نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی چراغها را من خاموش میکنم - زویا پیرزاد
4.5
669 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Debora
۱۴۰۱/۰۱/۲۲
250
نظر دادن درباره این رمان برام سخته. چون به قدری صدای گوینده و نحوهی اجارشون عالی و قوی بود که گمانم ایشان هر کتابی رو اینطوری اجرا کنن اون کتاب خاص و جالب خواهد شد. اما از انصاف نگذرم، کتاب ساده و شیوایی بود و خیلی خوب میشد با شخصیتهای داستان ارتباط برقرار کرد. ضمن اینکه به نظر موضوع خاصی در داستان وجود نداره ولی دنبال کردن اون رو هم دوست دارید. به نظرم داستان یک ریتم آرام رو از اول تا آخر داستان طی میکنه غافلگیری در کار نیست یا اینکه جایی نفس رو در سینها حبس کنه. ولی جزییاتی که نویسنده به اون پرداخته همونقدر ساده اما جالباند و برای خواننده هیچ خسته کننده نیست. هیچ کجای کتاب با جای دیگه تکراری نیست این یکی از نقاط قوت این کتاب بود. مثل این بود که دارم به اتفاقات روز مره اطرافم نگاه میکنم ضمن اینکه برام جالبم هست. کار سرگرم کننده و خوبی بود. از گوینده بی نهایت ممنونم که اجراشون فوقالعاده بود.
این داستان گرچه اوج و فرود چندانی نداشت ولی به شدت واقعی بود. روزمرهی ساده یک زن که اگر یک روز از مسیر خود خارج میشد تمام خانواده را تحت تاثیر قرار میداد. در واقع همین جزئیات ساده عناصر اصلی ستون خانه هستند. جزئیاتی که جز خود زن خانه دار هیچ شخص دیگری نمیتواند بفهمد و درک کند و از بیرون کاملاً ساده و عادی و گاهی بی معنا میآید و بدتر از همه گاهی اصلا به چشم نمیآید. ولی یک لحظه نبودن یک بخش کوچک همه چیز را مختل میکند. مثل روزی که مادر حوصله ندارد و بچهها را راهی نمیکند برای مدرسه و روزی که همسر میبیند خانم خانه مثل همیشه نیست. پس این کتاب نقد روانشناسانه قشنگی میتواند داشته باشد. وقتی کلاریس تصمیم میگیرد برای حقوق زنان فعال شود. لباسهایی که کمتر میپوشیده بپوشد و.... تصمیم میگیرد خودش برای خودش ارزش قائل شود. خودش خودش را ببیند تا دیگر اعضای خانواده هم بیشتر برایش ارزش قائل شوند. کلاریس نمایندهی زنهای بسیاری میتونه باشه. زنهایی که خوب مورد توجه قرار نمیگیرند و مسیر را اشتباه میروند. مسیر درست تلاش برای درک خود و رسیدگی به خود و بیان نیازها و خواستهها به با صراحت کامل و با ترمیم درست رابطه. گاهی رفتار خانمها مردها را بیشتر گیج و گنگ میکند. بهتر است با مردها واضح تر و شمرده تر حرف زد.
چراغها را من خاموش میکنم- زویا پیرزداد
این سری دوم بود که این کتاب را خوندم. به فاصله 10 سال یا بیشتر، این بار حتی از سری اول هم برام جذاب تر بود.
«کلاریس آیوازیان» زن ارمنی، سیو چند سال دارد و حوالی دهه چهل همراه خانوادهاش در آبادان و در شهرک کارکنان شرکت نفتی ها زندگی میکند. همه تلاشش برای این است که یک همسر خوب برای آرتوش و مادر خوب برای ۳ فرزندش باشد.
فضای زندگی آبادانیها قبل از انقلاب و آن همه تمدن و مدرن زندگی کردن آن عصر واقعا منو تحت تاثیر قرار میده و برام لذت بخشه.
از طرفی هم باعث بسی تاسف و حسرت است که روزگار امروز مردم عزیز جنوب کشورمون توی محرومیت و سختی و آثار جنگ زدگی میگذره.
زنانهنویسی از ویژگی بارز این کتاب است و این زمانی اتفاق میافتد که یک یا دو یا چند نفر از شخصیتهای اصلی داستان زن باشند که در این داستان نیز این مورد مشاهده میشود که داستان از دیدگاه یک زن نوشته شده است.
از نیمهی داستان به بعد افکار و احساسات کلاریس به شفافیت قبل نیست که شاید دلیل آن تشویش و اضطراب کلاریس و مبهم بودن افکار او برای خودش است.
اجرای خانم شبنم مقدمی هم بسیار برازنده و شیرین، به جذابیت داستان اضافه میکند.
ممنون از کتابراه که با سیستم نقد و کامنت کتابها هم به تصمیم گیری برای انتخاب کتاب بهتر کمک میکنه و هم بابت امتیازهایی که بهمون میده باعث میشه از تخفیفات و فرصتهای خوبی برای ارزان خریدن کتابها استفاده کنیم.
این سری دوم بود که این کتاب را خوندم. به فاصله 10 سال یا بیشتر، این بار حتی از سری اول هم برام جذاب تر بود.
«کلاریس آیوازیان» زن ارمنی، سیو چند سال دارد و حوالی دهه چهل همراه خانوادهاش در آبادان و در شهرک کارکنان شرکت نفتی ها زندگی میکند. همه تلاشش برای این است که یک همسر خوب برای آرتوش و مادر خوب برای ۳ فرزندش باشد.
فضای زندگی آبادانیها قبل از انقلاب و آن همه تمدن و مدرن زندگی کردن آن عصر واقعا منو تحت تاثیر قرار میده و برام لذت بخشه.
