نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی نامه‌ای که هرگز فرستاده نشد - والری اوسیپف

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
مهدیه قائمی
۱۴۰۲/۰۱/۱۶
این خیلی خوبه که میان این همه کتاب معروف و تاپ و پرمخاطب که باید حتما بخونی تا چیزی از قلم نیوفتد (حال میخواد باب میلت باشه یانه..) فقط باید خوانده شود چون کسانی آن را پسندیده‌اند، در میان این همه به کتابی میرسی که ناچار هستی اونو گوش بدی چون آخرین کتاب صوتی کتابخانه کتابراه، در قفسه کتابهای خوانده نشده هست..
میخواستم صبحونه بخورم از روی عادت گشتم تا به چیزی گوش بدم، چیزی پیدا نکردم جز این کتاب.. نگاهی به لیست فصل‌های کتاب انداختم مشخص بود کتاب کوتاهی هست.. به سرعت دانلود شد و پلی کردم اولین چیزی که مرا با خود برد تا آخرین کلمه کتاب، صدای آقای قناعت پیشه بود... واقعا محشر بود.. صدای نابی که تا اعماق احساست فرو می‌رود و اصلا از بعد زمان و مکان خارج میشوی...
بعد از صدای راوی، موسیقی متن که جادو می‌کند.. آنچنان در متن داستان فرو می‌روی که خودت با تمام حواس پنجگانه تمام آنچه به شخصیت‌های داستان گذشته درک میکنی. واقعا به جای تک تکشان سردم شد ترسیدم و بارها احساس مرگ کردم..
چقد خوشحالم که این کتابو خوندم البته گوش دادم دلم می‌خواست اصلا تموم نشه چقد خوبه که کتابراه همچین کارهای فوق‌العاده‌ای رو پیشنهاد میکنه
خیلی توصیه میکنم..
Mehdi Moghaddam
۱۴۰۲/۰۱/۲۰
با سلام
کتاب خیلی خوبی بود. عالی بود. کتاب نامه‌های یک پژوهشگر و زمین شناس که به کشف معدن الماس رفته است برای نامزدش نوشته است. در این کتاب اتفاقهای زیادی افتاده هست که اگر بخواهیم نقد کنیم خیلی خیلی میشود. ولی سعی میکنم تا مختصر باشد. یک گروه چهارنفره به اکتشاف معدن میروند. در این گروه یک نفر مسئول پروژه و یک نفر همه کاره گروه از آشپزی گرفته تا چادر زدن و راهنما و تقریبا همه کاره. دو نفر که تازه از دانشگاه فارغ تحصیل شدند یا هنوز نشده‌اند. در‌ مسیر برگشت حادثه‌ای برایشان رخ میدهد که همه فن حریف تیم رو از دست میدهند. اگر مسئول پروژه مدیر خوبی بود یعنی اینجوری بگم مدیر بحران بود می‌توانست باقی تیم رو به سلامت برگرداند. ولی واقعیتش این بود که مدیر خوبی نبود و میخواست هر چه زودتر این شرایط تمام شود. ولی نمیشود. با فکر و درایت خوب و عالی میشود از بحران عبور کرد. اگر مدیر گروه تیم پر جنب و جوش خود را که هم جوان بودند و هم انرژی خوبی داشتند خوب رهبری میکرد شاید حتی می‌توانستند از زمستان هم به سلامت عبور کنند. در اینگونه شرایط نباید تیم را الکی خسته کرد و به پیاده روی بدون هدف و بدون مقصد ادامه داد. با فکر حرکت کرد تا تیم خسته نشود. چون خسته شدن هر یک از اعضای تیم آن را از تیم به گونه‌ای جدا خواهد کرد. یا دچار مصدومیت میشود یا از خستگی نمی‌تواند ادامه دهد. پس اولین کار در مدیریت بحران این هست که خسته نشوند. انرژی لازم را جمع کنند و به هدف خاصی تمرکز کنند. درست بود که غذا و کبریت و گلوله کم داشتند ولی نباید زندگی را می‌باختند. در شرایط سخت هم میشود زندگی کرد. اینان آنقدر الکی به پیاده روی ادامه دادند که بالاخره طبیعت سرسخت یکی یکی از گردونه حذفشان کرد.
با تشکر
tokhs_divoneh
۱۴۰۲/۰۱/۱۳
حسی که ازش برداشت کردم:
اندوه، افتخار و حسی عجیب
گاهی برای احساساتم کلمات درستی نمیتونم پیدا کنم..
کاش این روایت هرگز واقعیت نداشت...
گوینده و اهنگ بک گراند هم کمک می‌کرد این حس اندوه القا شه.
اینکه برای انجام دادن کاری که خدمتی به وطنت کرده باشی تا پای جانت تلاش کنی،
اینکه چند تا قوطی لوبیا رو جوری جیره بندی کنی که برای همه تا مدت تقریباً طولانی بمونه.
اینکه ببینی یکی از همکارت جلو چشمات غرق میشه و تو هیچ کاری از دستت برنمیاد.
دو تا دیگه دواطلبانه میرن و خودشونو تو برف و کولاک گم و گور میکنن
و تو ذره ذره آب میشی از رنج و اندوه از دست دادن، گشنگی، سرمای استخون سوز، خستگی، نیاز به همدم..
به حدی از گشنگی برسی که استخون پرنده هم بکوبونوی و بخوری.
مهم‌ترین دغدغه ات رسوندن نقشه رگه الماس‌به دست بقیه همکارات باشه..
حتی تصورش غیر قابل تحمله
چه برسه یکصدم تجربه کردنش...
