نقد، بررسی و نظرات کتاب صندلی - محمدعلی قجه
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب جالبی بود و داستان نسبتا خوبی داشت اما حس میکنم ارائه نقد به هر نویسندهای لازمه و بهش کمک میکنه.
عنوان کتاب: عنوان "صندلی" با محتوای درون کتاب ارتباط چندانی نداره و از جایی که داستان در ژانر جنایی هست بهتر بود عنوان مناسب تری با فضای تاریک داستان انتخاب بشه. جلد: جلدی که انتخاب کردین خیلی ضعیفه و باعث میشه که خواننده اصلا سراغ کار نیاد و حتی با وجود قوی بودن قلمتون، افراد زیادی از کتاب استقبال نکنن.
ایده: ایده داستانیتون رو دوست داشتم. اینکه به دغدغهها و احساسات انسانی اهمیت میدین-حتی توی ژانر جنایی- خیلی جالب و خوبه! اما داستان جای اینو داشت که بیشتر بهش پرداخته بشه. شخصیت ها: ارتباطی که با شخصیتها گرفتم رو دوست داشتم. شخصیت مبهم و آرام و متفکر کاراگاه، شخصیت قاتل و شخصیت رابرت همگی به درستی پرداخت شده بودن و هرکدوم رو مثل یه انسان متمایز میشد احساس کرد اما به نظرم جا داشت که رابرت خیلی باهوش تر و زیرک تر از چیزی باشه که نشون داده میشه و این حجم از احساسات یکم برای پلیس اون هم در دایره جنایی زیاده.
پایان داستان: اصولا یکی از توقعاتی که از ژانر جنایی و بخصوص پایان بندی داستان داریم اینه که در صفحات آخر کنترل هیجاناتمون رو به خاطر اتفاقها از دست بدیم. این توقع، کار نویسنده رو برای اشکار کردن راز داستان سخت میکنه. پایان بندی داستانتون به اون جذابیتی که انتظار داشتم نبود و میشد گفت یه پایان تقریبا عادی بود. و سخن دیگر اینه که فضای داستانهایی که ازتون خوندم خیلی تاریک و غمگینه. اینکه با این قدرت میتونین غم رو به مخاطب منتقل کنین عالیه اما در این ژانر توقع میره که هیجان و معما به غم غلبه کنه که اینجا کم بود. اما در کل اون واقعیتی که نشون دادین رو خیلی دوست داشتم. موفق باشین🌹
عنوان کتاب: عنوان "صندلی" با محتوای درون کتاب ارتباط چندانی نداره و از جایی که داستان در ژانر جنایی هست بهتر بود عنوان مناسب تری با فضای تاریک داستان انتخاب بشه. جلد: جلدی که انتخاب کردین خیلی ضعیفه و باعث میشه که خواننده اصلا سراغ کار نیاد و حتی با وجود قوی بودن قلمتون، افراد زیادی از کتاب استقبال نکنن.
ایده: ایده داستانیتون رو دوست داشتم. اینکه به دغدغهها و احساسات انسانی اهمیت میدین-حتی توی ژانر جنایی- خیلی جالب و خوبه! اما داستان جای اینو داشت که بیشتر بهش پرداخته بشه. شخصیت ها: ارتباطی که با شخصیتها گرفتم رو دوست داشتم. شخصیت مبهم و آرام و متفکر کاراگاه، شخصیت قاتل و شخصیت رابرت همگی به درستی پرداخت شده بودن و هرکدوم رو مثل یه انسان متمایز میشد احساس کرد اما به نظرم جا داشت که رابرت خیلی باهوش تر و زیرک تر از چیزی باشه که نشون داده میشه و این حجم از احساسات یکم برای پلیس اون هم در دایره جنایی زیاده.
پایان داستان: اصولا یکی از توقعاتی که از ژانر جنایی و بخصوص پایان بندی داستان داریم اینه که در صفحات آخر کنترل هیجاناتمون رو به خاطر اتفاقها از دست بدیم. این توقع، کار نویسنده رو برای اشکار کردن راز داستان سخت میکنه. پایان بندی داستانتون به اون جذابیتی که انتظار داشتم نبود و میشد گفت یه پایان تقریبا عادی بود. و سخن دیگر اینه که فضای داستانهایی که ازتون خوندم خیلی تاریک و غمگینه. اینکه با این قدرت میتونین غم رو به مخاطب منتقل کنین عالیه اما در این ژانر توقع میره که هیجان و معما به غم غلبه کنه که اینجا کم بود. اما در کل اون واقعیتی که نشون دادین رو خیلی دوست داشتم. موفق باشین🌹
