نقد، بررسی و نظرات کتاب شرح زندگی من - وحید معینی فر
4.3
211 رای
مرتبسازی: پیشفرض
وحید معینی فر در کتاب رمان شرح زندگی من، داستان کارگر جوانی است که در خانواده ای فقیر و معتاد متولد شده بود. او به دلیل مشکلات خانوادگی به دانشگاه نرفت و در جامعه با سختی های فراوانی ناشی از فقر روبه رو شد و اتفاقات و فراز و فرودهای متفاوت و تلخی را در زندگی اش تجربه کرد. در بخشی از کتاب شرح زندگی من می خوانیم: یک ساعت بعد با صدای همان پسر دست فروش از خواب بر خواستم سه دختر جوان دور و برش را احاطه کرده بودند و دیدم که هر سه شال خریدند. ناگاه فکری به ذهنم رسید چرا من نتوانم این کار را بکنم برای پانصد هزار تومانی که طلب داشتم این نقشه را کشیدم. می توانستم صد هزار تومانش را لباس های ارزان قیمت بخرم و بقیه را هم پس انداز کنم. می دانستم که ضرری هم نداشت. اگر کسی آن ها را نمی خرید می توانستم به قیمت ارزان تر به مغازه ها بفروشم. به علاوه آدم خودم هم بودم. کسی نبود بالای سرم که دائم غر بزند و شماتم کند. کار راحتی هم بود. زیر یک درخت یا در سایه ی یک ساختمان می نشینی و جنست را می فروشی، این فکر کمی امیدوارم کرد. اما باعث شد که از بوی غذاها وسوسه شوم. تصمیم گرفته بودم تا زمانی که پولم را پس نگرفته بودم یا کاری مناسب پیدا نکرده بودم، روزانه فقط دو وعده غذا بخورم. پس تا ساعت شش بعد از ظهر همان جا روی چمن دراز کشیدم و کاسبی پر دستفروش را نظاره گر شدم. بعد یک ساندویچ ارزان قیمت با دونان اضافه خریدم. یکی از آن ها را برای تیم و دیگری را برای صبحانه ام نگه داشتم. ناهار را به تعویق انداختن یک مزیت داشت و آن این بود که پنیر از صبحانه، ناهار و شام را یکی می کردم. آخر شب هم یک نان ساندویچی خالی می خوردم. با اینکه این نان ها بی مزه هستند، اما چون خمیر نپخته ی زیادی دارند، به خوبی شکم را سیر...
چه بسیار کسانیکه مانند مرداین داستان درجامعه ما زندگی میکنند یا بهتر بگویم فقط زنده هستند میبینیم وبی تفاوت حتی بدون کوچکترین نگاهی از کنارشان رد میشویم بدون انکه بدانیم چطور روز رابه شب وشب را به روز میرسانند وچقدر ناشکریم که گاهی باوجود داشتههای زیاد دنبال نیمه خالی لیوان هستیم تا دلیلی داشته باشیم برای نالیدن کاش تمام کسانیکه قدر داشتهها خود راندارند وفکر میکنند بدبخت هستند این داستان رابخوانند تا بفهمند چقدر خوشبخت هستند در مقابل کسانیکه برای یه لقمه نان یا جای خواب مناسب تن به کارهایی میدهند که اگر در چنین شرایطی نبودند حتما ان کار را انتخاب نمیکردند خدایا ما همه به خیر تو محتاجیم ممنون از این داستانی که واقعیت تلخ زندگی بسیاری از ادمهای سرزمین ماست را روایت کردید امیدوارم بهترینها برایتان اتفاق بیافتد در پناه خدا باشید
دوستان گلم. از خوندن کتابهایی از این قبیل که درد و سختی زندگی افراد جامعه رو بیان میکنه فرار نکنید. بخونید و ارزش واقعی زندگی که دارید را درک کنید. انتظار نداشته باشید که زندگیتون راحت باشه، که اگه همیشه راحت باشه، مطمعنا شاد نخواهید بود.
