نقد، بررسی و نظرات کتاب شرح زندگی من - وحید معینی فر

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
احمد نعیمی
۱۳۹۹/۹/۱۴
دوستان من کاری به اینکه کتاب منفی هستش یا نه یا اینکه ما کتاب می‌خونیم که حالمون خوب بشه یا نه و حتی نحوه و سبک نوشتن کتاب ندارم.
کی گفته که ما همیشه باید کتاب‌های مثبت بخونیم یا کتاب‌های برتر روبخونیم (منظور من این نیست که این کتاب‌ها خوب نیستن و نرید سراغشون بلکه خودم از طرفدارهای این دست کتابام) ولی گاهی باید کتاب‌های منفی خوند و توی عمق این کتابا رفت و حتی احساس یاس و ناامیدی کرد چون اینطوریه که چیزهایی رو درک خواهی کرد که با خوندن صدتا کتاب مثبت نمی‌تونی درک کنی.
این داستان درمورد اینه که یه آدم تا کجاها میتونه پسرفت کنه این کتاب دقیقا نقطه مقابل کتاباییه که میگه اینجوری برنامه بریز واسه زندگیت و سرمایه گذاری کن، بفکر آینده باش و.... شاید این کتابا بهت انگیزه بدن ولی نمی‌تونن تو رو به موفقیت برسونن ولی‌این دست کتابا بهت نشون میدن که در برابر زندگی خوب این شیوه زندگب هم هست و یه تلنگری بهت میزنن که به خودت بیا اگه افسار زندگیتو تو دستت نگیری اونوقت زندگی مثل یه اسب سرکش یه جوری زمینت میزنه که نتونی از جات بلند شی.
عارف محبی
۱۴۰۳/۷/۲۹
وحید معینی فر در کتاب رمان شرح زندگی من، داستان کارگر جوانی است که در خانواده ای فقیر و معتاد متولد شده بود. او به دلیل مشکلات خانوادگی به دانشگاه نرفت و در جامعه با سختی های فراوانی ناشی از فقر روبه رو شد و اتفاقات و فراز و فرودهای متفاوت و تلخی را در زندگی اش تجربه کرد. در بخشی از کتاب شرح زندگی من می خوانیم: یک ساعت بعد با صدای همان پسر دست فروش از خواب بر خواستم سه دختر جوان دور و برش را احاطه کرده بودند و دیدم که هر سه شال خریدند. ناگاه فکری به ذهنم رسید چرا من نتوانم این کار را بکنم برای پانصد هزار تومانی که طلب داشتم این نقشه را کشیدم. می توانستم صد هزار تومانش را لباس های ارزان قیمت بخرم و بقیه را هم پس انداز کنم. می دانستم که ضرری هم نداشت. اگر کسی آن ها را نمی خرید می توانستم به قیمت ارزان تر به مغازه ها بفروشم. به علاوه آدم خودم هم بودم. کسی نبود بالای سرم که دائم غر بزند و شماتم کند. کار راحتی هم بود. زیر یک درخت یا در سایه ی یک ساختمان می نشینی و جنست را می فروشی، این فکر کمی امیدوارم کرد. اما باعث شد که از بوی غذاها وسوسه شوم. تصمیم گرفته بودم تا زمانی که پولم را پس نگرفته بودم یا کاری مناسب پیدا نکرده بودم، روزانه فقط دو وعده غذا بخورم. پس تا ساعت شش بعد از ظهر همان جا روی چمن دراز کشیدم و کاسبی پر دستفروش را نظاره گر شدم. بعد یک ساندویچ ارزان قیمت با دونان اضافه خریدم. یکی از آن ها را برای تیم و دیگری را برای صبحانه ام نگه داشتم. ناهار را به تعویق انداختن یک مزیت داشت و آن این بود که پنیر از صبحانه، ناهار و شام را یکی می کردم. آخر شب هم یک نان ساندویچی خالی می خوردم. با اینکه این نان ها بی مزه هستند، اما چون خمیر نپخته ی زیادی دارند، به خوبی شکم را سیر...
