نقد، بررسی و نظرات کتاب مرگ خانم وستاوی - روث ور
مرتبسازی: پیشفرض
خاطره
۱۴۰۳/۱۰/۰۴
00
فکرکنید جای هال وستاوی، دختر جوانی که فال تاروت میگرفت و به تنهایی زندگی میکرد واجاره غرفه وخانه اش عقب افتاده و کلی صورت حساب وقبض نپرداخته داشتید و میون این همه بدبختی از یه نزول خوار خشن پست هم پونصد پوند پول گرفته بودیدو حالا ادمهاش که خطرناک و خشن هستند سراغتون اومدن و میخوان سه هزار پوند به زور کتک وتهدید ازتون بگیرن چه میکردید؟ حالا فکر کنید ازغیب یه نامه میرسه که مادربزرگ تون مرده وصاحب ارثی دندان گیر شده اید. حتما خیلی خوشحال میشدید وفکر میکنید این داستان هم مثل داستان سیندرلاست ولی یه مشکل هست، مادربزرگ شما سالها پیش مرده🤯آیا اشتباهی شده یا نقشه شومی در راه است؟ داستانی پر هیجان وپر تعلیق و دلهره آور که بعد کلی کلنجار رفتن هال با خودش تصمیم میگیره به محل دعوت شده بره و ارث رو بگیره اما با رسیدن به اونجا میفهمه وارد چه بازی خطرناکی شده و با چه ادمهای مرموز وناراحتی طرف شده. مخصوصا مستخدم خونه خانم وارن که به شدت مرموز وترسناک و هال رو به اتاق زیر شیروانی میبره، اتاقی ترسناکی که از داخل هیچ قفلی نداره وفقط از بیرون دو تا چفت وقفل بزرگ ومحکم داره باخوندن این رمان سراسر ترس وتعلیق تا مدتها ذهنتون درگیرش میمونه
ترجمه خیلی بد اصلا روان نبود
طرح داستانو خوشم نیومد علت و معلول باهم نمیخوند مخصوصا دلیل قتل قانع کننده نبود آخرشم انگار یهو تو هوا معماها حل شد
شخصیت پردازیو دوست نداشتم انگار چندتاشخصیت دقیقا مثل هم حرف میزدن
شخصیت اصلی هم اولش بنظرم دختر زرنگ و شجاعی بود اما بعد یهو ترسو و بی اعتمادبنفس شد، خورد تو ذوقم
در کل انتظارم از رمان روث ور بیشتر بود من همهی کتاباشو خوندم از بین کتاباش چرخش کلید و یک به یک رو دوس داشتم.
طرح داستانو خوشم نیومد علت و معلول باهم نمیخوند مخصوصا دلیل قتل قانع کننده نبود آخرشم انگار یهو تو هوا معماها حل شد
شخصیت پردازیو دوست نداشتم انگار چندتاشخصیت دقیقا مثل هم حرف میزدن
شخصیت اصلی هم اولش بنظرم دختر زرنگ و شجاعی بود اما بعد یهو ترسو و بی اعتمادبنفس شد، خورد تو ذوقم
در کل انتظارم از رمان روث ور بیشتر بود من همهی کتاباشو خوندم از بین کتاباش چرخش کلید و یک به یک رو دوس داشتم.