی دختری به نام جووانا را روایت می‌کند که در کشمکش جنبه‌های گوناگون عاطفی و ارتباطی قرار گرفته و در روابط خود با والدین و حتی دوستانش و همچنین درک بلوغ، نوجوانی و فهم دنیای متناقض و گاهی دروغین آدم‌بزرگ‌ها دچار چالش شده است.
فرانته با هنرمندی و با ظرافت خاصی درباره‌ی چالش‌های دوران بلوغ، تغییرات فیزیکی و ظاهری، اهمیت رفتار والدین با نوجوانان و حساسیت‌های منحصربه‌فرد دختران در این دوران صحبت می‌کند.
مهتاب کارشناس
۱۴۰۲/۰۸/۲۵
داستان در ابتدا با ریتمی تند و پرشتاب پیش می‌رود, سپس با کم کردن سرعت به جایی می‌رسد که خواننده متوجه توقف سرعت داستان می‌شود. درست همانطور که دوره بلوغ و سپس بزرگسالی اتفاق می‌افتد.
زبان النا فرانته در داستان, پرکشش, خشن و حتی گاهی آزار دهنده می‌شود ولی این ویژگی اجتناب ناپذیرداستان پردازی اوست.
گذر از نوجوانی, اهمیت خانواده و دوستان, ریشه‌ها و زادگاه دستمایه‌های کتاب زندگی پر دروغ آدم بزرگهاست.
مریم خراسانی
۱۴۰۲/۰۵/۱۸
کتاب خوبیه، قابل تامل، به عنوان یک مادر من رو به فکر انداخت، جادوی کلمات، شاید اگر جمله‌ی "چقدر خوشگلی" رو به جای پسری جوان، پدر دختر میگفت، سرنوشت دخترک چیز دیگری میشد.. قبل از اینکه فرزندانمون رو تربیت کنیم باید خودمون رو تربیت کنیم... و در مورد سردرگمی دختر، کمی ما رو به دوران پر از سوال‌های بی جواب نوجوانی مان میبردو نیاز شدید یک نوجوان به کسی که درکش کنه و در کنار ترس هاش باشه ممنون از کتابراه
M.H
۱۴۰۲/۱۰/۲۳
کتاب خیلی خوب شروع میشه و تا اواسط داستان هم خوب پیش میره ولی جذابیت داستان از اواسطش تموم میشه و پایانش رو هم اصلا دوست نداشتم، به نظرم این کتاب بیشتر به درد جوان ترها می‌خوره و در کل برای من کشش و جذابیتی نداشت البته امیدوارم جوانان هم با خوندن این کتاب راه درست رو انتخاب کنن نه مثل پایان این داستان. و اینکه طلاق و جدایی والدین چه اثرات جبران ناپذیری روی زندگی بچه‌ها داره.
Hasti
۱۴۰۳/۰۱/۲۲
النا فرانته از نویسنده‌های مورد علاقه منه. اون احساسات و افکار شخصیت‌هارو به بهترین شکل ممکن توصیف می‌کنه. با خوندن این کتاب دوران نوجوونیم رو به یاد آوردم. به یاد آوردم که چه احساسات متناقضی در من جریان داشت و امواج خیر و شر چطور در وجودم طغیان می‌کرد. این بهترین کتابی نیست که از این نویسنده خوندم ولی از خوندنش لذت بردم و پیشنهاد می‌کنم.