نمیتونم نظر خاصی بدم ولی خب داستان جنایی رو انتظار نداشتم با کلماتی مثل صدای زیبای رودخانه و هیاهوی باد و کلا کلمات و جملاتی که مال رمانهای عاشقانه و درام و غیزه هست بیان کنن نویسنده محترم. به نظرم داستان جنایی جناییه دیگه، این همه توصیفات طبیعت نمیخواد. و یه نکته دیگه مقتولا همه زیر هشت سال بودن توی داستان ولی خب اخرش که یه سگ اینا رو گیر مینداخت و سک از کجا میفهمممید بچه زیر هشت سال سن داره و در ضمن بچه هشت ساله مثه بچه دو ساله نیست همینجوری دنبال یه حیوون راه بیافته بره تا نا کجا اباد. به نظرم داستان جنایی قشنگیش به جزییات و ذکاوت کارگاهان اوناست مثل شرلوک هلمز. به نویسنده محترم پیشنهاد میکنم فیلمنامه چک با بازی دیکاپریو رو بخونن یا حداقل فیلم رو ببین، دقت کنن چطور جزییات از ریز به ریز در فیلمنامه استفاده شده. الان واقعا نمیدونم هدقتون از نوشتن این که کودکان همه زیر هشت سال بودن چیه تو این داستان. بعد یه چیز دیگه مامور میاد رودخونه رو چک میکنه که جنازه از کجا اومده میفهمه از تو اب رود خونه هم یه مسیر بالا تا پایین داره دیگه چرا این مامور باز ذکاوت همون اول بالای رودخونه رو چک نکرد? عجیب است و غریب. موفق باشید
سلام وخسته نباشیدبرای نویسنده عزیزمان ممنون ازکتابهای عالی وزیبا شما خیلی خوب دنیای بیرحم انسان رو به قلم میکشین ویاداوری میکنین که کسی که قاتل یا مستمند ونیازمند هست نیاز به چهره وپوشش عجیبی نیست اگربه دوربرمان خوب دقت کنیم خیلی چیزهارومتوجه میشیم من واقعا سپاسگذارم به خاطر قلم زیبای شما فقط یه سوال داشتم چرا در داستانهای جنایی از اسمهای ایرانی به کار نمیبرین میخواستم بدونم دراین موردهم محدودیتهایی وجوددارد یا یک نظر شخصی است وممنون از بابت این که تمام پیامهای ماخواننده هارو میخونین وتک به تک جواب میدین به نظرمن این یک تعامل عالی بین نویسنده وخواننده است واین نویسنده رو محبوب میکنه ممنون واقعا🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹در ضمن اقای قجه من تقریبا تمام نوشتههای زیباتونو خوندم حتی بابعضی هاش گریه کردم مخصوصا کوله بروهم اغوش میخواستم بدونم کتاب بعدی شما کی تو کتاب راه گذاشته میشه ممنون از شما
کتاب بدی نبود ولی ایراداتش هم کم نبود. اول اینکه جملاتی مثل صدای زیبای رود یا آسمان پر ستاره داخل کتاب جنایی جایی نداره. بهتره محیط طوری توصیف بشه که مخوف باشه و خواننده رو جذب کنه.
داخل نامهای که اوایل کتاب گفته شده بود خیلی چیزها بود که باعث شد کنجکاوی من رو کاهش بده. از همون نامه میشد حدود سن، جنسیت، انگیزه، معلولیت و خیلی جزئیات دیگه درباره قاتل رو فهمید که باعث میشد در ادامهی داستان آدم کسل بشه. چون تقریبا همه چیز درباره قاتل مشخص بود. اگه درست یادم باشه از صفحه ۱۸ به بعد همه چیز درباره قاتل رو فهمیده بودم و جذابیت داستان برام کم شده بود.
بخشهایی از داستان منطقی نبود. اینکه بچهها همینجوری تا ناکجاآباد راه افتادن دنبال یک سگ چیزی نیست که تو دنیای واقعی اتفاق بیوفته. و اینکه چجوری همشون بچههای زیر هشت سال بودن؟ سگ میرفته گلچین میکرده؟ بچهها هم بی کس و کار نبودن که همینجوری برن دنبال سگ و هیچکس کاری نکنه. این ایراداتی بود که خیلی تو چشم بود و باعث میشد کتاب قابل پیشبینی و کسل کننده باشه.
ولی نویسنده در بخش احساسی آخر کتاب واقعا خوب عمل کردن طوری که خواننده واقعا تحت تاثیر قرار میگیره و اون حس غم و نفرت رو به خوبی انتقال دادن. نوشتن کتاب جنایی سخته و طبیعیه که نویسنده نتونه از همه زوایا بی نقص کار کنه. نویسنده زحمات زیادی برای این کتاب کشیده که قابل ستایشه و قطعا ایرادات هم در کتابهای آینده ایشون از بین خواهد رفت. بنده اصلا قصد بی احترامی به نویسنده عزیز رو نداشتم و فقط به عنوان مخاطب نظرم رو گفتم. با تشکر از زحمات نویسنده محترم
داخل نامهای که اوایل کتاب گفته شده بود خیلی چیزها بود که باعث شد کنجکاوی من رو کاهش بده. از همون نامه میشد حدود سن، جنسیت، انگیزه، معلولیت و خیلی جزئیات دیگه درباره قاتل رو فهمید که باعث میشد در ادامهی داستان آدم کسل بشه. چون تقریبا همه چیز درباره قاتل مشخص بود. اگه درست یادم باشه از صفحه ۱۸ به بعد همه چیز درباره قاتل رو فهمیده بودم و جذابیت داستان برام کم شده بود.
بخشهایی از داستان منطقی نبود. اینکه بچهها همینجوری تا ناکجاآباد راه افتادن دنبال یک سگ چیزی نیست که تو دنیای واقعی اتفاق بیوفته. و اینکه چجوری همشون بچههای زیر هشت سال بودن؟ سگ میرفته گلچین میکرده؟ بچهها هم بی کس و کار نبودن که همینجوری برن دنبال سگ و هیچکس کاری نکنه. این ایراداتی بود که خیلی تو چشم بود و باعث میشد کتاب قابل پیشبینی و کسل کننده باشه.