Maryam yuosefi
۱۴۰۱/۸/۲۲
چه بسیار کسانیکه مانند مرداین داستان درجامعه ما زندگی میکنند یا بهتر بگویم فقط زنده هستند میبینیم وبی تفاوت حتی بدون کوچکترین نگاهی از کنارشان رد میشویم بدون انکه بدانیم چطور روز رابه شب وشب را به روز میرسانند وچقدر ناشکریم که گاهی باوجود داشته‌های زیاد دنبال نیمه خالی لیوان هستیم تا دلیلی داشته باشیم برای نالیدن کاش تمام کسانیکه قدر داشته‌ها خود راندارند وفکر میکنند بدبخت هستند این داستان رابخوانند تا بفهمند چقدر خوشبخت هستند در مقابل کسانیکه برای یه لقمه نان یا جای خواب مناسب تن به کارهایی میدهند که اگر در چنین شرایطی نبودند حتما ان کار را انتخاب نمیکردند خدایا ما همه به خیر تو محتاجیم ممنون از این داستانی که واقعیت تلخ زندگی بسیاری از ادمهای سرزمین ماست را روایت کردید امیدوارم بهترینها برایتان اتفاق بیافتد در پناه خدا باشید
Ehsan Sahebnazar
۱۳۹۹/۹/۱۳
دوستان گلم. از خوندن کتابهایی از این قبیل که درد و سختی زندگی افراد جامعه رو بیان میکنه فرار نکنید. بخونید و ارزش واقعی زندگی که دارید را درک کنید. انتظار نداشته باشید که زندگیتون راحت باشه، که اگه همیشه راحت باشه، مطمعنا شاد نخواهید بود.
این سوال را از خودتون بپرسید. به نظرتون کی بیشتر از همه تو این دنیا لذت میبره؟
به نظر من کسی بیشتر از همه سختی و رنج کشیده.
مثلا کسی که هر روز غذای خوب میخوره، بعد از یک مدت دیگه اونقدر از اون غذا لذت نمیبره و.. اگه میخوایم شادی و ِلذت ببشتری ببریم باید با سختیهاش هم آشنا بشیم و خوندن چنین داستانهایی که در حقیقت مقداری از حقیقت نهفته جامعه الان رو بیان میکنه مفید هست.
آمین
۱۴۰۲/۱۱/۲۵
کتاب در عین سادگی متن و صداقت لحن حقیقت زندگی جوانی زاییده فقر با تمام جوانب آن: اعتیاد، الکل، مخدر، فرار فرزندان، بی اخلاقی... و تلخی تنهایی رو به تصویر میکشه. کارگر ساده بدون سرمایه و موجودی اگه بیکار بشه با فاصله کوتاهی کارتن خواب و آواره و زباله گرد میشه و برای تنزل طبقه از کارگر به زباله گرد ۳۰روز خوشبینانه‌ترین زمانه، عریانی و گزندگی آوارگی و بی‌خانمانی ایمان و امیدی برای انسان باقی نمیگذاره و پریشانی روحی و روانی این نوع زندگی اعتیاد و کرختی بدتر از مرگ در کالبدشون میدمه. دوستان عزیز حتما این داستان کوتاه رو بخونید فکر میکنم نوع نگاه شما رو به زباله گردها تغییر میده...
دو فصل آخر پربود از غلطهای نوشتاری امیدوارم اصلاح بشه. آرزوی موفقیت برای نویسنده محترم 🤍
سمیه صفری
۱۴۰۲/۵/۱۰
کتاب خوب و آموزنده ای است . خیلی ظریف و هوشمندانه مرز بین یک زندگی عادی با بی خانمانی رو نشون میده نویسنده در بیان موقعیت ها و شرایط بسیار هنرمندانه به تصویر گری پرداخته . شخصیت اصلی و راوی داستان کاملا واقع بینانه شرایط رو توصیف میکنه و سیاه نمایی و خیال بافی در ان دیده نمیشه. و این یک نقطه قوت بود روند داستان منطقی پیش رفت و قهرمان اصلی در پایان تصمیم درستی گرفت. که حداقل باعث ثبات و آرامش نسبی شرایطش شد.. خوندنش منو بیاد رمان آس و پاس اثر جورج اورول میندازه .. هرچند در دو زمان و دو کشور و با دو شخصییت کاملا متفاوت نوشته شده .. خرید و مطالعه این کتاب رو توصیه میکنم ممنون از کتابراه .