این سوال را از خودتون بپرسید. به نظرتون کی بیشتر از همه تو این دنیا لذت میبره؟
به نظر من کسی بیشتر از همه سختی و رنج کشیده.
مثلا کسی که هر روز غذای خوب میخوره، بعد از یک مدت دیگه اونقدر از اون غذا لذت نمیبره و.. اگه میخوایم شادی و ِلذت ببشتری ببریم باید با سختیهاش هم آشنا بشیم و خوندن چنین داستانهایی که در حقیقت مقداری از حقیقت نهفته جامعه الان رو بیان میکنه مفید هست.
این سوال را از خودتون بپرسید. به نظرتون کی بیشتر از همه تو این دنیا لذت میبره؟
به نظر من کسی بیشتر از همه سختی و رنج کشیده.
مثلا کسی که هر روز غذای خوب میخوره، بعد از یک مدت دیگه اونقدر از اون غذا لذت نمیبره و.. اگه میخوایم شادی و ِلذت ببشتری ببریم باید با سختیهاش هم آشنا بشیم و خوندن چنین داستانهایی که در حقیقت مقداری از حقیقت نهفته جامعه الان رو بیان میکنه مفید هست.
کتاب در عین سادگی متن و صداقت لحن حقیقت زندگی جوانی زاییده فقر با تمام جوانب آن: اعتیاد، الکل، مخدر، فرار فرزندان، بی اخلاقی... و تلخی تنهایی رو به تصویر میکشه. کارگر ساده بدون سرمایه و موجودی اگه بیکار بشه با فاصله کوتاهی کارتن خواب و آواره و زباله گرد میشه و برای تنزل طبقه از کارگر به زباله گرد ۳۰روز خوشبینانهترین زمانه، عریانی و گزندگی آوارگی و بیخانمانی ایمان و امیدی برای انسان باقی نمیگذاره و پریشانی روحی و روانی این نوع زندگی اعتیاد و کرختی بدتر از مرگ در کالبدشون میدمه. دوستان عزیز حتما این داستان کوتاه رو بخونید فکر میکنم نوع نگاه شما رو به زباله گردها تغییر میده...
دو فصل آخر پربود از غلطهای نوشتاری امیدوارم اصلاح بشه. آرزوی موفقیت برای نویسنده محترم 🤍
دو فصل آخر پربود از غلطهای نوشتاری امیدوارم اصلاح بشه. آرزوی موفقیت برای نویسنده محترم 🤍
کتاب خوب و آموزنده ای است . خیلی ظریف و هوشمندانه مرز بین یک زندگی عادی با بی خانمانی رو نشون میده نویسنده در بیان موقعیت ها و شرایط بسیار هنرمندانه به تصویر گری پرداخته . شخصیت اصلی و راوی داستان کاملا واقع بینانه شرایط رو توصیف میکنه و سیاه نمایی و خیال بافی در ان دیده نمیشه. و این یک نقطه قوت بود روند داستان منطقی پیش رفت و قهرمان اصلی در پایان تصمیم درستی گرفت. که حداقل باعث ثبات و آرامش نسبی شرایطش شد.. خوندنش منو بیاد رمان آس و پاس اثر جورج اورول میندازه .. هرچند در دو زمان و دو کشور و با دو شخصییت کاملا متفاوت نوشته شده .. خرید و مطالعه این کتاب رو توصیه میکنم ممنون از کتابراه .
