نقد، بررسی و نظرات کتاب افسانه مورالو - جلد 1 - نعیم هدایتی
4.5
458 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سلام عرض میکنم خدمت نویسنده این شاهکار
مثل همیشه این نقد هم به احترام و تشکر از نویسنده است
دوستان توی این نقد یکم اسپویل داریم
باید بگم ما شاهد شخصیت پردازی عالی صحنه سازی عالی و سیر داستانی عالی هستیم. بطور کلی داستان در عین رمزآلود بودن قابل درک ملموس و محسوس است. و داستان را نویسنده زبردست جوری نوشته که من به عنوان یک نویسنده میتوانم تا ۱۰ جلد ادامه بدمش. داستان خیلی گنجایش دارد و پر است از شخصیتهای جالب و متفاوت که میتوانند هر کدوم یه داستان داشته باشند. داستان پر است از تضاد و تنش. تضادها خیلی روشن و قابل درک بودند و این داستان را زیبا میکنه.
شخصیت پردازیها به بهترین نحو بود یعنی نویسنده با استفاده از دیالوگ و حرفها، توضیحات در قالب راوی، رفتارها و عملکرد و یه سری لایههای عمیق داستان انجام داد.
باید بگم اولش فکر کردم با یه اثر سبک یا متوسط روبرو هستم ولی باید بگم توضیحات نویسنده کافی بود نه جوری که ابهامی باقی بمونه و نه جوری که خواننده خسته بشه.
غافل گیریها جذاب بودند بخصوص آخر داستان که میزنه زیر همه تفکرات و تصورات خواننده.
چیزی که دوست نداشتم ازش قضیه شیطان بود که میتوانست بهتر شخصیت پردازی بشه که امیدوارم در آینده شاهد تاثیر بیشترش باشیم.
یه مقایسه هم داشته باشیم با اثر خیلی خوب میدگارد و ویژگی برتر هر کدوم را بگیم.
هر دو شخصیت پردازی عالی داشت ولی مورالو عالی تر بود
مورالو بهتر و بیشتر به جو و احساسات توجه کرده بود.
مورالو موجودات خلاق تری و جدیدتری دارد نسبت به میدگارد که موجودات مشهور را دارد اگرچه یکی متفاوتاند با تصور ذهنی ما.
مورالو ایده جالب و جدید بلوغ ثانویه را آورد.
مورالو دشمنان و شخصیتهای تاریک تر و قوی تری دارد.
مثل همیشه این نقد هم به احترام و تشکر از نویسنده است
دوستان توی این نقد یکم اسپویل داریم
باید بگم ما شاهد شخصیت پردازی عالی صحنه سازی عالی و سیر داستانی عالی هستیم. بطور کلی داستان در عین رمزآلود بودن قابل درک ملموس و محسوس است. و داستان را نویسنده زبردست جوری نوشته که من به عنوان یک نویسنده میتوانم تا ۱۰ جلد ادامه بدمش. داستان خیلی گنجایش دارد و پر است از شخصیتهای جالب و متفاوت که میتوانند هر کدوم یه داستان داشته باشند. داستان پر است از تضاد و تنش. تضادها خیلی روشن و قابل درک بودند و این داستان را زیبا میکنه.
شخصیت پردازیها به بهترین نحو بود یعنی نویسنده با استفاده از دیالوگ و حرفها، توضیحات در قالب راوی، رفتارها و عملکرد و یه سری لایههای عمیق داستان انجام داد.
باید بگم اولش فکر کردم با یه اثر سبک یا متوسط روبرو هستم ولی باید بگم توضیحات نویسنده کافی بود نه جوری که ابهامی باقی بمونه و نه جوری که خواننده خسته بشه.
غافل گیریها جذاب بودند بخصوص آخر داستان که میزنه زیر همه تفکرات و تصورات خواننده.
چیزی که دوست نداشتم ازش قضیه شیطان بود که میتوانست بهتر شخصیت پردازی بشه که امیدوارم در آینده شاهد تاثیر بیشترش باشیم.
یه مقایسه هم داشته باشیم با اثر خیلی خوب میدگارد و ویژگی برتر هر کدوم را بگیم.
هر دو شخصیت پردازی عالی داشت ولی مورالو عالی تر بود
مورالو بهتر و بیشتر به جو و احساسات توجه کرده بود.
مورالو موجودات خلاق تری و جدیدتری دارد نسبت به میدگارد که موجودات مشهور را دارد اگرچه یکی متفاوتاند با تصور ذهنی ما.
مورالو ایده جالب و جدید بلوغ ثانویه را آورد.
مورالو دشمنان و شخصیتهای تاریک تر و قوی تری دارد.
معرفی کتاب افسانه مورالو - جلد 1
کتاب افسانه مورالو - جلد 1 به قلم نعیم هدایتی، داستان مهیج و تخیلی مردی به نام آلدون را به تصویر میکشد که وارد جنگ با نیروهای اهریمنی و رازگشایی اسرار سربهمهر میشود.
