نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مجرد بودن و مزیتهای دور از انتظار آن - گروه نویسندگان
مرتبسازی: پیشفرض
شیلا مشکین فام
۱۳۹۹/۰۱/۰۴
334
سلام واقعا موندم چرا مردم ما به جای قضاوت نادرست یکم فکر نمیکنن همه جنبه منفی کتاب گرفتید ولی یکی دقت نکرد که این کتاب داره زندگی متاهلی رو توضیح میده و میگه اگه عرضه نداری زندگی متاهلی رو اداره کنی واردش نشو و گند نزن به زندگی یه نفر دیگه این کتاب نمیگه ازدواج بده داره میگه خوبه ولی داره میگه زندگی متاهلی اینجوریه این ویژگیها رو داره باید این کار هارو انجام بدی پس خانم و اقایی که میخوای ازدواج کنی اول به خودت رجوع کن ببین میتونی این کارهارو بکنی اگه تونستی یا علی برو ازدواج کن ولی اگه نمیتونی اینجوری، باشی پس لطف کن مجرد بمون و زندگی یه زن یا مرد رو به گند نکش و خودت درگیر طلاق و این چیزا نکن چقدر خوب میشد اگه به جای قضاوت بیجا یکم فکر میکردیم ناسلامتی اشرف مقلوقاتیم عقل داریم اکبند نگهش ندار یکم با دقت گوش کن و فکر کن تا بفهمی مفهوم کتاب چیه به امید روزیکه به جای قضاوت فکرمون به کار بندازیم..
من آخرین بار از یک رابطهی جدی و عاشقانهی عمیق ضربهی سختی خوردم، اتفاقی که افتاد این بود که بدون هیچگونه عمدی ضرر مالیای برای طرفم ایجاد کردم و با وجود اینکه پیشنهاد جبرانش رو دادم، اون عمل گوستینگ (ghosting) رو انجام داد! یعنی یه مرتبه بدون توضیح غیب شد و من مدتها احساس تعلیق میکردم.
به نظرم مهمترین بخش کتاب اونجاست که میگه درسته بودن در یک رابطهی عاشقانه گاهی باعث میشه شدت شادیهامون بیشتر بشه ولی مادامی که در رابطه ایم غمهای خیلی شدیدتری هم در انتظار ماست! چون کنترل غم شادیمون دیگه فقط دست خودمون نیست!
حالا نکتهی بعدی اینجاست که اگر ما این ریسک رو به خاطر تجربهی عشق کنیم منطقی تر از ازدواجه، چون همونطور که همه میدونیم عشقهای بعد از ازدواج کمیاب ترن.
پس ما دقیقاً برای چی ازدواج میکنیم اگر:
۱. مستقلیم (نیاز مالی به طرفمون نداریم)،
۲. نیاز جنسی زیاد و غیرقابل تحملی نداریم (این نیاز خود به خود با بالا رفتن سن کم میشه)،
۳. شاد بودن رو بلدیم، دوستانی داریم و منزوی نیستیم،
۴. علاقهای به آوردن بچه به این دنیای ناامن و پذیرش مسئولیتهاش نداریم،
۵. به حرفای غیرعلمی عوام اهمیت نمیدیم،
۶. رویایی داریم که ممکنه یه روز بخوایم برآورده ش کنیم (و اگر کسی توی زندگیمون باشه با احتمال ۹۰ درصد درست مثل وزنه به پامون وصل میشه چون در بهترین حالت، اگر عاشقمون باشه، عاشق اون ورژن قبلیمون شده!)
در کل به خصوص برای یک زن در جامعهی ما و با قوانین و عرفی که داریم ازدواج انتخاب عاقلانهای نیست، ولی عجیب اینه که زنها بیشتر خواهانش هستن، اونم به نظرم به خاطر اینه که جامعه مون عزت نفس ما رو ازمون میگیره و ما رو بردههایی میکنه که عاشق زنجیرشونن.
البته میگن روابط خوبی هم هست که من ندیدم.
به نظرم مهمترین بخش کتاب اونجاست که میگه درسته بودن در یک رابطهی عاشقانه گاهی باعث میشه شدت شادیهامون بیشتر بشه ولی مادامی که در رابطه ایم غمهای خیلی شدیدتری هم در انتظار ماست! چون کنترل غم شادیمون دیگه فقط دست خودمون نیست!
حالا نکتهی بعدی اینجاست که اگر ما این ریسک رو به خاطر تجربهی عشق کنیم منطقی تر از ازدواجه، چون همونطور که همه میدونیم عشقهای بعد از ازدواج کمیاب ترن.
پس ما دقیقاً برای چی ازدواج میکنیم اگر:
۱. مستقلیم (نیاز مالی به طرفمون نداریم)،
۲. نیاز جنسی زیاد و غیرقابل تحملی نداریم (این نیاز خود به خود با بالا رفتن سن کم میشه)،
۳. شاد بودن رو بلدیم، دوستانی داریم و منزوی نیستیم،
۴. علاقهای به آوردن بچه به این دنیای ناامن و پذیرش مسئولیتهاش نداریم،
۵. به حرفای غیرعلمی عوام اهمیت نمیدیم،
۶. رویایی داریم که ممکنه یه روز بخوایم برآورده ش کنیم (و اگر کسی توی زندگیمون باشه با احتمال ۹۰ درصد درست مثل وزنه به پامون وصل میشه چون در بهترین حالت، اگر عاشقمون باشه، عاشق اون ورژن قبلیمون شده!)