سیده فاطمه حجازی نیاکی
۱۴۰۳/۲/۲۹
نویسنده داستان واقعیتهای تلخ، جامعه رابازبانی ساده بیان میکند بدون سیاه نمایی وغلو. وتوانسته گوشه‌ای از دردهای این قشر محروم جامعه را بازگو کند وقتی این زندگی ها و آدما را می‌بینیم و سرنوشت اونا را میخونیم تازه می‌فهمیم که با نعمت‌هایی که خدابه ماداده چقدر ناشکریم و باید خودمون را موظف بدونیم که به اینجور آدمایه جور دیگه نگاه نکنیم و اونا را از خودمون بدونیم و با کمک کردن به اونا دینمون را ادا کنیم و بدونیم که بنی آدم اعضای یکدیگرن
سحر سلیمی
۱۴۰۲/۶/۲
فهمیدن درد کسایی که همدرد ما هستند خیلی راحته ولی گاهی خوبه به کسایی فکر کنیم که سختی‌هایی در زندگی شون دارن که حتی نمیتونیم فکرش رو بکنیم خوبه که گاهی از دریچه نگاه کسای دیگه زندگی رو بفهمیم و با باور به اینکه هممون از یه جنسیم سعی کنیم درد بقیه رو نه تنها ببینیم بلکه تلاش کنیم باری هر چند کوچک از دوش هم برداریم ممنون از نویسنده که آینه درد آدم‌هایی با دنیا‌ها و زندگی‌های متفاوت شده
سارا مجیدزاده
۱۴۰۲/۷/۱۴
کتاب خوبی بود. الان زندگی خیلی از جوون‌های جامعه تقریبا داره این شکلی میشه اگه واقعا کسی نباشه که ازشون حمایت کنه. این کتاب به نظرم به خوبی تبعیض‌ها و تفاوت‌های افراد داخل جامعه رو به خوبی نشون میده. اون قسمت از داستان که دزدا پول نقش اول داستانو ازش میدزدن واقعا ناراحت کننده ست. داستان یه جوریه که ادم همش امیداره که وضعیت زندگی جوون قسه بهبود پیدا کنه اما متاسفانه اینجوری نمیشه
Z Abbasi
۱۴۰۱/۲/۱۰
رمان‌های زیادی مسائل اجتماعی را بیان میکنندولی میشد سبک نوشتاری بهتری داشته باشد
ممنون
مثلا اگر اینقدر تیره است که باید از نگاه فردی که خودکشی کرده داستان را خواند اگر شخصیت امید به تغییر دارد و نباید خودکشی کند که اصل هم باید چنین باشد چرا امیدی دیده نمیشود
آیا قرار است صرفا فردی که زندگی مشابه شخصیت داستان را دارد کتاب را مطالعه کند که در آن صورت مناسب است خاطراتش ثبت شده است
افسون خ
۱۴۰۲/۱/۶
یه اتوبیوگرافی ساده از زندگی یه کارگر ساده که دردها و رنجها و زیر و بم زندگیش رو با قلمی ساده و روون بیان کرده. داستان از زیر و بم و پیچیدگیهای معمول داستانی و نویسنده‌های حرفه‌ای برخوردار نیست و نویسنده بدون تکلف فقط وقایع زندگیش رو شرح داده. ولی سادگی قلمش نسبتا به دل میشینه و البته ذهن خواننده رو با سختیها و مشقات زندگی این قشر بزرگ جامعه درگیر و متأثر میکنه.
Nazi.azizi.