نعیم هدایتی داستانی را پیش روی شما قرار میدهد که از لحظهای که آن را در دست میگیرید و شروع به خواندنش میکنید، تا آن را به پایان نبرید دیگر نمیتوانید کتاب را به کناری بگذارید. بنابراین خود را برای ریختن چند قطره اشک، خندیدن و کمی تپش قلب آماده سازید و اگر زمان کافی برای مطالعه ندارید، فعلاً به سراغ این رمان نیایید؛ چرا که دست کشیدن از مطالعهی آن کاری بس دشوار خواهد بود. همچنین لازم است یادآوری کنیم کتاب پیشرو، اولین جلد از رمان افسانه مورالوست که در اختیار شما قرار گرفته است.
در بخشی از کتاب افسانه مورالو - جلد 1 میخوانیم:
لکسا از دلقکهای بازجو گفت. منظورش افسران اطلاعاتی وزارت امنیت بود. میگفت آنها بسیار عصبی و پرخاشگر، بهشدت بیادب و زشت گفتار بودند. شکنجههایشان طاقتفرسا و غیرقابل تحمل بود و خندههای بیمارگونه شان روح را میآزرد. «لباسهای سفید یکسره میپوشیدند که زیپش از پشت بسته میشد. موهایشان را قرمز میکردند همینطور ابروها، چشمها، و لب هایشان قرمز بود. صورتشان را با پودر آرایشی سفید میکردند درست مثل دلقکهای سیرک. اما آنها از سیرک نیامده بودند. آنها مرا نمیخنداندند و به هیچوجه هم بامزه نبودند.» دستش را جلوی دهانش گرفت، چشمانش را بست. تلاش زیادی کرد تا گریه نکند اما موفق نشد و اشکهایش برای بار چندم سرازیر شدند.
کلمات کلیدی: داستان و رمان علمی و تخیلی ایرانی، داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی، کتاب افسانه مورالو جلد 1، داستان افسانه ای، داستان ا
کتاب افسانه مورالو - جلد 1 به قلم نعیم هدایتی، داستان مهیج و تخیلی مردی به نام آلدون را به تصویر میکشد که وارد جنگ با نیروهای اهریمنی و رازگشایی اسرار سربهمهر میشود.
نعیم هدایتی داستانی را پیش روی شما قرار میدهد که از لحظهای که آن را در دست میگیرید و شروع به خواندنش میکنید، تا آن را به پایان نبرید دیگر نمیتوانید کتاب را به کناری بگذارید. بنابراین خود را برای ریختن چند قطره اشک، خندیدن و کمی تپش قلب آماده سازید و اگر زمان کافی برای مطالعه ندارید، فعلاً به سراغ این رمان نیایید؛ چرا که دست کشیدن از مطالعهی آن کاری بس دشوار خواهد بود. همچنین لازم است یادآوری کنیم کتاب پیشرو، اولین جلد از رمان افسانه مورالوست که در اختیار شما قرار گرفته است.
در بخشی از کتاب افسانه مورالو - جلد 1 میخوانیم:
لکسا از دلقکهای بازجو گفت. منظورش افسران اطلاعاتی وزارت امنیت بود. میگفت آنها بسیار عصبی و پرخاشگر، بهشدت بیادب و زشت گفتار بودند. شکنجههایشان طاقتفرسا و غیرقابل تحمل بود و خندههای بیمارگونه شان روح را میآزرد. «لباسهای سفید یکسره میپوشیدند که زیپش از پشت بسته میشد. موهایشان را قرمز میکردند همینطور ابروها، چشمها، و لب هایشان قرمز بود. صورتشان را با پودر آرایشی سفید میکردند درست مثل دلقکهای سیرک. اما آنها از سیرک نیامده بودند. آنها مرا نمیخنداندند و به هیچوجه هم بامزه نبودند.» دستش را جلوی دهانش گرفت، چشمانش را بست. تلاش زیادی کرد تا گریه نکند اما موفق نشد و اشکهایش برای بار چندم سرازیر شدند.
کلمات کلیدی: داستان و رمان علمی و تخیلی ایرانی، داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی، کتاب افسانه مورالو جلد 1، داستان افسانه ای، داستان ا
افسانه مورالو به خوبی به دو مفهوم اصلی امنیت و قدرت در بافتی خارق العاده و باور نکردنی پرداخته. تبدیل شدن به محافظ سورالون، قدرت یابی در حد اعلا خودش و مبارزه کردنی که اگه فقط در سطح زندگی شخصی آلدون بخواد باقی بمونه باز تجلی میل به قدرت آدمه، حتی برای معلمی کم توقع مثل آلدون. توصیف شخصیت سراسر بنفش رنگِ کارما اونو از همون ابتدا به رمز داستان تبدیل کرده بود. دختر کوچولوی غم ناک و کم حرفی که بعدا می فهمیم نطفه شوم وصلتی ممنوعه ست. کارما علاوه بر ارث بریِ موی بنفشِ پدرش مثل اون قدرت منده اما به حالتی ناپیدا، ناآگاهه و البته نامحدود؛ مثل پدرش قدرت منده چون با این که قدرتش رو خودش به دست نیاورده و مدعیه محافظ سولارونه واضح نیست دقیقا چه جنس قدرتی داره یا قراره بعد بلوغش چطوری ازش استفاده کنه. رابطه جنسی و لذت جنسی هم به شکل ابر قهرمانانه ای ترسیم شده. از موجودیت حیسان که یه تقابل بسیار منع شده ای از قدرت و امنیته بگیریم تا بلوغ ثانویه و تجربه لذت جنسی واقعی! قدرت مورالو و تجربه های ثانویه اش هم حاصل فعال شدن همون یه غده بی خاصیته و به همون اندازه انسان گونه و حقیرتر از قدرت کارما. شهرسازی و تمدن نوین و پیش روی سولارون آدم رو به وجد میاره. آمیزه ای از مهندسی شهری و ژنتیکی جالبی که در خلال روزمرگی های کیت یورگی ها بین سازه ها و موجودات ارتقا یافته ی ژنتیکی توصیف شده. شیوه ترکیب و نام گذاری شخصیت های داستان و وایب نام ها جالبه. مثلا اسم مونا برای خود من هم قدیسه ست. کلا یه مقداری اسم های جورواجور شخصیت ها زیاده ولی میشه گفت خلاقانه ست. درنهایت هم سارنیای پژوهش گر و خونسرد، زن دانشمندی که خودش رو مالک علم می دونه و هر جنبده ای رو در خدمت علم؛ دلالی علم می کنه برای صاحبان قدرت.