Narges Shahbazi
۱۴۰۳/۰۷/۱۷
دلتنگ چنین غمی بودم به واقع! اندوه عجیبی که در نامه‌ها بود ولی آدم رو به گریه کردم نمی‌انداخت. رمانی عاشقانه ست ولی شاید اعصاب شما رو بهم بریزه که ثروت چقدر نسبی می‌تونه باشه. با داشتن چه ثروت‌هایی ولی دور از انسان، دور از خونه، دور از همه چی اون ثروت نه برات گرما میشه نه امید! چقدر صدای راوی خوب بود و موسیقی‌هایی که استفاده شده بود. حال عاطفی خوب یا بهتر بگم دلگیر کننده‌ای به منِ شنونده می‌رسید و قلبم گاه به گاه رنجور میشد. این رمان کوتاه سه بخش می‌تونه داشته باشه از نظرم. یک بخش عاشقانه‌اش هست که از اول تا آخر باهاش همراهیم. دو که شاید خیلی هامون توجهی هم بهش نکنیم اینه که ثروت و کلا هر چیز مهمی می‌تونه به شدت نسبی مهم یا با اهمیت باشه! بخش سوم میشه دوباره نویسی هویت یا باور! اینکه با دیدن رنج و با از سرگذروندن تجربه‌هایی میبینی میشه جور دیگه‌ای هم دید و شاید تا اون لحظه داشتی اشتباه میکردی! اون لحظه چطور میخوای امیدی داشته باشی مثل امید آدمی که با باورهای سابق ادامه میداد؟ و در وهله آخر چقدر امید کلمه ساده و قدرتمندیه! کلمه‌ای که سنگینی اندوهشدپشت نور و گرمایی که به روح میده، خوابیده!
علی غلامی
۱۴۰۲/۰۲/۱۳
درود و مهر دارم خدمت همه دوستان. کتاب نامه‌ای که هرگز فرستاده نشدبه نظربنده کتابی با امتیاز ۸۰ از ۱۰۰ است. اول میریم سراغ نکات مثبت. کتاب بسیار جذاب و شنونده را و امیدارد که بداند در فصل بعدچه اتفاقی می‌افتد. صحنه سازی نسبتا خوب است که درقسمت نقد در این مورد صحبت دارم. شخصیت پردازی هم همینطور. زاویه دید اول شخص است. وامانقدی که بنده دارم. عنوان کتاب ازاول موضوع وکلیت آن راافشامیکند. خواننده یاشنونده میداندکه موضوع ومسئله دراین داستان یک نفربه نفردیگرنامه‌ای نوشته که این نامه به دست گیرنده بنابه دلائلی نرسیده. دراین گونه پیش بینی هامعمولاخواننده متن نامه راعاشقانه پیش بینی میکندکه اتفاقادراین مورددرست هم پیش بینی کرده است. عکس یاطرح جلداصلاجذاب نیست میتوانست حداقل شخصی رادرحال نوشتن درکادرنامه باشدیاچیزی دیگر. صحنه پردازی کمی ضعیف است. نویسنده میتوانست چیزهای دیگری ازصحنه یاجزئیاتی رابازکند. شخصیت پردازی هم همینطور. نویسنده اصلابه زوایای گوناگون شخصیت اول ودیگرافرادموجوددرداستان نپرداخته وخواننده اصلاازروحیه و... شخصیت باخبرنیست. نقددیگراینکه ازمعشوق هم اگراثری کم رنگ درداستان موجودبودبهترمیشد. اینکه معشوق هم میل به دیداریامکاتبه باعاشق راداشته باشدوانتظارنامه اورابکشدبهتربود. ودرپایان عرض کنم خدمت شماکه داستان خیلی غمگین تمام شد. اگرداستان۲پایان داشت ودرپایانی دیگرنامه به دست معشوق نمیرسیدولی عاشق هم به گونه‌ای زنده میماندشایدبهترمیشد. صداگذاری هم خوب بود. باتشکرازکتابراه
مهتا بیاتی
۱۴۰۲/۰۱/۱۵
در ابتدا صدای گوینده و موسیقی متن بسیار عالی و گوش نواز هست،
گویش کتاب بسیار عالی و روانه و انقدر قشنگ توصیف کردند جزییات رو که متوجه حس و حال تمام لحظات میشی،
از سمتی شاید بیانگر شرایطی هست که افرادی قربانی شدن بخاطر منافع دیگران!
زحمات کاوشگران و محققان که خیلی وقت‌ها دیده نمیشه، همینکه از خونه و عشقشون دورن، یا نادیده‌اش میگیرن برای یک کشف جدید!
میتونم بگم انقدر قشنگ بیان میکنه که حتی ناراحتت میکنه!
از طرفی رابطه لانگ دیستنس کنستانتین، عشق پاک اون دوتا جَون، تلاششون برای هدف مشترک،
تلاش کنستانتین برای اینکه مسولیتشو انجام بده، اینکه عشق، امید رو دوونش زنده نگه میداره، همه همه و همه بسیار عالی بود، فداکاری‌هایی که کردند، از غزا خوردن گرفته تا کشتن خودشون،
واقعا بینظیر بود
با اینکه کتاب کوتاهیه ولی قشنگ غرقت میکنه 🫱🏻‌🫲🏼
عالی بود عالی
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۲/۰۷/۱۸
داستان روسی که برای شنیدن تنوع نگارش خاصی دارد. کتاب صوتی نامه‌ای که هرگز فرستاده نشد، از، والری اوسیپف، با صوتی بودنش مخاطب راحت تر می‌تواند باهاش ارتباط برقرار کند و شنیدنش خوبه، این امتیازش. کوتاهی بخش‌های داستان‌های این کتاب از مزیت‌های دیگرش است. مضمون کتاب قصه امروزی و مدرن است و این تازگی سوژه از دستمایه قرار دادن موضوعی صنفی نشأت گرفته است. داستان مخاطب را درگیر خودش نمی‌کند و به شعور شخصیت بالغ خواننده احترام می‌گذارد و این رهایی به این معنی نیست که فاقد جذبه و کشش برای خواننده باشد، اصلا، بلکه هی نقش برات بازی نمیکنه که قادر به تصمیم گیری یا سوگیری به کاراکترهاش نداشته باشید. صدای گوینده خوبه و متبحر و با مهارت است و تصویرسازی جلدش هم مناسب است. برای شنیدن دقایقی متفاوت از روزمرگی و هیجان، کتاب روسی، نامه‌ای که هرگز فرستاده نشد، والری اوسیپف، می‌تواند گریز باشد. امتحان با شما.
