نقد، بررسی و نظرات کتاب دلم مهتاب میخواهد - ندا سعادتی نسب
مرتبسازی: پیشفرض
ازقدیم میگن پیشونی منو کجا میشونی، همینه😂 یه جاهاییش زیادی اغراق شده بود، شاید اگه تجاوز پسر داییش نبود و یا اینکه شوهر فامیلشون بهش نظربدنداشت، اخه کسی که اوایل داستان به عنوان یه عجوزه معرفی شده بوده، چطوری قرار بود، از جانب دونفر مورد تعرض واقع بشه، این اگه خوشکل بود دیگه چندنفر قرار بود بخوان بهش تعرض داشته باشن، فکر کنم اگه کسی هم باهاش کاری نداشت خیلی تو داستان خللی ایجاد نمیکرد، اخه یهو این حجم از تحقیر اونم بخاطر قیافه، بعدم نظر بد داشتن دوتا آدم بد ذات یجورایی باورنکردنیه، شاید همون که پسر داییش حاضر نشد سر سفره عقد بشینه میتونست اوج فلاکت این دختر رو نشون بده، یا مثلا" اخر داستان معلوم بشه شوهرخواهرش قاتل تیمسار باشه، تازه بعدشم امیررضاخبر داشته باشه وآقایی کنه و هیچی نگه 🤔فقط خوشحالم که آخرش مثل فیلم ایرانیا به خوبی و خوشی ختم به خیر شد و دیگه لازم نیست بشینم تا چند وقت غصه زندگی طوبا رو هم بخورم، ولی باز با این تفاسیر پیشنهاد میکم داستان رو بخونید، چون یه جورایی میخواید ببینید بعدش چی میشه
واقعا به جرات میتونم بگم یکی از زیباترین داستانهایی که خوندم همین کتاب دلم مهتاب میخواهد هستش.... اولای داستان نویسنده به حدی زیبا داستان رو شروع کرد و وقایع و محیط رو توصیف کرد که خواننده به شدت تحریک میشد که ادامه داستان رو بخونه و کتابو زمین نزاره. بیچاره طوبا به حدی تو زندگیش سختی کشید که واقعا بیشتر از اون ایندهی درخشانش حقش بود.... مهربونی همیشه به نفع ادمه و میتونم بگم که واقعا ادمها همیشه نون دلشون رو میخورن و طوبا به خاطر همهی خوبی هاش لیاقت زندگی قشنگش رو داشت. من واقعا از نویسنده عزیز این کتاب تشکر میکنم و بهشون خسته نباشید میگم. به شدت توصیه میکنم که حتما حتما این کتاب رو بخونید.
سلام پیشنهاد میدم بخونن شاید اتفاقات داستان راه حل باشه برای زندگی. به نظر من نویسنده خیلی خوب کار کرده بود من دوسش داشتم هر چند اوایل به خاطر یه سری معضلات اجتماعی اذیت شدم تو کتاب ولی خوب بود و واقعیت جامعه. و عواقب کارهارو همون شکل که تو جامعه بوده توضیح داد ولی به نظرم ظلمی که تو طول داستان شخصیت اصلی داستان شده بود الزاما برای خانمها نیست میتونه در مورد یه پسرر داخل خانواده و جامعه هم صدق کنه. و چسبوندن داستان به زنان یک اتفاق پیش پا افتاده است حتی برای جلب مخاطب بیشتر خوب نیست. و این فضای استفاده از متن کتاب رو محدود به زنان میکنه
سلام
موضوع داستان بسیار عالی بود اینکه چطور پدر و مادری فرزندشان رو برای چهرهاش اینگونه فدا میکنند جای تعجب داشت
اینکه چرا انسانهایی سود جو هستند و از عدم اعتماد نفس دیگران سو استفاده میکنند و اینکه چه گونه دختری که همه با ترحم میبیننش با بدست آوردن اعتماد پلههای ترقی رو طی میکنه. جذاب بود
دوستش داشتم و
از خواندنش لذت بدم متشکرم از نویسنده داستان
موضوع داستان بسیار عالی بود اینکه چطور پدر و مادری فرزندشان رو برای چهرهاش اینگونه فدا میکنند جای تعجب داشت
اینکه چرا انسانهایی سود جو هستند و از عدم اعتماد نفس دیگران سو استفاده میکنند و اینکه چه گونه دختری که همه با ترحم میبیننش با بدست آوردن اعتماد پلههای ترقی رو طی میکنه. جذاب بود
دوستش داشتم و
از خواندنش لذت بدم متشکرم از نویسنده داستان
سلام، کتاب عالی برای خودباوری بود. این کتاب علاوه بر اینکه یه رمان عاشقانس، میگه که هر کسی با هر شکل و شمایلی که هست خودش رو دوست داشته باشه و خودش رو باور داشته باشه. میگه که زیبایی درون و اخلاق زیبا و متواضع بودن و مهربانی خیلی بهتر از صورت زیبا ولی با شخصیت زشته. کتابش عالی بود. پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید. متن روانی داشت.