نقد کتاب واقعا دست مریزاد به این کتاب و گوینده با تشکر از خانم بیرانوند با صدا و اجرای خوبشونداستان به شدت معمایی و هیجانی بود و روند خوبی داشت و آدم اصلا احساس خستگی نمیکنه من که دوروزه ان رو گوش کردم هم موقع رانندگی و هم موقع کارای خونه واقعا ممنونم از کتابراه و تیم خوبشون که این امکان رو فراهم کردن برای کتابخوان هایی و که مشغله زیادی دارن که بتونند به صورت شنیداری کتاب مطالعه کنند البته از اول معلوم نبود قاتل کیه در نهایت غافلگیر میشه آدم چون چینش پارتهای داستان خیلی عالی بود ولی من این قدر کتاب معمایی و فیلم در این رابطه ها دیدم و خوندم که همون اوایل حدس زدم که قتل رو چه کسی انجام داده به نظرم پدرها و مادرها در تربیت فرزندان نوجوانشون باید خیلی دقت کنند و هر حرکتشون باید بدونند زیر ذره بین انها است پایان کتاب البته کمی باز موند و در نهایت متوجه نشدم که داخل گوشی آماندا چی بود و آیا رابرت نقشی در قتل داشت یا نه نقشه بعدی رابرت چی بود؟ احتمالا نویسنده قسمت دومی برای داستانش بنویسه ولی واقعا کتاب جذابی بود و توصیه میکنم حتما بشنوید
داستان جالبی بود
از نظر شهر سازی و فرهنگی و... هم ایدههای جالبی داشت. فقط دلیل نوشتن اون شکنجهها رو با اون همه جزئیات نمیفهمم انگار یه جور سادیسم وجود داشته باشه یا حداقل میتونه باعث بروز سادیسم برای اون کسایی که زمینه شو دارن بشه.
خوبیش این بود که نوجوانها رو با علائم دوران بلوغشون اشنا میکرد تا براش اماده باشن
فقط یه سوال از نویستده این کتاب و موارد نشابه ایرانیش دارم.
رمانهای تخیلی مسلما بیشتر مورد علاقه نوجوانهای زیر ۱۸ و حتی ۱۲ و... سال هست.
من داخل موارد مشابه خارجی هر چقدر خوندم اکثرا سعی میکنن از مسائل جنسی و +18 داخلش به کار نبرند که ذهن نوجوان که همینجوری هم خیلی درگیر هست با غرایزش دیگه بیشتر از این درگیر این مسایل و تخیلهای ناسالمش نشه
اما بر خلاف رمانهای خارجی تو ایران برعکس نویستدهها یه علاقه خاصی دارن که این مواردو توش حتما وارد کنند! اونم بی پرده
واقعا علتش چیه؟ یعنی من به بچه م رمانای خارجی میتونم اجازه بدم بخونه ولی حداقل تا ۱۸ سالگی نمیتونم بهش اجازه بدم رمانای تخیلی ایرانی بخونه
مورد اخر این که به نظرم آخرش اگه با گفتگوی آلدون و کارما در مورد محافظ واقعی سولارون تمام میشد قشنگ تر بود
از نظر شهر سازی و فرهنگی و... هم ایدههای جالبی داشت. فقط دلیل نوشتن اون شکنجهها رو با اون همه جزئیات نمیفهمم انگار یه جور سادیسم وجود داشته باشه یا حداقل میتونه باعث بروز سادیسم برای اون کسایی که زمینه شو دارن بشه.
خوبیش این بود که نوجوانها رو با علائم دوران بلوغشون اشنا میکرد تا براش اماده باشن
فقط یه سوال از نویستده این کتاب و موارد نشابه ایرانیش دارم.
رمانهای تخیلی مسلما بیشتر مورد علاقه نوجوانهای زیر ۱۸ و حتی ۱۲ و... سال هست.