نسرین سعادتی
۱۴۰۲/۰۱/۱۷
با سلام و تشکر ویژه از کتابراه برای هدیه‌های باارزشش. همه‌ی ۵ ستاره‌ی اول برای آقای مهبد قناعت پیشه‌ی ممتاز و عالی. شخصا فکر می‌کنم اگه pdf کتاب رو داشتم حوصله نمی‌کردم تا آخرش برم ولی صدای گرم و دلنشین آقای قناعت پیشه باعث شد بیش از یکبار کتاب رو گوش بدم و با آن حتی به تایگا سفر کنم. ترجمه‌ی روان و انتخاب کتاب هم که خوش سلیقگی کتاب راه رو نشون میده. البته یه نکته بگم متن معرفی کتاب رو که خوندم به دوران شوروی و شروع ظهور بلشویک‌ها اشاره کرده و تصور من رو برد بسمت سیاسی بودن کتاب ولی با شروع شنیدن وارد یک جو رومانتیک پر از احساسات در قبال شرایط متنوع زندگی شدم. این کتاب شدیدا انگیزه‌ی حفظ حیات، روحیه مبارزه و تلاش برای بقا و موفقیت رو به نمایش میگذاره و این همه فداکاری و مثبت اندیشی قابل تقدیره. در کل کتاب رو خیلی دوست داشتم. مثل دیدن یک فیلم خوب بود ‌.
مصطفی عزیزی
۱۴۰۲/۰۵/۰۳
با درود فراوان خدمت دوستان کتابخوان و گرامی. در این کتاب صوتی محشر میشه به گونه‌ای عمق درد و ناراحتی را حس کرد وقتی که شخصیت اصلی با نوشتن وقایع روزانه خود به معشوقه‌ای که اصلا حضور نداره داره وصف می‌کنه اتفاقاتی که افتاده را. اینکه برای رسیدن به هدفی چون پیدا کردن معدن الماس به عنوان رهبر گروه با مسئولیت سنگینی مواجه میشی و کاری از دستت بر نمی‌آید خودش نابود گره. اینکه با تمام وقایع تلخی دو به رو میشی و عزیزانی را از دست می‌دی که شاید می‌شد با به کارگیری تفکر درست از این اتفاق جلوگیری کرد ‌ نقد کاملش اینجا امکان پذیر نیست ولی عمق مطلب بسیار ناراحت کننده بود و صداگذاری و انتخاب موسیقی و خوانش فوق العاده راوی طوری بود که مرا به اون جا برده بود و می‌تونستم تک تک لحظات و سختی‌ها را حس کنم. خسته نباشید به همگی و تیم خوب کتابراه برای این اثر عالی.
لیلی جواهری فرد
۱۴۰۳/۰۸/۲۳
واقعا گوش دادن به نسخه صوتی این کتاب را به دوستان کتابراهی که به داستان کوتاه و درام علاقهمند هستند توصیه میکنم، صوت و لحن صداپیشه کتاب عالی بود و واقعا من را به دل داستان میبرد، نکته جالب و مثبتی که در نسخه صوتی این داستان بود اضافه کردن صدا‌هایی مثل صدای آب و یا شراره‌های اتش به آهنگ زمینه داستان بود که حس و حال روایت را به خوبی منتقل میکرد فقط بعضی از قسمتها صدای موسیقی بسیار بلند و آزاردهنده میشد البته برای من که معمولا کتابهای صونی را قبل از خواب گوش میدهم. در کل داستان کتاب با اینکه کوتاه بود دارای شروع، اوج و پایان بود و به نظرم همین مسئله شنوده یا خواننده را به خوبی به همراهی با داستان ترقیب میکرد. در اخر تشکر ویژه دارم از گوینده و همه عوامل که در تهیه نسخه صوتی ابن کتاب مشارکت داشتند.
سجادعسگری
۱۴۰۲/۰۴/۲۴
مدتها بود این کتابو داشتم داخل کتابخانه‌ام ولی اصلا فکرشم نمیکردم کتاب خوبی باشه و گذاشته بودم وقتی هیچ کتابی نداشتم اینو گوش بدم دیدم تایمش کمه گفتم گوش بدم و بخابم وقتی شروع به گوش دادنش کردم فهمیدم چقدر اشتباه بوده که تا الان این اثر رو گوش نداده بودم کوتاه بود ولی یک دنیا حرف داشت اندازه هزاران صفحه حرف داشت چقدر لذت بردم از همه چیز از اجرا از موسیقی از سبک داستان از ترجمه از همه چیز لذت بردم. با همه‌ی شخصیتا درد کشیدم و کاملا در فضای داستان غرق شدم و منم یکی از شخصیتهای کتاب شدم کاش این کتاب اینقدر کوتاه نبود و تا بی نهایت ادامه داشت. آقای قناعت پیشه بسیار خوب این داستان رو اجرا کردن و وقتی گوش دادم ب این نتیجه رسیدم هیچ کس بجز آقای قناعت پیشه نباید این اثر رو گویندگی میکرد. سپاس فراوان.
رقیه حضرتی
۱۴۰۳/۰۴/۳۱
باسلام خدمت کتابراهی های عزیز. باید بگویم که نامه نوشتن به عزیزی که می دانی در یک جای از این جهان وجود دارد و روزی نامه ات به دستش خواهد رسید اما در آن زمان شاید شما در این جهان نباشید موضوعی غم انگیزی است و این را برای هیچ کس آرزو نمی کنم حتی برای دشمنم، نکته دیگری که می شود به آن اشاره کرد این است که موضوع کتاب غم انگیز است و صدای حزن آلود گوینده آن را دو چندان نموده است. باید اشاره کنم که این کتاب غم انگیز را به هیچ کسی پیشنهاد نمی کنم نه به خاطر این که کتاب بدی باشد بلکه به خاطر اینکه با شنیدن این کتاب غم سنگینی روی دلم احساس کردم ودلم نمی خواهد کس دیگری غمگین شود. از صمیم قلب آرزو مندم روزی برسد که کلمه غم و ناراحتی برای همه مردم یک کلمه نا آشنا باشد به امید چنین روزی.