۱۴۰۱/۷/۹
با سلام. محتوای کتاب رو دوس داشتم متفاوت بود‌ و اینکه ممکنه عمق فاجعه تو این قشر خیلی بیشتر و سختتر باشه و اینجا نویسنده فقط ازقوه تخیلش استفاده کرده اگر میشد با چند نفر از این مدل ادما صحبت میشد و حرفااشونو داستان زندگیشونو میشنید ممکن بود داستان قشنگتری هم بشه.
باتشکر و خسته نباشیداز نویسنده عزیزو برنامه خوب کتابراه👌😌😌
منیر تیموری
۱۳۹۹/۹/۱۹
سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز عالییییی بود ودر عین حال خیلی خیلی تلخ و غم انگیز و واقعا بر روی من که خیلی اثر گذاشت امیدوارم از سوالی که میخوام بپرسم ناراحت نشین میخواستم بدونم واقعا این شرح زندگی نویسنده عزیزمون بود چون برام مهمه که شخصی اگر در اون شرایط بوده الان تونسته زندگی نامه خودشو به قلم بکشه امیدوارم همیشه درخشان باشید
هایده کشاورزی
۱۴۰۱/۷/۸
کتاب نسبتا خوبی بود ولی اون دسته از دوستانی که میگن کتاب بار منفی داشت فلان خوب ما نمیتونم خوندن اون رو تحمل کنیم ولی ادامای هستند درچنین شرایط یا حتی بدتر زندگی میکند خوندن این کتابا باعث میشه بیشتر رو رفتارمون دقت کنیم که چقدر کارهای ما می‌تونه رو زندگی دیگر ان تاثیر بگذاره وهمچنین یاد میده از کنار اداما راحت نگذریم وزود قضاوت نکنیم
Esi Sori
۱۳۹۹/۹/۱۲
سلام کتاب خوب بود به یاد ژول ورن افتادم ولی درد خوبه باید درمانش کرد مواد مخدر فقط مسکن وسرپوشی هست که درد را را دچار عفونت میکند اعتیاد به مواد مخدر خوب نیست، نامردی وبی انصافی خیلی بده اگر نه همه بالاخره بنده عادتیم، وهمه خیر در عادته خوبه، انسان باید آدم بشه اگر نه همیشه انسان بوده ولی آدم خیلی کمه خود آ
مجید دبیری
۱۴۰۰/۱۰/۲۹
کتاب خوبیه ماجرای داستان ب اکثر جوونای قسمت پایین و بالای شهر میخوره پدر و مادرهایی ک تعهد ب زندگی و بعضی چیزا از یادشون رفته و خودشون رو ب بیخیالی و ب دست اعتیاد سپردن و غافل از این ک سرنوشت بچه هاشون رو با لذت بردن از مخدر ب گند میکشونن و بچه‌های اعتیاد تو خیابونا رشد می‌کنن و جرم جرائم بیشتر میشه
ارش دادار
۱۳۹۹/۹/۲۱
با خواندن این کتاب دانه‌ی عدس گمشده‌ی کف آشپزخونه‌ی امیدزندگی‌ام را پیدا کردمو میبینم ک جوانه زد و سبز شد.. با خواندن این داستان سختی زندگی آواره‌های سطح شهر را بیشتر درک کردم. و بیشترین تاثیری ک روی من داشت امید بود و تغییر... از استاد معینی فر نهایت تشکر را دارم 🌹🌹🌹🌹🌹❤️
F.Namazi
۱۴۰۱/۹/۳۰
اوم رویارویی با حقیقت مسئله بزرگیه
لااقل الان وقتی یک آواره یا کارتن خواب رو میبینیم میتونیم تا حدی درکش کنیم و باهاش همدردی کنیم
خیلی زیبا نوشته بودید مخصوصا اینکه اومده بودید حقیقت رو به بهترین و ساده‌ترین شکل نوشته بودید
