نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی گاهی دروغ میگویم - آلیس فینی
4.4
174 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سجادعسگری
۱۴۰۲/۰۳/۰۴
20
رمانهای این سبکی که جهش زمانی دارن معمولا پیچیدگیهای خاص خودشونو دارن و مثل پازل تا آخرین لحظه از داستان کنار هم چیده میشن تا جواب نهایی بدست بیاد این هم یکی از اون دست داستانهاست. داستان بدی نبود ولی پرداختن ب جزئیات و اضافه گویی زیاد داره هرچند باید یک داستان رو با همین جزئیات گویی پذیرفت و گلایه نکرد ولی واسه بعضی رمانها این اضافه گویی غیر قابل تحمل میشه مخصوصا واس این رمان که یجورایی روند آرومی رو طی میکنه. نویسنده باید یه هیجان نسبی به خواننده تزریق بکنه بعد بپردازه ب جزئیات ولی وقتی داستان روند کند و کسل کنندهای رو داره پرداختن ب جزئیات از کیفیت کلی داستان کم میکنه. شروع بدی نداشت و ادامهی داستان کمی کسل کننده بود و پایان بندی خوب بود. درمورد راوی باید بگم بد نبود کارشون نسبت ب بعضی خوانشگرها ایشون عملکرد بهتری رو دارن ولیای کاش همهی خوانشگرهای کتاب بتونن از آقای رضا عمرانی یا مهبد قناعت پیشه و آرمان سلطان زاده الگو برداری کنن تا شنونده بتونه عمق حالات شخصیتهای داستان رو بهتر درک کنه. سپاس
خوانش کتاب فوق العاده ست شاید اگر نسخه چاپیاش رو تهیه کرده بودم به این اندازه لذت نمیبردم
شروع و پایان کتاب با چند جمله است درباره 3 چیز از امبر؛ به نوعی روند داستان با عدد 3 آمیخته است، مثلا داستان در 3 زمان مختلف گذشته، قبل، اکنون است ویا رابطهها میان مادر و پدر کلر رابطه میان کلر، تیلر، پائول رابطه میان امبر و دوقلوها رابطه میان کلر و پدر مادر امبر رابطه میان امبر و پدر و مادرش که همه گی یک مثلث سه گانه رو تشکیل میدهد دقیقا مطابق با وسواس تکرار شونده اجبار گونه امبر در رابطه با تکرار هر چیز به اندازه سه بار و این حاصل هوش و نبوغ نویسنده ست که عدد سه به نوعی برای خواننده هم اجبار گونه میشود... نام کتاب گاهی دروغ میگویم است اما به هیچ عنوان مطالبی رو که برای مخاطب بیان کرده دروغ نیست اما نوعی گیج کننده است تا خوانده مرز بین دروغ و واقعیت را گم کند و این عنوان برازنده این اثر است... گاهی دروغ میگویم مربوط به دروغهای امبر درباره ادوارد و خاله خونی کلر و گناهی نکردهای که بر گردن او انداخت است... در پایان داستان هدیهای که در هتل برای امبر در سینی آورده میشود حکایت از این است که گاهی دروغ میگوییم اما نمیشود از زیر بار گناهش فرار کرد و قطعا گریبان گیر ما میشود
اثری فوق العاده زیبا و دلنشین بود
شروع و پایان کتاب با چند جمله است درباره 3 چیز از امبر؛ به نوعی روند داستان با عدد 3 آمیخته است، مثلا داستان در 3 زمان مختلف گذشته، قبل، اکنون است ویا رابطهها میان مادر و پدر کلر رابطه میان کلر، تیلر، پائول رابطه میان امبر و دوقلوها رابطه میان کلر و پدر مادر امبر رابطه میان امبر و پدر و مادرش که همه گی یک مثلث سه گانه رو تشکیل میدهد دقیقا مطابق با وسواس تکرار شونده اجبار گونه امبر در رابطه با تکرار هر چیز به اندازه سه بار و این حاصل هوش و نبوغ نویسنده ست که عدد سه به نوعی برای خواننده هم اجبار گونه میشود... نام کتاب گاهی دروغ میگویم است اما به هیچ عنوان مطالبی