نقد، بررسی و نظرات کتاب چرخش کلید - روث ور
مرتبسازی: پیشفرض
خاطره
۱۴۰۳/۱۰/۲۵
00
ساندرا وبیل زوجی ثروتمندبا خانهای با شکوه در منطقهای دورافتاده با چهار بچه از هیجده ماه تا چهارده سال هستند. ساندرا برای پرستار بچه آگهی استخدام داده وروئن دختری زیبا وجوان که دریک مهد پرستارهست ولی به خاطر نارضایتی از محل کارش دنبال کار جدید میگرده وشرایط ساندرا با اقامت در متزل شون وحقوق ومزایای عالی، برای روئن عین رویاست. ولی همه چیز به همین ایده آلی وخوبی نیست که در ظاهر دیده میشه. خونه ساندرا با اون سیستم هوشمند هپی که از جراغها تا گرمای اب و گرمایش خونه ویخچال وگاز رو مدیریت میکنه و اخلاق ناجور مدی دختر هشت ساله ساندرا که اصلا از روئن خوشش نمیاد ویه بچه نوپا پردردسر، به همه اینا یه باغ سمی وصداهای مشکوک که از یه در قففل شده تو اتاق روئن میاد و هرشب از خواب با حس بدی بیدار میشه وقاطی کردن سیستم هوشمند، صداهای زنگ در در نصف شب بدون اینکه کسی پشت در باشه وخیلی معماها وماجراها و تعلیق بسیار، داستان رو بسیار جذاب وپر کشش شده وازهمه مهم تر داستان با یه تریلر شروع شده که روئن به جرم قتل یکی از بچهها در زندان و نویسنده شما رو یواش یواش به دنبال خودش میکشه تا بفهمید آیا روئن بیگناه یا نه و چه اتفاقی واقعا افتاده. به هیچ عنوان این داستان رو از دست ندید که از بس هیجان داره یه سره تا تهش بدون خستگی میخونید
قسمتهایی از این کتاب شبیه رمان دیگر روث ور بنام زنی در کابین شماره ۱۰ بود در اون کتاب هم زنی از طبقه معمولی بخاطر شغلش در محیطی کنار افراد ثروتمند قرار میگیره مثل روئن که اینجا پرستاره و در کنار یک خانواده مرفه بخاطر شغلش قرار میگیره و در هر دو تا کتاب قهرمان زن صداهای عجیبی رو میشنوه و از طرفی بخاطر این صداها کم خواب میشه بطوریکه به مخاطب القا بشه که شاید دلیل شنیدن صداها کم خوابی و توهم حاصل از اونه 😁اما قلم قوی روث ور در نهایت خواننده رو غافلگیر میکنه 🥰 هر چند من آخرش متوجه نحوه دسترسی مدی به اتاق زیرشیروانی رو متوجه نشدم و باید دوباره قسمت آخرش رو بخونم🤔🧐
شصت درصد کتاب اختصاص داده شده بود به توضیح درباره گجت هایى که توى خونه الینکورتها استفاده میشد: | و شخصیت پردازىها شاید روى هم رفته پنج درصد کتاب بودن🤦🏻♀️
در کل اتفاقات غیرمنطقى زیادى افتاد و اختصاص ٣٦٠ صفحه به این کتاب خیلى خیلى غیر ضرورى بود و همه اینها باعث شد از چندتا توییستى که در بیست درصد پایانى داستان اومده بود و بطور کلى خوندن این کتاب، لذتى نبرم و احتمالا هم بعدها چیزى ازش بخاطر نخواهم داشت:))
در کل اتفاقات غیرمنطقى زیادى افتاد و اختصاص ٣٦٠ صفحه به این کتاب خیلى خیلى غیر ضرورى بود و همه اینها باعث شد از چندتا توییستى که در بیست درصد پایانى داستان اومده بود و بطور کلى خوندن این کتاب، لذتى نبرم و احتمالا هم بعدها چیزى ازش بخاطر نخواهم داشت:))
این کتاب هم مثل بقیه آثار روث ور یک رمان معمایی، جنایی است که تحت تاثیر مسائل ماوراء طبیعی تا حدودی در خواننده ایجاد ترس هم میکنه. البته در نهایت میبینید که برای تمام اون مسائل دلایل انسانی و مادی وجود داره. در این کتاب هم یک کودک باعث ایجاد کلی جنجال و رعب و وحشته که البته کمی منطقی نیست اما با این وجود خواننده رو جذب میکنه و خواندنش رو به تمام دوستداران ژانر معمایی توصیه میکنم. ممنون از کتابراه
داستان معمایی جنایی جالبی بود ولی توضیحات اضافه و مسایل حل نشده زیادی داشت جدا از اینکه اینهمه فعالیت و ایده برنامه ریزی شده از یه دختر ۸ساله غیر قابل باوره. بی اطلاعی مامانشون هم از رفتاز پدره تو همه این سالها و با اینهمه پرستار و خونه و تجهیزات مجهز هم عجیبه اخرم نحوه دسترسی مدی به اون اطاقو نفهمیدم