نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی شیفتگان مرگ - سوتلانا آلکسیویچ
4.1
167 رای
مرتبسازی: پیشفرض
یاسمین خلفی
۱۴۰۳/۰۷/۲۵
00
یه کتاب فوق العاده دیگه از الکسیویچ واقعا من با این کتابهای نویسنده از فرهنگ کشور روسیه داره خوشم میاد ک البته قبلش هیچ آشنایی درستی بجز دیدگاههای منفی مردم؛ نداشتم اما اینجا با صبر و وفاداری نسبت به عقاید و همه چیزشون کاملا آشکار میکنه دیدگاههای سیاسی مردم توی این برهه از زمانی ک نویسنده توصیف میکنه دوقطبی شده قطب جناح سیاسی برنده و جناح سیاسی بازنده و توضیح میده ک احساسات مردمی ک طرفدار جناح بازنده بودن چه شکلیه و چطور و چرا شخصیتها دست به خودکشی میزنن رمان و مجموع زندگیها و روایتهای بسیار زیباست در واقع نویسنده تاریخ رو از زبان مردم روایت میکنه و این تفاوت نویسندگی با سایر کتابهای تاریخی ک صرفا راوی شخصیتهای مهم و بزرگ هستند؛ نوع روایت رو متفاوت میکنه و بنظرم اصل ماجرا تاریخ میتونه زندگی همین انسانهای کوچیکی باشه که لحظه لحظه تصمیمات بزرگان رو زندگی کردن از کتابراه ممنون ک این کتاب رو برای خوندن به اشتراک گذاشتن
تلخ، تلخ، گزنده و همچون سرب داغ در گلو، توصیفی است که میتوانم از این کتاب ارائه دهم. مردم روسیه در زمان تزار تحت ظلم بودند و فاصله طبقاتی در این کشور بیداد میکرد و شاید یکی از علل ایجاد ایده جامعه بی طبقه و کمونیست همین بود. روسیه از چاله تزار به چاه کمونیسم افتاد و عده بسیاری حتی در دنیا مجذوب این ایده شدند ولی با فروپاشی شوروی بت شکست و حالا طواف کنندگانش و عده بسیاری افراد بیگناه که ایده زندگیشان را بر باد داده ماندهاند و کاسه چه کنم و همین است که وحشت از زندگی راه مرگ را نشانشان داد. در جایی از کتاب اشاره میشود که مرامهای فکری دو زندگی دارند یکی در کتابها و یکی در واقعیت و در جایی دیگر فردی که تمام عمر در اردوگاه زیسته اشاره میکند که بلد نیست چگونه آزاد و معمولی زندگی کند و جان کلام این کتاب در همین دو اشاره است اینکه نباید فریفته شعارها شد و اینکه چگونه خودکامگی زندگی طبیعی بشر را به یغما میبرد.
بخش دردناک ماجرا این است که کمونیسم به ظاهر فروپاشید ولی در ذهن افراد باقی ماند و نگذاشت سیر طبیعی زندگی را درک کنند و به قهقرا کشاندشان.
بسیار علاقمندم سایر آثار نویسنده را بخوانم یا بشنوم.
خوانش کتاب بسیار دلنشین و درست بود و گوینده تمام تلاشش را جهت نزدیک شدن به شخصیت کرده بود.
با سپاس از کتابراه
بخش دردناک ماجرا این است که کمونیسم به ظاهر فروپاشید ولی در ذهن افراد باقی ماند و نگذاشت سیر طبیعی زندگی را درک کنند و به قهقرا کشاندشان.
بسیار علاقمندم سایر آثار نویسنده را بخوانم یا بشنوم.
خوانش کتاب بسیار دلنشین و درست بود و گوینده تمام تلاشش را جهت نزدیک شدن به شخصیت کرده بود.