ولی نویسنده در بخش احساسی آخر کتاب واقعا خوب عمل کردن طوری که خواننده واقعا تحت تاثیر قرار میگیره و اون حس غم و نفرت رو به خوبی انتقال دادن. نوشتن کتاب جنایی سخته و طبیعیه که نویسنده نتونه از همه زوایا بی نقص کار کنه. نویسنده زحمات زیادی برای این کتاب کشیده که قابل ستایشه و قطعا ایرادات هم در کتابهای آینده ایشون از بین خواهد رفت. بنده اصلا قصد بی احترامی به نویسنده عزیز رو نداشتم و فقط به عنوان مخاطب نظرم رو گفتم. با تشکر از زحمات نویسنده محترم
به نام خدا
کتاب خیلی خوبی بود و در عین موضوع خوب و اون نگارش زیبا و استفاده از ارایههای جالب ادبی باید به چند نکات توجه میشد که در دنیا هیچ نویسندهای کامل و بی نقص نیست!!!! چه مبتدیها و چه بهترینها و اقای قجه نویسنده فوق العادهای هستند.
یکم اسپویل هست
✅انتخاب نام رمان!!!! چرا صندلی؟ در صورتی که هیچ ربطی به صندلی نداشت! اگرم داشت کم. اما باز این نویسنده است که نام رو انتخاب میونه و این خواست نویسنده بوده.
✅کاراگاه چرا مداوم فامیلیش در رمان به کار رفت و در جلد دو اسمش مشخص میشه!!!!
✅ رابرت که شخصیت اصلی فکر کنم تقریبا رازهای بزرگی رو از معماها حل نمیکنه. عجول و خود سره و نویسنده به خاطر اینکه نشون بده عاشق بچه هاست و از این قتلها ناراحت شخصیتش اینجوری. خبرنگارو کتک زد چون فکر میکرد قاتل؟
✅ معمای داستان خیلی پر پیچ و خم نبود از نظرم اما نوع داستان و موضوعش عالی بود
. اینکه فقر و طرد شدن از جامعه چقدر انسان رو به سوی نیستی و تباهی هدایت میکنه....
در هر صورت این یک رمان که نتنها ارزش خوندن داره بلکم ارزش درک کردن داره. پیام در داستان سرشار از حس جامعه است. گاهی با دریغ کردن یک نیم نگاه به یک انسان اون رو به عمق فاجعه درونی میفرستیم.... به جهنم وجود. حس بیچارگی و حس گنگ بودن در جامعه و طرد شدن در این کتاب مشخص.
✅ روابط شخصیتی رابرت.... دوستی داشت در اداره پلیس یا نه؟! ایا این پلیس ماهر چرا حرفی از خانوادش زده نشد؟!
هرچند این نکات در فضای داستانی تاثیر میگذراند اما اصلا اشتباه به حساب نمیاید و چیزی از استعداد و حس نویسندگی و توانایی نویسنده کم نمیکند🌹
منتظر آثار زیبای دیگر از این نویسنده عزیز هستیم.
کتاب خیلی خوبی بود و در عین موضوع خوب و اون نگارش زیبا و استفاده از ارایههای جالب ادبی باید به چند نکات توجه میشد که در دنیا هیچ نویسندهای کامل و بی نقص نیست!!!! چه مبتدیها و چه بهترینها و اقای قجه نویسنده فوق العادهای هستند.
یکم اسپویل هست
✅انتخاب نام رمان!!!! چرا صندلی؟ در صورتی که هیچ ربطی به صندلی نداشت! اگرم داشت کم. اما باز این نویسنده است که نام رو انتخاب میونه و این خواست نویسنده بوده.
✅کاراگاه چرا مداوم فامیلیش در رمان به کار رفت و در جلد دو اسمش مشخص میشه!!!!
✅ رابرت که شخصیت اصلی فکر کنم تقریبا رازهای بزرگی رو از معماها حل نمیکنه. عجول و خود سره و نویسنده به خاطر اینکه نشون بده عاشق بچه هاست و از این قتلها ناراحت شخصیتش اینجوری. خبرنگارو کتک زد چون فکر میکرد قاتل؟
✅ معمای داستان خیلی پر پیچ و خم نبود از نظرم اما نوع داستان و موضوعش عالی بود
. اینکه فقر و طرد شدن از جامعه چقدر انسان رو به سوی نیستی و تباهی هدایت میکنه....
در هر صورت این یک رمان که نتنها ارزش خوندن داره بلکم ارزش درک کردن داره. پیام در داستان سرشار از حس جامعه است. گاهی با دریغ کردن یک نیم نگاه به یک انسان اون رو به عمق فاجعه درونی میفرستیم.... به جهنم وجود. حس بیچارگی و حس گنگ بودن در جامعه و طرد شدن در این کتاب مشخص.
✅ روابط شخصیتی رابرت.... دوستی داشت در اداره پلیس یا نه؟! ایا این پلیس ماهر چرا حرفی از خانوادش زده نشد؟!
هرچند این نکات در فضای داستانی تاثیر میگذراند اما اصلا اشتباه به حساب نمیاید و چیزی از استعداد و حس نویسندگی و توانایی نویسنده کم نمیکند🌹
منتظر آثار زیبای دیگر از این نویسنده عزیز هستیم.