همش که نمیشه آدم رمان‌های عشقای ابکی رو خوند
Albert Sardari
۱۴۰۱/۱/۱۴
زیاد خوشم نیومد، کلیشه بود، متاسفانه کتابی هست که حال ادم رو خوب نمیکنه، وقتی میخوام شب بخوابم یا صبح از خواب بیدار شدم و دوزم رو با یک مطلب خوب و دل انگیز شروع کنم این کتاب اصلا انتخابم نیست. بنظرم ما با قلممون باید به دنیا حال خوب رو اضافه کنیم وگرنه که حال بد همینجوری اطرافمون هست
علی نخعی
۱۳۹۹/۹/۱۹
عالی و آموزنده و عبرت پذیر و در عین حال خیلی دردناک که چرا در کشوری که پنجمین ذخایر و ثروت دنیا را دارد فقر اینگونه بیداد میکند و باعت اینهمه بدبختی و بی خانمانی و کارتون خوابی و قبر خوابی و... میشود. این کتاب درس انسانیت هم میدهد. دیدن انسان از هر نوع طبقه‌ای و کمک به هم نوع
اسماعیل سهرابی
۱۴۰۱/۵/۳۰
سلام، هرچه هست از من است، چه خوبی، و چه بدی، انعکاس قلب واعمال من، سختی، و فشار، سازنده الماس است، ولی سستی وفرار از مسئولیت، مایه سستر شدن، پس خواهشا کمتر سس استفاده کنیم، در کل دفترچه راهنمای، این ساخته خداوند، رو هم بخونیم و کمک خودمون کنیم، چون روحش، با دفترچه تنظیم شده، قرآن
تیمور مرادیان
۱۴۰۰/۲/۲۸
با سلام دیدگاه متفاوتی از آوارگان فقرا می‌دهد که اگر این بی عدالتی‌ها و بی مسولیتی‌ها نبود آینده و عمر قشر ضعیف جامعه به یغما نمی‌رفت من که قلبم به درد آمد با قلم خوب نویسنده انسان به خوبی این قشر جامعه رو درک میکنه که از خوشیشان نیست که در این فلاکت هستند
مریم اسدزاده
۱۳۹۹/۹/۱۹
کتاب نسبتا خوبی بود. چیزی که یاد گرفتم اینه که این آواره‌ها به خواست خود و از روی رضایت این کارها رو انجام نمیدن و جبر زندگی باعثش و بیشتر از هر چیزی دلم به حال اون دختر بچه‌ها سوخت ولی هیچ کاری از دستم برنمیاد فقط خدا را شکر میکنم که جای اونا نیستم
وحید ترکمانی
۱۳۹۹/۸/۲۶
کتابی بود که انسان رو به فکر کردن وا میداشت به اینکه ایا نویسنده واقعا شرح حال خودش رو نوشته یا فقط تصوراتش هست؟ من پشندیدم با اینکه شاید بار منفی برات داشته باشه اخه همه چیز که همیشه خوب و‌به قولی گل وبلبل نیست
Nasrin
۱۴۰۲/۲/۲۷
خوندن این چنین کتابی به ما کمک میکنه تا شرح حال آدم‌های که ممکن در گوشه و خیابان‌های شهر ببینیم بفهمیم و پی ببریم داشتن دو سه دست اساس منزل ‌ی شغل آزاد اما کمی درآمد برای اجاره یک اتاقک 50 متری خودش به تنهایی نعمتیه که هرکسی یا حداقل کمتر کسی شامل‌ میشه
صفورا حاجی مرادی
۱۴۰۱/۱۰/۴
واقعا عالی بود، آفرین به نویسنده، با اینکه اول کتاب نوشته بود که داستان واقعی نیست و زاده ذهن نویسنده اس، ولی واقعا با واقعیت هیچ تفاوتی نداشت، عالی بود، خیلی عالی، واقعا دیدگاهم نسبت به این طبقه از افراد جامعه به کل تغییر کرد.