م ، ف
۱۴۰۲/۰۷/۰۶
کتاب بیان بسیار دقیق از ناهنجاری تنش و حساسیت‌های دوران نوجوانیه، هر رفتار و هر حرف بنظر بی اهمیت در روح و روان نوجوان تاثیر داره آخر داستان باز بود و بر عهده خواننده گذاشته شده نتیجه گیری. چون سرنوشت روبرتو و جولیانا و تصمیم نهایی که جووانا گرفت مبهم بود برای پدر و مادر‌ها توصیه میکنم حتما بخونن چون ذهن نوجوان رو بخوبی براشون تحلیل می‌کنه
Elimhz
۱۴۰۲/۰۶/۲۵
کتاب خوبی بود ولی ترجمه خیلی خوب نبود بعضی جملات بد ترجمه شده بود و متوجه مفهوم جمله نمیشدم آخر داستان مبهم و ناقص تموم شد و برام سوال ایجاد شد که چرا جوانا آخر داستان یکدفعه تصمیم میگیره شماره‌ی رزاریو رو بگیره و به دیدنش بره بر خلاف قبل که اکراه داشت با رزاریو باشه یا چرا تصمیم میگیره بره ونیز پیش تونینو...
ولی در کل ارزش خواندن و وقت گذاشتن داره
م ن
۱۴۰۲/۰۵/۲۵
راستش ترجمه کتاب خوب نبود و جمله بندی‌ها غلط بود. خود داستان کشش داشت ولی با فرهنگ ما اصلا جور در نمیومد ولی خب یه سری نقطه اشتراکاتی هم داشت درکل مورد علاقه من نبود. مخصوصا کاری که در آخر جوانا با خودش کرد واقعا یعنی چی الان دیگه بزرگ شد؟ اونم با کسی که شخصیت منفوری بود و دوسش نداشت؟؟؟؟ چقدرم به توصیه عمه ش گوش داد و قدر خودشو دونست.
کیومرث صدیق وزیری
۱۴۰۲/۰۶/۰۲
نویسنده درتشریح حالات نوجوانان تا حدودی موفق بوده ولی تمامی پختگی‌ها از ذهن یک دختربچه ۱۳ ساله دور از واقعیت است و در طول خواندن کتاب بر ذهن خواننده سنگینی می‌کند. شاید اگر به صورت سوم شخص بیان میشد پذیرفتنی تر بود. نویسنده به تدریج عده زیادی را وارد داستان می‌کند ولی در انتهای کتاب همگی را بلاتکلیف رها کرده است.
🌱Hany Joon🌱
۱۴۰۳/۰۱/۰۹
کتاب خیلی خوبی برای جوونا و مخصوصا نوجووناست و نشون میداد یه خونواده ه چقدم خیرخواه بچشون باشن ولی به روش نادرست تربیتش کنن و با حرفای دروغ سعی در کنترلش داشته باشن چقد میتونه برای نوجوون مخرب باشه و این اثرات تا بزرگی در اون بچه‌ها میمونه و روحشون خبر نداره از کجا ضربه خوردن
بذری در خاک
۱۴۰۲/۰۸/۱۴
یک فراز و نشیب واقعی داستان خیلی موج داشت و باید بگم اولاش خیلی کتاب جذابی بود ولی از نظر یک نوجوان با تایپInfp در اخراش خیلی از افسرگی استفاده شده بود و تو متن داستان یک کلیشه شده بود و جذابیتش از بین میرفت ولی داستان اولاش قوی بود و میشه بهش گفت داستان خوبی بود!