نویسنده داستان واقعیتهای تلخ، جامعه رابازبانی ساده بیان میکند بدون سیاه نمایی وغلو. وتوانسته گوشهای از دردهای این قشر محروم جامعه را بازگو کند وقتی این زندگی ها و آدما را میبینیم و سرنوشت اونا را میخونیم تازه میفهمیم که با نعمتهایی که خدابه ماداده چقدر ناشکریم و باید خودمون را موظف بدونیم که به اینجور آدمایه جور دیگه نگاه نکنیم و اونا را از خودمون بدونیم و با کمک کردن به اونا دینمون را ادا کنیم و بدونیم که بنی آدم اعضای یکدیگرن
فهمیدن درد کسایی که همدرد ما هستند خیلی راحته ولی گاهی خوبه به کسایی فکر کنیم که سختیهایی در زندگی شون دارن که حتی نمیتونیم فکرش رو بکنیم خوبه که گاهی از دریچه نگاه کسای دیگه زندگی رو بفهمیم و با باور به اینکه هممون از یه جنسیم سعی کنیم درد بقیه رو نه تنها ببینیم بلکه تلاش کنیم باری هر چند کوچک از دوش هم برداریم ممنون از نویسنده که آینه درد آدمهایی با دنیاها و زندگیهای متفاوت شده
کتاب خوبی بود. الان زندگی خیلی از جوونهای جامعه تقریبا داره این شکلی میشه اگه واقعا کسی نباشه که ازشون حمایت کنه. این کتاب به نظرم به خوبی تبعیضها و تفاوتهای افراد داخل جامعه رو به خوبی نشون میده. اون قسمت از داستان که دزدا پول نقش اول داستانو ازش میدزدن واقعا ناراحت کننده ست. داستان یه جوریه که ادم همش امیداره که وضعیت زندگی جوون قسه بهبود پیدا کنه اما متاسفانه اینجوری نمیشه
رمانهای زیادی مسائل اجتماعی را بیان میکنندولی میشد سبک نوشتاری بهتری داشته باشد
ممنون
مثلا اگر اینقدر تیره است که باید از نگاه فردی که خودکشی کرده داستان را خواند اگر شخصیت امید به تغییر دارد و نباید خودکشی کند که اصل هم باید چنین باشد چرا امیدی دیده نمیشود
آیا قرار است صرفا فردی که زندگی مشابه شخصیت داستان را دارد کتاب را مطالعه کند که در آن صورت مناسب است خاطراتش ثبت شده است
ممنون
مثلا اگر اینقدر تیره است که باید از نگاه فردی که خودکشی کرده داستان را خواند اگر شخصیت امید به تغییر دارد و نباید خودکشی کند که اصل هم باید چنین باشد چرا امیدی دیده نمیشود
آیا قرار است صرفا فردی که زندگی مشابه شخصیت داستان را دارد کتاب را مطالعه کند که در آن صورت مناسب است خاطراتش ثبت شده است
یه اتوبیوگرافی ساده از زندگی یه کارگر ساده که دردها و رنجها و زیر و بم زندگیش رو با قلمی ساده و روون بیان کرده. داستان از زیر و بم و پیچیدگیهای معمول داستانی و نویسندههای حرفهای برخوردار نیست و نویسنده بدون تکلف فقط وقایع زندگیش رو شرح داده. ولی سادگی قلمش نسبتا به دل میشینه و البته ذهن خواننده رو با سختیها و مشقات زندگی این قشر بزرگ جامعه درگیر و متأثر میکنه.
با سلام. محتوای کتاب رو دوس داشتم متفاوت بود و اینکه ممکنه عمق فاجعه تو این قشر خیلی بیشتر و سختتر باشه و اینجا نویسنده فقط ازقوه تخیلش استفاده کرده اگر میشد با چند نفر از این مدل ادما صحبت میشد و حرفااشونو داستان زندگیشونو میشنید ممکن بود داستان قشنگتری هم بشه.