با سپاس از کتابراه
وقتی یکی از دوستانم کتاب زمزمههای چرنوبیل رو برام معرفی کرد، احساس کردم آمادگی خوندنش رو ندارم و فعلا نمیتونم این حجم از اتفاقات تلخ و سنگین رو تحمل کنم. ولی وقتی کامنتهای کتاب شیفتگان مرگ روخوندم دیدم یکی از دوستان نوشته این کتاب میتونه پیش زمینه خوبی برای کتاب چرنوبیل باشه. برای همین پادکست رو گوش دادم و به نظرم با وجود حقایق تلخ و آزار دهنده ارزش شنیدن و فهمیدن حقیقت رو اونم از زبان کسانی که لمس و درک کردن، داشت. همون طور که دوستان هم گفتن درکتاب، ما دو دسته افراد داشتیم کسانی که شیفته مکتب و ایدئولوژی بودن و کسانی که در شوروی به دنیا اومده بودن و در واقع انتخابی نداشتن ولی به خاطر جبر روزگار و شرایط طاقت فرسای زندگی هر دو گروه به نوعی پوچی و فروپاشی رسیده بودن.
با مطالعه این کتاب باز هم به این نتیجه رسیدم که هیچ مکتبی ارزش اینو نداره که انسانی به خاطرش، موجب اذیت و آزار قرار بگیره و کسانی که تحت تاثیر این افکار قرار گرفتن به مرور زمان متوجه شعارهای تو خالی حزبها میشن ولی دیگه چه فایده
با مطالعه این کتاب باز هم به این نتیجه رسیدم که هیچ مکتبی ارزش اینو نداره که انسانی به خاطرش، موجب اذیت و آزار قرار بگیره و کسانی که تحت تاثیر این افکار قرار گرفتن به مرور زمان متوجه شعارهای تو خالی حزبها میشن ولی دیگه چه فایده
سلام،
«شیفتگان مرگ» همانند کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد»، دیگر اثر سوتلانا آلکسیویچ، گردایهای از مصاحبههای وی با افرادیست که ویژگی مشترکی دارند و آن ویژگی در این کتاب، اقدام به خودکشی است.
مصاحبه شوندگان از اقشار و سنین گوناگون انتخاب شده اند؛ برخی انقلابیون شیفته کمونیست هستند و بعضیشان چشم خود را در دوران حکومت اتحاد جماهیر شوروی به جهان گشودهاند، عدهای از زندگی سخت و تاریک در دوران حکومت شوروی به تنگ آمده و دست به خودکشی زدهاند و بعضی از دیدن فروپاشی شوروی، حکومتی که به آن ایمان راسخ داشته اند، ناامید شده و میخواهند به زندگی خود پایان دهند و نیز دلایلی دیگر...
از وصف جزئیات داستانهای گفته شده در کتاب میپرهیزم و حق شک به درستی و صداقت نویسنده و مصاحبه شوندگان در نقل داستان هایشان را برای خود محفوظ میدارم چرا این کتاب برای بدست آوردن یک نگاه نسبتا جامع به دوران شوروی کافی نیست و دیدی گسترده به ابعاد گوناگون حکومت شوروی ندارد و زیست عدهای محدود از مردم یک سرزمین میپردازد. به نظرم این کتاب نکات آموزنده و جالب و در خور توجه دارد.
«شیفتگان مرگ» همانند کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد»، دیگر اثر سوتلانا آلکسیویچ، گردایهای از مصاحبههای وی با افرادیست که ویژگی مشترکی دارند و آن ویژگی در این کتاب، اقدام به خودکشی است.
مصاحبه شوندگان از اقشار و سنین گوناگون انتخاب شده اند؛ برخی انقلابیون شیفته کمونیست هستند و بعضیشان چشم خود را در دوران حکومت اتحاد جماهیر شوروی به جهان گشودهاند، عدهای از زندگی سخت و تاریک در دوران حکومت شوروی به تنگ آمده و دست به خودکشی زدهاند و بعضی از دیدن فروپاشی شوروی، حکومتی که به آن ایمان راسخ داشته اند، ناامید شده و میخواهند به زندگی خود پایان دهند و نیز دلایلی دیگر...