متاسفانه علاوه بر اینکه دارای غلط های املایی و تایپی فراوانی بود و این ساده ترین نکته ای است که نویسندگان محترم باید رعایت کنند و حداقل یکی دوبار قبل از چاپ کتاب خود را مطالعه نمایند دارای اشکالات محتوایی و تناقض گویی ها و غیرقابل باور شدن قصه نیز بوده است. نکته اول به عنوان مثال دست و پا چلفتی بودن و ترسو بودن پلیس و نقش اول قصه در مقایسه با کارآگاه که مساله ای غیرقابل باور است و به دنبال آن اصرار و اعتماد رئیس پلیس برای سپردن پرونده به چنین شخصیت ترسو و کارتابلد. یا مثال دیگر دفاع بی مورد در قصه از قاتلی که حاضر است به دلیل بیکار شدن و گشنه ماندن شروع به قتل کودکان با وضعیت وحشتناک نماید ولی به محض گرفتار شدن از ترس جان خودکشی می کند. و... در کل شخصیت پردازی منطق لازم را هم در این کتاب و هم کتاب دوم این نویسنده در ادامه همین قصه نداشته است. با سپاس
سلام دوستان این کتاب خیلی خیلی عالی هستش! من وقتی این کتابو وارد کتابخانه کردم و یکی دو صفحهی اولش رو خوندم گفتم حتما از اون کتاباس ک قاتل میخواد از پدر مادر اون بچهها انتقام بگیره ب خاطر همینع ک اونا رو کشته اما وقتی رفتم جلو کتاب نظرمو جلب کرد و حس کنجکاویمو بیشتر. ما ادما هیچوقت ب هم توجه نمیکنیم و خودمونو بالا نشون میدیم هیچوقت ب آدمای اطرافمون نگاه نمیکنیم فقو ب خودمون فکر میکنیم ب فقیر فقرا اهمیت نمیدیدم و این باعث میشه ک اونا احساس طرد شدن و نفرت بکن وقتی ب نامهی آخر رسیدیم بغض گلومو فشار میداد و واقعا خیلی خیلی ناراحت شدم کتاب ک تموم شد انگاری سطل آب یخ ریخته شد تو سرم اصلا انتظار نداشتم: (ب حرحال کتاب واقعا واقعا عالی بود ممنون از آقای قجه امیدوارم همیشه موفق و تندرست باشن:)
اصلا جالب نبود و هیچ کششی نداشت. داستان جنایی باید خواننده رو میخکوب کنه و باعث کنجکاوی و هیجان بشه با هر کلمه ش. نویسنده یه فاز یاس فلسفی و شعارای کلیشهای داشت بصورت کلی که اصلا مناسب ژانر جنایی نبود. نویسنده یه داستان کلی تو ذهنش بوده با ابتدا و انتهای مشخص ولی هیچ جزئیات مرتبط و بدرد بخوری نتونسته واسه داستان بسازه و یه جوری جفت و جور کنه درنتیجه ما حتی تو صحنهی جرمم مشغول خوندن جملات فیلسوفانه نویسنده هستیم! داستان با واقعیت هم اتفاقا سرو کاری نداره و قاتلای سریالی معمولا از همون کودکی ادمای متفاوتی هستن نه اینکه طرف چهل سال عادی زندگی کنه بعد سر انتقام از جامعه بچه ها!!!!!!! رو اونطور فجیع بکشه. درکل اصلا ارزش وقت تلف کردنو نداشت این کتاب.
اول از همه ممنونم از شما آقای قجه و کتابهای خوب و آموزندهای که در اختار ما میگزارید من از این داستان پند بزرگی گرفتم که تا عمر دارم در ذهن من حک میشه میدونید مهمترین درسی که این کتاب به من داد این بود که آدمها در حالی که مهربان و سادهاند اما میتونند چقدر خطرناک باشند و البته این بستگی به این داره که چگونه با اون رفتار میشه من درسی که گرفتم این بود که سعی کنم کسی را نرنجانم چون باعث میشه طرف نتونه بر خشم و عصبانیتی که از من داره غلبه کنه و باعث بشه که کارهایی بکنه که دور از انسانیت اما در آخر طرف پشیمون میشه اما پشیمونی فایدهای نداره
والبته میخوام یه سوالی از نویسنده خوبه مون بکنه که پیرمرد معلول از انسانها چه هدیهای میخواست؟؟
والبته میخوام یه سوالی از نویسنده خوبه مون بکنه که پیرمرد معلول از انسانها چه هدیهای میخواست؟؟
به نظرم بچهها هرچقدر هم ک سنشون کم باشه مسافت خیلی طولانی رو برای بازی از محل سکونت یا والدینشون دور نمیشن. اندازه صد متر ک دور میشن برمیگردن پشت سرشونو نگاه میکنن تا مطمئن بشن ک خانوادشون نزدیکشونه و هواشونو داره. به نظرم هیچ کودکی مسافت چندین خیابونو با یه سگ برای بازیگوشی کردن نمیره و سوار ماشین غریبه نمیشه باورکنین هرچقدر هم سنشون کم باشه دیگه عقلشون به این موارد میرسه. ولی درکل کتاب سرگرم کننده و خوبیه. و جالبترین جای کتاب همکاری سگ برای جابجایی اجساد هس این قسمت از داستانش اولی بود 👊
صندلی
قصهای در حوالی ما
کنار ما
ثمره خودخواهیهای ما
دردهایی مثل ما
ما و ما و ما
این ماییم که از اجسام خوب یا بد میسازیم
اجسام، افراد، احساسات و.....
اقای قجه
من با این داستان به مای خودم پی بردم
به خوی وحشی درونم
به خویی که بی توجهی و طرد شدن زندهاش میکنه
تو اون روح میدمه و با انگیزهاش میکنه
ممنونم از شما
کتاباتون رو میخونم
و دوسشون دارم
قصهای در حوالی ما
کنار ما
ثمره خودخواهیهای ما
دردهایی مثل ما
ما و ما و ما
این ماییم که از اجسام خوب یا بد میسازیم
اجسام، افراد، احساسات و.....
