در عین حال که کوتاه بود ولی سرشار از نکته بود
خیلی دلم برای دختره سوخت در آن دوره بین دختر و پسر چقدر تبعیض قائل میشدن
آدم هرس میخوره از افکار پوچ پدر و مادرش؛
در داستان به وضوح دیده شد محبت بیش از حد باعث شد بچه هاش (پسر ها) به راه نادرست برند و باعث بشه سرمایه و زندگیشون بر باد بره
اینجا که داداش بزرگه بعد ازمستی خواست تعرض کنه بعد مادرش اتفاق و خفه کرد!! خیلی درد اور بود چطور یک مادر میتونه اینقدر پسر هاشو دوست داشته باشه و همه حق و حقوق دخترش رو پایه مال کنه
خانواده خالش هم خیلی آدمهای کوتاه فکر بودن اخه پسرش چه شرط مسخرهای گذاشته بود چقدر در اون خانواده پسره خود شفیته بود
ولی این که تونست در برابر خواسته پسر مقاومت کنه و رسم خانوادگی رو شکست قسمت جالب داستان بود
بهترین قسمت دستان حمایت عمه و شوهر عمهاش بود نویسنده به زیبایی توانست از این دو شخصیت آدم روشن فکر بسازه و این که چقدر آدمهای فریختهای هستند و تبعیض بین دختر و پسر قائل نمیشدن و شرایط برابری برای دختر و و پسر ایجاد کرد دلداری هاشون و قوت قلبی که میدادن حمایت تمام و کمالشون برای دختر عموشون تحسیت بر انگیز بود
بنظرم نویسنده به خوبی توانست از شوهر عمه و عمهاش شخصیت فریختهای بسازه
ولی چقدر در زندگی سختی کشید
سرانجام با این همه سختی توانست دانشگاه رو پشت سر بزاره و شرکیتی برای خود بسازه و مادرش رو دوباره به خونه خودش بیاره بهترین قسمت داستان بود
اخر داستان خیلی غافل گیر شدم وقتی فهمید پدرش دو زن دیگع بجز مادرش داد
چقدر پدرش قدر نشناس و بی وجدانی بود چطور توانست همه دارای هاش به زنای بده که نصف همسر اولش بهش رسیدگی نمیکرد
این که تونست خودش رو ثابت کنه و شرکت بزنه محشر بود
خیلی دلم برای دختره سوخت در آن دوره بین دختر و پسر چقدر تبعیض قائل میشدن
آدم هرس میخوره از افکار پوچ پدر و مادرش؛
در داستان به وضوح دیده شد محبت بیش از حد باعث شد بچه هاش (پسر ها) به راه نادرست برند و باعث بشه سرمایه و زندگیشون بر باد بره
اینجا که داداش بزرگه بعد ازمستی خواست تعرض کنه بعد مادرش اتفاق و خفه کرد!! خیلی درد اور بود چطور یک مادر میتونه اینقدر پسر هاشو دوست داشته باشه و همه حق و حقوق دخترش رو پایه مال کنه
خانواده خالش هم خیلی آدمهای کوتاه فکر بودن اخه پسرش چه شرط مسخرهای گذاشته بود چقدر در اون خانواده پسره خود شفیته بود
ولی این که تونست در برابر خواسته پسر مقاومت کنه و رسم خانوادگی رو شکست قسمت جالب داستان بود
بهترین قسمت دستان حمایت عمه و شوهر عمهاش بود نویسنده به زیبایی توانست از این دو شخصیت آدم روشن فکر بسازه و این که چقدر آدمهای فریختهای هستند و تبعیض بین دختر و پسر قائل نمیشدن و شرایط برابری برای دختر و و پسر ایجاد کرد دلداری هاشون و قوت قلبی که میدادن حمایت تمام و کمالشون برای دختر عموشون تحسیت بر انگیز بود
بنظرم نویسنده به خوبی توانست از شوهر عمه و عمهاش شخصیت فریختهای بسازه
ولی چقدر در زندگی سختی کشید
سرانجام با این همه سختی توانست دانشگاه رو پشت سر بزاره و شرکیتی برای خود بسازه و مادرش رو دوباره به خونه خودش بیاره بهترین قسمت داستان بود
اخر داستان خیلی غافل گیر شدم وقتی فهمید پدرش دو زن دیگع بجز مادرش داد
چقدر پدرش قدر نشناس و بی وجدانی بود چطور توانست همه دارای هاش به زنای بده که نصف همسر اولش بهش رسیدگی نمیکرد
این که تونست خودش رو ثابت کنه و شرکت بزنه محشر بود