نقد، بررسی و نظرات کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی - حمیدرضا صدر

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
ندا اکبری
۱۴۰۲/۱۰/۲۰
خیلی وقت بود چنین کتابی رو نخونده بودم. مهم‌ترین چیزی که در مورد کتاب وجود داره این هست که دکتر صدر احساساتش رو صادقانه بازگو کرده. تلخ شدن هایش، ترس هایش، حسرت هایش، احساسات عمیقی که داره. به همراه دکتر صدر عزیز ناامید شدم و دوباره امیدوار. جاهایی بی اختیار اشک ریختم. قلمش عالی بود. تفسیرش از وقایع شبیه به تصویری بود که ازش داشتم. پرحرارت تفسیر کردنش و تکون دادن دستاش. حیف از این همه شور زندگی. بعد از خوندن صفحه‌ی آخر بی اختیار ساعتی گریه کردم. غبطه خوردم به رابطه‌ی پدر دختری که داشتند. چیزی که خودم غیر از زمان کودکی نداشتمش. لحظات نابی که یک خانواده‌ی عاشق، تجربه کردند. اگر می‌تونستم با دخترش حرف بزنم می‌گفتم این بیماری باعث شد شما لحظات عجیبی رو بسازید. لحظاتی از عشق و اینکه هر لحظه کنار هم بودن رو غنیمت بشمرید و به زندگی معنای بزرگی بدین. شما تجربه‌ی نابی داشتید و ممنونم که ما رو در این تجربه‌ی ناب شریک کردید. ممنون از دکتر صدر عزیز و از غزاله‌ی نازنین. و همسر صبورشون که عاشقانه از ایشون پرستاری کردن.
در پایان جمله‌ای از کتاب رو دوست دارم بازگو کنم: "طوری زندگی کنید که وقتی مرگ رسید چیزی برای بردن نیابد. "
ایده فقیه
۱۴۰۳/۰۳/۲۹
دلم می خواد نظرم رو خطاب به دختر ایشون بنویسم، با وجودی که اصلا ایشون رو نمی شناختم ولی گویی سالیان سال با هم زیسته ایم چرا که تمامی روزها و شبهای این کتاب رو من باهاشون به معنای واقعی کلمه زندگی کردم و می خوام بگم غزاله جان دستاتت رو از دور می فشارم و میبوسمت که من هم مثل تو پاره ی تن از دست دادم بخاطر این بیماری لعنتی یک سال هست نخندیدم من هم زندگی کردم تمامی این ترسها غمها رنج ها، نا باوری ها رو اونجا که گفتی ولی معجزه نیامد هق هق گریستم و می گریم هنوز و تا همیشه
مهتاب محمدی کیوانی
۱۴۰۱/۰۳/۱۴
این رمان شروع آشنایی من با نویسنده به عنوان نویسنده بود. درس‌های خیلی خوبی ازشون گرفتم. بعضی جاها با بعضی چیزها مخالف بودم و البته متاسف شدم که وقتی در قید حیات بودند با نوشته هاشون آشنا نشدم. نویسنده در دردناک‌ترین تجربه خود خواننده را فراخوانده و با خود همراه ساخته است از تشخیص سرطان تا مرگ که البته یادداشتی که از سوی دختر در موخره نوشته شده کتاب را به پایان می‌رساند.
زهرا اسکندری
۱۴۰۳/۰۸/۰۳
یک رمان بسیار خوب ایرانی، بیشتر به (بی خبری، خوش خبری) پی می‌بری، به اینکه وقتی زمانش برسه، زمان پیروزی همیشگی مرگ بر زندگی، دیگه نمیتونی ازش لذت ببری و سیاهی مطلق بر تو غلبه میکنه، از حمیدرضا صدری که دیگه نیست به خاطر این یادآوری کردن سپاسگزارم، سپاسی که هرگز برام روشن نمیشه به دستش میرسه یا نه
مهیار مسعودراد
۱۴۰۲/۰۴/۰۳
در واقع من حمیدرضا صدر رو نمیشناختم، ولی چون بیمار کنسر خیلی دیدم، برام کتاب بسیار کشش داشت، واقعا اگر هرکودوم از ما کنسر بگیریم چطور باش برخورد میکنیم، آیا بهش غلبه میکنم یا خودمون رو می‌بازیم؟ این کتاب رو برای تمام ادما توصیه میکنم به خصوص که درباره جامعه خودمونه و به زبان شیوایی نوشته شده.