اقای قجه
من با این داستان به مای خودم پی بردم
به خوی وحشی درونم
به خویی که بی توجهی و طرد شدن زندهاش میکنه
تو اون روح میدمه و با انگیزهاش میکنه
ممنونم از شما
کتاباتون رو میخونم
و دوسشون دارم
متن و داستان جنایی و خدبی داشت
تنها ایراداتی که داشت این بود که جلد کتاب به موضوعش نمیخوره و اگه یه صندلی در یه مکان جنایی تر تصویر جلد میشد خیلی عالی بود و اگه هم عنوان این کتاب به جای صندلی چیز دیگهای بود خیلی بهتر میشد
وای کاش نویسنده محترم توی نوشته هاشون بیشار دقت میکرد برای مثال توی داستان جنایی صدای زیبای رود خانه و.. یه حالیه و این نوع نوشتهها توی داستانهای عاشقانه بیشتر دیده میشه تا داستانها اینطوری
در کل من نوشتههای آقای قجه رو میپسندم
تنها ایراداتی که داشت این بود که جلد کتاب به موضوعش نمیخوره و اگه یه صندلی در یه مکان جنایی تر تصویر جلد میشد خیلی عالی بود و اگه هم عنوان این کتاب به جای صندلی چیز دیگهای بود خیلی بهتر میشد
وای کاش نویسنده محترم توی نوشته هاشون بیشار دقت میکرد برای مثال توی داستان جنایی صدای زیبای رود خانه و.. یه حالیه و این نوع نوشتهها توی داستانهای عاشقانه بیشتر دیده میشه تا داستانها اینطوری
در کل من نوشتههای آقای قجه رو میپسندم
ما تو دنیایی زندگی میکنیم که حرفا... رفتارای زنندمون وخودخواهیامون بیشتر از گلوله و جنگها جون ادمهارو میگیرن.
به واسطهی این کتاب، تازه به معنای واقعی این جمله پی میبرم.
ما هر کاریم ک بکنیم اخرش گریبان خودمون رو هم میگیریه.
ممنون بابت کتاب زیباتون اقای قجه عزیز... خسته نباشید... کتاباتونو دوست دارم.
فقط یه ستاره کم کردم اونم بخاطر اینکه انتظار پیچیدگی و معما بر انگیزی بیشتری داشتم.
اما در کل عالی بود... به دوستایی ک نخوندن پیشنهاد میکنم مطالعه کنید.
به واسطهی این کتاب، تازه به معنای واقعی این جمله پی میبرم.
ما هر کاریم ک بکنیم اخرش گریبان خودمون رو هم میگیریه.
ممنون بابت کتاب زیباتون اقای قجه عزیز... خسته نباشید... کتاباتونو دوست دارم.
فقط یه ستاره کم کردم اونم بخاطر اینکه انتظار پیچیدگی و معما بر انگیزی بیشتری داشتم.
اما در کل عالی بود... به دوستایی ک نخوندن پیشنهاد میکنم مطالعه کنید.
کتاب صندلی کتابی از ژانر اکشن و جنایی بود که بسیار بسیار متن قوی داشت داستان این سبک کتابها خیلی سریع لو میرهولی این کتاب تا آخرین لحظهای که به پایان برسونمش برام مهیج و جذاب بود چون واقعا نمیشد پایان کتاب رو حدس زد اصلا نمیشد فکر کرد که چه کسی قتلها رو آن جا میده و در آخر نویسنده واقعا تو رو سوپرایز میکنه (چیزی نمیگم که خودتون برید سراغش) اگه میخواید خودتون و ب چالش بکشیدحتما مطالعش کنید!
چندتا نقد داشتم داستان برای ژانر جنایی زیادی کوتاه بود بیشتر از این که داستان داشته باشه توصیفات و حاشیه داشت انتقال احساسات بد و آماتوروار منتقل شده بودداستان کتاب زیادی اغراق آمیز و خشن بود و حس فیلم جناییهای خیلی خشن هالیوود می داد و گاها حس میکردم داره از پرونده جناییهای معروف قدیم آمریکا و اروپا تقلب میکنه نویسنده اگر سعی کنن حالت تقلید وار کتاب ننویسه بهتره و جذاب تر میکنه
این کتاب دنیای مدرن امروزمون رو خیلی خوب به تصویر کشید ولی جناب قجه شما در این کتابتون چیزی اساسی رو نادیده گرفتین واون اینه که هیچ ادمی که نشانهای از انسانیت دروجودش باشه انتقام سرنوشتتشو با قتل بچه هاجبران نمیکنه این قاتلی که شما به تصویر کشیدین خودش در درونش یک قاتل روانی داشت که منتظر فرصت بود که خودنمایی کنه وربطی به اون اتفاقات نداره نقطه ضعف کتاب شما دراین بودومن بیشتر دلم به حال اون سگ سوخت تااون قاتل روانی
کاری به زیبایی یا بدی داستان ندارم. یک داستان هرچقدر هم که زیبا باشد و جذاب و هر چقدر هم قلم نویسنده توانا باشد، وقتی در هر صفحه غلط املایی باشد از جذابیت داستان میکاهد. کاش این داستان قبل از به اشتراک گذاشتن دست کم یکبار خوانده و غلط گیری میشد. درسته رایگانه اما خب خواننده هم وقتش رو برای خواندن میگذارد که چندان هم رایگان نیست.