از طرفی هم باعث بسی تاسف و حسرت است که روزگار امروز مردم عزیز جنوب کشورمون توی محرومیت و سختی و آثار جنگ زدگی میگذره.
زنانهنویسی از ویژگی بارز این کتاب است و این زمانی اتفاق میافتد که یک یا دو یا چند نفر از شخصیتهای اصلی داستان زن باشند که در این داستان نیز این مورد مشاهده میشود که داستان از دیدگاه یک زن نوشته شده است.
از نیمهی داستان به بعد افکار و احساسات کلاریس به شفافیت قبل نیست که شاید دلیل آن تشویش و اضطراب کلاریس و مبهم بودن افکار او برای خودش است.
اجرای خانم شبنم مقدمی هم بسیار برازنده و شیرین، به جذابیت داستان اضافه میکند.
ممنون از کتابراه که با سیستم نقد و کامنت کتابها هم به تصمیم گیری برای انتخاب کتاب بهتر کمک میکنه و هم بابت امتیازهایی که بهمون میده باعث میشه از تخفیفات و فرصتهای خوبی برای ارزان خریدن کتابها استفاده کنیم.
من محتواهای زردی از زویا پیرزاد به گوشم خورده بود قبل از خوندن این کتاب و خیلی دید جالبی نسبت به این نویسنده نداشتم اما بعد از خوندن این کتاب به شکل عجیبی جذب سبک و داستان گویی خانوم پیرزاد شدم
کتاب چراغ هارا من خاموش میکنم کتابیه که خوبه هر خانومی یک بار بخونه
موضوعات سطحی و فراز و نشیبهای خیلی کوچیکی که تو داستان هست و در عین حال داستان در اوج جذابیت جلو میره حد اقل برای من اینجوری بود.
این کتاب یک دورهی کلافگی _ ناراحتی _ افسردگی و یک دورهی سعادت رو برای کارکتر اصلی در نظر گرفته که از برداشت هرچند ضعیف خودم روند کل کتاب رو میشه شبیه به روند یک ماههی یک خانوم دونست و اون کنشهایی که در دورهی ماهانه اتفاق میوفته.
خانوم پیرزاد خیلی روون و شیک و مثل یک سریال مختصر مفید این کتاب رو نوشتن و جزئی نگریه جدیدی رو ارائه دادع که نه مثل کتابهای فرانسوی یا روسی تمام صحنه رو توضیح میده به شما نه مثل کتابهای آمریکایی سریع از داستان میگذره و به اصل میپردازه؛ در واقع زویا پیرزاد جزئی نگری خودشو به کار برده و به اندازهی قابی که میخواد به ما نشون بده توصیف میکنه محیط رو و همین که من خودم ازین موضوع خوشم اومد.
کتاب نقطهی قوت دیگهای هم که داشت این بود که بخش بخش بود و هر بخش با یک فضای متفاوت و حال و هوای متفاوت ارائه میشه (در عین حال هیچ چیز تغییر نکرده تو داستان) و شما پیش خودتون احساس میکنید حتی کارکترها هم تو پشت صحنه یه استراحتی کردن و دوبارع از نو شق و رق اومدن جلو دوربین.
داستان لطیفی و روونی بود؛ روند ملو و خوبی داشت. دست خانوم زویا پیرزاد درد نکنه برا نگارش این کتاب من با این کتاب ترقیب شدم یک کتاب دیگه هم از ایشون بخونم.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست...
کتاب چراغ هارا من خاموش میکنم کتابیه که خوبه هر خانومی یک بار بخونه
موضوعات سطحی و فراز و نشیبهای خیلی کوچیکی که تو داستان هست و در عین حال داستان در اوج جذابیت جلو میره حد اقل برای من اینجوری بود.
این کتاب یک دورهی کلافگی _ ناراحتی _ افسردگی و یک دورهی سعادت رو برای کارکتر اصلی در نظر گرفته که از برداشت هرچند ضعیف خودم روند کل کتاب رو میشه شبیه به روند یک ماههی یک خانوم دونست و اون کنشهایی که در دورهی ماهانه اتفاق میوفته.
خانوم پیرزاد خیلی روون و شیک و مثل یک سریال مختصر مفید این کتاب رو نوشتن و جزئی نگریه جدیدی رو ارائه دادع که نه مثل کتابهای فرانسوی یا روسی تمام صحنه رو توضیح میده به شما نه مثل کتابهای آمریکایی سریع از داستان میگذره و به اصل میپردازه؛ در واقع زویا پیرزاد جزئی نگری خودشو به کار برده و به اندازهی قابی که میخواد به ما نشون بده توصیف میکنه محیط رو و همین که من خودم ازین موضوع خوشم اومد.
کتاب نقطهی قوت دیگهای هم که داشت این بود که بخش بخش بود و هر بخش با یک فضای متفاوت و حال و هوای متفاوت ارائه میشه (در عین حال هیچ چیز تغییر نکرده تو داستان) و شما پیش خودتون احساس میکنید حتی کارکترها هم تو پشت صحنه یه استراحتی کردن و دوبارع از نو شق و رق اومدن جلو دوربین.
داستان لطیفی و روونی بود؛ روند ملو و خوبی داشت. دست خانوم زویا پیرزاد درد نکنه برا نگارش این کتاب من با این کتاب ترقیب شدم یک کتاب دیگه هم از ایشون بخونم.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست...