فرشته رزاقی
۱۴۰۲/۰۲/۰۲
خیلی زیبا و غم انگیز بود، داستان پیرامون ۴ محقق معدن الماس است که پس از پیدا کردن رگه‌های الماس در منطقه‌ای و برداشتن نمونه‌هایی قصد بازگشت به سوی پایگاه خود را دارند که کیلومترها با ان منطقه فاصله دارد، راوی داستان بزرگترین فرد گروه است که وقایع را به صورت نامه‌های روزانه برای همسری که فکر می‌کند عاشق‌اش است می‌نویسد، و در آخر متوجه می‌شود چیزی که سالیان سال به عنوان رابطه عاشقانه بین خودش و همسرش قلمداد میکرده است اشتباه بود، او با مقایسه خود و همسرش با طرز فکر و رفتار همراهان جوانش در مواجهه با مشکلات طاقت فرسای پیش رو مفهوم عمیق عشق را می‌فهمد
داستان جنبه شرح حال است و بیشتر از زبان نویسنده نامه است، شرح کاراکترها جزئی است ولی مخاطب با شرح وقایع با انها ارتباط برقرار می‌کند
ژاسمن شاهنظری
۱۴۰۳/۰۲/۰۱
کتاب را دوست داشتم. اقای قناعت پیشه با احساس خوبی کتاب را روایت میکرد بگونه‌ای که شنونده خود را در خود داستان احساس میکرد. مسئله مهم برای من وظیفه شناسی افرادو از خود گذشتگی انها بود که تا اخرین نفر همراه داستان بود. گروه اکتشافی که برای یافتن رگه‌ای معدنی به یکی از مناطق سرد روسیه سفر کردند و در کمال تعجب انگار وسایل کافی یا قطب نما‌همراه خود ندارند و راه را گم میکنند و در نتیجه طوفان و سرما فقط یکنفر از چهار نفر زنده میماند که نهایتا او نیز زندگی خود را از دست میدهد و تمام وقایع را در نامه‌هایی که به عشق خود مینویسد بیان میکند. با وجودی که نویسنده را نمیشناختم و کتاب دیگری از او نخوانده بودم از شنیدن این کتاب و ماجراهای گروه پژوهشگر لذت بردم. ممنون از کتابراه.
sara j
۱۴۰۲/۰۱/۲۹
کتاب خوبی بود و تا آخر گوش کردم. کتاب کوتاهی در مورد یک گروه چهار نفره بود. این تیم با توجه به توانایی‌هایی که داشتند انتخاب شده و به ماموریتی رفته بودند. توی راه دچار چالش‌هایی میشند. داستان به صورت نامه لیدر تیم برای معشوقه ش هستش و روایتی از فداکاری و ایثار برای رسیدن به هدف بزرگ و مشترکشون هست تا وقتی با هم پیش می‌رفتند موفق بودند و هرچی تک تک اعضا شکست رو احساس کردند و برای آسایش هم خودشون رو قربانی دیگری کردند دیگه به اون هدف نرسیدند...
ترجمه کتاب عالی بود و اصلا متوجه نمیشدید از زبان دیگه‌ای ترجمه شده انگار از اول فارسی نوشته شده بود. راوی و موسیقی متن هم خیلی خوب بودند و آدم دوست داشت ادامه داستان رو گوش بده.
ممنون از کتابراه برای هدیه این کتاب.
زهراخادمی
۱۴۰۲/۰۱/۱۶
رمان خوبی بود اما عالی نبود نویسنده دنبال آفرینش یک حس ژگرف عاشقانه در کنار درام و تعصب کاری بود که بنظرم در بحث عاشقانه کمیت ش لنگید... و معشوقی که کوچکترین دیتایی از او در ذهن مخاطب نیست... در این شب ها در حال مرور دیوان شهریار بوده و به جرئت می توانم بگم یک شعر ۱۰ بیتی حالا چرای او از لحاظ اغنای ادبی، عشق و شور و جوانی، ارزش و اهمیت بیشتری برایم داشت... به هرحال چندنکته مهم هم یادگرفتم... درست در زمانی که فکر میکنی همه چیز روبراه هست یک آن، همه چیز واژگون می شود و چقدر تجربه تلخی است! آماده و مهیا بودن، تجربه و تخصص، روحیه بالا، دوراندیشی و نوع دوستی و غیرت نیزاز دیگر نکات این کتاب بود... فلذا ارزش یکبار خواندن را دارد. باتشکر از کتابراه
M R
۱۴۰۲/۰۲/۲۱
داستان کوتاه بود وشاید اگر آقای قناعت پیشه اجرا نکرده بودن تا انتها گوش نمیکردم چون از اول کتاب تقریبا میشه حدس زد آخر داستان چی میشه والبته پایان خوشی هم نداره. داستان در مورد یک زمین شناس بود که همراه سه نفر دیگه به نقطه خالی از سکنه و ناشناخته‌ای در قطب سفر میکنند تا رگه لای سنگ‌های خاص پیدا کنن و قهرمان کتاب در قالب نامه‌هایی که برای همسرش مینویسه اتفاقاتی که رخ میده رو شرح میده... گذشته از داستان کتاب و انتهای اون، شاید در آخر خواننده به فکرفرو بره که آیا واقعا مسائل و اهداف و باورهایی که ما داریم حقیقی هستند یا براساس ذهن ما شکل گرفتن و شاید روزی بفهمیم همه اونچه بهش باور داشتیم از پایه غلط یا لاقل متفاوت بوده!!
Zohreh Rakh
۱۴۰۲/۰۲/۲۱
داستان خیلی رمانتیک و احساسی بود.
چهار زمین شناس در یاکوتسک روسیه به دنبال رگه‌های کیمبرلیت میگشتند و در تمام طول سفر کنستانتین که قهرمان داستان هست تمام اتفاقات رو در قالب نامه برای نامزدش وروشکا می‌نوشت.