خیلی خیلی داستان ضعیفی بود و هیچ شم پلیسی نداشت و چقدر هم مطلبی رو تکرار کرده بود. حیف که نمیشه کمتر ایک بهش داد
خیلی خیلی داستان ضعیفی بود و هیچ شم پلیسی نداشت و چقدر هم مطلبی رو تکرار کرده بود. حیف که نمیشه کمتر ایک بهش داد
بیانگر حقیقت تلخ.. که طردکردن و طردشدن و تنها بودن تا چه حد میتونه تاثیرگذار باشه.. اقای قجه قلم قوی و زیبایی دارید و حقیقت ذات انسان رو به زیبایی تو داستان هاتون تعریف میکنید.. چیزی که اینروزها همه سعی در پنهان کردن و تکذیب اون دارند همین خوی وحشی گری انسان هست و اینکه هر آدمی با هرجایگاه اجتماعی و معنوی میتونه در ورای خودش چه موجودی باشه.. ممنون که کتاب رو رایگان گذاشتید
با سلام کمتر کتاب ایرانی خواندم که شخصیتهایش خارجی باشن و این موضوع ایده جالبی بود شخصیتهای داستان خوب معرفی شده بودن و دقیقا در ذهن ما جا میفتاد. برخلاف جنایتکار ان که معمولا آدمهای غول پیکر و ترسناک هستن این بار جانی آدم ضعیف و معلول و افسرده و عقده ای هست که از روی دیده نشدن دست به جنایت میزند نام کتاب ربطی به موضوع نداشت. پایان داستان متفاوت بود. با امید موفقیت برای آقای قجه و با تشکر از کتابراه
کتاب خوبی بود ولی انتظار داشتم یکم هیجان بیشتری به مخاطب ارائه کنه. کتاب دستهای کوچک خون آلود در ادامهی این کتاب هست پیشنهاد میکنم اون رو هم بخونین.
یک چیزهایی خیلی در دوکتاب تکرار شده و به نظرم این تکرار در یک کتاب ۶۰ صفحهای جالب نیست. مثلاً اینکه دانلد حالش بد میشه، محل رو ترک میکنه و سیگار روشن میکنه. به نظرم نویسنده باید یکم بیشتر در وقایع داستان خلاقیت به خرج میداد.
یک چیزهایی خیلی در دوکتاب تکرار شده و به نظرم این تکرار در یک کتاب ۶۰ صفحهای جالب نیست. مثلاً اینکه دانلد حالش بد میشه، محل رو ترک میکنه و سیگار روشن میکنه. به نظرم نویسنده باید یکم بیشتر در وقایع داستان خلاقیت به خرج میداد.
این کتاب تا حدودی تاثیرگذار و تکان دهنده بود، داستان مرد پلیسی رو روایت میکنه که با مورد عجیب و در عین حال وحشتناکی مواجه میشه، قاتل داستان هم فردی ظاهرا روانی هست اما در آخر متوجه میشن که حدسیاتشون در مورد قاتل اشتباه بوده. قاتل فردی هست که در زندگیش با کمبود محبت و توجه درگیر بوده و از طریق به قتل رساندن بچههای مظلوم به ظاهر انتقام خودش رو میگیره...
ممنونم از نویسنده ک کتابراه
ممنونم از نویسنده ک کتابراه
جناب آقای قجه. کتابتونو خوندم و بسیار لذت بردم. داستان پر کشش و جذابی داشت. تنها عیبی که در این اثر زیبا دیدم ؤیراستاری نامطلوب و گاهی غلط املاییهای آزار دهنده بود مانند واژهی جمع پلیسان که باید پلیسها نوشته میشد. باسپاس فراوان و آرزوی موفقیت روزافزون برای شما هنرمند گرامی و با تشکر از دست اندر کاران سایت خوب کتابراه
من خوشم اومد ولی آخرش رو دوست نداشتم
ای کاش داستان طبق تصور بود مثلا قاتل وحشتناک بود کتک کاری توی داستان نبودداستان اصلا طولانی نیست
عالی تر میشد اگر مقدمه داستان اینشکلی نبود یک راست رفت سرموضوع اصلی. دربارهی شخصیت اصلی بیشتر توضیح داده میشد پایان داستان هیجان خاصی نداشت اون هیجانی که در اول داستان به سراغم اومد رونداشت ولی ژانر کتاب عالی بود ومن خوشم اومد
ای کاش داستان طبق تصور بود مثلا قاتل وحشتناک بود کتک کاری توی داستان نبودداستان اصلا طولانی نیست
عالی تر میشد اگر مقدمه داستان اینشکلی نبود یک راست رفت سرموضوع اصلی. دربارهی شخصیت اصلی بیشتر توضیح داده میشد پایان داستان هیجان خاصی نداشت اون هیجانی که در اول داستان به سراغم اومد رونداشت ولی ژانر کتاب عالی بود ومن خوشم اومد
دوست نداشتم خیلی جاها رو درک نمیکردم مثلا کاراگاه باید از وجود همچین آدمی عصبانی و پرونده رو با اشتیاق برای دستگیری قاتل قبول میکرد اما اون ترسید. بخش قابل توجهی هم از کتاب به ادامه داستان پرداخته نمیشد و فقط حالت شعاری میگفت چرا همچین آدمایی هستن و همچین کارهایی میکنن افسوس و اگر چنین اگر چنان که خسته کننده بود. زحمت نویسنده قابل ستایش اما من دوست نداشتم
سلام
ممنون از آقای محمد علی قجه که این کتاب رو نوشتن کتاب از نظر من کتاب پر هیجانی بود من وقتی صفحات اول کتاب رو میخوندم اینقدر غرق داستان بودم که احساس خطر کردم و میخواستم به خانوادم هشتدار بدم که مراقب باشن.....
داستان از نظر من داستان زیبا و جذابی بود.
آقای قجه امید دارم که کتابهای بیشتری در این ژانر و با این موضوعات بنویسین ممنون
ممنون از آقای محمد علی قجه که این کتاب رو نوشتن کتاب از نظر من کتاب پر هیجانی بود من وقتی صفحات اول کتاب رو میخوندم اینقدر غرق داستان بودم که احساس خطر کردم و میخواستم به خانوادم هشتدار بدم که مراقب باشن.....