معصومه اکرمی
۱۴۰۲/۰۵/۲۰
با خوندن این کتاب فهمیدم حرفهای بزرگان ما که میگن باید فاصله هارو حفظ کرد و اینکه همه چیه رفتار زن و شوهر نباید اینقدر ظاهر باشه یه کمی حجب و حیا باشه کاملاً درسته باید قدر خودمون رو بدونیم از بزرگ‌ترهای خودمون درس بگیریم متاسفانه جامعه ما داره جا پای بی اعتقادها میزاره
زهرا ز
۱۴۰۲/۰۵/۱۰
یه رمان عالی که در عین رمان گونه و داستان گونه بودن، روابط نوجوانان با اطرافیانشونو نشون میده و کاملا مناسب هم برای نوجوانان هم برای پدرو مادر که با خلقیات نوجوانان اشنا بشنم تن جوریه که انگار خودمون توی اون شرایط و موقعیت هستیم
هنری جود
۱۴۰۲/۰۵/۱۹
قلم نویسنده خوب بود اما هدف داستان انگار گم بود نمیشد فهمید نویسنده چه انگیزه‌ای از نوشتنش داشته
و آخرش هم خیلی مبهم و تقریبا بی نتیجه تموم شد
اگه ارزشهای جزئی کتاب رو در نظر نگیریم، میشه گفت فقط برای سرگرم شدن و بیکار نمودن خوبه
نوشین
۱۴۰۲/۰۵/۱۵
داستان‌هایی به مراتب قشنگ تری تا به حال خوندم که این کتاب در مقابلشون چیزی برای گفتن نداره. نخوندینش هم نخوندین! چیزی رو از دست نمیدید. آشفتگی‌های ذهن یه نوجوان قابل درکه ولی این رسماً تعادل نداشت و بدتر از همه پایان چرتش بود.
فهیمه
۱۴۰۳/۰۶/۱۴
مثل ‌کتابهای فرانته برام‌جذاب نبود اما قشنگ بود و با دنیای نوجوان میتونید کمی ارتباط برقرار کنید. کتاب برای پدر و مادرهایی ‌که نوجوان دارن توصیه میشه تا با افکار اونا و طرز تفکرشون در مورد مسائل و پیچیدگی و سوالات ذهنشون آشنا بشن.
tahere golnazari
۱۴۰۳/۰۳/۱۰
کتابی دوست داشتنی که با دختری نوجوان همراهمون میکنه و مدتی باهاش زندگی کردم و دوست نداشتم تموم بشه چون بهش عادت کرده بودم.
به خاطر همین بعدش سراغ فیلمش رفتم که اصلا به خوبی کتاب نبود و تغییراتی که به نسبت کتاب داشت توی ذوقم زد.
saideh khatami
۱۴۰۲/۰۹/۰۷
کتاب هیجان انگیز یا شادی نیست، به نوعی تراژدی بود به نظرم.. ولی من رو خیلی همراه خودش کرد و به فکر فرو برد. نکته‌ی تکان دهنده‌اش برای شخص من، نوع قضاوت شخصیت‌ها نسبت به همدیگر بود، فقط در ظاهر متفاوت، در باطن همان ضعف‌ها و مشکلات
میم
۱۴۰۲/۰۵/۱۱
من کتاب رو دوست نداشتم و احساس راحتی باهاش نکردم.
نوشته کتاب اصلا من رو مجذوب نکرد و ترجمه افتضاح بود، طوری که گاهی متوجه نمیشدم کی داره حرف میزنه و بعد از اینکه ۱/۴ کتاب رو خواندم، ازش دست کشیدم و ارزش خواندن نداشت 😑
شهسواری
۱۴۰۳/۰۱/۱۲
کتابی مناسب جهت آشنایی با واقعیت‌های پنهانی که ما از آن خبر نداریم و فکر میکنیم دیگران مشکلات بزرگ ندارند و اگر مثل اونا بشیم خوش به حالمون میشه در صورتی که آدم بزرگ‌ها هم مشکلات خاص و بزرگ خودشان رو دارند
نازنین شریفی
۱۴۰۲/۰۹/۱۸
بااینکه مطالب هرز و غیر اخلاقی داشت ولی برای والدینی که دختر نوجوان دارند مناسب هست
