نقد، بررسی و نظرات کتاب سالتو - مهدی افروزمنش
3.9
41 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سلام دوستان
من تمایل پیدا کردم این کتاب را به این دلیل که سریال یاغی را از آن اقتباس کردهاند بخوانم.
در واقع داستان سریال با جزییات کتاب بسیار زیاد متفاوت است به طور مثال در سریال جاوید پدر و مادر ندارد و یک خواهر دارد ولی در داستان سالتو سیاوش (جاوید) پدر و مادر دارد.
بهر حال من از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم و موضوع برایم جذاب بود و نگاه درستی به فقر و آدمهایی که از روی ناچاری دست به کارهایی میزنند داشت.
من تمایل پیدا کردم این کتاب را به این دلیل که سریال یاغی را از آن اقتباس کردهاند بخوانم.
در واقع داستان سریال با جزییات کتاب بسیار زیاد متفاوت است به طور مثال در سریال جاوید پدر و مادر ندارد و یک خواهر دارد ولی در داستان سالتو سیاوش (جاوید) پدر و مادر دارد.
بهر حال من از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم و موضوع برایم جذاب بود و نگاه درستی به فقر و آدمهایی که از روی ناچاری دست به کارهایی میزنند داشت.
تا چند هفته پیش حتی نام این کتاب را نمیدانستم، و یا اینکه کتابی سالتو نامی وجود خارجی دارد، تنها به دنبال اخبار سریال پرطرفدار یاغی آن را تهیه و در نهایت غرق در داستان مهیج و پر فراز و نشیبش شدم.
اتفاقاتی که نمیتوان آن را پیش بینی کرد و روند پیشروی داستان آن را جذاب تر کرده.
به شما دوستان عزیز پیشنهاد میشود که حتما آن را مطالعه کنید.
اتفاقاتی که نمیتوان آن را پیش بینی کرد و روند پیشروی داستان آن را جذاب تر کرده.
به شما دوستان عزیز پیشنهاد میشود که حتما آن را مطالعه کنید.
کتاب بسیار خوب شروع شد و تا نیمه راه بسیار جذاب پیش رفت.
شخصیت سازیها بسیار ظریف و زیبا و بدور از حاشیه انجام شده بود، اما از نیمه کتاب به بعد احساس میشد داستان تلخیص شده، انگار نویسنده عجله داشت داستان رو به پایان برسونه.
حتی پایان داستان هم خوب نبود، جای خوبی تموم شد، ولی با جملات و تصویر سازی خوبی این اتفاق نیفتاد.
شخصیت سازیها بسیار ظریف و زیبا و بدور از حاشیه انجام شده بود، اما از نیمه کتاب به بعد احساس میشد داستان تلخیص شده، انگار نویسنده عجله داشت داستان رو به پایان برسونه.
حتی پایان داستان هم خوب نبود، جای خوبی تموم شد، ولی با جملات و تصویر سازی خوبی این اتفاق نیفتاد.
من سریال یاغی را ندیدم ولی جذابیت سریال نزد عموم مرا واداشت به کتاب رجوع کنم و با داستان گیرایی مواجه شدم.
یکی از نقاط قوت داستان این بود که مثلا نادر با وجود خلافکار و جنایت کار بودن ولی در لحظاتی اندک خوی انسانی خویش را باز میافت و این مسئله به خصوص درباره علاقهاش به کشتی بروز پیدا میکرد.
در این کتاب توصیفات دقیقی از کشتی شده و حتی اسم کتاب هم اسم فنی در کشتی است و این لبع تیغی بودا که نویسنده روی آن راه رفته چون ممکن بود برای خوانندهای که علاقهای به کشتی ندارد ملال آور باشد ولی توصیفات به اندازه است و به موقع تمام میشود.
اگر از این کتاب لذت بردید کتاب تاول را هم از جناب افروزمنش پیشنهاد میدهم.
با سپاس از کتابراه.