این کتاب حتی ارزش نقد نوشتن رو نداره باز چند جمله مینویسم، انگار در این کتاب شما یک رمان خوب رو برداشتید و تمام فصلها و حتی پاراگراف ها. رو بطور رندوم جابجا کردید و یک رمان جدید ساختید با جزئیات قابل فهم اما با کلیات بی ربط، جزئیات رو میتونید تصویر سازی کنید اما اینکه در کل چه اتفاقی افتاده خیر، رابطه منطقیای بین اتفاقات اصلا وجود نداره، در داستانهای پسارستاخیزی باید یک اتفاق وجود داشته باشه که باعث هرج و مرجهای غیر متعارف شده باشه اما در این داستان هیچ دلیل منطقیای برای اینکه ادمها هوش داشته باشند اما شعور شون رو از دست داده باشند نمیبینید، بدتر اینکه این برج در لندن هست اما انگار هیچ ارتباطی با شهر نداره، اجرا هم خیلی ضعیفه، ایراد زیاد داره، مثلا یک گوینده حرفهای باید حداقل یک بار کلاه فرنگی به گوشش خورده باشه و تلفظش رو درست بلد باشه، این عبارت موصوف و صفت نیست، واژه کلاه با ه ساکن به فرنگی میچسبه، در کل این کتاب جزو معدود مواردی بود که واقعا حس کردم با خریدنش پول و امتیازم هدر رفت.
ممنون از عوامل کتابراه
در کتاب منطق بسیار زیر سوال رفته بود البته هدف کتاب منطق نبود به تصویر کشیدم غریزه پایه انسان بود و به تصویر کشیدن جامعه بی قانون و در رساندن این مفهوم تا حد زیادی موفق بود
خواندن کتاب برای افرادی که به مطالب جامعه شناسی علاقه دارند توصیه میشود
این کتاب به نوعی ادامه قصر کافکا و نرسیده به کوری ساراماگو هست و از نظر زمان نگارش هم دقیقا حد وسط قرار میگیره حرکت از طبقات تحتانی برای رسیدن به بام برج همان شوق جوزف ک قصر کافکاست و هرج و مرج پایان انسانیت راه این صعود کوری انسان ساراماگو
ممنون از عوامل کتابراه