من داخل موارد مشابه خارجی هر چقدر خوندم اکثرا سعی میکنن از مسائل جنسی و +18 داخلش به کار نبرند که ذهن نوجوان که همینجوری هم خیلی درگیر هست با غرایزش دیگه بیشتر از این درگیر این مسایل و تخیلهای ناسالمش نشه
اما بر خلاف رمانهای خارجی تو ایران برعکس نویستدهها یه علاقه خاصی دارن که این مواردو توش حتما وارد کنند! اونم بی پرده
واقعا علتش چیه؟ یعنی من به بچه م رمانای خارجی میتونم اجازه بدم بخونه ولی حداقل تا ۱۸ سالگی نمیتونم بهش اجازه بدم رمانای تخیلی ایرانی بخونه
مورد اخر این که به نظرم آخرش اگه با گفتگوی آلدون و کارما در مورد محافظ واقعی سولارون تمام میشد قشنگ تر بود
سلام به همه کتابراههای عزیزم مورالو بی شک یکی از زیباترین رمانهای ژانر گمانه زن نه تنها در ایران که حتی شاید بشه گفت در جهان هست، داستانی بسیار زیبا که میتونه دنبالهای شگرف و جذاب داشته باشه. البته مطمئنا نقدهایی هم به این داستان وارد هست اما زیبایی این افسانه تمام کم و کاستی هاش رو برای من قابل چشم پوشی میکنه. در آخر به آقای نعیم هدایتی به خاطر ذهن خلاق و داستان زیباشون تبریک میگم. اما صد حیف و افسوس که داستان به این زیبایی با طراحی بسیار بد جلدش از چشم همه پنهان مونده. من زمانی که جلد کتاب رو دیدم اصلا رغبت نکردم دانلودش کنم و فکر کردم احتمالا متن هم باید به بدی طرح کتاب باشه. آقای هدایتی لطفا در اولین فرصت طراحی جلدتون رو تغییر بدین تا کتابتون از این مظلومیت خارج بشه. من صد در صد خواندن کتاب رو به همه دوستداران ادبیات گمانه زن و فانتزی پیشنهاد میکنم.
درود بی پایان بر شما ضمن تشکر و تقدیر از نویسنده محترم باید بگم داستان روند بسیار جالبی داشت و ذهن خلاق نویسنده فضایی ایجاد کرده بود که با اشتیاق در داستان جلو میرفتی و نمیدونستی در ادامه با چی روبرو میشی. این موضوع خواننده را به تعقیب داستان مشتاق میکرد و خسته کننده نبود. هم فانتزی بود و هم برخی مواقع نگاهی به حقیقت جهان پیرامون ما داشت و اینطور تصور میکردیم که هر یک از شخصیتهای قصه سمبل آدمهای دور و برمون هستند در کل قلم جذابی داشت. فقط آخرش یه دفعه شوک میشدی. چون خیلی ناغافل تمام شد و نفهمیدم باید منتظر ادامه آن در جلد بعدی باشم یا نه. بعضی شخصیتها ناتمام باقی ماندند و تکلیفشون معلوم نشد. در مجموع اثری جالب توجه و جالب بود که از یک ذهن خلاق و توانا نشات گرفته. ممنون از نویسنده محترم و کتابراه همیشه همراه. با آرزوی موفقیت های روزافزون
نقد کتاب افسانه مورالو: مردی سی ساله به نام آلدون شبی دچار سردرد شدید میشودآلدون گهگاهی دچار دردهای شدید میشودتااینکه در پنجمین بار تمام استخوانهایش میشکند و همسرش مرینا که از دست این حالات او خسته شده دخترش آچ نئا را برمیدارد و آلدون را ترک میکنند. آلدون دیگر از همه چیز ناامید شده تا اینکه در شب عید سال ۳۰۰۰ (که مونا اورا به جشن برده) اتفاقی عجیب برایش میافتد میتوخورها (موجوداتی وحشتناک) به معبد حمله میکنند یکی از میتوخورها که از همه کوچکتر است وقتی میبیند آلدون آدمی ضعیف است تصمیم میگیرد به او حمله کند ولی آلدون یکدفعه استخوانهایش دوباره شکل میگیرند، عضلاتش قویتر میشوند و با یک مشت، میتوخور را نقش بر زمین میکند از آن شب به بعد همه آلدون را به عنوان محافظ سولارون (اسم سرزمین شان سولارون است) می شناسند تا اینکه در روز اول ازدواجش با مونا، کارما (یکی از شاگردان آلدون که دختر عجیبی هم هست) به دیدارش میآید و نشان میدهد که قدرتش از آلدون بیشتر است و میگوید که حقیقتا خودش محافظ سولارون است و نه آلدون. در آخر میگوید که این موضوع باید مثل یک راز بین ما باقی بماند.
درود بر کتاب راهیهای گرامی
کتاب افسانه مورالو در نوع خود جالب بود فقط من یک انتقاد شدیدی که به فانتزی نویسهای ایرانی دارم در مورد انتخاب اسامی هست
چرا اکثرا از اسمهای خارجی استفاده میشه؟ میتوخور؟؟؟ مثلا گوشت خوار چه ایرادی داشت که بخش اول کلمه انگلیسی هست بخش دوم ایرانی؟ کتاب داستان جذابی داره ولی اسامی اذیتم میکنن مخصوصا وقتی تلفیقی از اسامی ایرانی و خارجی میشه دیگه بدتر....