خیلی رمان زیبایی بود. آموزنده و جذاب. دقیقا به دنبال چنین رمانهایی هستم. با این تفاوت که دوست داشتم پایان آن با ازدواج با یک پسر پولدار تمام نمیشد. بلکه میتونست یه پسر معمولی باشه تا ما موفقیت و خودباوری شخص دختر شخصیت اصلی داستان رو بیشتر ببینیم و در خاطرمون نگه داریم. نه اینکه ازدواجش با یک پسر پولدار از فضایل برجسته اون بشه
داستان زیبایی بود روان نوشته شده بود من رو یاد این جمله انداخت که میگوید سیرتت زیبا بگردان صورت زیبا چه سود؟ دراین داستان به ما یاد داد که اخلاق نیکو همیشه میمونه وارزش داره ولی زیبایی ظاهری عادی میشه وتکراریداستان خوب بود فقط به نظرم موضوع مهمانی واتفاقاتی که در تراس افتاد از جذابیت داستان کم کرد
.
کتاب خوبی بود و فضا سازی و شخصی پردازی هاش، مخصوصا اوایل کتاب خیلی کامل و قشنگ بود اما دو ایراد مهم به نظرم اومد، اول اینکه نویسنده در پایان کتاب خارج رفتن و ساکن یه کشور دیگه شدن رو آنچنان بزرگ و مهم و رویایی جلوه میده که وقتی میخواد نهایت خوشبختی و سعادتمندی یه آدم رو توصیف کنه، اون رو به خارج از کشور میفرسته! درحالیکه به جای این طرز فکر غلط ترجیح میدادم داستان جور دیگهای در داخل کشور ادامه پیدا میکرد! و ایراد دوم اینکه: چرا اینقدر کلیشهای و شعاری؟ آخرش یهو چی شد؟ یهو اون دخترک تو سری خور و ناموفق، تبدیل شد به موفقترین زن دنیا؟ و یهو از صفر رسید به صد؟! این خوبه که یه آدمناموفق، یهو شدیدا موفق بشه و کسی پیدا بشه که درون زیباش رو ببینه نه بیرونش رو، ولی دیگه این همه کلیشه و شعار هم حال آدم رو بهم میزد! کاش مثل اوایل کتاب کمی واقع گرایانه تر بود! و درضمن ما این رمان رو به خاطر عاشقانه بودنش خوندیم! کل کتاب عشقی وجود نداشت و یهو مثل یک فنر فشرده چند صفحه آخر به عشق اعتراف شد؟! این عشق باید زودتر از این حرفها بیرون زده میشد و درموردش بحث میشد، ولی در هر صورت از خوندن کتاب لذت بردم اما از اوایلش بیشتر و در آخر کاش از این همه کلیشه فاصله میگرفت!