نقد، بررسی و نظرات کتاب مراقبم باش - مریم اسدی علیایی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
پونه بختیاری
۱۴۰۰/۰۳/۲۴
تجاوز به کودکان موضوعیه که در تمام دنیا به نوعی گریبان گیر کودک و نوجوان‌ها میشه؛ دردی که تا ابد رو قلب آدم سنگینی می‌کنه و روح آدم رو میدره.
تو این کتاب هم خورشید قربانی هوس‌های فریدون شد؛ تمام تصمیم‌ها و احساساتی که در طول زندگیش باهاشون مواجه میشد، به نوعی مربوط به همون تجربه‌های تلخ کودکیش بودن؛ نویسنده قلم خوبی داره و به این موضوع هم خوب پرداخته؛ اما خب تو این کتاب شما مراقبت جنسی از کودک رو نمی‌آموزین؛ فقط یاد میگیرین که باید از کودک و نوجوانتون مراقبت کنین و اگر کوتاهی کنین آینده‌ی تباه شده‌ای در انتظارشونه.
کتاب خوشخوان بود و سریع تمومش کردم؛
🚫خطر اسپویل🚫
خوشحال شدم که عاقبت خورشید خیر و خوشی بود هرچند که ته داستان‌های قربانیان تجاوز و دست درازی‌ها اغلب اینطور نیست و به تلخی ختم میشه.
امیدوارم یه روزی این بیماری‌های جنسی و روحی ریشه کن بشن و همه‌ی انسان‌ها چه مرد و چه زن بتونن لبخند بزنن و از نفس کشیدنشون لذت ببرن.
ابراهیم شکوهیان
۱۴۰۲/۱۰/۱۴
سلام کتاب فوق العاده زیبا و تاثیر گذاری بود و کشش خیلی خوبی داشت پر از غم و شادی بود و انسان رو با خودش همراه میکرد من که واقعا مجذوب داستان شده بودم و از بیماری بسیار خطرناک کودک آزاری و سوءاستفاده جنسی از کودکان خیلی دلم به در اومد و خیلی منو متوجه این کرد که خیلی بیشتر مراقب اطرافیانم باشم دلم خیلی به حال خورشید سوخت بخاطر سختی‌های بسیار زیادی که در زندگی کشید هم از طرف فریدون داماد بی حیاشون و هم از مادر و برادرش بهنام و اینکه چرا مادر و خواهر خورشید لیلی حرف خاطره مبنی بر سوءاستفاده شوهر لیلی را قبول نکردن و به خاطر انگ زدن و خورشید همچون زیاد ترس داشت هم از فریدون و هم از مادرش مجبور شد حرفی نزنه و اینکه مادر خورشید خیلی اخلاق بدی داشت و اصلا توجهی به خورشید نمی‌کرد و خاطره مجبور به تن دادن به ازدواج بخاطر فرار از دست فریدون و متاسفانه بجای اینکه برادر و مادر خورشید دنبال علت کارهای خورشید باشنددر مقابلش بودن و کار را برای خورشید سخت کردن بخاطر پول بزور خورشید را مجبور کردن که با ارسلان ازدواج کنه و حتی وقتی که بار دوم باردار شد به ساحل اونو از خونه با بدترین وجه ممکن بیرون انداختن و ماجراهایی که بر سر خاطره و لیدا اومد و همچنین لیلی خیلی داستان و جذابتر کرد و من که واقعا مجذوب داستان شده بودم و خوشحالی من آخر داستان بود جایی که خورشید به اون آرامش و آسایش واقعی رسید و با کسی که واقعا عاشقش بود ازدواج کرد و طعم واقعی عشق و زندگی را چشید و موضوعی که منتظرش بود که ببینم آخرش چی میشه عاقبت فریدون بود و همچنین زیبا که نامردی زیاد در حق خورشید کرد و مشکلات زیادی برای خورشیددرست کرد ومتاسفانه بخاطر اخاذی مجبور به تن فروشی کرد. این کتاب توصیه میکنم حتما بخونید
خاطره
۱۴۰۳/۰۶/۰۵