ژانر کتاب شبیه داستانهای مصور مارول بود روند داستان یکنواخت و متعادل بود زیاد کند نبود که خسته کننده بشه زیاد تند نبود که گیج کننده باشه ولی در مقایسه با آثار قدرتمند در حد یک پیش نویس بود کاراکتر بورتالین خیلی ضد و نقیض بود روابط الدون مرینا اول عاشقانه ترسیم شده بود ولی با یک اتفاق کوچی به راحتی به طلاق توافقی ختم شد؟
امیدوار در جلد بعدی نواقاص برطرف بشود
ممنونم
کتاب افسانه مورالو در نوع خود جالب بود فقط من یک انتقاد شدیدی که به فانتزی نویسهای ایرانی دارم در مورد انتخاب اسامی هست
چرا اکثرا از اسمهای خارجی استفاده میشه؟ میتوخور؟؟؟ مثلا گوشت خوار چه ایرادی داشت که بخش اول کلمه انگلیسی هست بخش دوم ایرانی؟ کتاب داستان جذابی داره ولی اسامی اذیتم میکنن مخصوصا وقتی تلفیقی از اسامی ایرانی و خارجی میشه دیگه بدتر....
ژانر کتاب شبیه داستانهای مصور مارول بود روند داستان یکنواخت و متعادل بود زیاد کند نبود که خسته کننده بشه زیاد تند نبود که گیج کننده باشه ولی در مقایسه با آثار قدرتمند در حد یک پیش نویس بود کاراکتر بورتالین خیلی ضد و نقیض بود روابط الدون مرینا اول عاشقانه ترسیم شده بود ولی با یک اتفاق کوچی به راحتی به طلاق توافقی ختم شد؟
امیدوار در جلد بعدی نواقاص برطرف بشود
ممنونم
خطر لو رفتن داستان :
نویسنده برای اینکه اثری خلق کنه همهچیز رو داخل کتاب کرده از شیطان و پهلوانان بگیر تا خون آشامان و دیوها و جادوگران و منجی و...، نویسنده جنگلی ساخته که هیچ چرخه زندگی واضحی نداره و فقط پُر از شگفتی است که انسانها کشف کنند. شخصیتهای منفی داستان به طور واضح از تانوس و جادوگر شخصیش در انتقام جویان گرفته شده (با کمی تغییرات)، داستان بسیار کنده و آخر کتاب بدون هیچ مقدمهای تمام میشود و این حس بوجود میآید که نویسنده ناگهان قلمش را گم کرده و دیگر ننوشته با این حال میتوان گفت که کتاب تخیل و اتفاقات پیشبینی ناپذیر دارد و برای سنین نوجوان میتواند جذاب باشد
نویسنده برای اینکه اثری خلق کنه همهچیز رو داخل کتاب کرده از شیطان و پهلوانان بگیر تا خون آشامان و دیوها و جادوگران و منجی و...، نویسنده جنگلی ساخته که هیچ چرخه زندگی واضحی نداره و فقط پُر از شگفتی است که انسانها کشف کنند. شخصیتهای منفی داستان به طور واضح از تانوس و جادوگر شخصیش در انتقام جویان گرفته شده (با کمی تغییرات)، داستان بسیار کنده و آخر کتاب بدون هیچ مقدمهای تمام میشود و این حس بوجود میآید که نویسنده ناگهان قلمش را گم کرده و دیگر ننوشته با این حال میتوان گفت که کتاب تخیل و اتفاقات پیشبینی ناپذیر دارد و برای سنین نوجوان میتواند جذاب باشد
دستتان درد نکند این یعنی فانتزی. اینکه توانسته کتاب را با این همه موضوعات و موجودات خیالی بدون کش دادنهای اضافی، جمع و جور کنند، ماشاالله داره. امیدوارم در کتاب بعدی موفق تر عمل کنند و مثل بعضی از نویسندهها رو به افول نروند. با عنایت به بعضی اظهارات که کتاب با ورود خون آشامها، جادوگران، شیطان و.... حجل هفت شده لازم به اشاره است که در خصوص تمام موارد کتابهای جداگانهای نوشته شده که برای خود شاهکار بودند و نویسنده بایستی خیلی قوی باشند که کتابی ارائه بدهند که خواننده بعد خواندن آن کتابها به سراغ این کتاب بیاید. من حین خواندن این کتاب و کتابهای میدگارد فیلمهای ارباب حلقه، هری پاتر، وارکرافت و فانتزی تخیلیهای دیگر تداعی میشود.
