با فصول انتهایی کتاب موافق نبودم. صرف تغییر در منطقه خاصی از مغز به معنی خاص بودن یا به معنی تاثیر مثبت اون تجربه در بهزیستی روانی فرد نیست. هر فعالیت روزمرهای چه مفید باشه چه غیر مفید بالاخره یه قسمت از مغز فعال میکنه. ضمن اینکه احساس یکی شدن، وحدت و اتصال به یک چیز بزرگتر از خود لزوما از طریق دینی و معنوی و باور به خدا صورت نمیگیره در بسیاری از افراد اون چیز بزرگتر میتونه طبیعت، هنر، علم یا مفاهیمی چون عدالت و... باشه. مذهب در طول تاریخ بر خلاف ادعای نویسنده خیلی از مواقع بهزیستی روانی و پیشرفت اخلاقیات به تعویق انداخته و مانعش شده (نمونش قرون وسطی)
نقدهای دیگهای هم میشه به کتاب وارد کرد ولی برای اجتناب از طولانی شدن متن از ذکر اونها صرف نظر میکنم.
کتاب کاربردی بوود و مفهوم رو به راحتی میشد درک کرد. گوینده هم صدای خوب و گیرایی داشت. بیشتر مطالب جدید و کارا هستن. درسته اسم کتاب شادی هست اما سرجمع به تمامی ابعاد خودشناسی و خداشناسی پرداخته شده و به روز هست...
نقدهای دیگهای هم میشه به کتاب وارد کرد ولی برای اجتناب از طولانی شدن متن از ذکر اونها صرف نظر میکنم.