نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آشفتگی - سجاد نیرومند
3.4
804 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Ayda Azimi
۱۴۰۰/۱۰/۰۱
172
نمی دانم چرا مردم ما عادت کردهاند از بطن هر قصهای تنها به مثبت اندیشی و امیدواری و مضامین کلیشهای برسند. همه تنها به دنبال کتابهای زرد میگردند تا قصهای از تکرارهای همیشگی بخوانند که آخرش همه چی گل و بلبل میشود و همه در جهانی سراسر خوبی در خوشبختی غرق میشوند. این کتاب همانطور که از نامش پیداست به آشفتگی پرداخته. آشفتگیای که تمام افکار و زندگی شخصیت داستان را تحت شعاع قرار داده و آرامش او را حتی در خواب مختل کرده در حدی که دائماً کابوس میبیند و حتی در کابوس هایش هم باز کابوسی دیگر است. همین که نویسنده توانسته این حس آشفتگی و عذاب ناشی از آن را به زیبایی به تحریر درآورد یعنی کار خود را به درستی انجام داده است. پس جست و جو برای نکته اخلاقی واقعاً مسخره و غیر منطقی است. کسانی که دنبال پند و نکته اخلاقی و مثبت اندیشی هستند میتوانند به سراغ همان کتابهای عامه پسندی بروند که حجم آنچنانی اما مضمونی تکراری دارند و در هر کوچه و بازاری پیدا میشوند.
دوستان عزیز... چرا دنبال نکات اخلاقی و آموزنده میگردین؟با خواندن اکثر نظرات میشه به این موضوع پی برد که تصور اکثریت جامعه از کتاب، برمیگرده به دوران کودکی و کتاب داستانهای پند اموزی مثل قصههای خوب برای بچههای خوب آقای رحماندوست!!! اون سبک کتاب برای یاد دادن نکات اخلاقی به کودکانی هست که هنوز به دنیای واقعی و آشفتگی هایش وارد نشده اندزندگی واقعی همیشه پیروزی و غلبه بر مشکلات نیست!سلیقهها متفاوت هستند، برداشتها متفاوت هستند. ولی تنها چیزی که نظرم رو جلب کرد این بود که اکثریت دنبال نکات و پندهای اخلاقی میگردن داخل و ناراضی هستن از این موضوع و بیشترمون هم کتاب خوان هستیم که اینجاییم، بخاطر اشفتگیهای زندگی و شرایط بد نمیشه بصورت فیزیکی کتاب خواند و شخص من موقع رانندگی و قبل خواب بجای اینستاگرام کتاب صوتی انتخاب کردم. سال هاست تنها زندگی میکنم، تنهایی مطلق... بخاطر ورشکستگی و... میشد ب سمت مواد مخدر یا... رفت، سادهترین انتخاب! ولی کتابها، ارزش خواندن دارند چون شما به ذهن نویسنده وصل میشین، حتی اگ به کل از کتابی خوشتون نیاد و حس کنید ارزش خواندن نداشت، مطالب در قسمتی از ذهن شما ثبت شده و گاها یک اثر که بنظرتون مزخرف هست حتی، باعث تسریع در فهمیدن موضوعات دیگه میشه، و اینو شما دقیقا بعد خوندن کتاب شاید متوجه نشید. تجربه زندگی شخصیم اینو میگه که اگر کتابهایی رو که بعد اشفتگی زندگیم خوندم، اگر زودتر میخوندم قطعا در تصمیم گیری هام تاثیر میذاشتن و شاید خیلی اتفاقات که باعث به باد رفتن چندین سال تلاش بی وقفم بود، رقم نمیخورد!خالق این اثر افکارش را خوب روی کاغذ اورده که شخصا چون این شرایط تجربه کردم، لحظه به لحظه رو تونستم ببینم. قطعا همین اثر اگه عمدا بنام چخوف منتشر میشد نظرات دیگهای زیرش ثبت میشد. ❤️
کتاب فوق العاده زیبایی بود، حداقل می تونم بگم برای من فوق العاده بود و من از شنیدن این کتاب صوتی بسیار بسیار لذت بردم، چرا که به نظر من داستان این کتاب صوتی بسیار واقع گرایانه هست، چیزی که شخصا تجربه کردم، آشفتگی و پریشانی در زندگی وجود دارد، من هم مثل خیلی از انسان های دیگر آن را تجربه کرده ام، اینکه نویسنده ای بیاید و داستانی بنویسید و یکی از واقعیت های زندگی را روایت کند، بسیار جالب هست، کسانی که نظر منفی نسبت به این کتاب دارند به نظر من خیلی از دنیا و زندگی واقعی دور هستند چرا که نمی شود همه کتاب ها شبیه به هم باشند و یا پایان همه داستان ها به خوبی و خوشی تمام شود، آن داستان هایی که نکات آموزنده دارد و در پایان همه چیز خوب تمام می شود مربوط به داستان های دوران کودکی است، اما در بزرگسالی وقتی با واقعیت زندگی روبرو می شویم، متوجه می شویم که خیلی از اتفاقاتی که برای ما می افتد پایان خوشی ندارد، یا بهتر بگویم پایان تلخی دارد، حتی هیچ نکته آموزنده ای هم ندارد، چراکه اساسا اصل زندگی هم همین است و زندگی بر اساس سختی ها و مشکلات شکل گرفته است و انسان باید در چنین شرایطی با دنیایی از سختی ها و مشکلات مبارزه کند، در چنین شرایط ذهن انسان درگیر می شود، آشفتگی و پریشانی بوجود می آید و گاه روح و روان انسان را بیمار می کند، چنانکه در داستان این کتاب شنیدیم، بنابراین خوب از که همه ما ذهنیت واقع گرایانه ای داشته باشیم تا همه جوانب زندگی را بتوانیم درک کنیم، در هر حال از کتاب راه هم بخاطر بوجود آوردن چنین فضایی بسیار تشکر می کنم.