وای چه کتاب لذت بخشی. چند بخش اول راستش خیلی دلنشین نبود اما از یه جایی به بعد، خیلی جذاب شد. داستان خیلی عادی بود. نقطه اوجی نداشت. نکته خاصی نبود. اما در عین سادگی خیلی شیرین بود. اکثر افراد به نوعی کلاریس هستند، بدون توجه به نعمتها و الطاف خداوند و زیباییها و فقط زندگی میکنند تا اموراتشون بگذره. از حق نگذریم خانم مقدمی خیلی با مهارت بالا و صدای گرمشون زیبایی داستان چند برابر کرده بودند. جدا از اینکه ایشون هنر پیشه معروف و قابلی هستند و من به شدت طرفدار ایشونم اما صداشون فوق العاده آرامش داشت و خیلی قشنگ و به موقع صداشون تغییر میدادند و به جای هر کاراکتری صحبت میکردند. جاهایی که باید مکث میکردند، با مهارت اینکارو میکردند. و خلاصه با توانایی بالا مخاطب در فضای داستان قرار میدادند. ممنونم از کتابراه که که کتاب زیبا را صوتی کردند و در اختیار افراد و طرفداران گذاشتند که لذت ببرند. من مطالعه و گوش دادن به این کتاب با صدای دلنشین خانم مقدمی به همه توصیه میکنم. من خیلی لذت بردم و خوشحالم که این کتاب هم در آرشیو کتابهام دارم.
با سلام و احترام
کتاب "چراغها را من خاموش میکنم" به نظر من یک کتاب متوسط است با اینکه در کل همه کتابها ارزش مطالعه را دارند چون بر عقیده هستم که نویسنده هر کتاب حذفی جدید برای گفتن داشته است برای نگاشتن اثر خودش. داستان زنی است است ارمنی که همراه با خانواده، مادر و خواهرش در آبادان سالهای قبل از انقلاب زندگی میکنند که همسر او کارمند شرکت نفت است.
ولی نکتهای که به نظر قابل بیان شدن است این کتاب بیشتر یک نگاشت روزانه یا همان دفترچه خاطرات است نه یک رمان البته به نظر من و از لایههای پیچیدهای برخوردار نیست و جایی برای فکر ندارد و بیشتر غرق در روزمرگی آدمهای آن خواهید شد. گرههای زیادی ندارد و بیشتر شما را سوق میدهد برای رسیدن به انتهای اثر.
ولی برای من داستان خیلی شبیه کتاب از ترس تنهایی اثر امیلی گیفین آمد که در آن آقایی که در شرف ازدواج است عاشق زنی دیگر میشود و در این کتاب زنی متاهل دارای 3 فرزند عاشق یک مرد مطلقه با یک فرزند میشود.
ولی اگر بدنبال خوانیدن یک رمان عاشقانه همسطح زندگی روزمره هستید خواندن و شنیدن آن را به همه توصیه میکنم ولی اگر از رمانها و داستانهای نویسندگانی چون اسماعیل فصیح، غلامحسین ساعدی، احمد محمود و... کاری مطالعه کردید نمیتوانم این مجموعه و کتاب را پیشنهاد دهم ولی اگر به کتابهای نویسندگانی چون م. مودبپور و... لذت بردهاید حتما از شنیدن و خواندن این کتاب هم لذت خواهید برد.
ولی برای من خیلی جالب است که در کتابهای اخیر از داستان و رمان متاسفانه به بحث که به نظر من ارزش مطرح کردن ندارد را به صورت زیاد میتوان دید و آنهم دل باختن زنی متاهل به مردی مجرد یا دل باختن یک مرد متاهل به زنی مجرد و امثال این که مسایل مهم خیلی زیاد است.
کتاب "چراغها را من خاموش میکنم" به نظر من یک کتاب متوسط است با اینکه در کل همه کتابها ارزش مطالعه را دارند چون بر عقیده هستم که نویسنده هر کتاب حذفی جدید برای گفتن داشته است برای نگاشتن اثر خودش. داستان زنی است است ارمنی که همراه با خانواده، مادر و خواهرش در آبادان سالهای قبل از انقلاب زندگی میکنند که همسر او کارمند شرکت نفت است.
ولی نکتهای که به نظر قابل بیان شدن است این کتاب بیشتر یک نگاشت روزانه یا همان دفترچه خاطرات است نه یک رمان البته به نظر من و از لایههای پیچیدهای برخوردار نیست و جایی برای فکر ندارد و بیشتر غرق در روزمرگی آدمهای آن خواهید شد. گرههای زیادی ندارد و بیشتر شما را سوق میدهد برای رسیدن به انتهای اثر.
ولی برای من داستان خیلی شبیه کتاب از ترس تنهایی اثر امیلی گیفین آمد که در آن آقایی که در شرف ازدواج است عاشق زنی دیگر میشود و در این کتاب زنی متاهل دارای 3 فرزند عاشق یک مرد مطلقه با یک فرزند میشود.
ولی اگر بدنبال خوانیدن یک رمان عاشقانه همسطح زندگی روزمره هستید خواندن و شنیدن آن را به همه توصیه میکنم ولی اگر از رمانها و داستانهای نویسندگانی چون اسماعیل فصیح، غلامحسین ساعدی، احمد محمود و... کاری مطالعه کردید نمیتوانم این مجموعه و کتاب را پیشنهاد دهم ولی اگر به کتابهای نویسندگانی چون م. مودبپور و... لذت بردهاید حتما از شنیدن و خواندن این کتاب هم لذت خواهید برد.
ولی برای من خیلی جالب است که در کتابهای اخیر از داستان و رمان متاسفانه به بحث که به نظر من ارزش مطرح کردن ندارد را به صورت زیاد میتوان دید و آنهم دل باختن زنی متاهل به مردی مجرد یا دل باختن یک مرد متاهل به زنی مجرد و امثال این که مسایل مهم خیلی زیاد است.