داستان بسیار ضعیف ونچسب با سوژه‌ای تکراری و پرداخته نشده وغیر واقعی. زندگی یه دختر به نام خورشید که پدرش فوت کرده وسه خواهر و یه برادر داره. شوهر خواهر بزرگش فریدون زمانی که شش هفت ساله بوده آزار جنسیش میداده و خواهر بزرگترش خاطره هم بهش تجاوز کرده بود. حالا داستان درباره زتدگی خورشید هست ولی یه دستمالی در بچگی که پنجاه درصد کودکان در جهان درگیرش هستن دلیل نمیشه این دختر اینقدر سرتق، گستاخ، لجباز، عقده‌ای باشه. شرح رفتارش با شوهرش که مرد مهربوت، چشم پاک، خانواده دوستی هست منو به مرز جنون میرسوند و دلم میخواست به جای شوهرش بزنم سیاه وکبود بشه. یه دختر عقده‌ای بی ادب که بیشتر به خاطر رفتار و فرهنگ مادرش که یه زن سیگاری وبیسواد وبی مایه بود خورشید هم مدام با عنوان اینکه شوهرش رو دوست نداره بدترین رفتارها رو داره وشوهرش صبر ایوب به خرج میده که باعث پر رو ترشدن وپر توقع تر شدن این دختر بی ارزش هست. خلاصه داستان برای دختران نوجوان میتونه الگوی بدی باشه ویه جور ترویج اخلاق ناسازگار وپرخاشگری برای دخترهای نوجوان هست وهیچ نکته مفید وآموزنده نداره جز اینکه ادم هی حرص بخوره از رفتار نامناسب مادر خورشید و خود خورشید
❤M❤
۱۴۰۱/۱۰/۱۵
رمان تا قسمتهایی که خورشید از ارسلان طلاق گرفت خیلی عالی و واقع گرایانه بود ولی بعد از اون کلا عوض شد و روند داستان خیلی شتاب گرفت درست مثل رمانهای عاشقانه نوجوانی شده بود یک قسمتی از رمان که خیلی آبکی شده بود قسمت بعد از عاشق شدن خورشید بود که یکدفعه‌ای روند داستان عوض میشه یعنی پس از یک دوره پر از رنج و غم همه چی به کام خورشید میشه چطور خورشیدی که وقتی بخاطر بچش خونه و ماشین و جهیزیش که ارث باباش بوده به شوهرش می‌بخشه اونم به شوهری که اصلا توجهی به بچش نداره دوباره بخاطر خانوادش اجازه دیدن بچش به ارسلان رو میده نمیشه همچنین چیزی رو باور کرد این قسمتش واقعا آبکی شده بود در واقع میشه گفت از بعد از تمام شدن زندگی خورشید وارسلان داستان روند واقع گرایی خودش رو از دست میده ولی در کل میشه گفت داستانی بود که چشم آدمو نسبت به همه اتفاقهای دور و برمون و آدمهاش باز می‌کنه و دقیقا دست گذاشته بود روی نقطه حساس زندگی آدم یعنی دوران کودکی و نوجوانی که نقش اصلی او رو والدین آدم مخصوصا مادرش تشکیل میده آفرین به قلم توانای این نویسنده بخاطر انتخاب چنین موضوع قشنگی
Pani malak
۱۴۰۱/۰۹/۰۶
سلام از نگاه رمان خوبی بود و تا حدی کشش داشت موضوع داستان دختری بنام خورشید که از داشتن پدر در سن کم محروم شده و در یک خانواده 7 نفره 4 خواهر 2 برادر به همراه مادرش زندگی میکنه ولی در سن کم مورد تعرض از طرف داماد خانواده قرار میگیره و این اتفاق شرایط بد روحی برای خورشید ایجاد میکنه خورشید در سن کم به اجبار و تحمیل خانواده با پسری که علاقه بهش نداشت بنام ارسلان ازدواج میکنه تصویر مادر خورشید در این کتاب خیلی منفور و آزاردهندس و این موضوع منو اذیت میکنه من چند رمان ایرانی خوندم که تصور مادران مهربون ایرانی به شکل دیگه تعریف شده است ولی برعکس خورشید همیشه با پدری که از بچگی از داشتنش محروم شده درد دل میکنه و پدرش رو فرشته نجات خودش میدونه زندگی خورشید با به دنیا امدن دخترش دستخوش اتفاقات تلخ که به وابسته عشق مادری هست میشه ولی بلاخره خورشید عاشق میشه و اتفاقات جدیدی توی زندگیش تجربه میکنه این رمان نشون میده که اگر چیزی بر پایه عشق و علاقه باشه آدم برای حفظش میجنگه و اگر عشق در رابطه‌ای وجود نداشته باشه هیچ تعهدی نمیتونه تضمینش کنه کتاب جالبی و اقتصادی بود مطالعه‌اش کنید مرسی از کتابراه که بستر مطالعه را با این سرعت برای ما فراهم کرده..