از وصف جزئیات داستانهای گفته شده در کتاب میپرهیزم و حق شک به درستی و صداقت نویسنده و مصاحبه شوندگان در نقل داستان هایشان را برای خود محفوظ میدارم چرا این کتاب برای بدست آوردن یک نگاه نسبتا جامع به دوران شوروی کافی نیست و دیدی گسترده به ابعاد گوناگون حکومت شوروی ندارد و زیست عدهای محدود از مردم یک سرزمین میپردازد. به نظرم این کتاب نکات آموزنده و جالب و در خور توجه دارد.
کتاب بسیار بسیار تلخ و دردآوری بود. کتابهای زیادی در مورد زندگی مردم در شوروی کمونیستی خوندم اما این یکی حقیقتا متاثر کننده ترینشون بود. چیزی که بیشتر ازهمه آزار دهنده ست اینه که ایدئولوژی چطور میتونه مسیر زندگی هزاران و حتی میلیونها نفر انسان رو تحت تاثیر قرار بده وواقعا چه کسی پاسخگوی هزینه مادی ومعنوی آدمهای بیچارهای ست که در راه اون فدا شدن؟ و از همه بدتر این چرخه باطل ایدئولوژی گرایی متوقف نمیشه و هراز چندگاهی از یه گوشه دنیا دوباره نمایان میشه. انگار نه انگار که اصل و اساس همه شون والبته عاقبت شون هم یکی است. جالب اینکه همه شون در تمام دورانها مدعی نجات و سعادت و خوشبختی نوع بشر هستند و دقیقا با همین شعارها انسان رو به بند اسارت و بدبختی میکشن. با وجود اینکه بسیار علاقمند به تاریخ بخصوص معاصر هستم و همیشه توصیه میکنم، اگه حال روحی خوبی ندارید به هیچ وجه خوندن این کتاب رو بهتون توصیه نمیکنم.
کتاب متفاوتی بود و شاید اگر صوتی نبود هرگز به پایان نمیرساندنش. اگر چه داستانهای واقعی از سرگذشت افرادی بود که زندگی را تنها از یک یا چند بعد انگشت شمار زیسته بودند و به اندازهای مغز خود را به روی واقعیات متنوع زندگی بسته بودند که رو در رو شدن با تغییرات اجتناب ناپذیر زندگی پیکره باورهایشان را در هم میریخت و تحمل دگرگونیها را نداشتند. در مورد پسر نابغهای که آموزش غلط مادر به افسردگی و پوچی رسانده بودش انصافاً تلنگری است برای اندیشیدن به رفتاری که با فرزندان داریم و تاثیرش در دیدگاه شان به زندگی در بزرگسالی. جامعه خشک و دگم کمونیستی حاصلی جز سرخوردگی و استیصال و نهایتاً نا امیدی به دنبال ندارد و حضور در اجتماع پرنشاط و صمیمی یقیناً امید به زندگی و کار و تلاش و به دنبالش پیشرفت و رضایت را به ارمغان میآورد. شاید روزگاری این وقایع را دور از سرزمین خودمان میدانستیم اما امروز با صنعتی شدن جوامع و رنگ باختن معنویت جای سپاس است از نویسندگان مسئولی که در این مورد تحقیق میکنند و با جمع آوری مستندات راه گشای جامعه هستند. ممنون از اجرای خوب و صد البته ممنون از کتاب راه برای این نیاز سنجی به هنگام🙏🌹
درکل بد نیست اما برای کسانی به سلیقهی من اصلا خوب نیستی سری خاطرات مشمئزکننده دوران و حشتناک کمونیسم. بچهای که مدفوع خودش رو ازفرط گرسنگی میخوره. پیرمردی که پشت کامیون سربازا ازفرط استیصالخودشو دارمیزنه. و بدترازاین که زنی بچه به بغل شاهد این صحنه س... پسرنوجوان با استعدادی که خودکشی میکنه و تو دسشویی خونش خودشو ازکانال هواکش با کمربندحلق اویزمیکنه... پدری که مردن درجبههی جنگ رو برای دو فرزندش ارزو میکنه واون رونشانهی غرورخودش میدونه وهزارتا خاطرهی ترسناک دیگه که باعث میشه خواننده احساس