کتاب زیبایی بود و از خوندنش، در واقع شنیدنش لذت بردم. اولین کتاب صوتی بود که گوش میدادم چون بیشتر ترجیح میدهم کتاب را در دست بگیرم و بخوانم. نویسنده بسیار زیبا با ذکر کوچکترین نکته شنونده را در فضای داستان قرار میداد طوری که احساس میکردی تو هم جزئی از داستان هستی موضوع کتاب هم بسیار جذاب و در عین حال موضوعی بود که بسیار عمومی است ولی کمتر نویسندهای بهش پرداخته. خانم مقدمی هم کتاب را بسیار زیبا خواندند و در این مورد هم مهارت خودشون رو نشون دادند و من واقعا ایشون رو دوست دارم. خوشحالم که با کتابراه آشنا شدم و در عرض حدود یک هفته از دانلود اپلیکیشن چهار رمان خواندم و لینک دعوت رو به همه کانالها و گروههام فرستادم چون کار خودم هم تدریس اینترنتی هست و کانالهای زیادی دارم. با آرزوی موفقیت برای همه عزیزانی که در زمینه رشد فرهنگی مردم کار میکنند.
کتابی که کنارش نخواهید گذاشت تا بدانید کلاریس آخرش چه میکند؟! در مواجهه با آرتوش، همسرش که رگه هایی از بی خیالی با گرایش های سیاسی! دارد.. دوقلو هایش؛ آرمینه و آرسینه و پسر نوجوان و کمی مغرور ش که گاهی، سر به سر دوقلوها میگذارد... مادر کلاریس یک مادر ایرانی فقط ورژن ارمنیزه ش!!! خواهر ی که هر لحظه به حالی ست و از شباهت نامش با آلیسِ سرزمین عجایب که صد البته هیچ شباهتی باهاش نداره!! منتظر یک حال و هوای دیگری خواهید بود!! و در این اوضاع خانواده ای در همسایگی... مادری بشدت مستبد! دختری نوجوان والبته پدری مجرد؛ که البته پس از سالها کلاریس را میبیند... جالب است تقابل های این کتاب... ساده و روان .. و کششی که بدانیم آیا امیل: مرد همسایه، چه رابطه ای خواهد داشت با کلاریس... خوش باشید / مرضی از شهر نخل های صبور، بم استوار
سلام کتاب خوبی هست چون من از میانش به خیلی رسوم و آداب ارمنیها و آبادانیها پی بردم، از جلفا هم همینطور. دیگر اینکه این کتاب به صورت آرام خواننده را به طرز زندگی و عادتهایی که یک زن در طول مسیر زندگی دارد، آشنا میسازد. یک زن معمولا در جایگاه همه قرار میگیرد و جایی که میخواهد خودش باشد پذیرفته نمیشود و این چنین به روال همیشگی بر میگردد و راضی است.
نکتهی جالب این کتاب اینست که نویسنده از کلمات براق، هره یا سرانده زیادتر استفاده میکند شاید به این دلیل که قصد دارد کلماتی که فراموش میشوند در زیان فارسی جای خودشان را داشته باشند.
یک انتقاد هم دارم چون سیگار و احساس آرامشی که القا میشود برایم جالب نیست.
آهنگهای خیلی جالبی نواخته میشود و گوینده هم که خیلی زود توانستم ارتباط برقرار کنم. تشکر از همه
نکتهی جالب این کتاب اینست که نویسنده از کلمات براق، هره یا سرانده زیادتر استفاده میکند شاید به این دلیل که قصد دارد کلماتی که فراموش میشوند در زیان فارسی جای خودشان را داشته باشند.
یک انتقاد هم دارم چون سیگار و احساس آرامشی که القا میشود برایم جالب نیست.
آهنگهای خیلی جالبی نواخته میشود و گوینده هم که خیلی زود توانستم ارتباط برقرار کنم. تشکر از همه
کتاب الان تموم شد…یه کم مکث کردم واقعا راجع به این کتاب چی باید مینوشتم …فکر کردم چقدربعضی جاها زیر پوستی به قصهی زیبای کارایس پرداخته بود (همزاد پنداری نکردن با کلاریس غیر ممکن بود☺️) دوست داشتنی بود تو یک لوکیشن بسته قصهی زندگی یه زن مثل تمام ما زنها و مادرها دچار روزمرگی …خوشبخت در عین حال خسته اینکه نمیدونست گاهی از زندگی چه میخواست صبور کنکاش گر درون با والد درون بسیار بیدار.. یه مادر کامل و دانا در کل قصهی زیبایی بود من به تمام مادرها و زنهای سرزمینم پیشنهادش میکنم که بخونن و تا قبل از اینکه خسته بشن و……یه کم بیشتر به فکر خودشون باشن و گاهی کودک درونشون رو آغوش بکشن تا دیر نشده و دچار اشتباه جبران ناپذیر نشدن قصه رو بخونید کامل منظورم رو میفهمید..، بینظیری کتابراه
داستانی واقعی از زندگی یک زن و مادر و همسر و خواهر و فرزند که کسی به او اهمیت نمیدهد و همه فکر میکنند که هر خدمتی میکند وظیفه اوست و او حق ندارد نه بگویید یا خسته باشد. متاسفانه اکثر مادرها در ایران چنین سرنوشتی دارند و بدون اینکه از حق خود دفاع کنند زندگی میکنند و متاسفانه آموزشهای غلطی که پدران و مادران به فرزندانشان در دهههای قبل از هفتاد باعث شده هر کار درستی هم انجام بدهند فکر کنند اشتباه است و نظر دیگران مطرح است. و مادر و همسر این داستان هم از بی محبتی و بی مهری جذب یه آدمی شد که به او اهمیت میداد و برای او ارزش قائل بود. امیدوارم روزی برسد که مادران همسران و فرزندان در جایگاه درست خود قرار بگیرند و به آنها اهمیت بدهند و اجازه بدهند زندگی دلخواه خودشان را داشته باشند
این کتاب آدم رو میبره تو عمق خودش. به نظرم تمام زنهای دنیا کلاریس هستن یا بهتر بگم کلاریس شبیه همه زنهای دنیاست. من با خوندن این کتاب لذت بردم و گریستم و نفس عمیق کشیدم و در طول داستان برای کلاریس و تمام زنهای دنیا غصه خوردم و خوشحال شدم. در واقع همین که در این کتاب اتفاقی نمیافتد و سرتا پا اتفاق است جذابیت این کتاب را بیشتر و بیشتر میکند. پیشنهاد میکنم اگر دوست دارید عمیقا از خوندن یه کتاب لذت ببرید و توی کتاب غرق بشید زودتر بخرید و بخونید.