کتاب افسانه مورالو خیلی کتاب قشنگی بود خیلی فضاسازی قدرتمند و زیبا بود کاملا غیر قابل تصور بود و کنجکاوی آدم رو تحریک میکرد دنیایی که ساخته شده بود با بقیه دنیاهای داستانی و تخیلی مثل هری پاتر و میدگارد و... کاملا فرق داشت و داستان جذاب و باحالی بود و شخصیتهای منفیای مثل اون جادوگرها و سرفیر و بروتالین خیلی خوب به شخصیتشون رسیدگی شده بود و خیلی داستان هیجان انگیز و خلاقانهای بود ولی آخر داستان خیلی غافلگیر کننده تموم شد برای همین بی نهایت منتظر جلد بعدی هستم و امیدوارم مثل من از خوندن این کتاب است ببرید ممنون از نویسنده خلاق و هنرمند این کتاب جذاب
من افسانه مورالو رو خوندم. میتونم بگم یکی از خاصترین داستاناییه که خیلی حرف واسه گفتن داره. تصویری از سرزمین و دنیایی تداعی میکنه که آرزو داشتم کاش واقعیت داشت و میتونستم چنین جایی زندگی کنم و همین جریان جذاب داستان، منو به ادامه داستان ترغیب میکرد و کنجکاوی منو برانگیخته میکرد. داستانی که تلفیقی از چند ژانره و هیجان و احساس زیادی به مخاطبِ داستان میده. به شخصه لذت بردم از کانسپت فوق العادش و حتما به دیگران هم پیشنهاد میدم بخونن. امیدوارم نویسنده داستان جلد ۲ای هم در نظر گرفته باشه و به همین جلد اول ختم نشه. ممنون از نویسنده داستان برای اثر فوق العادشون
باتشکر از نویسنده محترم اقای نعیم هدایتی. این رمان بینظیر و تخیلی رو من خیلی دوست داشتم شبانه روز مطالعه اش کردم اصلا یجوری نمیشد ازش چشم برداشت واقعا ادم رو از دنیای خودش به ماوراء ی زمین میبره تمام شخصیت های این رمان به زیبایی نقش افرینی کردن الدون یک شخصیت بینهایت زیبا و درست کار بود یک معلم خوب ومهربون که سرانجامش هم به مونا یک شخصیت برجسته معبد رسید کسی که لیاقتشوداشت من اخر رمان در مورد کارما غافلگیر شدم اخه یکدفعه مسیر رمان عوض شدواقعا غیر قابل پیش بینی بود من بی صبرانه در انتظار نسخه دوم این رمان زیبا هستم.
کتاب جذابی بود زیرکانه به بیان مرز باریک بین خوی انسانی وحیوانی پرداخته بود و یادآور میشه که انسان دقیقا از نقطهی پایان آغاز میشه و وقتی فکر میکنیم همه چیز و از دست دادیم درست لحظه ایه که داریم از نو و قویتر از قبل ساخته میشیم (از خاکستر متولد میشیم) و لحظهای که میتوخورها هورو را میخورند و آلدون میگه "این حسرت ابدی با من میماند که چرا بیشتر او را دوست نداشتم و چرا بیشتر با او صحبت نکردم و او را در آغوش نکشیدم" باز هم به من یادآور شد که از کنار آدمها به راحتی نگذرم و قدر بودنم بودنشون و بدونم و...
رمان جالبیه ولی به نظرم میتونست به جای یه رمان تخیلی با جادوگر و ساحره و... یه رمان علمی تخیلی باشه. در کل داستانش فوق العادهس و اینکه به رمان تخیلی در بین مردم ایران کمتر توجه شده و از آقای هدایتی عزیز بابت خلق چنین اثری واقعا سپاسگزارم و موضوع رمان و محوریت داستان عالی بود و بیشتر جذب شیوهی حکومتی داستان شدم و شاید بهتر بود کمی از افسانههای ایرانی و اسامی آنها بیشتر استفاده میشد، هرچند اسامی و شخصیتهای داستان به شدت جالب بود و خوانندهرو بیشتر کنجکاو میکرد.
رمان فوقالعادهای بود و پیشنهادش میکنم.
رمان فوقالعادهای بود و پیشنهادش میکنم.
سبک کتابت خیلی و با چیدمان فضاها و توصیفاتی در مورد مکانها و ایدههای جالب و جدید توجه خاصی به سبک زندگی جمعی در مورد مردم و بیان اینکه همه باید به فکر ورشد هم باشند جلب نظر میکنه و اینکه بازی با ذهن رو به بهترین شکل ممکن انجام میده و این نشان از مسلط بودن نویسنده دارد و اینکه این نوع کتابها بیشتر نوشته بشن و اینکه بشه برای سنین مختلف باشه که بی نظیر و من مشتاق جلد دوم این کتاب هستم ممنونم از همه کسانی که در تهیه و توزیع این کتاب بودن بخصوص نویسنده محترم باامید روز افزون شما
کتاب "افسانه مورالو" به قلم نعیم هدایتی، داستان مهیج و تخیلی مردی به نام آلدون را به تصویر می کشد که وارد جنگ با نیروهای اهریمنی و رازگشایی اسرار سربه مهر می شود. ازنظر من این کتاب کاملا متفاوت از دیگر رمان های ایرانی و حتی خارجی بود چراکه حین مطالعه آدم واقعا جوری غرق داستان میشه که بعضی وقتا می ترسی، بعضی وقتا اشک می ریزی و بعضی وقتا میخندی. خیلی دلم میخواد همچین اثری رو دوباره بتونم پیدا کنم برای خوندن. امیدوارم شماهم از خوندنش لذت ببرید.
به نظرم یکی از بهترین و جذابترین رمانهای کتاب راه. حتما بخونید.
این رمان در خودش، ترکیبی از عاشقی، غم، غرور، ابر قهرمانی، پروندههای جنایی، تخیلی، و... رو دارا بود. آدم معتاد خواندنش میشه. سه شبانه روز موندم و خواندم تا تمومش کنم. واقعا به این نویسنده خلاق ایرانی افتخار میکنم. تنها نقطه ضعف به نظرم استفاده از اسمهای عجیب و غریب بود که آدم به این زودی نمیتونه کاراکترشون رو در ذهن بسپاره. به شخصه، بسیار بی صبرانه منتظر جلد بعدی داستان هستم.