Hestia ***
۱۴۰۱/۰۴/۱۸
کتاب همانطور که در قسمت معرفی در موردش توضیح داده شده در مورد آزار و تجاوز جنسی در کودکی هست
اما در اینجا متاسفانه با پدیده‌ی کلی کودک آزاری مواجهیم.
بزرگترهایی که که خودشون در تله‌ی بی ارزشی دارن دست و پا میزنن و کودک بی نوا رو هم وارد این سیکل معیوب میکنن.
ترس از رهاشدگی، به دنبال جلب محبت بودن و وابستگی بیمارگونه‌ی شخصیت اصلی داستان به همون بزرگترهایی که تصور میکنه میتونن نجات دهنده ش باشن در حالی که به بدترین شکل از سمت اونها آسیب دیده.
در این داستان فقط بحث آزار جنسی و یا مراقبت از کودکان مطرح نیست بلکه جبر محیطی و فرهنگی و خانوادگی حاکم بر زندگی خورشید از اون یه قربانی واقعی ساخته.
(افسردگی، پرخاشگری، نداشتن مهارتهای ارتباطی با همسر، عدم مدیریت بحرانهای زندگی و.....) همگی از دستاوردهای بودن در چنین خانواده‌ای ست و البته آزار جنسی اون در خردسالی مزید بر علت شده.
نویسنده قلم توانایی داره و به خوبی محیط زندگی و حالات روانی شخصیت‌های کتاب رو توصیف میکنه و همین باعث میشه پا به پای خورشید اشک ریخت و رنجهایی که از طرف بزرگترهای ناآگاه بهش تحمیل میشد رو حس کرد.
امیدوارم روزی برسه که رشد و پیشرفت فکری در جامعه به جایی برسه که شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم.
افراد با اختلالات روانی وجود دارن اما میشه با آگاهی بخشیدن به خانواده‌ها از بسیاری از فجایع پیشگیری کرد.
ن.ی
۱۴۰۱/۱۲/۰۵
قلم داستان بسیار قوی و تاثیر گذار بود و بخوبی تونسته بود احوال خورشید رو شرح بده یک سیر تکاملی عالی از کودکی تا بزرگسالی همراه با کمبود و وحشت رخنه شده از ظلم افراد نزدیکش رو به رخ بکشه امانکته علاقه داشتم اشکار بشه علت مشکل روانی و دوقطبی مادر بود که میتونست منشا‌ای نهمه پرخاش رو شرح بده و اینکه از ادامه داستان از سرنوشت فروتن مطلع نشدم..