پوچ بودن کنه. چجوریه که یک یاچندتا ادم دیوانهی معلوم الحال میتونن بابشریت اینکارهارو بکننو بدتراینکه هزاران و میلیونها انسان دیگه دنباله رو و مرید این ادمهاباشن به طوریکه اونهارو خداوندگارخودشون بدونن. من که اصلا احساس خوبی ازشنیدنش نداشتم و تو فصل ۳ کتاب کلا ازکتابخانه م حذفش کردم هیچ تمایل به شنیدنشون ندارم.. بااینکه صدای راوی بسیار دلنشین و مناسب بود و نوع نگارش خوب بود محتوای کتاب بنظرم پوچ و تو خالی بود مثل مغزتموم کسایکه همچین خاطراتی رو برای خودشون و دیگران ساختن لطفاکتابهای نشاط اوردیگهای که عامه پسند باشه اخرهفتهها بزارید ممنون ازکتابراه و ناشر عزیز
بارها موقع انتخاب کتابها از روی شیفتگان مرگ رد شدم و هر بار نظرم رو به خودش جلب میکرد ولی اینبار با خوندن نظرات تصمیم گرفتم این کتاب رو گوش کنم که بنظرم در مجموع کتاب خوبی بود و دو جنبه عمومی و جنبه شخصی داشت، جنبی عمومی اثرات تصمیم گیریهای کلان و ایدئولوژیها و همینطور پیروی کردن کور کورانه بر زندگی افراد و جنبه شخصیش اثرات حرفها و رفتار ما به عنوان پدر ومادر، دوست و یا همسایه بر زندگی اطرافیان ما هست که ارزش گوش دادن این کتاب رو داره، در جایی از نظرات خوندم که شوروی کمونیسم خیلی هم بد نبوده چون جلوی آلمان نازی رو گرفته اما نباید فراموش کنیم که این شوروی بود که با حمله به بخشهایی از اروپا و تصرف اون باعث تحریک آدم دیوانهای مثل هیتلر شد و در پی اون علیرغم بی طرفی ایران در تجاوزی آشکار به ایران حمله کردو این مقابله به قیمت نابود کردن خیلی چیزها بود...
هر بخش کتاب صحبت با یکی از اهالی شوروی سابق است که یا از خودکشی جان بهدر بردند و یا از عزیزی که در اثر خودکشی جان باخت میگوید.
راستش کتاب دیگری از این نویسنده نشان کرده بودم و این کتاب را بهاشتباه انتخاب کردم. با توجه به موضوع کتاب تا میانههای کتاب از انتخابش مطمئن نبودم و حتی پشیمان شده بودم چراکه تحمل اینهمه درد و تلخی سخت بود اما داستانها بسیار جذاب بود و تا حد زیادی آشنا. خلاصه نتوانستم از شنیدنش دست بکشم. شیء شدن انسان بسیار آزاردهنده بود اما بااینوجود فکر میکنم با ذهنیات مردم روسیه بیشتر آشنا شدم. یکی از داستانها از این میگفت که برای مردم روسیه مرگ خیلی آشناست و به گمانم درست میگفت. برایم جالب بود که با وجود اینهمه مذهب از زندگی آنها حذف شده بود رگههای پررنگی از مذهب و حتی خورا آفات در تفکرشان دیده میشد.
گوینده خوب بود و از اواسط کتاب بهتر شد.
راستش کتاب دیگری از این نویسنده نشان کرده بودم و این کتاب را بهاشتباه انتخاب کردم. با توجه به موضوع کتاب تا میانههای کتاب از انتخابش مطمئن نبودم و حتی پشیمان شده بودم چراکه تحمل اینهمه درد و تلخی سخت بود اما داستانها بسیار جذاب بود و تا حد زیادی آشنا. خلاصه نتوانستم از شنیدنش دست بکشم. شیء شدن انسان بسیار آزاردهنده بود اما بااینوجود فکر میکنم با ذهنیات مردم روسیه بیشتر آشنا شدم. یکی از داستانها از این میگفت که برای مردم روسیه مرگ خیلی آشناست و به گمانم درست میگفت. برایم جالب بود که با وجود اینهمه مذهب از زندگی آنها حذف شده بود رگههای پررنگی از مذهب و حتی خورا آفات در تفکرشان دیده میشد.