داستان از نظر من داستان زیبا و جذابی بود.
آقای قجه امید دارم که کتابهای بیشتری در این ژانر و با این موضوعات بنویسین ممنون
با سلام. ممنون از نویسنده که مارا به خویشتن انسانی خود تلنگر زد. ازهمین داستان تکان دهنده میشه درس گرفت که حتی کوچکترین رفتارهای نادرست و بی احترامیهای ما در قبال همدیگر چه عواقب ناخوشایند و عمیق و بزرگی میتونه داشته باشن. باید باد بگیریم که به هم احترام بگذاریم و از روی ظاهر همدیگر رو قضاوت نکنیم و انسانیت واخلاق رو ملاک قصاوتمون کنیم
باتشکر
باتشکر
سپاسگزارم از جناب آقای محمد علی قجه برای ارائهی داستانی با موضوع خاص. چنین موضوعاتی به ما یاد آوری میکنند که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست و برای مجرم یا قاتل بودن الزامٱ نباید انتظار چهرهای خشن و دور از لطافتی داشت. گاهی آدمای مهربان و صبور هم اگر مورد توجه، دقت و لطف دیگران قرار نگیرند ممکنه رفتارهای دور از شأن انسانیت رو هم از خودشون نشون بدن.
بسیار زیبا و تامل بر انگیز. بعد از خوندن این کتاب نزدیک چندین دقیقه داشتم فقط به داستان و مقایسه اون با دنیای اطراف خودم فکر میکردم. خیلی عالیه که داستان جنایی طوری نوشته شده که فقط خون و گاراگاه بازی نباشه و انقد عمیق و مفید هستش. امیدوارم بعد از خوندن این داستان حواسمون به ادمای اطرافمون بیشتر باشه. ممنونم اقای قجه بابت این کتاب دلنشین
یکی از کتابهای خوبه این نویسنده بود از ویژگیهای خوبه این کتاب میشه این موضوع اشاره کرد که در عینی که کتاب کوتاهه تقریبا ولی نویسنده تونسته به خوبی داستانش رو پیاده کنه و هم زمان که داستان کوتاهه ولی میشه گفت کامله همچنین از نکات خوبه دیگه این کتاب نشون دادن ریشه مشکلات و جرایم اجتماعی هست که نویسنده به خوبی تو قالب داستان نشون میده
داستان بدی نبود، اما ایرادات زیادی داشت. یکی اینکه جذابیت موضوع کم بود، و زود هم به پایان رسید.
دوم اینکه با این حجم کم، پر از غلطهای املایی و نگارشی بود. و یه موضوع مهم اینکه، چرا پلیس، نیرو کنار رودخونه نذاشته بود کشیک بده؟! این قسمتش رو، نویسندهی محترم، اهمال کرده بود.
ایشون در کل بیشتر متن ادبی مینویسن تا داستان جنائی…
دوم اینکه با این حجم کم، پر از غلطهای املایی و نگارشی بود. و یه موضوع مهم اینکه، چرا پلیس، نیرو کنار رودخونه نذاشته بود کشیک بده؟! این قسمتش رو، نویسندهی محترم، اهمال کرده بود.
ایشون در کل بیشتر متن ادبی مینویسن تا داستان جنائی…
یه داستان جالب و دور از ذهن
واقعا همه چیز به زیبایی به تصویر کشیده شده بود جوری که با جزئیات میشد همه چیز رو طبق حرفایی نویسنده تصور کرد عالی بود
اسم رمان هم واقعا به درستی انتخاب شده بود
داستان اصلا تکراری نبود و به موقع آدم رو غافلگیر میکرد
واقعا خسته نباشید و ادامه بدین
قلم شما فوق العاده قویه
واقعا همه چیز به زیبایی به تصویر کشیده شده بود جوری که با جزئیات میشد همه چیز رو طبق حرفایی نویسنده تصور کرد عالی بود
اسم رمان هم واقعا به درستی انتخاب شده بود
داستان اصلا تکراری نبود و به موقع آدم رو غافلگیر میکرد
واقعا خسته نباشید و ادامه بدین
قلم شما فوق العاده قویه
عالی بود داستان در عین کوتاهی و سادگی قوی بود و کشش داشت. به نظرم اگر اخرای داستان وقتی کاراگاه کامل به جنایت و شخصیت قاتل مسلط میشه اون رو کامل بازگو نمیکرد و ما در همون کارخانه متروکه زمان دستگیری قاتل متوجه میشدیم که قاتل چه کسیه خیلی داستان جالب تر و شکه کننده میشد. ممنون از نویسنده محترم و کتابراه عزیز
با تشکر از جناب آقای قجه برای نگارش این اثر
از جمله نکات مثبت این کتاب میتوان به این اشاره کرد که نویسنده از اسامی آسان استفاده کرده و به جزئیات توجه زیادی داشته
این کتاب متصل به کتاب دستان کوچک خون آلود هست و به طوری میشود گفت فصل اول آن است
کتابهای کار آگاهی باعث میشه تا بیشتر به دنیای جزئیات توجه کنیم،
از جمله نکات مثبت این کتاب میتوان به این اشاره کرد که نویسنده از اسامی آسان استفاده کرده و به جزئیات توجه زیادی داشته
این کتاب متصل به کتاب دستان کوچک خون آلود هست و به طوری میشود گفت فصل اول آن است
کتابهای کار آگاهی باعث میشه تا بیشتر به دنیای جزئیات توجه کنیم،
باسلام ودرود به کتابراه و دوستان کتابراه، رمان بسیارسطحی و شتابزده، نویسنده ایدهای داشت که برای یک داستان جنایی بد نبود ولی نتوانست این ایده را به عمل بیاورد، در خواندن این کتاب اصلا دچار دلهره یا سردرگمی که مخصوص داستانهای جنایی است نشدم، فقط میخواستم ببینم آخرش چه میشود بهتر است آقای قجه مطالعه بیشتری داشته باشد
کتاب خوب نگارش شده، و ایده استفاده از اسامی خارجی و مکانی دیگر ایده خوبی است
سوژه استفاده از سگ بعنوان همکار قاتل هم بسیار جالب بود
در مجموع داستان مطلوب است، فقط اگر کمی کمتر نتیجه گیری اخلاقی و نصایح میداشت بهتر میشد
نویسنده باید فقط بذری از عقاید خود را بکارد و درو کردن ان را به خواننده بسپارد
سوژه استفاده از سگ بعنوان همکار قاتل هم بسیار جالب بود
در مجموع داستان مطلوب است، فقط اگر کمی کمتر نتیجه گیری اخلاقی و نصایح میداشت بهتر میشد
نویسنده باید فقط بذری از عقاید خود را بکارد و درو کردن ان را به خواننده بسپارد
استاد قجه من تا حالا فقط یک کتاب به قلم شمارو خوندم. کتاب "حسادت" و چنان لذت بردم که الان هرکتابی که ببینم نویسندهاش شما هستین ذوقی در دلم هست که سریعا بخونمش. بنده به تازگی وارد عرصهی نویسندگی شدم. انشاالله روزی هم کتاب من چاپ میشه و نظر زیباتون رو دربارهاش میخونم. در پناه الله باشید استاد قلم.