لیلی
۱۴۰۲/۱۲/۰۲
کتابی بسیار زیبا و با قلمی روان و صادقانه از یک مرد بزرگ. و موخره آن نیز که با قلم زیبای غزاله خانم بود کتاب را به بهترین شکل به پایان برد. جایگاهش آرام و قرین رحمت الهی
رضوان کریمی
۱۴۰۳/۰۲/۰۹
بسیار احساسی و بعضی جاها غمگین برای خواننده اگاه حاوی پیام هایی از زندگی و مرگ روحت شاد دکتر ممنون از غزاله برای موخره زیبا
نسرین مظلومی
۱۴۰۲/۰۶/۳۱
ای کاش قبل از فوتشون میتونستم از کتابها ومقالاتشون بهره مند بشم، حتما بقیه آثارشون رو میخونم. روحشون شاد حیف زود سفر کردند
سعید امامی
۱۴۰۲/۱۲/۱۵
کتاب خاطرات خوب و تلخی بود کلی درس و داستان که باید قدر سلامتی و عمری پر برکت داشته باشیم خدا روحش را قرین رحمت کند
بار باری
۱۴۰۲/۱۰/۲۱
عالی بود اینکه یک انسان بداند که فرصت چندانی ندارد و تصمیم بگیرد آخرین کتابش را بنویسد قشنگ و ستودنی است.
آریا قدیمی
۱۴۰۲/۰۹/۲۸
قلم شیوا و شیرین مرحوم صدر وقتی کتاب رو می‌خونی انگار حمیدرضا صدر داره کلمات رو با لحن و کلام خودش تکرار می‌کنه
فرزین تفضلی
۱۴۰۲/۰۴/۱۷
کتابی احساسی، عاطفی و بی نظیر از مرحوم حمیدرضا صدر چهره دوست داشتنی دنیای ورزش و شاید سینمای کلاسیک
علیرضا زارع
۱۴۰۲/۰۱/۰۱
بسیار عالی و تاثیر گذار
در این دوران نابسامان باعث میشود تا آدمی قدر زندگی و سلامتی خود را بداند.
مرتضی مرادی زیارانی
۱۴۰۱/۰۹/۱۲
کتاب بسیار خوبی بود ولی دلیل اینکه خانوادش در اواخر عمر مرحوم صدر چرا راضی به عذاب کشیدن این بنده خدا شدن رو نمی‌فهمم
محمد صادق ملیانی
۱۴۰۲/۰۲/۰۹
تجربه مرگ یک شخصیت دوست داشتنی از زبان خودش تلخ و تاثیر گذار هست... روحشون شاد
سید حامد مصطفوی
۱۴۰۳/۰۳/۱۲
فوق العاده، تلخ بود ولی عالی. روحش شاد و همیشه به یادم خواهند ماند
محمدرضا سلیمیان
۱۴۰۳/۰۲/۰۶
عالی.. حیف که ایشون از بین ما رفتن.. ای کاش بیشتر لذت میبردیم از حضورشون
ابوالفضل آستی
۱۴۰۲/۰۸/۱۹
جذاب و گیرا، کل احساسات مرحوم صدر رو میشه با تمام وجود حس کرد. خدا رحمتش کنه
Naweed Asgari
۱۴۰۲/۰۷/۰۹
روحشون شاد با لحن حرف زدنشون تفاوت چندانی نداشت و حس آشنایی داشت
امیرحسین داداش زاده
۱۴۰۲/۰۶/۱۸
نویسنده پر از ناامیدی و غمی که به باور نبودنی بسیار نزدیک و عمیق
کیمیا
۱۴۰۲/۰۵/۲۲
کتاب بسیار جالبی بود دردناک بود ولی باعث میشه آدم قدر زندگیشو بیشتر بدونه
سلمان رحمتی
۱۴۰۳/۰۱/۰۲
کتابی که باید حتما یه بار بخونی