نقد، بررسی و نظرات کتاب سفر دل - جودیت برونته
3.9
296 رای
مرتبسازی: پیشفرض
طهورا جعفری
۱۴۰۳/۰۵/۰۷
00
ممنون از کتاب خوبتون چند نکته خواستم عرض کنم، اینکه این داستان به خوبی توانسته بود برخی اتفاقات رو گویا باشه مثلا مادر ایزومی که به دنبال پسری بی ایمان رفته و حرف پدر و مادرش رو گوش نداد و حتی از خونه فرار کرد، در نتیجه دیدیم که عاقبت کارش رو دید و همسرش هم مردی همراه با او نبود و زندگی ای که اینطور شروع کرده بود به پایان بد و ناگوار ختم شد. دخترش به خدا ایمان آورده و با همسری با ایمان وصلت کرد و زندگی زیباش رو با ایمان آغاز کرد و تفاوت در این دو زندگی به خوبی نشون داده شد. در صورتی که این دختر باید با احترام از کنار مادر می رفت. برخی اتفاقات هم همش در داستان تکرار میشد و اصلا درست نبود. شاید بشه گفت چون نویسنده از کشور دیگه ای بوده؛ اما تونست به خوبی نشون بده که اگر انسان با خدا باشه از تجاوز و کارهای گناه دور تر هست (مثل دختر داستان که در ذاتش خوبی بود و به راه درست کشیده شد و از همون اول هم همراه پدرش نشد.) فقط در یک جا گفته شد خداوند ما عیسی مسیح که نمی دونم اشتباه تایپ بود یا من به اشتباه متوجه شدم، چون باید می گفت خدای عیسی مسیح (ع). در بعضی از بخش های داستان هم که جملاتی رو از منابع مسیحیت برداشت کرده بود، خیلی جالب بود.
شاید خیلیها این رمان رو یه رمان ضعیف با تم مذهبی بدونن چون در هر صفحه از کتاب یه بخش از کتاب مقدس رو آورده ولی به موضوع بسیار مهمی اشاره کرده که در زندگی امروز و در ایران هیچ توجهی بهش نمیشه...
فرزندانی که پدر یا مادرشون یا هر دو ازشون متنفر هستند (به هر علتی) و این فرزندان هیچ پناهی در برابر والدینشون ندارند نه قانونی برای مراقبت از فرزندان هست و نه میشه مثل غرب خونه را ترک کرد و زندگی مستقلی به راحتی شروع کرد...
به اعتقاد من این رمان تلنگری به اعتقادات سنتی و عرف ما که همیشه و در هر صورتی باید به والدین احترام گذاشته بشه در صورتی که در زندگی امروز والدینی هستند که فقط به فرزندانشون آسیب میرسونن...
فرزندانی که پدر یا مادرشون یا هر دو ازشون متنفر هستند (به هر علتی) و این فرزندان هیچ پناهی در برابر والدینشون ندارند نه قانونی برای مراقبت از فرزندان هست و نه میشه مثل غرب خونه را ترک کرد و زندگی مستقلی به راحتی شروع کرد...
به اعتقاد من این رمان تلنگری به اعتقادات سنتی و عرف ما که همیشه و در هر صورتی باید به والدین احترام گذاشته بشه در صورتی که در زندگی امروز والدینی هستند که فقط به فرزندانشون آسیب میرسونن...
این کتاب رو از چند جهت پسندیدم که حضور خدا رو در لحظه لحظه زندگی بسیار زیبا به تصویر کشیده بود، جدا از اینکه چه دین و مذهبی داریم (سپاسگزار بودن بنده نسبت به معبود که باعث آرامش درونی و تقویت ایمان و صبوری انسان میشود)، عشق پاک بین دو انسان رو خیلی قشنگ روایت کرد. و همچنین بیان بسیار شیوای نویسنده محترم. در کل این کتاب ارزش خوندن و تعمق رو داره (با اینکه کتابهای داستانی خیلی کم میخونم اما خوندن این کتاب رو دوست داشتم)
سلام. داستان این کتاب، ماجرای عشق دوجوان ازدو فرهنگ مختلف رابیان میکند. ونکته جالب این داستان، این است که: مادرها همیشه خوب نیستند. این یک واقعیت است وبنده زیاد دیدهام مادرانی که هیچ بویی ازعواطف مادر وفرزندی نبردهاند. البته روند کلی داستان واینکه دوجوان، یکدفعه وبعد ازچندبار دیدن همدیگر، سریع تصمیم به ازدواج میگیرند رانپسندیدم، ولی برای کسانی که رمانهای عاشقانه رامی پسندند، پیشنهاد خوبی است.