شروع خوبی ندارد و آنقدر پرداختن به جزئیات و مقدمات و معرفی شخصیتها طول میکشد که ملال آور میشود ولی از میانه رمان که میگذرد و بالاخره داستانی آغاز میشود جذاب میشود و آن وقت است که تازه علاقه مند به دنبال کردن میشوی... در واقع در وهله اول بیان جزئیات در بستر روایتی از روزمرگیهای یک زن میانسال در یک خانواده متوسط در دوران پهلوی خسته کننده و فاقد جذابیت جلوه میکند. اما اگر حوصله کنیم و طاقت بیاوریم و از این مقدمات عبور کنیم تازه به علت این همه درازگویی میشویم. انگار تازه متوجه میشویم که درون مایه اصلی قصه همین ملال است که با تلنگری عاطفی خودش را به رخ میکشد و قصهای را شکل میدهد.
چیزی که شنیدم اثر هنرمندانهی دو حقیقتا هنرمند خانم بود که یکی نویسنده و دیگری گوینده بود. با اینکه مرد هستم و چنین رمانهایی بیشتر مطلوب روحیهی خانمها هست ولی به قدری هر دو هنرمند کارشان عالی بود که لحظه لحظه با قهرمان داستان زندگی کردم و به همراه او شاد شدم، غمگین شدم و یا شاید عاشق!. روایت داستان سادهای با چنین جذابیت، اوج هنر است. اینجابود که فهمیدم وقتی میگویند زیبایی در سادگیست یعنی چه!
راوی بینهایت عالی بود. با این حال که اصلا هیچ شباهتی بین اخلاق من شاغل و نسبتا خودخواه و کلاریس داستان وجود نداشت اما قطعا و در نهایت داستان همه زنان ایرانی بود چه شاغل چه خانه دار،، فضای داستان چون شهر پدری من بود و چون همه اجدادم شرکت نفتی هستن بینهایت برایم جذاب بود
انتهای داستان رو بینهایت دوست داشتم حتی اگر این همه تغییر غیر ممکن باشه اما دلچسب بود و اموزنده
اما... بزرگترین حسی که از داستان گرفتم حس عجیب استرس نسبت به اینده پسرم بود.... ترس همه والدین از اینکه چه پیش خواهد امد؟؟!!!
به هر حال با اینکه داستان فراز و فرود چندانی نداشت ارزش خواندن داشت
انتهای داستان رو بینهایت دوست داشتم حتی اگر این همه تغییر غیر ممکن باشه اما دلچسب بود و اموزنده
اما... بزرگترین حسی که از داستان گرفتم حس عجیب استرس نسبت به اینده پسرم بود.... ترس همه والدین از اینکه چه پیش خواهد امد؟؟!!!
به هر حال با اینکه داستان فراز و فرود چندانی نداشت ارزش خواندن داشت
کتابی لطیف، داستانی شنیدنی، پر از نکات روانشناسانه و ظریف از دنیای درونِ یک زن.
خوانش کتاب بسیار دلپذیره. بطوری که تسلط و صدای عاری از ادا و اطوار تصنعی خانم مقدمی لذت تجربه این کتاب رو دو چندان کرده...
و اما هنر نویسنده در این کتاب تسلط بر موضوع و دنیا و کرکتر هاییست که میشناخته و خلق کرده و دیگر نحوه ارائه این دنیای ملموس بدیع و جذاب بود اما مناسب همه رنج خوانندگان مثلا کسانی که بدنبال هیجانات عاشقانه در رمانها میگردند نیست، اما برای کسانی که میخواهند زندگی راتجربه کنند عالیست.
کتابی که بیش از یک بار حداقل یک بار دیگر در آینده باز هم خواهم خواند/شنید.
خوانش کتاب بسیار دلپذیره. بطوری که تسلط و صدای عاری از ادا و اطوار تصنعی خانم مقدمی لذت تجربه این کتاب رو دو چندان کرده...
و اما هنر نویسنده در این کتاب تسلط بر موضوع و دنیا و کرکتر هاییست که میشناخته و خلق کرده و دیگر نحوه ارائه این دنیای ملموس بدیع و جذاب بود اما مناسب همه رنج خوانندگان مثلا کسانی که بدنبال هیجانات عاشقانه در رمانها میگردند نیست، اما برای کسانی که میخواهند زندگی راتجربه کنند عالیست.
کتابی که بیش از یک بار حداقل یک بار دیگر در آینده باز هم خواهم خواند/شنید.