م محمدی
۱۴۰۱/۵/۴
با اینکه متن کتاب بی عیب نیست و انتظار یکاثر ادبی رو نباید ازش داشت ولی باعث شد که من فکر کنم. بارها به اتفاقات و بالا و پایین زندگی در طول کتاب فکر کردم. اخر کتاب با هرمیزان گرفتاری که توی زندگی داری یک امید و ارامشی نسبت به داشته هات پیدا میکنی
maede m
۱۴۰۰/۱/۲۵
کتابی بود با زاویه دیدی کاملا متفاوت.... تقریبا بیشتر ما که این کتاب رو می‌خونیم این تفاوت زاویه دید رو متوجه میشیم، و این یکی از جذابیت‌های این کتاب بود... اوج بدبختی و استیصال رو طوری بیان کرده بود که در اعماق وجودم حس کردم.....
سهیل سیدی
۱۴۰۳/۸/۱۱
در یک ناامیدی و یاس بودم که این کتاب رو خوندم و احساس میکنم در من تاثیر خیلی مثبتی ایجاد کرد. ‌. اینکه شخصیت با اینکه در شرایط خیلی سختی بود باز هم ادامه داد و از هر دستاویزی کمک گرفت تا خودشو نجات بده تحسین برانگیز بود.
متشکر از نویسنده
ساناز رضایی
۱۳۹۹/۹/۱۹
باشناختی که از نویسنده دارم فردی اهل فکر وتحلیل و آرام وصادقند! قطعا این کتاب رابه کتابخانه اضافه کرده ومیخوانم. برادر خوبم به وجودت افتخار میکنم وازاینکه کتابتان چاپ شدخوشحالم....
Mary
۱۴۰۲/۵/۳
کتاب خوبی بود حرف مردمی که شاید ما از کنارشان بدون تفکر رد می‌شویم و شرح حال زندگی شان بسیار دردناک است این کتاب شرح حال واقعی بعضی از افراد جامعه را نشان میدهد و اینکه شکر گزاری در تمام مراحل زندگی امری واجب است
مرسانا سلطانی
۱۴۰۲/۱۰/۲۹
کتاب قشنگیه نویسنده به خوبی شرح حال یه زدگی فقیرانه و یک زندگی عادی یا پولدار و بیان کرده با این کتاب ارزش زندگی دستتون میاد و می‌فهمید که تو چه جایگاه مهمی هستید قدر زندگیتون رو بدونید
شیرین دهقان
۱۴۰۲/۷/۲
موضوع خوبی انتخاب شده است. نویسنده بیشتر می‌توانست تحقیق کند و به عمق مطلب پی ببرد. با این حال دیدگاه من را نسبت به این قشر لز جامعه روشن تر کرد و حس کنجکاوی من را برانگیخت تا در این موضوع تحقیق کنم
فاطمه مالکی
۱۴۰۲/۴/۱۲
سلام کتاب خیلی خوب بود و اتفاقات مختلف قشر جامعه رو به صورت داستان و یا همان رمانی جذاب تعریف میکنه‌ای کاش میشد با همچین انسان‌هایی صحبت کرد و احساسات آنان را درک نمود ممنون از کتابراه
اسما مولاپور راشدی
۱۴۰۱/۱۰/۶
بسیار تا بسیار عالی، عالی‌ترین کتابی که بعد از سالها خواندم!!!
واقعیت‌های گمشده جامعه چه واضح به تصویر کشیده شده بود، ممنون جناب معینی فر عزیز و ممنون کتابراه
Sepid Mmm
۱۴۰۱/۶/۲۰
کتاب خوبی بود و به طور کامل به بیات بخشی از واقعیت روز مره خیلی از افراد پرداخته بود برای کسانی که به رمان اجتماعی که به مشکلات مردم می‌پردازد علاقه دارند مناسب است البته رمان عموما فضای منفی داشت
تیکا کلاری
۱۴۰۰/۱۱/۲۷
واقعا دردناک بود و هست نگاه ادمو نسبت به کساییکه تو رمان نام برده عوض میکنه چه غم انگیز هم هست که فقط میخونیم و آه میکشیم و راحت هم از کنارش میگذریم کاش درک بیشتری در مورد این ادما داشتیم
بدری حمزه خانی
۱۳۹۹/۸/۲۹
کتاب خوبی بود واقعیت جامعه ما کشوری بااین همه ثروت خدادادی اما خیلی ناراحت شدم واعصابم بهم ریخت که کاری ازمون برنمیاد واقعا متاسفم 😪😪😪
زینب بهرامی
۱۴۰۳/۵/۱۴
کتاب خوب و داستان خوبی بود دراین دنیای ما ازاین نوع انسانها وجوددارد وکسی هم باورشان ندارد کاش دیگرانی هم باشند که این کتاب را بخوانند واین عزیزان رابشناسند وازآوارگی دربیارن
رعنا سرمالیان
۱۴۰۲/۴/۳
اول کتاب نویسنده نوشته تخیل ذهنش بوده ولی متاسفانه درجامعه مصداق کارتن خواب ازهمه سنی هست
وواقعا جای تاسف داره
ناراحت کننده هست ولی دوست داشتم ازپایانش بیشتر می‌گفت.