گوینده خوب بود و از اواسط کتاب بهتر شد.
سلام. کتاب خیلی خوبی بود. البته بسیار دردناک و ملال آور بود. با اینکه خیلی خوب نوشته شده بود ولی به زور تا آخرش رو گوش دادم چون بسیار غم انگیز و ناراحت کننده بود. اصلاً آدم باورش نمیشه که در شوروی کمونیستی اوضاع اینجوری بوده، اینقدر سخت و زجر آور!!! فکر میکنم اگه مردم ایران این کتاب رو بخونن خیلی براشون خوب باشه چون متوجه میشن که علیرغم مشکلاتی که وجود داره ولی یه سری باورها در مردم هست و خدایی وجود داره که زندگی رو برای اونها خیلی بهتر و شیرین تر میکنه. زندگی بدون خدا، زندگی بدون امید، زندگی نیست، مردیست. انسانها اگر امید به زندگی نداشته باشند این دنیا برای آنها جای خوبی نیست و با مشکلات زیادی روبرو میشوند. مردم شوروی سابق در وضعیت ذهنی و روحی بسیار بدی زندگی میکردند و این به نسلهای بعد از آنها نیز منتقل شده است.
خانم الکسیویچ درکتابهای خود به جنبههای منفی حزب کمونیست شوروی میپردازد وکتاب هایش مستند وبرپایه تحقیقات میدانی است که نقطه قوت کتاب است ودر مورد جنایتها واتفاقات وحشتناکی که حزب کمونیست رقم زده است شکی نیست ودر این کتاب با زندگی افرادی آشنا میشویم که هرکدام به نحوی با حزب کمونیست در ارتباط بودهاند و بعداز فروپاشی شوروی دست به خود کشی میزنند اما در کنار تمام جنبههای منفی وتاریک این حزب من به دومسئله اشاره میکنم تا بگویم هر حزب وجریانی هرچقدر هم دژخیم و وحشتناک باشد نکات مثبتی هم دارد؛ مسئله اول مقاومت شوروی درمقابل آلمان نازی در جنگ جهانی دوم است که موجب شکست هیتلر میشوند وخدمت بزرگی به بشریت میکنند ومسئله دوم هم شروع مسابقه فضایی با آمریکا با فرستادن گاگارین به فضا آغاز میکند وزمینه پیشرفت دانش میشوند
کتاب خوبی بود ولی بیش از اندازه تاریک بود من فکر میکردم کارخانه آدم کشی نازیها در کتاب کتابدار آشویتس دیگر بدترین است ولی واقعا بدترین هارو اینجا شنیدم.