این کتاب در مورد زن ارمنی به نام کلاریس هست که مادر سه بچه هست کتاب در مورد زندگی روزمره این زن که کلاریس نام داره هست زنی که از صبح زود فقط به خانه داری و بچه داری صبحش رو شب میکنه در این بین سرو کلهی همسایهای پیدا میشه که باعث میشه زن به خودش رجوع کنه و بیشتر بخواد خودش رو بشناسه و باعث تغییرو تحول تو زندگیش میشه به نظر من زندگی کلاریس شبیه خیلی از ما زناست زنایی که غیر از بچه داری خانه داری به هیچ چیز دیگه حق و فرصت رسیدگی ندارن حق توجه کردن به خودشون خواسته هاشون لذت و تفریحشون رو ندارنبه نظر من کتاب خوبی بود و خوندنش خالی از لطف نیست
نمیشه راجع به این کتاب نوشت. خیلی عجیبه. اولش خیلی حوصله رو سر میبره و آدم با خودش میگه هدف نویسنده از نوشتن چنین کتابی چی بوده!؟ اما کمی جلوتر که میره کششی ایجاد میشه که انگار توی داستان غرق میشی. نه هیجانی داره نه اتفاق خاصی میفته. فقط و فقط روزمرگی هست اما با قلم زیبای خانم پیرزاد و اجرای بی نقص خانم مقدمی شیرین و لطیف میشه. به شخصه دلم برای این کتاب تنگ خواهد شد با اینکه پایان رضایت بخشی برام نداشت اما حس و حال آبادان زمان قبل از انقلاب، تفریحاتشون، دغدغه هاشون و آشنایی با ارمنیهای اون زمان برام جذاب بود خیلی.
با سلام خدمت دوستان کتابراهی
کتاب فوق کتاب خوب و روانی بود. کوچکترین چیزها شرح داده میشود طوری که کاملا تصویر سازی میکنید، این کتاب کاملا شرح حال زنان و مادران خانه دار میباشد که هیچ کسی زحمات آنها را نمیبیند و اینقدر زندگی سردی را تجربه میکند که کششی بسوی مرد همسایه احساس میکند، شاید اول کتاب گفته میشود این کتاب واقعی نیست اما دقیقا شرح حال خیلی از بانوان سرزمینم است و ربطی به اقلیت مذهبی نمیباشد، راوی هم بانو مقدمی که با تصویر شان آشنا بودیم باید به ایشان تبریک گفت بابت صدای بی نظیر شان🙏🏼🙏🏼
کتاب فوق کتاب خوب و روانی بود. کوچکترین چیزها شرح داده میشود طوری که کاملا تصویر سازی میکنید، این کتاب کاملا شرح حال زنان و مادران خانه دار میباشد که هیچ کسی زحمات آنها را نمیبیند و اینقدر زندگی سردی را تجربه میکند که کششی بسوی مرد همسایه احساس میکند، شاید اول کتاب گفته میشود این کتاب واقعی نیست اما دقیقا شرح حال خیلی از بانوان سرزمینم است و ربطی به اقلیت مذهبی نمیباشد، راوی هم بانو مقدمی که با تصویر شان آشنا بودیم باید به ایشان تبریک گفت بابت صدای بی نظیر شان🙏🏼🙏🏼
سالها پیش خواهرم میگفت این کتاب رو بخون انگارکلاریس تو هستی و من فراموش کرده بودم که بخونم. حالا که گوش کردم بنظرم راست میگفت من مخلوط عجیبی از شخصیتهای زن داستانهای زویا پیرزاد هستم. نه تنها من که زنان بسیاری
این نشان دهنده درک عمیق خانم پیرزاد از زنان جامعه است زنانی که با ایجاد امنیت و ارامش خانواده را مدیریت میکنند بدون اینکه کسی متوجه نقش پررنگشان شود
این نشان دهنده درک عمیق خانم پیرزاد از زنان جامعه است زنانی که با ایجاد امنیت و ارامش خانواده را مدیریت میکنند بدون اینکه کسی متوجه نقش پررنگشان شود
سلام کتاب داستان کلارس زن سی هست ساله هست در مورد زندگی، دهه چهل و پنجاه آبادان اوضاع و فرهنگ مردم آن دوره و ارامنه و کارمندان شرکت نفت را وصف میکنه که نشون میده که بافرهنگ و مبادی آداب بودن زندگی آن دوران را ه تصویر میکشه که خیلی لذت بخش بود برای من
کلاریس هم زندگی خوب و آرومی داره زندگی سخت و بغرنجی نداره یه زندگی آروم و روتین را روایت میکنه داستان ولی جذابه شاید بدلیل زمان وقوع داستان و شخصیت آرام و مهربون کلرا یس باشه
کلاریس هم زندگی خوب و آرومی داره زندگی سخت و بغرنجی نداره یه زندگی آروم و روتین را روایت میکنه داستان ولی جذابه شاید بدلیل زمان وقوع داستان و شخصیت آرام و مهربون کلرا یس باشه
اولین کتابی بود که از خانم پیرزاد میخوندم تعریفش رو زیاد شنیده بودم من کلا تو ادبیات ایران کتابهایی که در مورد یکی دو نسل قبلتر از الان هست رو خیلی دوست دارم به همین خاطر تصمیم گرفتم این کتاب رو گوش کنم کتاب قشنگی بود و آبادان قدیم رو خیلی خوب توصیف کرده بود و چقدر تفاوت این شهر با الانش برام عجیب بود چالشهای زنان اون دوران رو عالی به تصویر کشیده بود چالشهایی که هنوز هم خانومها کم یا زیاد باهاش درگیرن
باسلام وعرض ادب. کتاب فوق العاده زیبایی بود. کلاریس رو میشه تو وجود اکثر زنان دنیا دید، روزمرگیهای یک خانوم که سعی میکنه تموم اعضای خانواده در ارامش و رفاه باشن ناخوداگاه خودش رو فراموش میکنه! زمانی به خودش میاد که سنگینی اینبار روح وروانش رو خسته کرده. درعین حالی که فراز وفرود چندانی نداشت اما بشدت قابل لمس، ساده وزیبا بود. گوینده هم بسیار بسیار مسلط وروان میخوندن و صداشون هم عالی بود. ممنون از همهی عوامل 💥
این کتاب روزمرگیهای زنی ارمنی به نام کلاریس هست که به همراه همسرش درآبادان زندگی میکند و قبل از ازدواج تهران زندگی میکند او تحمل اب و هوای شرجی رو نداره. تمام چیزهایی که از نظر ما ساده میاد عناصر سازنده داستانه شخصیت اصلی داستان خود اوست که با صبوری و متانت با سختیهای زندگی کنار میاید وبا چیزهای ساده مثل یک کتاب یا مثلا گل نخودی که درایوان پنجره کاشته خودش رو سرگرم میکنه تا بتونه شرایط سخت زندگی رو اسون کنه.