فداکاری، از جان گذشتگی و در الویت قراردادن وظیفه توسط این زمین شناس‌ها برای رساندن نقشه رگه معدن الماس به مرکز هییت اعزامی ستودنی بود.
این بخش از کتاب برام خیلی جالب بود که کنستانتین به عشق هرمان و تانیا که دو نفر از همراهانش بودند رشک برد و خطاب به وروشکا نامزدش که براش مرتب نامه می‌نوشت گفت:
من به ورای حقیقی احتیاج دارم نه شبح او.
و در پایان باید بگم فضاسازی داستان اونقدر عالی بود که انگار داشتم یه فیلم سینمایی تماشا میکردم.
سجاد مهرزاده
۱۴۰۰/۰۴/۱۶
بی نهایت لذت بردم... آنقدر ماهرانه حس شنوایی آدم را تحریک میکند که حس سبک شدن روح و پرواز به آدم دست می‌دهد لحظات برات شیرین میشن... دوس داری فقط برات بخونه چقد آرامبخشه... انقد با حس میگه بیش از ده بار گوشش دادم ولی هر بار لذتش بیشتر میشه... راستش را بگویم اشک‌هایی با طعم شیرین از چشم‌های انسان سرازیر میشه..
این اختلاف رو وقتی فهمیدم که کارهایی دیگه در این موضوع گوش دادم ولی گوش خراش بودند و دوس داشتی سریعتر تموم بشه.. این کجا و آن کجا
رضا میری
۱۴۰۲/۰۳/۱۲
با سلام و درود خدمت عزیزان کتابراه و عزیزان کتابخوان. کتاب با وجودی که حجم کمی دارد ولی حاوی داستان و تراژدی دلنشینی است که در آن گروه اکتشاف معدن بعد از مواجهه با مشکل پیش آمده و از دست دادن فرد کلیدی گروه به ناچار مجبور به بازگشت می‌شوند و زیبایی داستان آنجاست که نفرات در طول مسیر و به ترتیب وقتی می‌بینند که با توجه به کمبود آذوقه و اینکه باعث کندی اعضای گروه می‌شوند به صورت فداکارانه و در زمان مناسب از جمع خارج شده و موضوع را طی یادداشتی اعلام می‌کنند و ادامه ماجرا که به دوستان توصیه میکنم در صورت علاقه به این گونه داستان‌ها که صدا و روایت زیبای گوینده بر جذابیت آن می‌افزاید گوش فرا دهند.
فریبا نوروزی
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
این کتاب داستان بسیار زیبایی بود. این کتاب سختی‌ها و مشقت‌هایی را نشان داد که یک زمین شناسی به دور از خانه و همسرش تحمل می‌کند تا به سنگ‌های ارزشمند به دست بیاورند. و در این سفر بود که این فرد متوجه این شد که چقدر ورا را دوست دارد. زندگی سختی را دارد طی می‌کند. و این کتاب می‌گوید که شادی و غم و مشکل و راحتی چقدر به هم نزدیک هستند و چقدر زود لحظات می‌گذرد و انسان از چند لحظه دیگر خود خبر ندارد و واقعا چقدر سخت هست که دوست و همسفر خود را در یک ساعت ازدست بدهی کسی که چند لحظه پیش در کنار او غذا خورده‌ای و خوابیدی و خندیدی و گفتگو کردی. بسیار زیبا همه چیز را به نمایش درآورده است
سیاوش سعادت
۱۴۰۲/۰۱/۱۴
متشکرم از کتابراه. خوبه که نظر سازنده‌ی بدی. ولی به نظر من نباید آدم برای نظرات دیگران به خودش بگیره و دیگران رو قضاوت کنه به نظر من هر کسی هر نظری دوست داره بده. این آزادیه. شما بگرد دنبال نظرهای که به درد میخوره. بلخره پیدا میشه. من که به همه‌ی نظرات احترام میزارم. حالا اینکه میخاد اون نظر برای امتیاز گرفتن باشه یا نباشه. مثلا یکی حسی خوبی داره به کتاب یا به کتابراه میخاد دو کلام نظر بد و احساسش رو بگه. حالا نباید نظر بده و باید بره کتاب رو تا تهش مطالعه کنه و تاز هم باید یک نظر تخصصیی بده که نبادا کسی بدش بیاد. بابا ولکن این حرفها رو بذار هر کی هر نظری دوست داره بده.
مرضیه دردشتی
۱۴۰۲/۰۲/۲۴
سلام خیلی ممنون از کتاب صوتی نامهای که هرگز فرستاده نشد کتاب خیلی عالی بود ترجمه و فوق العاده زیبا و با نوشته شده بود راوی هم خیلی زیبا و عالی اون رو بیان کرده بود واقعا لذت بردم در طول شنیدن داستان به این نکته فکر میکردم که چقدر تفاوت هست بین اشخاصی که خدا را پرستش می‌کنند با کسانی که خدا ندارند کسایی که خدا ندارند امید شان بسیار کمتر است راوی داستان بیشتر به فکر نامه بود تا سرنوشته خودش و دوستانش و عشقی که بین او و معشوقش بود و این چیز جالبی نیست فکر می‌کنم نوع تفکری که خدا را پرستش می‌کند با این نوع تفکر متفاوت است بیشتر به خودش و جان انسان‌ها اهمیت می‌دهد
طاهره مختاری
۱۴۰۲/۰۱/۲۱
شنیدنش و توصیه می‌کنم چون موسیقی متن گیرا ست و راوی بسیار خوبی داره از شنیدن هرکتابی با صدای آقای قناعت پیشه بسیار لذت میبرم، مسلط و با ادبیات و احساس درست خوانش میکنن
نوشته‌ی خوبیه و موضوعات خوبی درش مطرح شده، عشق به انسانی دیگه و عشق به میهن دو مقوله‌ی مهم که خیلی زیبا و کامل بهش پرداخته شده، یادآور میشه که برای نشون دادن عشق به وطن لازم نیست که حتما در جنگ کشته بشی!... یه ستاره کم دادم به خاطر احساس ناامیدی که بهم منتقل شد، کاش بعد از شنیدن صدای سگها کسی برای کمک می‌رسید و اینکه در تمام مدتی که سعی در نجات خودشون داشتن بنطر نمیومد کسی برای پیدا کردنشون در تلاش باشه.