رو که برای مخاطب بیان کرده دروغ نیست اما نوعی گیج کننده است تا خوانده مرز بین دروغ و واقعیت را گم کند و این عنوان برازنده این اثر است... گاهی دروغ میگویم مربوط به دروغهای امبر درباره ادوارد و خاله خونی کلر و گناهی نکردهای که بر گردن او انداخت است... در پایان داستان هدیهای که در هتل برای امبر در سینی آورده میشود حکایت از این است که گاهی دروغ میگوییم اما نمیشود از زیر بار گناهش فرار کرد و قطعا گریبان گیر ما میشود
اثری فوق العاده زیبا و دلنشین بود
اول درباره گوینده باید بگم که خوب بود مسلط بودن و خیلی قشنگ و واضح و زیبا اجرا کردن البته ترجیح من این بود که شخصیتهای مرد رو یک آقا گویندگی کنه تا خواننده گیج نشه و قاطی نکنه اما در کل گویندگی رو دوست داشتم مخصوصا وقتی صدای یک کودک رو اجرا میکردن عالی بود دوم راجع یه ترجمه که اون هم خیلی خوب بود سانسورها تا حد امکان کم بود و داستان رو میشد متوجه شد و از اون هم راضی بودم اما خود داستان: من ژانر جنایی معمایی زیاد میخونم و طرفدار پروپا قرصم اما این کتاب ورای تصوراتم بود. اوایل کتاب تقریبا یکنواخت بود و بهت اطلاعات کافی راجب شخصیتا و موقعیتا میداد که جالب بود یعنی هر لحظه اطلاعات جدیدی بهت میداد و حتی خواننده رو گمراه میکرد اما وقتی به اواسط میرسید تشنهی این میشدی که داستان رو ادامه بدی و ببینی که بعدش چی میشه میتونست خواننده رو میخکوب کنه! آخرای کتاب واقعاااا غافلگیر میشی با اینکه کل کتاب بهت سرنخهایی قابل توجه میده اما باز هم به هیچ عنوان نمیتونی حدس بزنی قضیه چیه و اخر داستان اون حس رضایت از شخصیت اصلی داستان رو میشه کامل حس کرد به طور کتاب کلی غافلگیری داره برای خواننده که خیلی فوق العادش میکنه البته کتاب به ۳ قسمت حال قبل و گذشته تقسیم بندی شده که گاهی میتونه باعث گیج شدن مخاطب بشه در کل خوب بود
این کتاب...!
واقعا میتونه کاری کنه که شما جای شخصیت اول قرار بگیرید، به تک تک کلمههای میخونید و میشنوید دقت کنید، نویسنده قراره در آخر شمارو مبهوت کنه، نه تنها دراخر بلکه درکل داستان، نوع نوشتن اینطور داستانها اصلا کار سادهای نیست، اگر یک قدم اشتباه در نوشتنش برداره کل داستان و بهم میریزه ولی... این نوع نوشتن این تکه تکه کردن پازل و درعین حال کنارهم قراردادن، این کتاب و داستانش تماما فوقالعاده و از نظر من که شیفتهی اینطور داستانها هستم بینظیره، از داستان و تمام چیزهاش بگذریم میرسیم به گوینده، فکر نمیکردم کتاب صوتی گوش بدم که رمان باشه، چون مطمئن بودم گویندهها نمیتونن احساساتِ رمان رو به خوبی انتقال بدن ولی... اونقدر خلاصه جذبم کرد که تصمیم گرفتم یه بار امتحان کنم هرچند باریسک و بعد... این گویندگی واقعا کار عالی بود، به عنوان اولین تجربه اونقدر دلچسب بود که دلم میخواد بارهاگوش بدم، طوری که احساسات باصدای ایشون منتقل میشه، طوری هردو قسمت ماجرارو عالی گویندگی میکردن باعث میشد بازم بخوام کتاب صوتی باصدای ایشون بشنوم یا نظرم دربارهی رمانهای صوتی تغییرکنه. در خرید و خوندن و گوش دادن به این کتاب اگر روانشناختی میپسندید درنگ نکنید، مطمئن باشید تا مدتهای طولانی از ذهنتون بیرون نمیره و شاید اولین کتابی باشه که به همه توصیه میکنید، بازم مچکرم از گوینده عالیشون و داستان بینظیر.