با عرض سلام خدمت دوستان کتاب و همراهان کتابراه. کتاب خیلی خوبی بود. جناب قجه یک نظام سرمایه داری رو خیلی ظریف و ماهرانه به داستان در آوردند. نظام حاکم بر میهن عزیزمان که نه آدم ها ارزش دارند نه حیوانات نه محیط زیست و.... ممنونم از کتابراه که این کتاب عالی رو در اختیار همگان گذاشته است.
خیلی کتاب خوبی من از کتابهای ترسناک خیلی خوشم میاد بود و کتابی بود که ادم میتونه مفهومش رو بفهمه و صدا گزاریها عالی بودند و داستان رو عالی گفتند دست نویسنده این کتاب هم درد نکنه بهنرین کتابی بود که تا حالا خونده بودم عالی بود ممنون از کتابراه که این کتابهای عالی رو رایگان میزارند
کتاب فوق العادهای است 💖
به آقای محمد علی قجه تبریک میگم که چنین قلم قوی و زیبایی دارن 🥰
داستان جوری است که دوست داری یه شبه کل کتاب رو بخونی تا ببینی آخرش چی میشه 🙃🙃🙃
داستانی پر از اتفاقات غیر قابل پیش بینی... 😊
به طرفداران ژانر جنایی، معمایی پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونن 🧡🍁🧡🍁
به آقای محمد علی قجه تبریک میگم که چنین قلم قوی و زیبایی دارن 🥰
داستان جوری است که دوست داری یه شبه کل کتاب رو بخونی تا ببینی آخرش چی میشه 🙃🙃🙃
داستانی پر از اتفاقات غیر قابل پیش بینی... 😊
به طرفداران ژانر جنایی، معمایی پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونن 🧡🍁🧡🍁
قلم نویسنده خیلی قویه، این کتاب، دومین کتاب از آقای قجه هست که میخونم، نوشتههای ایشون و مسیر روند داستان ذهن انسان رو به چالش میکشه و هرگز قابل پیش بینی نیست چه در این داستان و چه در کتاب دستان کوچک خون آلود. تنها ایرادی که میتونم بگیرم این هست که در نوشتههای کتاب غلط املایی وجود داره.
چقدر تامل برانگیز بود...
اینکه داستانی با ژانر وحشت نوشته شده بود
و هیولا
بر خلاف بقیه داستانهای این نویسنده
واقعا ساخته دست همون ادمای اروم و مهربون بود خیلی قشنگ بود
اینکه ما خودمون خیلی وقتا باعث جرم و جنایت میشیم تو جامعه با بی اهمیتی و نامهربونی و بی تفاوتی...
بنظرم محتوا و طرح قشنگ بود...
اینکه داستانی با ژانر وحشت نوشته شده بود
و هیولا
بر خلاف بقیه داستانهای این نویسنده
واقعا ساخته دست همون ادمای اروم و مهربون بود خیلی قشنگ بود
اینکه ما خودمون خیلی وقتا باعث جرم و جنایت میشیم تو جامعه با بی اهمیتی و نامهربونی و بی تفاوتی...
بنظرم محتوا و طرح قشنگ بود...
واقعا کتاب عالیای بود و به طور غیر قابل باوری معتادش شدم، من این کتاب رو ساعت ۴ صبح به کتابخانه اضافه کردم تا در روزهای دیگر مطالعه کنم، و فقط با مطالعه از ۱ صفحه اون مجذوب داستان شدم و نتونستم رهاش کنم که بعدا مطالعه کنم این کتابتون واقعا عالی بود اقای قجه عزیز همیشه همینطور بدرخیشد.
در حال حاضر خودم در حال نوشتن یک داستان هستم و هنگامی که دیدم شما آقای قجه عزیز به نظرات خوانندگان داستانهای خود پاسخ میدهید بسیار خوشحال شدم و میخواهم از این طریق از شما استاد بزرگ خواهش کنم که یک نصیحت در این حوزه به من بکنید که بتونم بهتر و بهتر بنویسم 💗🙏🏻
ممنون از شما استاد بزرگوار و کتابراه