این رمان در خودش، ترکیبی از عاشقی، غم، غرور، ابر قهرمانی، پروندههای جنایی، تخیلی، و... رو دارا بود. آدم معتاد خواندنش میشه. سه شبانه روز موندم و خواندم تا تمومش کنم. واقعا به این نویسنده خلاق ایرانی افتخار میکنم. تنها نقطه ضعف به نظرم استفاده از اسمهای عجیب و غریب بود که آدم به این زودی نمیتونه کاراکترشون رو در ذهن بسپاره. به شخصه، بسیار بی صبرانه منتظر جلد بعدی داستان هستم.
سلام و عرض ادب باید بگم خوب بود این که سرنخی داده میشد و بعد ادامه داستان با همان شروع میشد این یک نقطه عطف زیبا بود ربع اول داستان برای گذراندنش حدود 6ماه وقت گذاشتم و مابقی در دو روز. این نشون میده باید بیشتر روی قلاب داستان کار بشه. این داستان رو دوست داشتم و خیلی چیزها ازش یاد گرفتم ولی بعضی جاها زاویه دید از دست نویسنده در رفته یعنی اول شخص راوی نبود و چند جا فعل هابه جمله نمیخوند که با یک بار بازنویسی درست میشه ولی عاشقش شدم عالی بود
خیلی عالی بود، با وجود تخیلی بودن ولی سرشار از واقعیتهای موجود در زندگی انسانهای کنونی و فجایعی که درحال تکوینه بود. ممنون از اینهمه اندیشه و خرید که نویسنده عزیز به اشتراک گذاشت و ممنون از کتابراه که این موقعیت رو ایجاد کرده است. راستی ادامه این رمان کی چاپ میشه؟ مشتاقم ببینم این نویسنده چه پیش بینیی برای آینده بشر میبینه و سرانجام این برترین مخلوق با این شیوه و گذارِ زندگی رو به کجا میبینه.
کتاب تخیلی و جالبی بود. از نظر علمی و بلوغ به خوبی توصیف کرده. شهر سولارون بسیار جذاب و تخیل بالا توصیف شده. کتاب جذابی هست و غیر قابل پیش بینی. توضیحات در کتاب انقدر جالب و کامل هست که میشه براحتی شهر و سرایط را تصور کرد. اما مسائل جنسی کمی بازتر از حد معمول بیان شده که برای نوجوانان پر شور زیاد مناسب نیست. امیدوارم زودتر جلد دوم هم نوشته بشه و به دست ما برسه. ممنون از کتابراه
داستان عجیبی بود، با این که پر از ماجراست اما هیجان چندانی ندارد، بعضی قسمت ها جزیئات را زیاد از حد توضیح می دهد و در برخی جاها کلی از آن میگذرد، از شاه فقط اسمی است و وزرات خانهها بدون ناظر و با پیش داوریها به کارها رسیدگی میکنند، برخی اسم دارند و بعضی لقب، مثل گرگ گرسنه، سگ هار و..، وبوی زنبق سوخته؟ در هر صورت بد نبود، نکته جالب وجود شیطان بود که فقط به مورالو سجده کرد.
از آقای نعیم هدایتی بابت کتاب بسیار چالش برانگیزشون تشکر میکنم و تقاضای چاپ جلد دوم این کتاب را دارم، این کتاب فوق العاده زیبا بود ولی داستان در زمان خوبی به پایان نرسیده و نویسنده داستان رو باز به پایان رسانده و به زبان ساده گویی قلمش را گم کرده، به هرحال این کم و کاستی ها باعث کم شدن ارزش این داستان نشده و نویسنده اثری به یاد ماندنی خلق کرده.
افسانه مورالو کتاب خوب و سرگرم کننده ایه با داستان جذاب و متفاوتی که داره، و واقعا آدمو مجاب میکنه که کلی در مورد اتفاقایی که میوفته فکر کنید. اما چیزی که منو اذیت میکنه، کند پیش رفتن داستانه. حس هیجان و شور و اشتیاقی برای خوندن ادامه ی داستان نمیده. امیدوارم این حسو در ادامه داستان نداشته باشم و جلد دومش اشتیاقمو بیشتر کنه. با تشکر از نویسنده ی محترم
درود بر دوستان عزیز کتابراهی.
بسیار سپاسگزارم از لطفی که به من و اثرم دارید. چون تعدادی از عزیزان راجعبه جلد دوم پرسیده بودند، باید بگم که در حال تالیف هست.
ممنون از اینکه با رای دادن، نظر دادن و معرفی اثر به دیگر علاقهمندان به این ژانر، انگیزه میدید و ما رو حمایت میکنید.
با احترام، نعیم هدایتی
بسیار سپاسگزارم از لطفی که به من و اثرم دارید. چون تعدادی از عزیزان راجعبه جلد دوم پرسیده بودند، باید بگم که در حال تالیف هست.
ممنون از اینکه با رای دادن، نظر دادن و معرفی اثر به دیگر علاقهمندان به این ژانر، انگیزه میدید و ما رو حمایت میکنید.