واقعا میتونه کاری کنه که شما جای شخصیت اول قرار بگیرید، به تک تک کلمههای میخونید و میشنوید دقت کنید، نویسنده قراره در آخر شمارو مبهوت کنه، نه تنها دراخر بلکه درکل داستان، نوع نوشتن اینطور داستانها اصلا کار سادهای نیست، اگر یک قدم اشتباه در نوشتنش برداره کل داستان و بهم میریزه ولی... این نوع نوشتن این تکه تکه کردن پازل و درعین حال کنارهم قراردادن، این کتاب و داستانش تماما فوقالعاده و از نظر من که شیفتهی اینطور داستانها هستم بینظیره، از داستان و تمام چیزهاش بگذریم میرسیم به گوینده، فکر نمیکردم کتاب صوتی گوش بدم که رمان باشه، چون مطمئن بودم گویندهها نمیتونن احساساتِ رمان رو به خوبی انتقال بدن ولی... اونقدر خلاصه جذبم کرد که تصمیم گرفتم یه بار امتحان کنم هرچند باریسک و بعد... این گویندگی واقعا کار عالی بود، به عنوان اولین تجربه اونقدر دلچسب بود که دلم میخواد بارهاگوش بدم، طوری که احساسات باصدای ایشون منتقل میشه، طوری هردو قسمت ماجرارو عالی گویندگی میکردن باعث میشد بازم بخوام کتاب صوتی باصدای ایشون بشنوم یا نظرم دربارهی رمانهای صوتی تغییرکنه. در خرید و خوندن و گوش دادن به این کتاب اگر روانشناختی میپسندید درنگ نکنید، مطمئن باشید تا مدتهای طولانی از ذهنتون بیرون نمیره و شاید اولین کتابی باشه که به همه توصیه میکنید، بازم مچکرم از گوینده عالیشون و داستان بینظیر.
این کتاب درمورد زنی به اسم امبر رینولدز هست. امبر توی کماست اما میتونه وقایع اطراف رو متوجه بشه و حرفهای اطرافیانش رو بشنوه. به خوبی به یاد نمیاره که چه اتفاقی افتاده و با مرور آروم آروم خاطرات، سعی میکنه انچه اتفاق افتاده رو به خاطر بیاره...
این کتاب با یک ریتم کند شروع میشه و توی ۳ تا خط زمانی متفاوت، خاطرات مختلفی رو روایت میکنه (خاطرات زمان کودکی، خاطرات قبل از کما و اکنون)... بعد از خوندن بیش از نیمی از داستان، تازه هیجان کتاب شروع میشه!
اما چیزی که در پایان اتفاق میفته هم گیج کننده است هم غیرقابل پیش بینی... با توجه به سرچی که من کردم دیدگاههای مختلفی در مورد پایان این کتاب توی اینترنت وجود داره (چه انگلیسی، چه فارسی) و باید بگم که یک پایان و جمع بندی واحد برای این داستان نیست... پایان این کتاب کمی ابهام داره بنابراین هر کسی برداشت خاص خودش رو داشته و همزمان برای هر دیدگاهی تعدادی دلیل برای رد و یا پذیرششون وجود داره...
پس با این اوصاف، من این کتاب رو به کسانی که به داستانهای گنگ و مبهم علاقهای ندارند اصلا پیشنهاد نمیکنم؛ اما اگه مبهم بودن یک داستان و به فکر فرو رفتن براتون جذابه از این کتاب لذت زیادی خواهید برد.
و در پایان بگم که صدای گوینده و اجراشون هم عالی بود.
این کتاب با یک ریتم کند شروع میشه و توی ۳ تا خط زمانی متفاوت، خاطرات مختلفی رو روایت میکنه (خاطرات زمان کودکی، خاطرات قبل از کما و اکنون)... بعد از خوندن بیش از نیمی از داستان، تازه هیجان کتاب شروع میشه!
اما چیزی که در پایان اتفاق میفته هم گیج کننده است هم غیرقابل پیش بینی... با توجه به سرچی که من کردم دیدگاههای مختلفی در مورد پایان این کتاب توی اینترنت وجود داره (چه انگلیسی، چه فارسی) و باید بگم که یک پایان و جمع بندی واحد برای این داستان نیست... پایان این کتاب کمی ابهام داره بنابراین هر کسی برداشت خاص خودش رو داشته و همزمان برای هر دیدگاهی تعدادی دلیل برای رد و یا پذیرششون وجود داره...