محمد حیدری
۱۴۰۲/۰۵/۱۷
این کتاب رو دوست دارم به چند دلیل: اول اینکه لحن کتاب خیلی خودمونی بود دوم اینکه فضای داستان رو دوست داشتم و روایت ها جالب بود سوم اینکه در یک ابهام و خوف و رجایی داستان جلو میرفت. اینکه یه عده ای به خاطر هدفشون و عشق و علاقه شون دست به یه کار بزرگی بزنن و در این مسیر از خود گذشتگی کنن و این احساسات رو در نامه هایی با مخاطب شریک بشن، این برای من جالب بود و خب چون سریع میشد هر فصل رو گوش داد، خط داستان گم نمیشد و تا آخر به راحتی میشد گوش کرد. امیدوارم که کتابراه عزیز، بازم از این دسته کتابا بزاره... مرسی که هستید🌹
سیده زهرا سیدی زاده
۱۴۰۲/۰۱/۱۵
به نظرم کتاب فوقالعاده‌ای بود، همسر من هم در چنین شرایطی قرار گرفته بود و نیاز بود که من کنارش باشم، من تصمیمم رو گرفتم از خانواده و علایقم بریدم و در کنارش ماندم اما همیشه احساس غم و اندوه میکردم تا اینکه این کتاب صوتی را گوش دادم و لذت بردم از تصمیمم، دقیقا آن قسمت که کنستانتین میخواست که همسرش کنارش باشد اما نبود، باعث شد آن اندوه همیشگی از قلبم جدا شود، ممنون از صدای زیبای آقا قناعت پیشه که مرا به اعماق آن زمستان سرد و کشنده برد ممنون از کتابراه به خاطر هدیه زیبایش
A.asgari
۱۴۰۲/۰۷/۲۲
عجب داستانی بود زیبا پر احساس از خود گذشتگی و عشق توش بودعالی بودمخصوصا صدایه گوینده حس ارامش میداد نکته به نکته با جزئیات بود و حسو به شنونده منتقل میکرد خیلی کتاب خوبی بودداستان یه گروه اکتشافی بودن ۴نفرکه با طبیعت میجنگیدن و اخرش طبیعت برنده شدرئیس گروه این کتابو به صورت نامه برایه معشوقش نوشته بودهمه برایه هم از خود گذشتگی میکردن و اخرشم هیچکس باقی نماندسرما یخ بندان و گرسنگی و تنهایی و دلتنگی و تحمل کردن فقط بخاطر معدن الماسو همه جونشون رو از دست دادنممنون از کتابراه
mahdi hariri
۱۴۰۲/۰۱/۲۹
داستان جالب و جذاب بود مخصوصا بیان راوی بسیار خوبوشیوا وبدون سکت و تپق با احساس کامل شما را کاملا سرگرم داستان می‌کند انگار که آنرا علاوه برآنکه می‌شنوید دارید می‌بینید و حس می‌کنید، برای من داستان و روایت آن آنقدر جذاب بود که به سرعت سپری شد و اصلا متوجه نشدم که ۱۴ فصل را گوش کرده‌ام
با تشکر فراوان از کتابراه که با این روش پسندیه و در اختیار قرار دادن کتابهای صوتی خوب من را به مطالعه کتابهای غیر درس و تخصصی مشتاق کرده و رفیق همیشگی مسیر رفت و برگشت من به دانشکده است
فرزانه
۱۴۰۲/۰۱/۱۴
فضای ایجاد شده با اهنگ و صدای گوینده کاملا به فضای داستان شبیه بود و با وجود جمله‌های بیشتر خبری در این داستان، غم به خوبی توش حس میشه و امید هم چیزیه که توش به خوبی در کنار همه مشکلات در جریانه. کنستانتین بیشتر از این که یک زمین شناس خوب و دنیادیده باشه یک عاشق صبور وهمسفری وفاداره. داستان برای من چندین تضاد زیبا داشت در کنار ترس از خود گذشتن در کنار عجله وقت برای معشوق گذاشتن و در کنار عاشقی گلایه کردن از اون. برای تصور بهتر حتما اسم شهر تایگا و یاکوتسک رو سرچ کنید
مژگان ...
۱۴۰۲/۰۱/۲۴
صدای گوینده خوب و مناسب بود، داستان درامی هست و آدم رو متاثر میکنه، و درک اینکه یه انسان بتونه از جون خودش برای رسیدن به خواستش بگذره حداقل برای من خیلی سخته، و به نظر من خیلی تراژدی آرمانی هستش، موسیقی متن خیلی طولانی بود به نسبت فصل‌ها و متن کوتاه داستان موسیقی طولانی بود که باعث میشد خسته کننده بشه ودر حوصله نگنجه، و درکل میشه گفت نه بعنوان یک کتاب که بعنوان همون نامه تاثیر خوش رو داشت و خالی از لطف نبود و چون صوتی بود برای پر کردن تایم‌های خالی مناسب بود
H_ Aliakbari
۱۴۰۲/۰۷/۰۵
بهترین کتاب صوتی بود که تا حالا شنیدم. یک فرد اکتشاف گر همراه گروهش شامل سه فرد با تجربه و یک دختر و پسر جوان که عاشق هم بودند برای کشف معدن الماس به قطب شمال می‌روند. این فرد طی نامه‌هایی که برای همسرش مینویسه ماجراهای این اکتشاف و سختی‌ها و شادی هاش رو روایت میکنه. در این کتاب به زیبایی نشون داده میشه که شادی‌ها و غم‌های زندگی هیچ وقت موندگار نیست. پایان بندی کتاب بسیا عالی و شگفت انگیز بود که پیشنهاد میکنم حتما گوش بدید.
فائزه ابراهیمی
۱۴۰۲/۰۲/۲۳
باسلام
به نظر من، کتاب کوتاه و‌جالبی بود، امید به زندگی، فداکاری، عشق و فناشدن در عشق و دوستی از نکات بارز این کتاب کوتاه بود.