قلم نویسندهی داستان رو دوست داشتم. از کلمات و ترکیبهای زیبایی استفاده کرده بود. به علاوه جنبهی مذهبی داستان رو هم داشت. من شخصاً فکر میکردم که در بین افراد غربی فردی به اصطلاح مذهبی وجود نداره. ولی این کتاب از این جهت که این موضوع رو به من فهموند جالب بود.
به غیر از این مطلب، کتاب صرفا داستان یک زندگی عادی رو به تصویر میکشید و نکتهی خاص دیگهای نداشت.
به غیر از این مطلب، کتاب صرفا داستان یک زندگی عادی رو به تصویر میکشید و نکتهی خاص دیگهای نداشت.
درود و سپاس از کتابراه عزیزکتابی زیبا که علی رغم اینکه دقتی در جزییات نداشت و زمان کافی برای درک خواننده از داستان نبود، اما دلچسب بود و یادآور لطف پروردگار مهربان و عاشق و قدرت عشق داشت که همانطور که گفته بود هیچ چیز حریف عشق نیست و نخواهد بود و پروردگار مهربان را سپاسگزارم که در این داستان سریع و آسان عشق و لطف بی پایان و وعده هایش را به من یادآوری کرد
چارچوب و ساختار داستان کتاب، اصلا جالب نبود. حوادث داستان پشت سر هم و بدون بیان جزییات گفته شده و بسیاری از موقعیت ها غیرمنطقی است. سیر داستان خیلی سریع و بدون کشش داستانی بود و همین از جذابیت اثر کاسته بود. البته تنها نکته ارزشمند داستان، ایمان و اعتماد و امید داشتن به خداوند بود. امیدوارم دیگر چنین کتابهای ضعیفی در کتابراه منتشر نشود.
یه کتاب ضعیف وعجیب وپر از توهین! اول گفت همه ژاپنیها عوضیاند بعد گفت آمریکاییها بهترین آدمها هستن ومسیحیت تنها راه آرامشه بیشتر شبیه این بود میخواد انجیل شخصی خودش رو درست کنه چون بیشتر از داستان بیشتر نقل قول از مسیحی بود با وجود رایگان بودن کتاب پیشنهاد نمیشه وقت با ارزش خودتون رو به کتاب دیگه از اختصاص بدید موفق باشید
خوندن کتاب و دوست داشتم، نامهربونی والدین درد بدیه فکر کن اولین جایی که چشم باز میکنی تو رو نخوان منم این درد و کشیدم البته نه به این شدت اما خب... منم یادگرفتم بهترین دوست ووالدینم خود پروردگار منه فرقی نداره چه دینی داریم مسلمان یا مسیحیت یا... خوندن این کتابها برای همه مفیده که فراموش نکنیم بهترین حامی ما خداست😍😍😍
بخش عاشقانه داستان و سرگذشت ایزومی و آشنایی و عشق پاکشون با جان رو دوست داشتم، همینطور با مرور کتاب مذهبی هم مشکلی نداشتم ولی مسئله کتاب اینه که یه مقدار با دید سنتی داره نگاه میکنه مثلا جان منتظر میمونه تا ایزوکی غذا رو درست کنه... نمیاد کمک. کلا کنار هم در نظر نگرفته دوتا عاشق رو یکسری جاها
داستانش معمولی بود اما من خیلی خوشم اومد از سیاستِ نویسنده برای نشر دادن مطالب کتاب مقدسشون. من شاید توی حالت عادی هیچ وقت نرم کتابهای آسمونی دیگه رو بخونم، اما این نویسنده در قالب رمان مطالبی از کتاب مقدسشون رو هم به من منتقل کرد. ای کاش ما شیعهها هم یاد بگیریم از این سیاستها...
کتاب خوبی بود. نویسنده با استفاده از ایات کتاب مقدس داستانش را پیش میبرد. البته بعضی فکر میکنمد نویسنده از خواهران برنته است ولی چنین نیست فقط فامیلیشان یکی است. این کناب توجه و توکل به خداوند را تشویق میکرد که جنبه زیبای داستان بود و تمام شخصیتها افراد رنج کشیده و صدمه دیده بودند. ممنون