پس با این اوصاف، من این کتاب رو به کسانی که به داستانهای گنگ و مبهم علاقهای ندارند اصلا پیشنهاد نمیکنم؛ اما اگه مبهم بودن یک داستان و به فکر فرو رفتن براتون جذابه از این کتاب لذت زیادی خواهید برد.
و در پایان بگم که صدای گوینده و اجراشون هم عالی بود.
بنظر انگیزهی نویسنده برای نوشتن کتاب دانستن قدر زمان حال و درواقع زمانی است که میتوانیم با اختیار کاری انجام دهیم یا دیگران را دوست بداریم، است. و البته اینکه هیچ چیز از هیچکس بعید نیست ادمها برای خواسته هاشون حاضرا هرکاری بکنن.
بنظرم به این هدف هم رسیده امبر نقش اول داستان ما در کما و در واقع در برزخی گیر افتاده که همه چیز را میشنود حس میکند میفهمد اما کاری از دستش برنمیاید. حتی نمیداند چه چیزی واقعی است و چه چیزی حقیقت ندارد.
البته مطالب کتاب خیلی بهم مرتب نیستند و یکم شلخته است و بنظرم جلد و اسم کتاب حداقل تا اواخر کتاب ربطی به داستان ندارد، در انتهای کتاب نویسنده تقریبا داستان را بخوبی جمع میکند و پایان مناسبی دارد. با چند باگ اگر حضانت بچهها به امبر داده شده قطعا کلر مرده و از لحاظ پزشکی قانونی DNAو …. حتما تایید شدهاست میشود اینطور برداشت کرد که کلر به یک نفر دیگر ماجرای دستیند را گفته و انرا به او داده نویسنده خواسته خیلی هپیاند نباشه و یکم مرموز باشه اما در کل پایان خوب و هپی اندی داشت
با توجه به زمان نوشته شدن کتاب میشه گفت مطابقت داره با زمانش و قابل درک هست
داستان هم درواقع سه یا شاید چهار هنرپیشهی اصلی دارد امبر همسرش پاول خواهرش کلر و نفر چهارم ادوارد
رانندهی ماشینی که تصادف کرده و باعث شده امبر به کما برود چه کسی است؟!
تقریبا در تمام داستان امبر در کماست و شنوندهی دنیای اطرافش با حافظهی گنگ و تقریبا از دست رفته و خاطرات نسبتا تلخ دوران کودکی و جوانیاش و شک به زندگی و همسرش
در کل بنظر زیاد به جزییات غیر مرتبط با کتاب پرداخته شده و میتونست بدون ضرر زدن به محتوای اصلی حذفشون کرد.
در کل خوب بود در ژانر کتابهای خیانتی_جنایی خارج از کلیشه بود
بنظرم به این هدف هم رسیده امبر نقش اول داستان ما در کما و در واقع در برزخی گیر افتاده که همه چیز را میشنود حس میکند میفهمد اما کاری از دستش برنمیاید. حتی نمیداند چه چیزی واقعی است و چه چیزی حقیقت ندارد.
البته مطالب کتاب خیلی بهم مرتب نیستند و یکم شلخته است و بنظرم جلد و اسم کتاب حداقل تا اواخر کتاب ربطی به داستان ندارد، در انتهای کتاب نویسنده تقریبا داستان را بخوبی جمع میکند و پایان مناسبی دارد. با چند باگ اگر حضانت بچهها به امبر داده شده قطعا کلر مرده و از لحاظ پزشکی قانونی DNAو …. حتما تایید شدهاست میشود اینطور برداشت کرد که کلر به یک نفر دیگر ماجرای دستیند را گفته و انرا به او داده نویسنده خواسته خیلی هپیاند نباشه و یکم مرموز باشه اما در کل پایان خوب و هپی اندی داشت
با توجه به زمان نوشته شدن کتاب میشه گفت مطابقت داره با زمانش و قابل درک هست
داستان هم درواقع سه یا شاید چهار هنرپیشهی اصلی دارد امبر همسرش پاول خواهرش کلر و نفر چهارم ادوارد
رانندهی ماشینی که تصادف کرده و باعث شده امبر به کما برود چه کسی است؟!