در کل به خصوص برای یک زن در جامعهی ما و با قوانین و عرفی که داریم ازدواج انتخاب عاقلانهای نیست، ولی عجیب اینه که زنها بیشتر خواهانش هستن، اونم به نظرم به خاطر اینه که جامعه مون عزت نفس ما رو ازمون میگیره و ما رو بردههایی میکنه که عاشق زنجیرشونن.
البته میگن روابط خوبی هم هست که من ندیدم.
با مطالعهی نظرات امیدوار بودم پی ببرم که کتاب از کتابهایی با عنوان برعکسه که دیدم متاسفانه این طور نیست! بسیار تاسف خوردم از مشاهدهی چنین عنوانی... مقولهی ازدواج برای امروز و دیروز نیست، جزئی از بشریته، وقتی کسی به این امر فکر میکنه، یعنی به مرحلهای رسیده که احساس نیاز به ازدواج میکنه و مخاطب کتاب قطعا چنین کسیه، اگرنه فردی که از تنهایی خوشحاله، نیاز نداره به خودش بفهمونه که خوشحاله از این وضعیت!!
دید علمی چیزیه که مانع نوشتن کتابهایی با زمینههای شخصی میشه، اگر یک نویسنده بره اصولی تحقیق کنه و حالات روانی و میزان موفقیت اجتماعی و سایر فاکتورهای اساسی برای موفق به شمار آوردن افراد مجرد و متاهل رو مقایسه کنه، سپس به سختی به خودش اجازه میده برای نوشتن چنین مطالبی که با ساختار تمدن بشری در تضاده دست به قلم ببره.
در آخر باز هم تاکید میکنم با توجه به مخاطب این کتاب، اون رو نامناسب میبینم اگر نه برای کسانی که مخاطب این کتاب نیستند (از تنهایی راضی اند) صرفا یک کتاب بدیهی به شمار خواهد اومد!
در نهایت این که حرکتهایی که بر ضد ساختار روحی انسان بوده اند، همیشه مورد بیمهری قرار گرفتهاند... بهتر است خودمان را درست کنیم...
دید علمی چیزیه که مانع نوشتن کتابهایی با زمینههای شخصی میشه، اگر یک نویسنده بره اصولی تحقیق کنه و حالات روانی و میزان موفقیت اجتماعی و سایر فاکتورهای اساسی برای موفق به شمار آوردن افراد مجرد و متاهل رو مقایسه کنه، سپس به سختی به خودش اجازه میده برای نوشتن چنین مطالبی که با ساختار تمدن بشری در تضاده دست به قلم ببره.
در آخر باز هم تاکید میکنم با توجه به مخاطب این کتاب، اون رو نامناسب میبینم اگر نه برای کسانی که مخاطب این کتاب نیستند (از تنهایی راضی اند) صرفا یک کتاب بدیهی به شمار خواهد اومد!
در نهایت این که حرکتهایی که بر ضد ساختار روحی انسان بوده اند، همیشه مورد بیمهری قرار گرفتهاند... بهتر است خودمان را درست کنیم...
بالاخره یکی بما فکر کرد اما باور کنید مجردا وقتشون کمتره کارا و مسئولیتاشون بیشتره نمیدونم چرا متاهلها فکر میکنن مجردا موظفن وظایف اونارو انجام بدن چه میدونم بچه هاشون ببرن مدرسه و بیارن بهشون درس بدن پرستاری بیمارا کلا با مجرداس پدرو مادر موقع احتیاج به کمک فقط مال مجردان پولای مجردام برا متاهلهاس تازه یه قانونم هست که اگه از مجردی پول قرض گرفتی میتونی پسش ندیاین چه وضع آخه
تنهایی آدمو زجر میده و بیماریهای فراوانی در بدن و روان آدم وارد میکنه. آدمو زود شکسته و پیر میکنه. آدمو بیحال از تلاش کردن و ناامید میکنه. انگار سوخت پیشرفت آدمو تموم میکنه. روانشناسها میگن نیاز به داشتن یار عاطفی در همه هست. نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن در همه انسانها هست. نیاز جنسی هم همینطور. چه راههایی به نظرتون برای حل این نیارها با هم هست.
نکاتی که میگه، از یک نظر خوبه که هشدارهایی رو دربارهی ازدواج میده ولی خیلی استدلالهای ضعیفی میاره که بعضی از اونها اصلاً تناسبی با جامعهی ما نداره. یک سؤال از نویسنده هست…کسی که نیاز جنسی داره چیکار کنه؟ اون طرف، خیلی وقتش به خاطر مسائل جنسی گرفته میشه درحالی که اگر یک رابطهی زناشویی خوب میداشت، خیلی در وقتش صرفهجویی میشد.