از جهات بسیاری این کتاب رو دوست داشتم: دلیل اول، ادبیات خاص و سبک نگارش نویسندهی کتاب بود که از همون صفحات اول کتاب، میخکوبم کرده بود.
دلیل دوم، بیان داستان از زبان مردگان به تاریخ پیوسته بود که اغلب شکست خورده و فراموش شده بودند و چون تاریخ رو فاتحان مینویسند، به گونهای ضد تاریخ، قلمداد میشد.
دلیل سوم، احساسات بسیار نزدیک نویسنده به قلب، روح، تمایلات و خواستههای تک تک شخصیتهایی بود که از زبان اونها شروع به سخن گفتن کرده بود، لحظات همزاد پنداری و الهام از طبیعت، خواننده یا شنونده رو مجبور به تحسین و میخکوب میکرد.
دلیل چهارم، خصوصیات و ویژگیهای گوناگون انسانها رو در لحظات شکست و موفقیت، رنج و پیروزی، درد و رهایی، حیرت انگیز قلم زده بود!
این کتاب با اینکه در میانهی رنجهایی از زبان شکست خوردگان و یا گاهی بد عملکردگان و بدعت نهادگان تاریخ، به رشتهی تحریر در آمده بود، ملموستر و زندهتر از اونی تصویر شده بود که در ذهن خواننده یا شنونده سر رشتهای ابهام برانگیز ایجاد کنه.
عمیقا این کتاب رو با وجود تمام غمها، تجسم رنجها، دردها، گرسنگیها، دروغها و نیرنگها، درهم شکستنها و از نوبرخاستنها، به سکوت ابدی فرورفتنها و مختوم اعلام شدن زبانها و سنتها، تحقیرها و مرگها و... دوست داشتم، تلخ بود، ولی تلخی که به حال خودت رهات نمیکرد و تا ذره ذرهی از دست رفتن رو نشونت نمیداد دست از سرت برنمیداشت.
دلیل دوم، بیان داستان از زبان مردگان به تاریخ پیوسته بود که اغلب شکست خورده و فراموش شده بودند و چون تاریخ رو فاتحان مینویسند، به گونهای ضد تاریخ، قلمداد میشد.
دلیل سوم، احساسات بسیار نزدیک نویسنده به قلب، روح، تمایلات و خواستههای تک تک شخصیتهایی بود که از زبان اونها شروع به سخن گفتن کرده بود، لحظات همزاد پنداری و الهام از طبیعت، خواننده یا شنونده رو مجبور به تحسین و میخکوب میکرد.
دلیل چهارم، خصوصیات و ویژگیهای گوناگون انسانها رو در لحظات شکست و موفقیت، رنج و پیروزی، درد و رهایی، حیرت انگیز قلم زده بود!
این کتاب با اینکه در میانهی رنجهایی از زبان شکست خوردگان و یا گاهی بد عملکردگان و بدعت نهادگان تاریخ، به رشتهی تحریر در آمده بود، ملموستر و زندهتر از اونی تصویر شده بود که در ذهن خواننده یا شنونده سر رشتهای ابهام برانگیز ایجاد کنه.
عمیقا این کتاب رو با وجود تمام غمها، تجسم رنجها، دردها، گرسنگیها، دروغها و نیرنگها، درهم شکستنها و از نوبرخاستنها، به سکوت ابدی فرورفتنها و مختوم اعلام شدن زبانها و سنتها، تحقیرها و مرگها و... دوست داشتم، تلخ بود، ولی تلخی که به حال خودت رهات نمیکرد و تا ذره ذرهی از دست رفتن رو نشونت نمیداد دست از سرت برنمیداشت.