در تمام مدتی که داستان رو گوش میدادم به یاد داستان دیگر نویسنده یعنی هرگز رهایم نکن افتادم که اتفاقا آن را هم با صدای خانم پاک ذات شنیده بودم.
در هر دو قصه فضای غم انگیزی حاکم است. تم کلی هر دو قصه تسلط نداشتن بر خود است، تسلطی که توسط دیگران گرفته شده. در اینجا رباط کلارا و البته بقیهای افها قرار است برای بچهها زندگی کنند علایق آنها را پی بگیرند و تنهایی شان را پرکنند و گاهی با آنها ظالمانه و برده وار برخورد میشود. به نظرم این نقدی است که نویسنده به دنیای مدرن و زیادی پیشرفته دارد که تنهایی فرد با رباط پر میشود و تحصیل به صورت مجازی و با مستطیل (همان تبلت و موبایل) صورت میگیرد و روابط انسانی کم رنگ میشودو تا جایی پیش میرود که بچهها را دستکاری ژنتیکی میکنند تا باهوش تر باشند.
ولی اینجا با رباط مواجهیم که گویا خصایص انسانی دارد و برای صاحبش فداکاری میکند و دلمان به حال او میسوزد و به حال همهای افهای نادیده گرفته شده و نفر دوم.
با اینکه این داستان برنده نوبل شده ولی به شخصه رمان هرگز رهایم را نکن را خیلی بیشتر دوست داشتم. تقدم و تاخر نوشته شدن دو داستان را نمیدانم ولی گویا کلارا و خورشید فراهم آورنده مواد خام رمان هرگز رهایم نکن بوده و رمان هرگز... در واقع بلوغ یافته این داستان، چرا که آن جا نه با رباط که با انسان شبیه سازی شده طرفیم.
برای هرگز رهایم نکن نظر غیر منصفانهای دادم که حتما باید اصلاحش کنم.
گویندگی بینظیر خانم پاک ذات جذابیت اثر را دوچندان میکرد. نکته جالب در صداپیشگی ایشان این است که برای تقلید صدای شخصیتهای مرد قصه صدایشان را کلفت نمیکنند ولی صدایی که ارائه میدهند بسیار باور پذیر است.
با سپاس از کتابراه.
کتاب جالب و قابل تاملی بود. احتمال خیلی زیاد در آینده نزدیک، در دنیای واقعی AFها را خواهیم دید. صدای خسته و بی روح گوینده رو اصلا دوست ندارم. چون تنها ورژن صوتی این کتاب بود خریدم
کتاب بسیار جالبیه که از زبان یک ربات روایت میشه... جذبم کرد و از شنیدن. آن بسیار لذت بردم. ممنون از گویندهی توانا... دست اندرکاران عزیز و کتابراه، همراه همیشگیه من
در هر دو قصه فضای غم انگیزی حاکم است. تم کلی هر دو قصه تسلط نداشتن بر خود است، تسلطی که توسط دیگران گرفته شده. در اینجا رباط کلارا و البته بقیهای افها قرار است برای بچهها زندگی کنند علایق آنها را پی بگیرند و تنهایی شان را پرکنند و گاهی با آنها ظالمانه و برده وار برخورد میشود. به نظرم این نقدی است که نویسنده به دنیای مدرن و زیادی پیشرفته دارد که تنهایی فرد با رباط پر میشود و تحصیل به صورت مجازی و با مستطیل (همان تبلت و موبایل) صورت میگیرد و روابط انسانی کم رنگ میشودو تا جایی پیش میرود که بچهها را دستکاری ژنتیکی میکنند تا باهوش تر باشند.
ولی اینجا با رباط مواجهیم که گویا خصایص انسانی دارد و برای صاحبش فداکاری میکند و دلمان به حال او میسوزد و به حال همهای افهای نادیده گرفته شده و نفر دوم.
با اینکه این داستان برنده نوبل شده ولی به شخصه رمان هرگز رهایم را نکن را خیلی بیشتر دوست داشتم. تقدم و تاخر نوشته شدن دو داستان را نمیدانم ولی گویا کلارا و خورشید فراهم آورنده مواد خام رمان هرگز رهایم نکن بوده و رمان هرگز... در واقع بلوغ یافته این داستان، چرا که آن جا نه با رباط که با انسان شبیه سازی شده طرفیم.
برای هرگز رهایم نکن نظر غیر منصفانهای دادم که حتما باید اصلاحش کنم.
گویندگی بینظیر خانم پاک ذات جذابیت اثر را دوچندان میکرد. نکته جالب در صداپیشگی ایشان این است که برای تقلید صدای شخصیتهای مرد قصه صدایشان را کلفت نمیکنند ولی صدایی که ارائه میدهند بسیار باور پذیر است.
با سپاس از کتابراه.