نکته جالب راحت تمام شدن رابطه‌ها بدست مردها بود انگار هیچی اتفاقی نیفتاده باشه براحتی همه چیز را تمام میکنن که یک امر شایع اسیب زا دراکثر مردان است و در عین حال میتواندد به نفرات بعدی حتی حین رابطه فکر کننند
درحالیکه برای زنان علاوه بر ضربه عاطفی مهلک یک تابو بحساب می‌اید و معمولا مورد قضاوت جامعه‌ی جنسیت زده قرار میگیرندد
در کل کتابی پر از نکات ریز رونشناسی و پر از جلوه‌های تبعیض جنسیتی بود که خوب به تصویر کشیده شده بود
خاطره اسماعیل نژاد
۱۴۰۱/۰۹/۰۴
باخواندن این کتاب بیش تر از پیش به نقش مادر در تربیت فرزندان به خصوص تربیت جنسی مواجه می‌شویم هرچندخیلی از مادران وخانواده‌ها در گذشته صحبت واموزش در مورد تربیت جنسی را منجر به پر رویی ویا بی حیاشدن کودک ونوجوان می‌دونستن اما امروزه بر کسی اهمیت این موصوع پوشیده نیست هرچند که خیلی خیلی کار باید در این مورد انجام بشه وبایددرک کنیم که فرزند پروری هم نیاز به اموزش وعلم دارهواما درمورد رمان وروند داستان فراز ونشیب‌های زندگی با همراهی یک یار همدل وهم نفس خیلی خیلی راحت تر انجام می‌شودنویسنده خیلی توانمند رفتارها وپرخاشگری‌ها وزور گویی‌های مادر وبرادر خورشید شخصیت اصلی داستان وتاثیر ترس وتنبیه را به تصویر کشیدوجهل ونادانی مادر وبرادر قلدر که درواقعیت ازاین ادم‌های احمق کم نداریم خوب به رشته تحریر درامد
حسین قاسم زاده
۱۴۰۰/۱۱/۱۸
فوق العاده بود
داستان کشش فوق العاده ایی داشت
یکی از غم انگیز‌ترین رمان‌هایی بود که خوندم و کاملا من را تحت تاثیر قرار داد
ولی متوجه نشدم چرا بعد از اینهمه زجر خورشید هنوز هم به مادرش و برادرش حس خوبی داشت یا نمیتونست مقابلشون بایسته خانواده ملزومن اونجایی نیست که متولد شدی جایی که آرامش و راحتیم باشه هست
امیدوارم در آینده این دست از آزار و اذیت‌ها به پایان برسه
خانواده‌ها بیشتر حواسشون به فرزندانشون باشه و از تعصبات کورکورانه دست بردارند و اجبار را از سر راه فرزندان خود دور کنند بجای حرف مردم حرف و دوست داشتن بچه هایشان اولویت زندگی شان باشه.
بقولی حتی اگر روی آب راه بری بازم مردم میان میگن چون نمیتونه شنا کنه داره روی آب راه میره
پرستو جعفری
۱۴۰۰/۰۵/۰۵
خیلی داستان قشنگی بود متاسفانه تجاوز همه جا هست این وظیفه یک مادره که همه جوره مراقب دخترش باشه پابه پای خورشید منم گریه کردم بعضی قسمتهاش یاد خاطرات تلخ خودم واینکه یک قسمت از خاطرات خورشید دقیقا شبیه خاطرات من بوداز مادر خورشید خیلی بدم اومد هیچ مادری با بچه خودش این کارو نمیکنه ولی خوشحالم که بلاخره خورشید به ارمش رسید از اول رمان تا آخرش همش استرس داشتم نکنه همش خواب باشه یا یک دفعه اتفاقی بیفته که خدارو شکر به خیر گذشت و خیلی خوشم اومد که مادر سپهر زن با فرهنگی بود وبا این ازدواج مخالفت نکرد‌ای کاش همه بفهمن که وقتی دو نفر تو هر شرایطی همدیگرو دوست دارن نباید مخالفت کرد 💚❤
چو ایران نباشد تن مباد
۱۴۰۲/۰۱/۱۸
غم زیادی درش حس کردم. کودکی که کاملا بی پناه بود و با اینکه تک تک خانواده‌اش در حقش کوتاهی کرده بودن بازهم گذشت میکرد و نمیتونست حتی وقتی بز گتر شد از خودش درست محافظانش. چقدر مسئولیت مادر و پدر سنگینه چقدر مهمه فرصت بدیم بچه‌هامون از ترس و مشکلاتشون و حتی خطراتی که اطرافشون وجود داره و حسش میکنن باما حرف بزنن. اون اشخاصی که به بچه‌ها تعرض میکنن باید به شدت محاکمه بشن. نباید این موجودات پلید به راحتی تو جامعه زندگی کنن. باید تو سیستم آموزشی پرورش کودک این موضوع خیلی جدی به کودکان آموزش داده بشه که نترسند و هرموضوعی رو با والدین در میون بذارن. و البته پدر مادرها هم باید سطح آگاهی نو افزایش بدن
مریم شریفی
۱۴۰۱/۱۲/۱۸
کتاب خوبی بود. متاسفانه مادر خورشید به دلیل نداشتن شوهر مجبور بود نقش پدر سخت گیر و سرکوب گر رو بازی کنه و نقش مادر بودن رو فراموش کنه. از آنجایی که اولین عشق یه دختر پدرش هست محروم از محبت پدر و مادر شد. به نظرم کسی که نتونه محبت بگیره نمی‌تونه به دیگران محبت بده. تمام کارهایی که ما در بزرگسالی انجام میدیم بر می‌گرده به دوران کودکی و نوجوانی. ما حتی عشق، محبت، دوست داشتن، کمک به دیگران ودر کل انسانیت رو هم در مدارس یاد نمی‌گیریم. امیدوارم روزی فرا برسه در مدارس پرورش کودکان مقدم بر آموزش قرار گیرد تا بسیاری از مشکلاتی که در جامعه وجود دارد برای همیشه پایان یابد.