تقریبا در تمام داستان امبر در کماست و شنوندهی دنیای اطرافش با حافظهی گنگ و تقریبا از دست رفته و خاطرات نسبتا تلخ دوران کودکی و جوانیاش و شک به زندگی و همسرش
در کل بنظر زیاد به جزییات غیر مرتبط با کتاب پرداخته شده و میتونست بدون ضرر زدن به محتوای اصلی حذفشون کرد.
در کل خوب بود در ژانر کتابهای خیانتی_جنایی خارج از کلیشه بود
اسپویلخب بنظر من کتاب بسیار قشنگ و مبهمی بود روند داستان گاهی کند و خسته کننده بود اما فصلهای آخر بسیار جذاب شدحالا من تو اینترنت یکسری تحلیلها خوندم دربارش که گویا قضاوتهای مختلفی وجود دارهاما یکیش میگه که کلر نمرده و زنده مونده همونطور که در آخر نبض دیوید نمیزد اما کلر آروم میزد و اون دستبند رو آورده تا بگه من هنوزم از دور حواسم بهت هستیکی دیگه اینکه راوی دفترچه خاطرات و تیلور هردو یک شخصیت بودند و هردو امبر بودند همونطور که روز تولدشونم یکی بودیکی دیگه اینکه اول داستان میگوید گاهی دروغ میگویم و شوهرم مرا دوست ندارد و این شاید یکی از دروغهای امبر است و در آخر هم ک میگوید خواهرم در تصادف مرد شاید یکی دیگر از دروغ هایش است یا میخواهد بگوید در آتش سوزی نمرد و بعدا در تصادفی مرداما به هرحال بنطرم هنوز مبهم است ولی اخرش مو به تن ادم سیخ میشه واقعاااا🥲
سلام خدمت تیم کتابراه. باز هم رمان جنایی جالب چالش برانگیز صوتی دیگری را گوش دادم. جذاب بود. و تا پاین داستان نمیتوان آخرش را حدس زد. صحنه پایان داستان هم شنونده را به فکر فرو میبرد و در حقیقت مثل یک پایان باز میماند. داستان دربارهی عقدههای کودکی است که باعث و ریشهی بسیاری از فجایع و اتفاقات در بزرگسالی است. من تا آخر کتاب هم متوجه ارتباط اسم کتاب با داستان نشدم. ولی در کل کتاب پر کششی هست و کمی ترسناک. به دوستان همراه کتابراه داستانهای پرونده هری کبر، خشکسالی، بیمار خاموش، کتابخانهی نیمه شب را توصیه میکنم گوش کنید. بسیار جذاب با خوانش فوق العاده هستند.
اسپوووووویل
کتاب خیلی قوی بود. یه اسپویل برای دوستانی که گیج شدن و نفهمیدن.
کلر و امبر دو نفر هستن که امبر در طول داستان یه جوری صحبت میکنه که ما فکر میکنیم کلر یه روانیه خطرناکه ولی در پایان متوجه میشیم که همه چی کار خود امبر بوده و فرد روانی خودش بوده. امبر در آخر کلر رو میکشه و بچه هاشو برای خودش برمیداره. از بهترین کتابهای این سبکی هست. توی این سبک که تریلر روانشناسانه بهش میگن و در پایان شما بهت زده میشید کتابهای زیر رو پیشنهاد میکنم
بیمار خاموش
زنی به نام وریتی یا اسم دیگه ش اگر حقیقت این باشد
و یکی پس از دیگری
کتاب خیلی قوی بود. یه اسپویل برای دوستانی که گیج شدن و نفهمیدن.