با احترام، نعیم هدایتی
داستان جالبی بود ولی ابتدای داستان خیلی رو جزییات تمرکز داشت و تا حدودی خسته کننده بود ولی اواخر داستان خیلی باسرعت و کلی گفته شده بود. طوری که احساس میشد نویسنده خسته شده و میخواد داستان رو تموم کنه و برخلاف اوایل داستان که کلی در مورد یک وعده غذا توضیح میداد در اواخر کتاب موارد مهم به صورت خلاصه از زبان دلقکها تعریف میشد...
سلام خدمت نویسنده محترم آقای هدایتی عزیزمن واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم این داستان جزو داستان های تخیلی واقیعت گراست. همین طور که مادر زندگی همیشه منتظر یک ناجی برای نجات دنیا هستیم در این داستان هم نشان داده شده که مردم این سرزمین چقدر نیاز به یک نجات دهنده را در خود حس می کنند. از شما متشکرم
سلام کتاب مورالو بی نهایت فوق العاده بود من هم خیلی خوشم اومد این کتاب خیلی هیجان انگیز و غافلگیر کننده بود امیدوارم زود تر جلد دو نوشته بشه تا تکلیف دانشمندانی که گم شده بودن حیسان پلنگ سرفیر و معاون اعظم و به خصوص دوآردو مشخص بشه. من که دارم لحظه شماری میکنم و خیلی سپاسگزارم از آقای هدایتی بابت نوشتن این کتاب
کتاب زیبایی است سرشار از تخیل اما من به نظر من اگر توی دوران خیلییییی وقت پیش نمیبود درکش راحت تر بود و اسم بردن زیاد از سالها کمی آدم رو گیج میکنه... درسته که کتاب تخیلیه اما استفاده از یوزپلنگ به جای ماشین دستکاری ژنتیکی جادههای پوشیده از سنگها کمی غیر قابل درک و غیر دلنشین هستن ارتباط برقرار کردن باهاشون سخته
به جزئیاتی که در داستان هیچ تاثیری نداشت خیلی پرداخته بودن و داستان را طولانی کرده بودن اوایل داستان هیجان انگیز نبود و کم کم حالت معمایی میشود فضا رو خوب توصیف نمیکرد و به سختی میتونستی فضا رو تصور کنی خیلی تخیلی بود و بعضی شخصیتها خیلی با واقعیت فاصله داشت و پایان نداشت داستان نیمه باقی مونده بود
عالی بود. از آقای هدایتی بسیار تشکر میکنم و خداراسپاس که چنین قوت تخیلی بالایی دارند. ممنونم از چنین کتابی که من را در تخیل و جزئیات شگفت انگیزش غرق کرد. واقعا از جناب آقای هدایتی و همچنین برنامه بینظیر کتابراه. سپاسگزارم. جلد اول عالی بود جلد دوم را چطور میتوانم پیدا کنم؟! راهنمایی بفرمایید.
جالب بود 1ستاره کم کردم برای این که محتوای داستان در ابتدا خیییییلی کند پبش میرفت به طوری که مسائل روزمره شخصیت داستان ریز به ریز گفته میشد اما آخرای کتاب با سرعت خیییلی بالایی وقایع مهم وتاثیرگذار داستان پی درپی نوشته شده بود که آدم احساس میکرد نویسنده خواسته زود سرو تهش وهم بیاره
سلام یه خسته نباشید جانانه به نویسنده میگم این اولین کتابی بود که من همه ژانری رو توش خوندم فانتزی علمی تخیلی جنایی تاریخی معمایی عشقی... اصلا باورم نمیشه احساس میکردم تو یه دنیای عجیب هستم و دوست دارم منم کشفش کنم خیلی عالی بود و نویسنده قلم قوی و بینقصی داره حتی عکس رو جلد هم جذابه
باسلام خدمت نویسنده محترم سوالی داشتم اگر پاسخگو باشین ممنون میشم من افسانه مورالو رو ۳بار خوندم و از خوندنش هم لذت بردم گاهی میام ببینم آیاجلد دوم اومده یا ن که متاسفانه هنوز جلد بعدی نیومده میشه بگین جلد بعدی هم درنظر گرفته شده یا خیر که من چشم انتظار نباشم برای جلد بعد ممنون از شما و قلم زیباتون
این رمان فوق العاده بود، انتطار همچین رمان با کیفیتی رو نداشتم، فضاسازیها عالی بود رمانی نبود که بیخودی با یه اتفاق کش بیاد حتی احساس میکنم تعدد اتفاقاتی که رخ میداد بیش از حد نیاز بود. آفرین میگم به نویسنده عزیز، بی صبرانه منتظر جلد دوم هستم امیدوارم به درجه یکی جلد اولش باشه
این کتاب رو حدودا 1 سال یا بیشتر از یک سال پیش گرفتم ولی تا الان نخونده بودمش
قبلا یکبار چند صفحهی اولش رو خوندم ولی زیاد خوشم نیومد اما باید بدونید داستان هرچی جلوتر میره بهتر و معمایی تر و قشنگ تر میشه
نویسنده ذهن واقعا خلاقی داره و با هنرمندی تمام داستان رو سرهم بندی کرده
قبلا یکبار چند صفحهی اولش رو خوندم ولی زیاد خوشم نیومد اما باید بدونید داستان هرچی جلوتر میره بهتر و معمایی تر و قشنگ تر میشه
نویسنده ذهن واقعا خلاقی داره و با هنرمندی تمام داستان رو سرهم بندی کرده
ممنونیم کتابراه