به نام خدا یک داستان کوتاه دیگر از نویسندگان وطنی داستانی که احتمالا بخشی از یک کتاب باشد آنهم چه کتابی که بهترین قسمتش این باشد! خب به ادامه. داستان بپردازیم که نامش آشفتگیست و آشفتگی و تشویش اگر اشتباه نکنم کمی به هم مرتبط باشند در شروع داستان شخصیت را میبینیم که خوابست و خواب بودنش را نشان میدهد کمی بیشتر که گفته میشود ملتفت میشویم که این روزمرهی یک انسان است و میخواهد همین را به ما بگوید و البته هرچه بیشتر که میگوید یک سری مشکلات بیشتر اضاف میگردد به آن گوشی تلفنی که مدام زنگ میخورد و شخصیت داستان ما که جز خواب دیگر هیچ راه فراری ندارد ولیکن همینکه میخوابد باز کابوسهای تو در توی میبیند که باید بگویم این قسمتش را خوب کار کرده بود به طوری که متوجه نشدم چه زمانی بخواب رفت و آنچه اتفاق افتاد در عالم خواب بود وآنچه که دید از درون خودش نشان گرفته بود ولیکن باید بگویم به طور کلی آنطور که باید به این مشکلات رنگ و لعاب خوبی نمیدهد بال و پر نمیدهد هیجان نمیدهد و گویی بی روح زمخت تکراری است گه در کوچه و بازار داعما در حال شنیدن هستیم نیازها مشکلات دردها و اندوههای همیشگی که در داعما در گوشمان همچون صدای ناقوس مرتعش میشوند و نوشتن کلمهی عشقم به اصطلاح برای محبوب مقداری زیادی عامینه بود و باید چیز دیگری جایگزینش. ولیکن نویسنده این اشتباهات را اصلاح نکرده و صدا ناگرم گوینده بر آن دامن زده.
داستان کوتاه و جالب آشفتگی نوشتهی جناب آقای سجاد نیرومند و با روایت جناب آقای مهدی رضایی دربارهی جوان دانشجویی است که درس و دانشگاه را در نیمهی راه رها کرده و تا ساعتهای دیر وقت شب کار میکند و نویسنده هم هست و ذهنش بسیار آشفته است و خوابهای بسیار آشفتهای هم میبیند جوانی که هیچ امیدی به آینده ندارد زیرا درسش را نتوانسته تمام کند و کار درست و حسابی هم ندارد و خانهای اجارهای دارد و در نویسندگی هم موفقیتی کسب نکرده است و امیدی به ازدواج با دختر مورد علاقهاش نیز ندارد. این مشکلات بیشتر جوانهای جامعهی امروز ما هست و بیشتر آنها با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند و اگر خانوادهها فکری نکنند هیچکس دیگر هم برای آیندهی جوانها هیچ تلاشی نمیکند و جوانها میمانند با آیندهای نامعلوم.
با تشکر از کتابراه برای تهیهی این داستان زیبا و با آرزوی موفقیت برای نویسندهی محترم.
با تشکر از کتابراه برای تهیهی این داستان زیبا و با آرزوی موفقیت برای نویسندهی محترم.
نمیدونم چرا همه تو کامنتا دنبال نکته آموزنده تو کتابی به اسم آشفتگی با زمانی حدود هشت دقیقه بودن؟ به نظر من باتوجه به اسم کتاب, نویسنده و گوینده به خوبی تونستن حس مورد نظر رو منتقل کنن. گاهی هدف فقط بیان یک احساس یا یک موقعیته بدون اینکه نویسنده دنبال آموزش نکتهای باشه. و چه بسا این موقعیت رو همه مون تو زندگیامون تجربه کردیم و شنیدنش برای من جالب بود
کتاب آشفتگی دقیقا به عنوان آن میپردازد. شخصی که دانشگاهش را رها کرده، بدهکار است، رابطه عاشقانه اش خوب پیش نمیرود، تا دیروقت مجبور است کار کند و کتابی که کلی برای آن وقت و پول هزینه کرده، فروش نرفته است. در واقع یعنی همه چیز زندگی او درهم و برهم است و هیچ چیز خوب پیش نمیرود. قصه حالتهای خواب و بیداری و چیزی میان آن را روایت میکند و ابتدا مشخص نیست علت پیدایش آن اتفاقات عجیب و غریب چیست، اما بعد میفهمیم که نویسنده دارد از خوابهای پراکنده و تکراری که همچون عروسک روسی از درون هم بیرون می آیند، روایت میکند. من قصه را دوست داشتم و به نظرم برای یک بار گوش دادن ارزش دارد.