چگونگی رویارویی فرزندان با اشتباهات پدر و مادر و همچنین آسیبهای جبران ناپذیر بچه‌ها از خیانت و بی قیدی بزرگترها به خوبی شرح داده شده
ابوالفضل حیدری
۱۴۰۲/۰۵/۲۸
اولاش داستان خیلی خوب داشت پیش میرفت اما نمیدونم چرا و چطور نویسنده در عرض چند ثانیه داستان رو متوقف کرده و اون رو به دست پایان سپرد
باید جوری پایانش میداد که خواننده بتونه توی ذهنش ادامشو تفسیر کنه
Tayebe Ahmadi
۱۴۰۲/۰۵/۱۴
کتاب خوبی بود ومن سوای مسائل دیگه کتاب؛ به این نکته بیشتر دقت کردم که کلمات چقدر میتونن مخرب یا سازنده باشند اگر پدر جووانا اون کلمات را نگفته بود شاید مسیر زندگی دخترک جور دیگری میشد با تشکر از کتابراه
قاسم پورظهیری
۱۴۰۲/۱۲/۱۷
یک روانشناسی بسیار خوب از نوجوانان. بخصوص دخترها. به عنوان یه معلم برام خیلی مفید بود. فقط دقت داشته باشید با فرهنگ ما سازگار نیست. توصیه می‌کنم برای کسانی که به روانشناسی شخصیت‌ها علاقه دارند
Javidan
۱۴۰۲/۰۹/۰۹
سلام.. کتاب متنی و تهیه کردم تفاوت و شباهتهای مرد و زن از هر لحاظ گفته شده به نظرم روانشناسان و افرادیکه با دختران و پسران سن بلوغ در ارتباط هستند حتما چنین کتابهایی و مطالعه کنند
ام البنین زمانی
۱۴۰۲/۰۷/۱۹
این داستان، داستان واقعی بسیاری از ما آدم هاست... زندگی‌هایی غیرواقعی و دروغین... عشق‌های ظاهری و حرف و عمل‌هایی مخالف هم...
امیدوارم حرف و رفتارمان یکی باشد و خود حقیقی مان باشیم
نگار قریشی زاده
۱۴۰۳/۰۱/۰۳
از دختری به نام جوونا صحبت میکنه که مادر پدرش میگن داره شبیه عمه‌اش میشه کتلب خوبی برای مخصوصا نوجوانهاست چون مشکلات اونهارو در خاوواده بیان میکنه پیشنهاد میکنم بخونیدش
Behshad
۱۴۰۲/۰۶/۳۱
اول کتاب خیلی با هیجان شروع شد ولی اخرش رو نفهمیدم. یه سری چیزا هم با عقل جور در نمیومد کلا. چیز انچنان خاصی هم یاد نگرفتم جز این که در مقابل سختی‌ها فقط باید تسلیم شد.
فاطمه
۱۴۰۲/۰۶/۲۵
شروع داستان خوب بود و انقدر توقع رو بالابردن که من نتونستم‌ روند پیش روی رو دوست داشته باشم توقع خیلی بیشتری از این نویسنده و نشر داشتم و خب شاید همین توقع باعث شد ازش خوشم نیاد.
مصطفی عزتی راد
۱۴۰۲/۰۶/۰۶
واقعا دنیای بچگی با اونهمه صداقت و بی آلایشی، خیلی جای بهتری از دنیای بزرگسالیه با اینهمه دروغ، ریاکاری، صدچهرگی، بازیگری، حسادت، قضاوت، غرور و تکبر
تیمور مرادیان
۱۴۰۲/۰۵/۱۸
کتاب خوبی بود و اینکه از زاویه دید یه نوجوان مسائل رو دیدن و درک کردن چه متفاوته و تأثیر اعمال و رفتار والدین بر نوجوانان رو میشه حس کرد در روند خوندن کتاب.
مهدی همدانیان
۱۴۰۲/۰۵/۱۰
چند صفحه از این کتاب را خوندم، متاسفانه خیلی بد ترجمه شده، انگار گوگل ترجمه کرده، باید حتما نگارشش اصلاح بشه، با این ترجمه به کسی پیشنهاد نمیکنم
akbar saeid
۱۴۰۳/۰۱/۰۳
این کتاب مارو به دنیا و درون نوجوان‌ها می‌بره و مارو با مشکلات و خطر‌های دوره نوجوانی آشنا میکنه پیشنهادش می‌کنم مخصوصا اگه جوان هستید
1 2 >>