کلر و امبر دو نفر هستن که امبر در طول داستان یه جوری صحبت میکنه که ما فکر میکنیم کلر یه روانیه خطرناکه ولی در پایان متوجه میشیم که همه چی کار خود امبر بوده و فرد روانی خودش بوده. امبر در آخر کلر رو میکشه و بچه هاشو برای خودش برمیداره. از بهترین کتابهای این سبکی هست. توی این سبک که تریلر روانشناسانه بهش میگن و در پایان شما بهت زده میشید کتابهای زیر رو پیشنهاد میکنم
بیمار خاموش
زنی به نام وریتی یا اسم دیگه ش اگر حقیقت این باشد
و یکی پس از دیگری
یکی از بهترین رمانهایی میشه که خوندید. اصلا نمیتونم ونمیخوام دربارهاش حرفی بزنم چون ممکنه از هیجان قسمتی کم کنه. این رمان یه بار نه بلکه بیش ازهفت هشت بار شمارو به شدت غافلگیر میکنه. علاقه شدیدی بهش پیدا میکنید چون سبکی از روانشناختی درش به کار رفته که تو کمتر کتابی ازش استفاده میشه. ترس پوست تن تون رو هر لحظه مور مور میکنه وهیجان قلبتون رو به شدت میکوبه وناگهان سوپرایز. واین تا اخرین خط داستان بارها بارها اتفاق میفته
کتاب گاهی دروغ میگویم داستانی پیچیده دارد زنی که در کما است و میتواند ببیند و بشنود و زندگی خودش و اطرافیانش را به خواسته و رضایت خودش تعریف کند. یعنی طوری زندگی خود و آنها را به تصویر میکشید که دوست داشت. و این کتاب را مثل بیشتر فیلمها دو بار یا سه بار گوش کنیم تا بهتر درک از شخصیت اصلی داستان داشتم باشیم و به نتیجه برسیم که واقعا در این داستان چه کسی جنایتی واقعی را مرتکب شده است.
بسیار کتاب جذاب و عالی بود به نظر من تمام داستان خیالبافیهای آمبر در رویا و ذهنش ش بود چون در آخر میگه من در کما بودم، خواهرم در تصادف مرد چون توی ماشین، آمبر و کلیر با هم بودن که آمبر در کما میره و خواهرش کلیر که راننده بود میمیره، و در آخر آمبر خودش میگه که کمی دروغ میگویم، بهرحال بر داشت من اینطوری بود، میتونه برداشتها متفاوت هم باشه، روی هم رفته خیلی جذاب بود
کتاب فوق العادهای بود شاید بعد از مدتها دوباره یه کتاب پیدا کردم که منو به خودش میخکوب کرد جوری که در عرض دو روز با اینکه اینهمه مشغله دارم تموم کردم
حتی توی ماشین جای آهنگ میگذاشتم پخش بشه😄🤪
هم متن هم خواننده فوق العاده بودن واقعا ممنون کتاب راه❤️❤️❤️
در عین اینکه خیلی روان و ساده بود ولی خیلی نکات ریز ریز داره و واقعا آروم آروم سوپرایزت میکنه👌🏻🤩👏🏻
حتی توی ماشین جای آهنگ میگذاشتم پخش بشه😄🤪
هم متن هم خواننده فوق العاده بودن واقعا ممنون کتاب راه❤️❤️❤️
در عین اینکه خیلی روان و ساده بود ولی خیلی نکات ریز ریز داره و واقعا آروم آروم سوپرایزت میکنه👌🏻🤩👏🏻
تا اواسط کتاب اینهمه هذیان گویی واقعا کسل کننده و توصیفها بیش از حد کشدار بود، داشتم فکر میکردم چه اشتباهی کردم، ولی بعد نویسنده یهو پاشو گذاشت رو گاز و چنان با سرعت بین گذشته و حال لایی میرفت که بعضی از فصلها رو مجبور شدم برگردم عقب و دوباره گوش بدم تا بفهمم کی به کیه.
این عدم قطعیتش و تا اخر سر پنجهها نگه داشتن خواننده رو دوست داشتم
این عدم قطعیتش و تا اخر سر پنجهها نگه داشتن خواننده رو دوست داشتم
یک رمان با تم جنایی... از جمله آثاری هست که پرش زمانی داره.. این دسته آثار به شدت ذهن شما رو درگیر میکنن. گذشته، حال... قبل حادثه، بعد حادثه... هر پرش زمانی مثل یه قطعه پازل هست که در اخر تمام قطعات ناگهان بهم میچسبن و تازه میفهمی وااااو.... چقد اشتباه برداشت داشتی.... در کل یک اثر زیبا و خلاقانه ست... ممنون از کتابراه
کتاب قوی بود البته اگر آثار دیگهای از الیس فینی رو نخونده بودم متاسفانه الیس فینی معمولا سیر داستانی کاملا مشابهای تو کتاباش پیش میبره اگر یک کتاب ازش خونده باشید میتونید بقیه آثارش حدس بزنید پس اگر قرار باشه یکی از آثار آلیس فینی خوند به نظرم مشهورترین اثرش یعنی همون سنگ کاغذ قیچی رو بخونید بهتره