باتشکر و خسته نباشیداز نویسنده عزیزو برنامه خوب کتابراه👌😌😌
باتشکر و خسته نباشیداز نویسنده عزیزو برنامه خوب کتابراه👌😌😌
سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز عالییییی بود ودر عین حال خیلی خیلی تلخ و غم انگیز و واقعا بر روی من که خیلی اثر گذاشت امیدوارم از سوالی که میخوام بپرسم ناراحت نشین میخواستم بدونم واقعا این شرح زندگی نویسنده عزیزمون بود چون برام مهمه که شخصی اگر در اون شرایط بوده الان تونسته زندگی نامه خودشو به قلم بکشه امیدوارم همیشه درخشان باشید
کتاب نسبتا خوبی بود ولی اون دسته از دوستانی که میگن کتاب بار منفی داشت فلان خوب ما نمیتونم خوندن اون رو تحمل کنیم ولی ادامای هستند درچنین شرایط یا حتی بدتر زندگی میکند خوندن این کتابا باعث میشه بیشتر رو رفتارمون دقت کنیم که چقدر کارهای ما میتونه رو زندگی دیگر ان تاثیر بگذاره وهمچنین یاد میده از کنار اداما راحت نگذریم وزود قضاوت نکنیم
سلام کتاب خوب بود به یاد ژول ورن افتادم ولی درد خوبه باید درمانش کرد مواد مخدر فقط مسکن وسرپوشی هست که درد را را دچار عفونت میکند اعتیاد به مواد مخدر خوب نیست، نامردی وبی انصافی خیلی بده اگر نه همه بالاخره بنده عادتیم، وهمه خیر در عادته خوبه، انسان باید آدم بشه اگر نه همیشه انسان بوده ولی آدم خیلی کمه خود آ
کتاب خوبیه ماجرای داستان ب اکثر جوونای قسمت پایین و بالای شهر میخوره پدر و مادرهایی ک تعهد ب زندگی و بعضی چیزا از یادشون رفته و خودشون رو ب بیخیالی و ب دست اعتیاد سپردن و غافل از این ک سرنوشت بچه هاشون رو با لذت بردن از مخدر ب گند میکشونن و بچههای اعتیاد تو خیابونا رشد میکنن و جرم جرائم بیشتر میشه
زیاد خوشم نیومد، کلیشه بود، متاسفانه کتابی هست که حال ادم رو خوب نمیکنه، وقتی میخوام شب بخوابم یا صبح از خواب بیدار شدم و دوزم رو با یک مطلب خوب و دل انگیز شروع کنم این کتاب اصلا انتخابم نیست. بنظرم ما با قلممون باید به دنیا حال خوب رو اضافه کنیم وگرنه که حال بد همینجوری اطرافمون هست
سلام، هرچه هست از من است، چه خوبی، و چه بدی، انعکاس قلب واعمال من، سختی، و فشار، سازنده الماس است، ولی سستی وفرار از مسئولیت، مایه سستر شدن، پس خواهشا کمتر سس استفاده کنیم، در کل دفترچه راهنمای، این ساخته خداوند، رو هم بخونیم و کمک خودمون کنیم، چون روحش، با دفترچه تنظیم شده، قرآن
کی گفته که ما همیشه باید کتابهای مثبت بخونیم یا کتابهای برتر روبخونیم (منظور من این نیست که این کتابها خوب نیستن و نرید سراغشون بلکه خودم از طرفدارهای این دست کتابام) ولی گاهی باید کتابهای منفی خوند و توی عمق این کتابا رفت و حتی احساس یاس و ناامیدی کرد چون اینطوریه که چیزهایی رو درک خواهی کرد که با خوندن صدتا کتاب مثبت نمیتونی درک کنی.
این داستان درمورد اینه که یه آدم تا کجاها میتونه پسرفت کنه این کتاب دقیقا نقطه مقابل کتاباییه که میگه اینجوری برنامه بریز واسه زندگیت و سرمایه گذاری کن، بفکر آینده باش و.... شاید این کتابا بهت انگیزه بدن ولی نمیتونن تو رو به موفقیت برسونن ولیاین دست کتابا بهت نشون میدن که در برابر زندگی خوب این شیوه زندگب هم هست و یه تلنگری بهت میزنن که به خودت بیا اگه افسار زندگیتو تو دستت نگیری اونوقت زندگی مثل یه اسب سرکش یه جوری زمینت میزنه که نتونی از جات بلند شی.