برای کسایی که مشکلات روحی دارن خوندن این کتاب اصلا توصیه نمیشه و کتاب برای بالای ۱۵ سال است چون ممکنه احساست نوجوانان و عقیده اینارو تحت تاثیر قرار بده
کتاب درواقع برگرفته از مصاحبههای گوناگون با افرادی است که قصد خودکشی داشتهاند و دارند و گاها داستانها از نظر یه دانای کل بیان میشد درواقع از اون حالت اول شخص که فرد داره تعریف میکنه خارج میشه و یکی دیگه آنچه که میدیده رو میگه... و این گاها یه سردرگمی ایجاد میکرد
لذت گوینده و موسیقی داستان همه بسیار مناسب بودند ولی من این سبک تاریک از داستان هارو بیشتر دوست دارم خودم بخونم تا اینکه گوش بدم
برای کسایی که مشکلات روحی دارن خوندن این کتاب اصلا توصیه نمیشه و کتاب برای بالای ۱۵ سال است چون ممکنه احساست نوجوانان و عقیده اینارو تحت تاثیر قرار بده
کتاب درواقع برگرفته از مصاحبههای گوناگون با افرادی است که قصد خودکشی داشتهاند و دارند و گاها داستانها از نظر یه دانای کل بیان میشد درواقع از اون حالت اول شخص که فرد داره تعریف میکنه خارج میشه و یکی دیگه آنچه که میدیده رو میگه... و این گاها یه سردرگمی ایجاد میکرد
لذت گوینده و موسیقی داستان همه بسیار مناسب بودند ولی من این سبک تاریک از داستان هارو بیشتر دوست دارم خودم بخونم تا اینکه گوش بدم
تلخ، واقعی و افسرده کننده
وقتی از یه اعتقاد یا یه شئ که ساخته تفکرات یه انسان مثل خودمون و یا حتی از یه فرد دیگه برای خودمون بت بسازیم، بپرستیدمش، مثل یه مفهوم مقدس بهش نگاه کنیم، ارزشی بهش بدیم که فاقدشه، بدون هیچ نقص و زشتی صفت عالی رو براش متصور بشیم،
امّا لحظهای که متوجه خلل و فرجش میشیم، در مرحله اول با تمام قوا منکرش میشیم، شده ثروت، آبرو حتی عزیزامون رو فدا میکنیم، با این ذهنیت که هدف بزرگه و ذهن محدود قادر به درکش نیست، تا آرامش ذهنی و تعادل زندگی حقیرمون حفظ بشه و درنهایت بجایی میرسیم که مجبوریم حقیقت رو کنار بذاریم و با واقعیتِ تلخ روبرو بشیم، نتیجهش چی ازمون باقی مونده جز باتلاقی از پوچی، جز سردگمی، جز شک کردن به تک تک ازای اطرافمون در باقی زندگی که معلوم نیس تا کِی بتونیم ادامه بدیم؟
وقتی از یه اعتقاد یا یه شئ که ساخته تفکرات یه انسان مثل خودمون و یا حتی از یه فرد دیگه برای خودمون بت بسازیم، بپرستیدمش، مثل یه مفهوم مقدس بهش نگاه کنیم، ارزشی بهش بدیم که فاقدشه، بدون هیچ نقص و زشتی صفت عالی رو براش متصور بشیم،
امّا لحظهای که متوجه خلل و فرجش میشیم، در مرحله اول با تمام قوا منکرش میشیم، شده ثروت، آبرو حتی عزیزامون رو فدا میکنیم، با این ذهنیت که هدف بزرگه و ذهن محدود قادر به درکش نیست، تا آرامش ذهنی و تعادل زندگی حقیرمون حفظ بشه و درنهایت بجایی میرسیم که مجبوریم حقیقت رو کنار بذاریم و با واقعیتِ تلخ روبرو بشیم، نتیجهش چی ازمون باقی مونده جز باتلاقی از پوچی، جز سردگمی، جز شک کردن به تک تک ازای اطرافمون در باقی زندگی که معلوم نیس تا کِی بتونیم ادامه بدیم؟
شیفتگان مرگ بیش از هر چیزی تحلیلی ترسناک از روانشناسی اجتماعی جوامع سوسیالیستی است که تا خرخره در نکبت و توهم غرق شدهاند و آنقدر حجم فلاکت روزگار بر دوش آنان سنگینی میکند که به نوعی جنون جمعی مبتلا میشوند. جنونی همگانی که در خصیصه بنیادین و ابتدایی آن دلخوش نمودن به ایندهای مبهم ولی آرمانی است که همگان در آن به رفاه و برابری دست مییابند اما تنها چیزی که نصیب این مردم میشود پوچی عمیقی است که به صورت شوق به خودکشی، آدم فروشی، شکنحه، انزوا و پوچ انگاری زندگی منتهی میشود.
اما در میان همه خاطراتی که در این کتاب نقل شد هیچکدام به اندازه این عبارت لرزه بر اندام نمیاندازد: 《 زنی در خیابان مرده بود، کودک خردسالش در کنارش مینالید و گریه میکرد کهای مادر برخیز من گرسنه ام》.