کتاب خوبی بود ملایم و خوشایند بدون استرس و بار منفی, در واقع یک جورایی میشه در داستان کتاب حل شد و قلم زیبای خانم نویسنده به قدری خوب بود که خواننده خودش رو جزئی از داستان میدید من لذت بردم و خوشحالم که این کتاب رو انتخاب کردم
البته نقش صدای زیبای خانم مقدمی هم در هر چه دلنشین تر شدن این کتاب صوتی غیر قابل اغماض است و به زیبایی دو چندان کتاب افزود
با تشکر از کتابراه
البته نقش صدای زیبای خانم مقدمی هم در هر چه دلنشین تر شدن این کتاب صوتی غیر قابل اغماض است و به زیبایی دو چندان کتاب افزود
با تشکر از کتابراه
جدا از داستان که بسیار جذابست این نسخه را برای بار سوم بخاطر خوانش خانم مقدمی تهیه کردم، فوقالعاده عالی میخونن...
جذابیت داستان بدلیل سادگی و ریتم آرام و زندگی واقعی یک زن در چنین موقعیتیست که نویسنده به عالیترین نحو بیان کرده و جذابیت خوانش خانم مقدمی، با آن صدای آرامش بخش و روح نواز به لطیفترین شکل گوش را مینوازد و داستان را به صورت کامل ملموس اجرا میکند و به عمق روح مینشاند...
جذابیت داستان بدلیل سادگی و ریتم آرام و زندگی واقعی یک زن در چنین موقعیتیست که نویسنده به عالیترین نحو بیان کرده و جذابیت خوانش خانم مقدمی، با آن صدای آرامش بخش و روح نواز به لطیفترین شکل گوش را مینوازد و داستان را به صورت کامل ملموس اجرا میکند و به عمق روح مینشاند...
کتاب به روزمرگیهای یک زن خانه دار میپردازد. موضوعاتی ساده که در عین حال بسیار زیبا بیان شده بودند که البته اجرای هنرمندانه خانم مقدمی نیز بر این زیبایی و جذابیت اضافه کرده بود.
اما به نظر من این کتاب هیچ نقطه اوجی نداشت و یک روند خطی و ساده رو دنبال میکرد. به شخصه انتظار پایان بهتر و شگفت انگیزی را برای کتاب داشتم ولی داستان پایان ضعیفی داشت.
اما به نظر من این کتاب هیچ نقطه اوجی نداشت و یک روند خطی و ساده رو دنبال میکرد. به شخصه انتظار پایان بهتر و شگفت انگیزی را برای کتاب داشتم ولی داستان پایان ضعیفی داشت.
فوق العاده بود هم از لحاظ داستان که لحظهای ازش خسته نمیشی و هی بیشتر از قبل جذبش میشی چون نویسنده خیلی حرفهای لحظه لحظه داستان رو توصیف میکنه که حس میکنی جای شخصیت اصلی هستی و همه چیز رو به چشم میبینی.
و هم از فایل صوتیش که ممنونم از خانم مقدمی عزیز واقعا عالی بود صدا، لحن حس و... خواهش میکنم کتابهای فوقالعاده بیشتری رو برامون بخونن.
و هم از فایل صوتیش که ممنونم از خانم مقدمی عزیز واقعا عالی بود صدا، لحن حس و... خواهش میکنم کتابهای فوقالعاده بیشتری رو برامون بخونن.
خیلی خیلی عالی بود، برای من که خوزستانی هستم و همیشه ابادان در رفت و آمدم حس و حال روزهای آبادان قبل از جنگ را که ندیده بودم ولی شنیده بودم بسیار زیبا توصیف کرد این داستان
نمیدونم بگم خوشحالم کرد یا ناراحت؟!!
حس عجیب غریبی داشتم، دوست نداشتم تموم بشه
هر روز در اولین فرصت ممکن داستان رو گوش میکردم
صدای خانم شبنم مقدمی زیبایی داستان رو چندبرابر کرده بود
نمیدونم بگم خوشحالم کرد یا ناراحت؟!!