البته ناگفته نماند صدای راوی با موسیقی متن بسیار بسیار پراحساس و زیبا بود که حتی در تمام داستان من خودم را در جایگاه شخصیت‌های کتاب حس می‌کردم.
جایی که تانیا احساس سرباری کرد و خود را به دست طبیعت سپرد چنان محو بودم که بخاطرش اشک ریختم و بطور کلی خوب با شنونده ارتباط برقرار می‌کرد.
ممنونم بخاطر این کتاب زیبا
محمد مهدی مظفری
۱۴۰۲/۰۲/۲۰
کتاب کوتاه و مفیدیه داستان در مورد یک گروه کاوشگریه که برای کاوش به سیبری رفتن.
داستان از نامه‌های یکی از کاوشگرها برای همسرش روایت میشه. در این سفر یه اتفاقاتی و مشکلاتی برای این گروه میوفته که واقعا نویسنده خوب اون رو روایت میکنه.
در کل داستان غمگینه پیش میره و پایان ناراحت کننده‌ای داره.
صدای راوی داستان گرم و دلنشینه و کاملا لحن متناسب با متن داره.
چون داستان کوتاه و صوتی هست پیشنهاد میکنم که حتما بهش گوش بدید
بهرو بهشادفر
۱۴۰۲/۰۵/۳۰
این کتاب از اون کتابهایی بود که باید حتما نسخه صوتیش رو گوش داد. صدای خواننده خوب به داستان میومد و نحوه بیانش واقعا عالی بود و احساسات رو خوب منعکس میکرد. موسیقی متن هم خیلی با داستان سازگار بود. داستان داستان ساده‌ای بود اما اندوهش خوب به جان خواننده مینشست و رنج داستان رو حس میکرد. خیلی خوبه که کتابراه این کتابها رو که نویسنده شناخته شده‌ای هم ندارن پیشنهاد میکنه و باعث میشه کتابخون‌ها با این نویسنده‌ها آشنا بشن.
Raana Mansouri
۱۴۰۲/۰۱/۲۹
بسیار عالی بود صدای آقای قناعت پیشه، موسیقی متن و نگارش کتاب، داستان زمین شناسی که برای همسرش مینویسید، مرا به یاد حرفهای ناگفته درونم انداخت ما، ماحامل نامه‌های ما نوشته زیادی هستیم، قصه بسیار شنیدنی با احساس و پر افتخار است، انسانهایی که شاید شناخته نشوند ولی با تعهد و گذشت از جان خود نقش آفرینی می‌کنند، شنیدن این کتاب کوتاه ولی تاثیر گذار ا به دوستان توصیه میکنم، ممنون از کتاب راه، نویسنده و مترجم محترم 🪷
ترانه کمالی
۱۴۰۲/۰۱/۲۲
داستان کوتاهی که در قالب مجموعه نامه‌های یک طرفه از طرف زمین شناسی بنام کنستانتین به وروچکا روایت می‌شود. او به همراه ۳ نفر برای پیدا کردن رگه‌های الماس به منطقه یاکوتسک سیبری سفر می‌کنند… نامه‌ها از شروع این سفر آغاز می‌شود و به مرگ راوی ختم می‌شود. داستان بطور مشخص به مواردی اشاره دارد: فداکاری در جهت هدف-ترجیح جمع بر فرد-وظیفه شناسی تا حد مرگ-ترجیح عشق به وطن در مقابل عشق به همسر.
Mobina
۱۴۰۲/۰۱/۱۴
تغیرات نوشته‌های این زمین شناس طی داستان خیلی جالب بود،
اولش حس میکنی یک داستان یکنواخته و اونجاست که اتفاقات غیرقابل پیشبینی میفته
اینکه از دست دادن ادمای اطراف و تنهایی چقدر میتونه ادمو تغیر بده جالب و حتی یکم ناراحت کننده است.
مخصوصا نوشته‌ی قبل از مرگ اقای زمین شناس، خیلی ملموس بود احتمالا این همون چیزی باشه که اکثر ما توی تنهاییمون بهش فکر میکنیم.
پری سا
۱۴۰۳/۰۱/۳۰
تو مسیر اتفاقات داستان مدام موجی از احساسات مختلف به دل آدم چنگ میندازه که نمی‌دونی کدوم قوی تره؛ افتخار به انسانیت با دیدن ایثار اون دختر و پسر نسبت به هم و دیگران، بی اعتباری موفقیت‌های دنیوی که بعد از پیدا کردن رگه‌های الماس به چه سرعت محو شد، دریغ و افسوس به عشقی که در واقعیت، خیال خامی بیشتر نبود، و در نهایت ابهت مرگ... ممنون از کتابراه عزیز و تیم گویندگی
محمد پوران دوست
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
با سلام. کتاب خوبیه. داستان یه گروه اکتشافی هست که برای کشف معدن الماس میرن. ابتدا با حس رسیدن به موفقیت خوشحالن و بعد در راه برگشت اتفاق‌های غیر منتظره‌ای برای گروه میوفته و رفته رفته حادثه‌ها و از دست دادن اعضای گروه نا امیدی رو به دل شخص راوی میندازه در کل داستان محتوای خوبی داره اما اون چنان که باید جذاب نیست. یعنی بیان یکسری اتفاقات به شکل نامه از جذابیت داستان کم کرده.
زهرا رفیعی
۱۴۰۲/۰۲/۱۸
این کتاب مجموعه نامه‌هایی است که یک کاوشگر در حین ماموریت طولانی مدت خود به معشوقش نوشته است ولی هرگز موفق به ارسال آن‌ها نشد. در خلال این نامه‌ها او خاطرات روزانه خود را بیان میکند و شرح داستان بدین صورت جلو میرود. این کتاب پر از احساس و عالی است و یک داستان متفاوت دارد و پایان نیز عالی بود
خوانش بسیار زیبای آقای مهبد قناعت پیشه کتاب را بسیار دلپذیر کرده بود ممنون
مبینا محمودی
۱۴۰۲/۱۲/۰۵
این کتاب همان طور که از نامش مشخص است درامی عاشقانه و کوتاه است؛ کل داستان مانند کتاب دشمن عزیز بر پایه نامه نگاری است، نامه‌هایی که شخصیت اصلی برای معشوق خود می نویسد با این تفاوت همان طور که از ابتدا مشخص است پایان غم انگیزی خواهیم داشت. این کتاب به خوبی احساسات را بر می‌انگیزد و حسی متفاوت از دیگر درام‌ها دارد و کوتاهی داستان مخاطب بیشتری را جذب میکند.
