شخصیتها، شهرها، مکانها اسم ندارند. همه چیز مبهم است، به اندازه ابهام مغز پیچیده و پوک ادمیزاد. انقدر پوک که نمیداند رضایتش اخر با چه حاصل خواهد شد و آنقدر توانمند که همه راهها را امتحان میکند، حتی ریختن خون هم نوعانش.
روایت دو برادر دو قلو که در جریان یک جنگ به خانه مادربزرگشان روانه میشوند. همه کاراکترها خاکستری مطلقند، درست در لحظهای که خیر یا شر بودن هر کدام را باور میکنید با رفتاری کاملا متضاد رو برو میشوید و این فوق العاده ست. کتاب بار احساسی و عاطفی ندارد. گویا یک روبات صحنهای را میبیند و فقط روایتش میکند. شاهکارش همینجاست. اینجایی که بدون تلقین هیچ تاثر و تحسینی به خواننده، خودش متاثر میشود یا میستاید.
جنگ را هزاران بار شنیده ودیده ایم. در سینما، در کتابها، در خاطرات و گاهی در واقعیت. ولی این کتاب دریچهای دیگری به سیاهی هایش میگشاید. به تلخیها و گرسنگیها و به تباهی هایش. به پستی نوع بشر و به بی چارگی اش. دست خودش نیست، چارهای ندارد. این میل و غریزه کثیفش نسبت به خاکش و نسبت به خونش، جرقه کومههای سوزان آتش ابدی است، آتشی که تا این انسان پست فطرت روی این سیاره باقی است خواهد سوخت و هیچ منجی و هیچ یاوری برای خاموش کردنش کافی نخواهد بود.
روای نیز بی هیچ هیجانی میخواند و این نیز بسیار دلپذیر است، دوباره همان مغز پوک و پیچیدهی ماست که از این همه بی حسی، عمیقترین احساسات را تحربه میکند.
دفتر بزرگ اولین کتاب از تریلوژی دوقلوها، آثارمخرب جنگ را بر روی دو کودک باهوش تنها در یک روستای مرزی در کشوری دور افتاده به تصویر میکشد. کتابی تکان دهنده وبی نظیر با اجرای همیشه خوب رضا عمرانی
این مجموعه کتاب شما را در خود غرق میکند و شاهکار ادبی بی نظیری است که لحظه هاتان را با آن زندگی میکنید.
صدای استاد رضا عمرانی هم شاهکار است.
حتما دو جلد دیگر را نیز گوش کنید.
روایت دو برادر دو قلو که در جریان یک جنگ به خانه مادربزرگشان روانه میشوند. همه کاراکترها خاکستری مطلقند، درست در لحظهای که خیر یا شر بودن هر کدام را باور میکنید با رفتاری کاملا متضاد رو برو میشوید و این فوق العاده ست. کتاب بار احساسی و عاطفی ندارد. گویا یک روبات صحنهای را میبیند و فقط روایتش میکند. شاهکارش همینجاست. اینجایی که بدون تلقین هیچ تاثر و تحسینی به خواننده، خودش متاثر میشود یا میستاید.
جنگ را هزاران بار شنیده ودیده ایم. در سینما، در کتابها، در خاطرات و گاهی در واقعیت. ولی این کتاب دریچهای دیگری به سیاهی هایش میگشاید. به تلخیها و گرسنگیها و به تباهی هایش. به پستی نوع بشر و به بی چارگی اش. دست خودش نیست، چارهای ندارد. این میل و غریزه کثیفش نسبت به خاکش و نسبت به خونش، جرقه کومههای سوزان آتش ابدی است، آتشی که تا این انسان پست فطرت روی این سیاره باقی است خواهد سوخت و هیچ منجی و هیچ یاوری برای خاموش کردنش کافی نخواهد بود.
روای نیز بی هیچ هیجانی میخواند و این نیز بسیار دلپذیر است، دوباره همان مغز پوک و پیچیدهی ماست که از این همه بی حسی، عمیقترین احساسات را تحربه میکند.