حس عجیب غریبی داشتم، دوست نداشتم تموم بشه
هر روز در اولین فرصت ممکن داستان رو گوش میکردم
صدای خانم شبنم مقدمی زیبایی داستان رو چندبرابر کرده بود
سلام دوستان عزیز من کتاب را مطالعه کردم بنظرم یک زندگی عادی را داشت توصیف میکرد با تمام حسرت هایش اتفاق خاصی نیافتاد شاید من بیشتر از اینها انتظار داشتم گوینده خیلی خوب اجرا کرده بود ولی من چیز خاصی توش ندیدم به نظر من هر کدام از ما زمانی حسرتهایی داریم ولی دوباره شروع میکنیم به زندگی عادی برمی گردیم
به نظرم کتاب چندان جالبی نیومد، پایانش با چیزی که از ابتدای خوندنش انتظارشو داشتیم یکی نبود و وقتی داستان تمام شد باورم نمیشد که تمام شده و منتظر ادامه ش بودم. از پریدن از زمان به گذشته در لابلای صحبتهاش خوشم نیومد به نظرم خسته کننده بود. ولی حال و هواشو دوست داشتم و کاملا میتونستم شخصیت اصلی رو با جزئیات تصور کنم. گویندگی خوبی هم داشت.
اگر با قلم زویا پیرزاد آشنا باشید میدونید که توی داستان های ایشون قرار نیست هیجان باشه، قرار نیست اتفاقات ناگهانی باشه. قراره شما شنونده یک داستان لطیف، ملایم و زنانه باشید بسیار لذت بردم، زمان رو گم کردم با این کتاب. به خودم اومدم دیدم کتاب رو تموم کردم❤️از اجرای فوق العا ده خانم مقدمی هم غافل نشیم، واقعا عالی بود.
خداروشکر که به خیر گذشت، انتظار داشتم اتفاقاتی رقم بخوره که نخورد، روزمرگی یک خانواده ارمنی و بیشتر یک خانم خانه دار بود و ریتم آرامش بخشی داشت، حس گرما توام با رطوبت شهر ابادان رو تداعی میکرد، لذت بردم از کتاب و خوانش خانم مقدمی.
البته خواندن این کتاب رو به اقایون پیشنهاد نمیکنم، زنونه است
البته خواندن این کتاب رو به اقایون پیشنهاد نمیکنم، زنونه است
در مجموع کتاب بدی نیست ولی اگر حوصله شنیدن روزمرگیهای یک خانم خانهدار ارمنی در دهههای قبل از انقلاب رو داشته باشید! داستان فراز و فرودهای جالبی داره و جذابترین چیزی که در این کتاب برای من وجود داشت آشنایی با فرهنگ ارامنه و اشاره به تاریخچه و دلیل مهاجرتشون به ایران بود. با صدای شبنم مقدمی عزیز مجموعهی خوبی شده
بسیار کتاب زیبا و جالبی بود درعین اینکه یک روایت ساده از زندگی یک زن خانه دار بود ولی نمیدونم چرا در تمام مدت من در فضای کتاب غرق میشدم و دایم خودم رو با نویسنده همزاد پنداری میکردم، حتی فردای اون روز هم دایم به فکر شخصیتهای کتاب بودم وبعضی وقتا فکر میکردم تو خونهی کلاریس هستم، در کل عاشقش شدم خیلی حس خوبی بهم داد،
اجرای خانوم مقدمی خیلی عالی بود و واقعاً جذابیت زیادتری به داستان داده بود، کتاب هم روزمرگی یه خانوم خانهدار بود، و کتاب روایت زیبایی داشت و کشش زیادی ایجاد میکرد برای گوش دادن به ادامهش و فهمیدنِ انتهای داستان، خیلی خوشم اومد از اون فضای قدیمی و خیلی دوستش داشتم شخصیت خانوم داستان رو.
خانم مقدمی عزیز، واقعا هنرمندید از شنیدن کتاب بسیار لذت بردم، داستان نسبتا یکنواخت بود اما خیلی شیرین و ملموس و واقعی بود. قلم نویسنده بسیار شیوا و خوانش متن توسط خانم مقدمی بی نظیر بود. کاش کتابهای دیگری هم توسط خانم مقدمی خوانده میشد تا از شنیدنش بتوانیم به این اندازه لذت ببریم.
با سلام و درود با توجه به نظرات کاربران انتظار یک رمان بسیار عالی را داشتم ولی متاسفانه سراسر داستان تکراری، کسالت آور و بدون هیچ فراز و فرودی گذشت. روند داستان بر یک خط مستقیم و فقط متکی بر دیالوگ بود. چند قسمت اخر را بی حوصله و در انتظار یگ پایان خاص و متفاوت گوش دادم که اصلا پایان جالبی هم نداشت.
نمیتونم بگم چه قدر دلنشینه
صدای خانم مقدمی نوشتههای رئال خانم پیرزاد
واااااااقعا هزار بار خوندم و گوش دادم.
زمانهایی که میخوام فکرم ازاد بشه کاری نداشته باشم به کارهای بیرون از خونه این کتاب نجات دهنده من میشه و توی خونه صدا رو پخش میکنم و گوش میدم و حسابی حس و خال خوب میاد برام.
صدای خانم مقدمی نوشتههای رئال خانم پیرزاد
واااااااقعا هزار بار خوندم و گوش دادم.
زمانهایی که میخوام فکرم ازاد بشه کاری نداشته باشم به کارهای بیرون از خونه این کتاب نجات دهنده من میشه و توی خونه صدا رو پخش میکنم و گوش میدم و حسابی حس و خال خوب میاد برام.
کتاب جالبی بود نویسنده انقدر با جزئیات همه چیو توصیف میکنه که کامل میتونید خودتونو به جای شخصیت داستان و مکان داستان تصور کنید جایی از داستان که ملخها حمله کرده بودند من کاملاً میتونستم اون صحنه رو تجسم کنم و حتی بدنم مور مور میشد!! احساس میکنم انتهای داستان خیلی باز موند ولی درکل خوب بود