اما در میان همه خاطراتی که در این کتاب نقل شد هیچکدام به اندازه این عبارت لرزه بر اندام نمیاندازد: 《 زنی در خیابان مرده بود، کودک خردسالش در کنارش مینالید و گریه میکرد کهای مادر برخیز من گرسنه ام》.
من از این کتاب چه از لحاظ نویسندگی و داستان پروری و چه از لحاظ خوانش هیچگونه ایرادی نمیتوانم بگیرم زیرا نویسنده با خلاقیت تمام سرگذشت افراد را بصورت داستان قابل فهم و درک درآورده و برای هر کدام از سرگذشتها شروعی زیبا و متفاوت نوشته و مشخص است که زحمت و زمان بسیاری برای جمع آوری مطالب صرف شده است.
چیزی که در این کتاب آزار دهنده است تلخی بیش از حد سرگذشت افراد است که متاسفانه واقعی است و از رنجی که آنها کشیدهاند حکایت میکند که بعضی از آنها خارج از تصور ماست اینکه انسانهایی هستند که بخاطر حکومت نالایق کشورشان به چنین دردهایی مبتلا شدهاند واقعا دردناک است. با گوش دادن به کتاب شیفتگان مرگ به عمق فاجعه کمونیست پی میبریم
چیزی که در این کتاب آزار دهنده است تلخی بیش از حد سرگذشت افراد است که متاسفانه واقعی است و از رنجی که آنها کشیدهاند حکایت میکند که بعضی از آنها خارج از تصور ماست اینکه انسانهایی هستند که بخاطر حکومت نالایق کشورشان به چنین دردهایی مبتلا شدهاند واقعا دردناک است. با گوش دادن به کتاب شیفتگان مرگ به عمق فاجعه کمونیست پی میبریم
کتاب نگاهی ژرف به سرنوشت مردم در دورههای مهم تاریخی شوروی: مرگ لنین، استالین و سپس فروپاشی شوروی میپردازد.
این کتاب پنجرهی جدید به دلایل خودکشی باز میکنه، که خودکشی فقط ناشی از عواملی همچون کار و خانواده و عشق نیست. و هستند کسانی که به دلیل فروپاشی آنچه که با تعصب کورکورانه ایمان داشتند بوده.
نویسنده توانسته با زیبایی تمام مصاحبهها رو با به صورت یک داستان زیبا و غمگین در بیاره،
البته این کتاب را نمیشه به کسانی که روحیهای ضعیف و ترس از مرگ دارند پیشنهاد کرد
این کتاب پنجرهی جدید به دلایل خودکشی باز میکنه، که خودکشی فقط ناشی از عواملی همچون کار و خانواده و عشق نیست. و هستند کسانی که به دلیل فروپاشی آنچه که با تعصب کورکورانه ایمان داشتند بوده.
نویسنده توانسته با زیبایی تمام مصاحبهها رو با به صورت یک داستان زیبا و غمگین در بیاره،
البته این کتاب را نمیشه به کسانی که روحیهای ضعیف و ترس از مرگ دارند پیشنهاد کرد
با سپاس از کتابراه و همه دست اندرکاران محترم ایجاد و گسترش این اثر ارزشمند.
اثر پیش رو تجربه و سیر به بن بست رسیدن زندگی افرادی از یک جامعه آلوده به دیکتاتوری و افرادی است که به هر نحوی زندگیشون متاثر از تصمیم گیریهای این نظام فاسد شده میپردازه.
مطمئنا همه دیکتاتوریها و همه طرفداران اونها در طول تاریخ فارغ از جغرافیای مکانی که داشتن و دارن عاقبتشون به یک نقطه و به بن بست اعتماد و احترام اجتماعی ختم خواهد شد.
اثر پیش رو تجربه و سیر به بن بست رسیدن زندگی افرادی از یک جامعه آلوده به دیکتاتوری و افرادی است که به هر نحوی زندگیشون متاثر از تصمیم گیریهای این نظام فاسد شده میپردازه.