Mohammadrezaoshaghi
۱۴۰۱/۴/۱۰
کتاب بسیار زیبایی بود و سختی و درد زندگی افراد یک جامعه رو بیان میکنه به نظرم از چنین کتاب‌هایی نباید فرار کرد و باید خوندش و این کتاب آدم رو به فکر کردن و اندیشیدن میکشونه
Tayebe Ahmadi
۱۴۰۱/۱/۲۷
خیلی از خواندن‌کتاب متاثر شدم و متاسف؛ دیدن و لمس ناملایمات و کاستیهای جامعه را به شکل بسیار خوبی در این‌کتاب به رشته تحریر در آورده بود برای نویسنده آرزوی موفقیت دارم‌
مژگان میر
۱۴۰۰/۷/۸
جالب بود باید خوند چنین کتابهایی رو که حال آدمهایی که از کنارمون رد میشن روفهمید ودنیاشون روشناخت شاید اونیکه دستش به دهنش میرسه بتونه یکی از این آدمهارونجات بده
Cedar Cedar
۱۴۰۱/۱۰/۲۵
جالب بود از وقتی این کتاب رو خواندم جور دیگه‌ای به کارتن‌خواب‌ها نگاه می‌کنم در زوایایی از زندگی این قشر هست که اصلا نمی‌دونستم. در کل خواندنش رو توصیه می‌کنم
کورش علیزاده
۱۴۰۱/۸/۲۷
نویسنده درک عمیقی ازوضعیت این دسته ازافرادجامعه رابه رشتهٔ تحریردرآورده است ولذابه راحتی توانسته است خواننده رابه ادراک برساندبه ایشان بایددست مریزادگفت
daniyal naghibi
۱۴۰۱/۶/۱۹
وقتتون بخیرخیلی جالب نبود بنظرم اکثرمردم درمواجهه با این افرادهمین تصورات رودارن وچیزجدیدی به دانسته هامون اضافه نشدخیلی خاص نبود اما خوب بود ممنون ازکتابراه
عسل .
۱۴۰۰/۱/۱
بدنیست اما دو تا ستاره ندادم چون من به اواخرش رسیدم ولی هیچ ماجرای هیجان انگیزی نداشت و کل داستاناز زبون یه نفر میگه من خیلی بد بخت و آوارم😐🙄
مظفر دهقانیان
۱۳۹۹/۱۱/۸
ممنون برای وقتی که گذاشتین و این کتاب بسیار مفید رو نوشتین... واقعا نمیتونم بگم که با این کتاب چقدر رشد کردم... بینهایت سپاس از نویسنده و ناشر
محمد حسینی
۱۳۹۹/۹/۱۵
دو سه تاجاش خیلی غم ترسناکی داشت، واقعا خود من به شخصه تا حالا به حق شهروندی قشر تهی دست فکر نکرده بودم، ولی ظلم هیچوقت پایدار نمیمونه
Erfan Ahmadi
۱۴۰۳/۳/۱۴
کامل خوندمش، تحلیل تکنیکال ندارم اما محتوای کتاب منو به شوک عمیقی فروبرد. اونقدر که سراسر کتاب به خودم می‌گفتم: لعنت به این دنیا...
1 2 3 >>