مریم عباسی
۱۴۰۲/۱۱/۰۳
رمان جذابی بود و واقعا قابل تامل. این که در واقعیت هم این داستان اتفاق می‌افتد متاسفانه قابل انکار نیست و کودکان معصومی که هیچ آگاهی در مورد این مسائل ندارند قربانی صد در صد تجاوز هستند و خسارات جبران ناپذیر به روحیه آن‌ها وارد میشود. مورد دیگر داستان تعصب‌های بی جای خانواده و اجبار به ازدواج های ناخواسته که همیشه بوده و هست. مادر، زیباترین واژه هستی که انسان را یاد مهربانی و گذشت می‌اندازد ولی مانند تمام زیبایی های دنیا گاهی این نام هم دچار خدشه میشود و این شاید برای عده‌ای یعنی آخر دنیا. با آرزوی سلامتی برای تمام مادران عزیز در همه جای دنیا.
ماهان آزادی
۱۴۰۰/۰۳/۲۳
کتابی بسیار عالی که تا خواندن آخرین صفحه میخ کوب شدم. باتوجه به قهرمان داستان دختری شیطون و بی پناه بود که قربانی تجاوز شد. مادری بی رحم داشت که دست نامادری رو از پشت بسته بود. باید بگویم بیشتر مراقب باشیم دختر دنیایی شادی و نشاط است اگر خانواده محکم پشتش باشد. این رمان واقعیت جامعه زنان امروز ماست که متاسفانه قربانی جهل خانواده‌ها شده‌اند و به عشق ورزیدن و محبت ودیده شدن و حمایت از مردانشان نیاز دارند. حتی تا آخرین روز زندگی.
منیر تیموری
۱۴۰۰/۱۲/۱۷
خسته نباشیدخدمت نویسنده عزیز رمان فوق العاده‌ای بود توی زندگی مادرابایدهمیشه حتی به جزییات کوچیک هم توجه کنند فرق نمیکنه دختریاپسرباشه که این مسعله خوفناک گریبان گیرهیچ خانواده وکودکی نشه ودوم این که ازنظربنده این که خورشید اصلا عقل نداشت و زودهمه رو میبخشید آدم باید ازهمچین مادروبرادری همیشه دوری کنه ومهربونی وگذشت هم درزندگی اندازه‌ای داره ولی این کتاب اونقدرعالی وپرکشش بود که ادم نمیتونست زمین بزار وهی میخواست ادامشو بخونه واقعا خسته نباشیدوانشاالله همیشه بدرخشید
faeze masjudi
۱۴۰۰/۰۴/۱۴
من این کتاب را در ۴ یا ۵ ساعت خوندم
خیلی متاسف شدم اول از اینکه چقدر ما نسبت به افرادی که اطراف فرزندانمون هستند خوش بین هستیم و خیلی وقتا به راحتی پاره‌ی تنمون رو باهاشون تنها میگذاریم؛ دوم متاسف شدم از اینکه ما فرهنگ رابطه داشتن رو به بچه هامون یاد نمیدیم تا اگر روزی دچار اتفاقاتی از این نوع شدن بتونن به ما اعتماد کنن و اوضاع از چیزی که هست بدتر نشه
فرزانه نجاری
۱۴۰۰/۰۳/۱۸
جالب بود ب موضوعی اشاره کرده بود که یه جورایی تابو حساب میشه برای نویسنده‌های ایرانی کمتر رمان ایرانی‌ای رو خوندم ک به مسئله کودک ازاری اشاره کنه. متن ساده و روان بود و شخصیت‌ها به خوبی پردازش شده بودن. برای من خوندن ش لذت بخش بود امیدوارم بقیه هم لذت ببرن.