مطمئنا همه دیکتاتوریها و همه طرفداران اونها در طول تاریخ فارغ از جغرافیای مکانی که داشتن و دارن عاقبتشون به یک نقطه و به بن بست اعتماد و احترام اجتماعی ختم خواهد شد.
باسلام و با تشکر بسیار از تیم ماهر کتابراه.
کتابی عمیق، بسیار قابل تامل و خواندنی برای کسانی که به فلسفهی زندگی و مرگ علاقه مند باشند. هوش نویسنده در انتخاب موضوع، و صدای دلنشین راوی نقاط قوت این اثر هستند. شاید خواندن کتاب مناسب کسانی که احساسات قوی، همزاد پنداری و زمینهی افسردگی و تمایل به خودکشی دارند مناسب نباشد و برای سرگرمی هم مناسب نیست. از مترجم هم به جهت ترجمه روان، سپاسگزارم.
کتابی عمیق، بسیار قابل تامل و خواندنی برای کسانی که به فلسفهی زندگی و مرگ علاقه مند باشند. هوش نویسنده در انتخاب موضوع، و صدای دلنشین راوی نقاط قوت این اثر هستند. شاید خواندن کتاب مناسب کسانی که احساسات قوی، همزاد پنداری و زمینهی افسردگی و تمایل به خودکشی دارند مناسب نباشد و برای سرگرمی هم مناسب نیست. از مترجم هم به جهت ترجمه روان، سپاسگزارم.
سلام
روایت واقعی از زندگی کسانی که با آرمانها، موفقیتها و شکستهای شوروی بزرگ شده و زندگی کردهاند و با ورود به سیستم سرمایه داری و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دچار سرخوردگی شده و خودکشی کردهاند. در واقع این کتاب روایت گر تاثیرات روانی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر افرادی است که به آن سیستم متعقد بوده و خود را با زیر سوال رفتن کامل اعتقاداتشان روبرو دیدهاند.
روایت واقعی از زندگی کسانی که با آرمانها، موفقیتها و شکستهای شوروی بزرگ شده و زندگی کردهاند و با ورود به سیستم سرمایه داری و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دچار سرخوردگی شده و خودکشی کردهاند. در واقع این کتاب روایت گر تاثیرات روانی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر افرادی است که به آن سیستم متعقد بوده و خود را با زیر سوال رفتن کامل اعتقاداتشان روبرو دیدهاند.
کتب قشنگیه اما واقعا برای منی که این همه چله نشینی میکنم تا انرژی مثبت بگیرم و حال روحیمو خوب کنم اصلا مناسب نیست من واقعا حالم بد شد و ذهنم دوباره درگیر گرفتاریام شد. حیف که بلد نیستم وسط کتاب کتاب بعدی رو شروع کنم و تا آخرین ویسش گوش دادم. بهتره تو این اوضاع مردم کتابایه انرژی مثبت آخر هفتهها بزارید نه اینایی که فقط باید نشست گریه کرد
بسیار کتاب جالبیه، نداشتن امید، یأس وافقی روشن برای آینده، زیر سؤال بردن باورها واعتقادات، واینکه یکبار به دنیا میایی، وجبر داشتن یک زندگی سگی، وتازه ترس از جهنمی که در نهایت انتظارت را میکشد، که خود اصلا نخواستهای به این دنیای غم انگیز پا بگذاری، بسیار تفکر برانگیز است، سپاسگزارم گرچه بسیار غم انگیز بود، ولی حقیقت است.
موضوع مرگ و هراس از مرگ از دغدغههای مهم بشری است و خودکشی هر چند مذموم و نشانهای از عدم شجاعت در مقابله با مرارتهای زندگی محسوب میشود ولی مطالعه در احوالات و زندگی افراد به همه یاد آور میشود که قضاوت در مورد شجاعت دیگران کار سادهای نیست و سرنوشت گاهی اراده و اختیار انسان را مقهور میکند