Taymaz Bahadori
۱۴۰۲/۰۹/۰۳
کتابی کوتاه و دلنشین اسم کتاب بسیار مناسب انتخاب شده است داستان یک گروه که چطور کارشون رو شروع میکنن و چطور قصه شون به پایان میرسه داستان گیرایی خوبی داره فضا سازی قابل قبولی داره ولی از همه مهم تر به نظر من اموزه‌هایی هست که میشه از این کتاب دریافت کرد ارزش شنیده شدن رو دارهدر ضمن از نظر شنیداری هم خوب کار شده و صداپیشگان بیام شیوا و صدای دلنشینی دارند
Ali Minaei
۱۴۰۲/۰۸/۲۱
گاهی وقتها شوق رسیدن از لذت مسیر و سرسختی راه غافل میکنه البته که در این داستان فقط سختی کشیدن تا برسن غافل از مسیر زندگی و عشق...
مخصوصاً پسر و دختر عاشقی که با سختی ادامه دادند و در اخر از رسیدن به هدف هم گذشتن تا در یک راه قدم بردارن
در این داستان می‌توان هم بازنده بود هم برنده فقط به نگاه هر کس نسبت به هدف بستگی دارد.
با تشکر از کتابراه
فائقه
۱۴۰۲/۰۲/۱۶
وقتی این نامه را با هم بخوانیم امشب را به خاطر خواهم آورد، این غیر ممکن نیست.
خیلی کتاب قشنگی هستش صدای راوی آقای قناعت پیشه هم عالی بود
یه مستند دیدم در مورد سقوط هواپیما در کوهستان که دوبله فارسی هم هست که از گرسنگی مجبور میشن گوشت آدمهای مرده درسانحه سقوط هواپیما رو بخورن خیلی قشنگ بود وتامل برانگیز دوست داشتین تو گوگل سرژ بزنین میاد میتونین ببینین
محمدرضا سعادتی نسب
۱۴۰۲/۰۱/۲۶
مطمئنم شانس با من یار بوده که اولین تجربه کتاب صوتیم، همچنین چیزی از آب دراومد. تبحر و مهارت جناب قناعت‌پیشه در خوانش متن، محرک مهمی برای ارتباط با جملات و مشتاق کردن شنونده به ادامه‌ست. صدایی گرم و رسا که به بهترین شکل ممکن، احساس‌های شخصیت اصلی رو بهتون منتقل می‌کنه...! جدا از راوی، اوسیپف ناامیدتون نمی‌کنه و حرف برای گفتن داره.
mahdi solhjo
۱۴۰۲/۰۱/۲۰
سلام
نامه‌های به وروجکا از سبک کتاب را دوست دارم تعدادی نامه‌هایی مسیر یک اکتشاف رو با زبان یکی از کاراکتر‌ها شرح می‌دهد
فضا سازی‌های عالی توجه به جزئیات بیان حرفه‌ای احساسات شخصیت‌ها کوتاه بودن کتاب که باعث می‌شود که داستان ریتم کند نداشته باشد. جلوه‌های صوتی و موسیقی عالی بود و صدای راوی عالی تر بود با تشکر از کتابراه
دختر بارون
۱۴۰۲/۰۱/۱۸
مطمئنم شانس با من یار بوده که اولین تجربه کتاب صوتیم، همچنین چیزی از آب دراومد.
تبحر و مهارت جناب قناعت‌پیشه در خوانش متن، محرک مهمی برای ارتباط با جملات و مشتاق کردن شنونده به ادامه‌ست.
صدایی گرم و رسا که به بهترین شکل ممکن، احساس‌های شخصیت اصلی رو بهتون منتقل می‌کنه...!
جدا از راوی، اوسیپف ناامیدتون نمی‌کنه و حرف برای گفتن داره.
دکتر فاطمی‌نسب
۱۴۰۲/۰۱/۳۱
سلام. ممنون از کتابراه.
کتاب جالبی بود.
نویسنده موقعیت را خیلی زیبا به تصویر کشیده بود و گویندگی خوانش فیلم باعث میشد خواننده و شنونده بتوانند خود را در صحنه‌های حساس قرار بدهند. من قشنگ تصویر سازی میکردم. دلم خیلی برای اهالی تیم اکتشاف سوخت.
منتها اونا تونستن به رسالت خودشون عمل کنن که این خودش خیلی مهمه‌
خزر
۱۴۰۲/۰۱/۲۹
اول بگم که گویندگی و موسیقی زمینه عالی بود. من همیشه عاشق نامه‌ها بودم، و کتاب‌هایی با این سبک. نامه‌های دوست‌داشتنی و پراحساس کنستانتین به همسرش وروچکا در سفری که داشته، و توصیف دقیق جزئیات و اتفاقات و احساساتش اونو خیلی جذاب‌تر کرده. و اینکه چقدر غم‌انگیز بود داستان تانیا و هرمان، و البته کنستانتین...
Live today
۱۴۰۲/۰۱/۲۸
بی خوابی‌ام درمان نشد ولی اکنون انگار شب‌های زیادی را در جنگل سرد گذرانده‌ام. از باتلاق‌ها عبور کرده‌ام و دوستانم را از دست داده‌ام. راست میگوید کجاست این عشق راستین که برای هم میمیرند. و حالا ما همه فقط دنبال منافع خودمان هستیم. دلم زندگی کردن در این کتاب را میخواهد. حتی با اینکه در نهایت میمیرم.
1 2 3 4 5 6 >>