mitra.mh. 46
۱۴۰۱/۰۴/۲۷
در جامعه‌ی ما خیلی از زنها و بعضی از مردها مظلوم واقع شدند، خورشید نمونه‌ی کامل یه زن ایرانی است که برای سوختن و ساختن زاده شده‌اند. ‌ای کاش مادرها، پدرها و حتی دخترها بیشتر مراقب امنیت جسمی و روانی خودشان و اطرافیانشان باشند. نوشتار داستان روان و زیبا بود و کشش داستان بسیار گیرا و جذاب، به امید موفقیت روز افزون جناب نویسنده
نسیم
۱۴۰۳/۰۴/۰۶
کتاب عالی بود و درگیر موضوع واقعی جامعه بود که در بعضی از خانواده ها کودک یا نوجوانی دچار این مشکلات هستن اما سکوت کردن. آگاه سازی خانواده ها نیازه و فکر میکنم محتوای این کتاب تا حدودی کمک میکنه. در کل کتاب تاثرگذار و پراز پست و بلندی بود که خواننده رو مشتاق به ادامه ی خواندن میکرد. ممنونم از نویسنده ی محترم
روز زیبا
۱۴۰۳/۰۲/۲۴
متاسفانه داستان جالبی نبود.. چطور ممکنه یک داماد خانواده اینقدر راحت بتونه به دخترایه اون خونه تعرض کنه و کسی متوجه نشه!!!!! و اینکه مگه میشه مادر اینقدر سنگدل باشه؟ اون هم نسبت به یه دونه دختراش زورگویی کنه؟؟ والا بیشتر نقشه نامادری داشت. آخر داستانم که خیلی رویایی و تخیلی بود. بیشتر میومد داستان سرهمی باشه تا واقعی..
سعیده خوانساری
۱۴۰۱/۱۰/۰۴
با اینکه اصلا عادت ندارم از روی صفحه گوشی کتاب بخونم مخصوصا رمان‌های ایرانی ولی این داستان بسیار شیوا و روان نوشته شده بود و اصلا نمیتونستم خوندنش رو رها کنم داستان پر کششی بود اگر بامداد خمار رو خونده باشید تقریبا تو سبک اون بود البته نه به اون جذابی ولی در حد خودش خیلی خوب بود، به نظرم ارزش یکبار خوندن رو داره،
صبا باوفای حقیقی
۱۴۰۱/۰۷/۱۲
قلم نویسنده اگرچه تلخ ولی دلنشین بود. واقعیت جامعه رو قشنگ به تصویر کشیده بود. امیدوارم خوندن این کتاب باعث بشه مادر و پدرهای آگاه تری در جامعه داشته باشیم و نگاه تحقیر آمیز جامعه به زن کم کم به سمت نگاه احترام انگیز سوق پیدا کنه برای نویسنده کتاب آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم باز هم کارهای زیبایی از ایشون بخونم
ملورین امیری
۱۴۰۰/۱۱/۲۱
داستان کتاب در ابتدا شمارو جذب میکنه تا ادامش بدین در اواسطش باز هم شمارو شگعت زده میکنه اما از یه جایی به بعد دیگه خیلی همه چی سریع پیش میره و من اینو دوست نداشتم زیاد به جزئیات پرداخته نمیشه ینی ولی در کل کتاب راجب یکی از مشکلات جامعه است که بنظرم حس همدردی خواننده رو برمی انگیزه و میشه دوسش داشت
خدیجه پوریا
۱۴۰۰/۰۴/۲۶
با سلام به تیم سازنده کتابراه.. داستان ازونجایی برام خیلی جالب توجه بود که بر اساس واقعیت بود.. واقن منو میخکوب کرد.. خیلی جاهاش با خورشید گریه کردم.. کتابیه که ارزش خوندن داره و از نویسنده عزیز بخاطر قلم روان و جذابش تشکر میکنم بیصبرانه منتظر آثار بعدی خانم اسدی هستم..