دم اونایی که کتابش رو تو آتیش میسوزوندن گرم چی بود واقعا فک کن یه شب با شکم پر بخوابی یه مشت اراجیف تو خواب ببینی بعد صبح پاشی همونارو بنویسی اسمشم بذاری آشفتگی اسم خودتم بذاری نویسنده تازه از پایین بودن سطح مطالعه مردم هم شاکی باشی آقای سجاد نیرومند عامل نصف این کتاب نخوندنها خود شما هستید یکم خلاق باشید در ضمن تالاب انزلی اون وسط چیکاره بود من متوجه نشدم شبیه پیام بازرگانی خواستید مثلا حامی محیط زیست و طبیعت باشید؟ از طرف همه گیلانیها از شما سپاسگزارم
کتابی است با سبکی متفاوت از کتابهای معمول. قلم هنوز درخشان نیست ولی نویسنده جرات قدم زدن در لبهی تاریکی را داشته است. نویسنده تا آخر داستان معلوم نیست گزارشگر اتفاقهاست یا احساست. صدای قصه گو تا حدی ماشینی است گویا به اجباری داستان را میخواند. چندان دلهره و آشفتگی قهرمان داستان را منتقل نمیکند. به نظرم اگر مکث کوچکی قبل از هر بار که زنگ میخورد میکرد نتیجه بهتر میشد. امیدوارم در آینده داستانهای جذابی از نویسنده بخوانم به نظرم توانایی خطر کردن را دارد
خب متن داستان مثل عنوان کاملا احساس آشفتگی رو به شنونده منتقل میکرد. من تقریبا بعد از ۲بار گوش دادن متوجه شدم. داستان از این قراره که شخصیت اصلی توی خوابش خواب میبینه! یعنی خواب میبینه که خواب دیده... (فکر میکنم خیلیها این حالت رو تجربه کرده باشن) توی خوابشم به وسیله مسائلی که ذهنش رو درگیر کرده، داستانی ساخته. ترسِ از دست دادن نامزد، دانشگاهی که میخواد انصراف بده، نداشتن شغل خوب و...
به طور کلی خیلی عالی نبود.
به طور کلی خیلی عالی نبود.
متن داستان هم کاملا مثل اسمش هست.به آشفتگی فکری و ذهنی و زندگی شخصیت داستان پرداخته که باعث شده حتی خواب و رویا و کابوس هاشم آشفته باشن و همین حس آشفتگی رو به شماهم منتقل میکنه.درسته حس بدی داره شنیدن این داستان و نکته مثبتی نداره ولی واقعا باید آفرین گفت به نویسنده که تونسته تو داستانی به این کوتاهی و در زمان کم حس اشفتگی رو به شما القا کنه.صدای راوی داستان هم خیلی خسته و کسالت باره
داستان جالبی بود این اوضاع رو خیلی از ماها بیشتر وقتها تجربه گردیم حس بلاتکلیفی و اینکه ندونی با همه مشکلاتی گه داری باید چیکار کنی متاسفانه دغدغه خیلی از افراد امروز جامعه ماست که باید فکر به حالش کرد و این کتاب هم گوشهای از این مشکلات رو به تصویر کشیده بنظرم برای یکبار هم شده ارزش خوندن رو داشتولی من با شنیدنش بیشتر حس ناامیدی بهم دست داد ازینکه خیلیها با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند
خب درسته تایم کمی اختصاص داده شده به فایلهای صوتی کتاب خوانی ولی میتونست از زمان استفاده کنه خوانندهی بهتری انتخاب کنه
هر چند قصد تعرض به آقای رضایی ندارم ولی مناسب نبود که ایشون این متن رو بخونه به صدای گرم تری برای درک متن نیاز داشت
نویسنده هم جناب آقای نیرومند میتونستن قسمتهای اضافه رو جایگزینِ قسمتهای آموزنده و مفهومی کنن
هر چند قصد تعرض به آقای رضایی ندارم ولی مناسب نبود که ایشون این متن رو بخونه به صدای گرم تری برای درک متن نیاز داشت
نویسنده هم جناب آقای نیرومند میتونستن قسمتهای اضافه رو جایگزینِ قسمتهای آموزنده و مفهومی کنن
چنین کابوسهایی رو قبلا تجربه کردم خوابی که وسطها بیدار میشی و دوباره که میخوابی ادامهاش یا چیزی تو همون مایهها میبینی.
خوانش چندان خوبی نداشت ولی آشفتگی را به نحو احسن به تصویر کشیده شده است
مثل کابوسهایی میماند که فردا درس داری و هیچی نخوندی و همهاش سر جلسه امتحان هستیو...
خوانش چندان خوبی نداشت ولی آشفتگی را به نحو احسن به تصویر کشیده شده است
مثل کابوسهایی میماند که فردا درس داری و هیچی نخوندی و همهاش سر جلسه امتحان هستیو...