ستاره
۱۴۰۲/۰۷/۱۰
موضوع خیلی جالب و در عین حال دردناکی رو انتخاب کرده خانم علیایی در این رمان. بی تفاوتی مادر و خواهر و عدم نظارت والدین در مجموع و اعتماد کامل داشتن به اقوام و خویشاوندان نزدیک، می‌تواند چنین فاجعه‌هایی رو بوجود بیاره که متاسفانه اثر و عواقبش در همه عمر باقی می‌مونه.
Bina Ahadi
۱۴۰۰/۰۳/۲۸
ببینین در کل رمان خوبی بود. نویسنده معروف بودن و قلم گیرایی داشتن
اما در کل به دل من ننشست! من درام دوست ندارم و شاید این رمان کلا مناسب من نبود ولی به نظرم یه سری جاها اغراق بود جوری که من هیچ حسی جز تموم کردن رمان نداشتم!
ولی خب موضوع خوبی بود
ام البنین حسن زاده
۱۴۰۱/۱۰/۱۸
واقعاً عالی به تصویر کشیده شده بود مشکلات این دختر رو که تا بزرگسالی هم ادامه داشت وزندگی رو به کامش تلخ کرده بود... واقعا یعنی همچین ما رایی هم پیدا میشه که با زندگی دختر خودش معامله کنه؟؟؟؟؟!!!!! واقعا برام قابل درک نیست
ندا نوری
۱۴۰۱/۰۸/۲۳
کتاب اوایلش خوب بودبرای مادران که باید اگاه باشندولی دهن بین بودن خورشید وبی ثبات بودنش و اون همه لگدزد تو شکمش، خوندنش اذیتم میکرد وسطهاش خسته کننده بود میخواستم بقیشونخونم ولی یکی از کاربران اسم سپهر را اورده بود ادامه دادم ببینم چی میشه
شیرین یاری
۱۴۰۰/۰۷/۳۰
خیلی مبتدی بود و ضعیف و اغراق داره تصور کنید چه کسی دخترشو بخاطر پول به دیگران میفروشه و دخترشو بی ارزش میکنه درسته وضع جامعه و اینکه به دختر ان ظلم میشه رو میگه درسته ولی بیان کردن با نوشتن خیلی فرق داره.
Zeinab Khalili
۱۴۰۰/۰۵/۲۲
عالی بود. سر گذشت یک دختر که مادرش مواظبش نیست و ضربه‌های روحی و روانی زیادی بهش وارد شده‌ و از طرف همه‌ی اعضای خانوادش ضربه روحی روانی خورده و در اخر پس از اون همه آزار و اذیت به ارامش و زندگی ارومی رسیده
ننه قمر قمرالملوک
۱۴۰۰/۰۴/۱۵
کشش وجذابیت بالایی داشت اما سیاهنمایی داستان بیش از واقعیت بود. وعجیب اینکه چرانویسنده نمیدونسته دختر به شوهرمادرش محرمه؟!! وچندبار توداستان از نامحرم بودنش صحبت کرده.
ارزو فاضل
۱۴۰۰/۱۰/۲۷
در کل کتاب خوبی بود ولی در ارتباط با شخصیت خورشید مقداری ابهام وجود داشت از طرفی گفته شده که توانایی نه گفتن نداره ولی در خیلی از قسمتهای داستان براحتی نه میگفت
نفس ☼︎
۱۴۰۰/۰۴/۲۹
رمان جذابی بود ولی خیلی سانسور شده چون ایرانی بود رمان‌های با جزئیات بیشتر جذاب تر هست و این ک واقعا قیمت بالایی داشت چون رمان‌هایی مثل این ک فقط 400 صفحه داشت برای یک روز من بیشتر نمیشه
اسما د
۱۴۰۱/۰۷/۰۳
رمان با یک موضوع بسیار غم انگیز آغاز میشه و این تلخی و غم تا آخر رمان همراه شخصیت اول هست. شخصیت پردازی‌ها در بعضی نقاط حساس داستان ضعیف بود اما تصویر سازی‌های رمان خوب بود.
غزال جوانشیر
۱۴۰۰/۰۸/۲۴
داستان غم انگیزی که متاسفانه تقدیر تلخ هزاران زن دیگر نیز بوده زنانی که یا سکوت کردند یا خودکشی کردند و یا تا ابد با این زخم عمیق و این سایه سنگین زندگی کردند…
حسام محمدی
۱۴۰۰/۰۳/۲۵
من خیلی کم کتاب از نویسندگان ایرانی میخونم ولی این کتاب بسیار جذاب و گیرا بود
به کسانی که دنبال داستان هستند توصیه می‌کنم
پرویز باقریان
۱۴۰۱/۱۱/۱۷
کتابه فوق العاده بود، دوست دارم دوباره بخونم، اراده پشت کار واستقامت یک بانوی ایرانی بخوبی بتصویر میکشه، توصیه میکنم حتما این کتاب خوب بخونین.
مونا حاجی زاده
۱۴۰۱/۰۷/۲۵
ممنون از نویسنده ولی من ۳۷ ساله نتونستم اصلا این حجم از بدبیاری و بدبختی و باور کنم. در کل کتابی نبود که بخوام پیشنهاد کنم به کسی.
Zahra Khorasani
۱۴۰۰/۰۵/۱۳
درام ضعیفی بود. تمام مهارت نویسنده در نشان دادن ضعف و ناتوانی یک خانواده در تغییر شرایط موجود بود ‌. اما انسان موجود ناتوانی نیست
طه جعفری
۱۴۰۰/۰۳/۳۰
عالی و جذاب و آموزنده بود بنظرم باید والدین حتما اینجور کتابها رو زیاد مطالعه کنند و به فرزندان خود بیشتر توجه داشته باشن
ناهید طاهری
۱۴۰۲/۱۲/۲۹
رمانی بسیارخوب ودرد تمام دختران دهه‌های 60 وقبل تر رابیان کرده، چون درآن دوران اصلا توجهی به کودک وآسیب‌هایی که سرراه او قرار می‌گیردنمیشد.
نازنین شریفی
۱۴۰۰/۱۰/۲۳
به امید روزی که پدر ومادرهای سهل انگار به خود بیایند وهمیشه حامی کودکان بی پناهشان باشن کتاب آموزنده و هشدار دهنده‌ای بود
بهار س
۱۴۰۰/۰۷/۱۴
فکر میکنم خوندن این کتاب برای مادرها لازمه نباید دخترهای کوچک رو حتی با نزدیکترین افراد خانواده تنها گداشت هشدار هست
هاله صبوری
۱۴۰۰/۰۶/۰۴
باورم نمیشه این داستان بر اساس واقعیت باشه. مگه میشه یه مادر اینقدر سنگدل و بیرحم باشه؟ چقدر خورشید بیچاره توی زندگیش عذاب کشیده بود.
Jabar Ghasemi
۱۴۰۰/۰۳/۱۲
واقعا جذاب بود
حتم دارم که تا کتاب رو تمامش نکنید از خواندن دست برندارید
ماندانا ناظمی
۱۴۰۳/۰۷/۱۰
کتاب نشون میده که که آموزش خود مراقبتی به کودکان باید حتما صورت بگیره و اولیا از خودشون هیولا برای بچه‌ها نسازند
Haniyeh Siavash
۱۴۰۲/۰۷/۱۹
دغدغه‌ای که در قالب داستان بیان شده بود. کاش همه بخونن تا آگاه بشن. محتوای کتاب خوب بود فقط عشقش به سپهر قابل توجیح نبود
ز . مالکی
۱۴۰۱/۰۲/۱۸
بنظر من تو نقش منفی مادر اغراق شده بود و اینکه خورشید که از نداشتن پدر رنج می‌برد چرا دخترش رو از داشتن پدر محروم کرد
مریم صالحی
۱۴۰۰/۱۱/۲۷
خیلی غم انگیزه. نگارش زیبا و روان داره. به راحتی میشه با شخصیت اصلی داستان همراه شد و تمام سختی‌های زندگیش رو لمس کرد.
آوا رییسی
۱۴۰۰/۱۰/۱۲
عالی بود... بسیار بسیار قلم خوبی دارن خانم نویسنده و من میخوام یه دونه از رمان‌های دیگه شون هم بخونم
1 2 >>