نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی چهل سالگی - ناهید طباطبایی
3.6
91 رای
مرتبسازی: پیشفرض
من آدم سخت پسندی نیستم بین همه کتابهایی که خوندم این اولین کتابیه که امتیاز کم دادم.. من داستان رو بخاطر صدای خوب گوینده تا انتها گوش کردم. نکته مثبتش بود. اما نقدمیکنم داستانیو که یک مرد مهربان مثل فرهاد باهمه سختیهایی که داره برای تامین زن وخونواده میکوشه.. شب برسه خونه وهمسرش از عشق به هرمز شادان بگه. وبخاطر اون به خودش برسه.. این خیانت حساب میشه نکتهی دوم اینکه یک مادروقتی خودش متاهله چطور میتونه بادخترش به دیدار عشق سابقش بره.. اگه دخترش هم مثل خودش دردوران تاهل دنبال عشق سابقش رفت چی؟؟ میتونه نصیحتش کنه؟؟.. تعامل وارتباطات دوستانه واجتماعی خوبه.. نه اینطوری. درضمن ناراحت نشدن فرهاد وهمه چیز خوب پیش رفتن برای ارتباط بین آلاله وهرمز، واقعا غیرملموس ورویایی بود.. به هرحال ممنون ازتیم کتابراه وگویندهی گرامی🙏❤
من با اینکه کتاب درباره مسائل عشقی و سرخوردگیهای اجتماعی دوره چهل سالگی یک زن بود، اما بسیار نظرمو جلب کرد. شاید چون خودم نوازنده گیتارم و عشق به هنر و هم عشق دوران جوانی رو میتونم درک میکنم، بسیار پیش اومده در جوانی عشقی به سرانجام نرسیده و بعد از اون ازدواجهای موفقی هم انجام میگیره اما پرداختن به این قضیه که اون عشقها هرگز فراموش نخواهند شد و حداقل بعنوان یک خاطره قوی باقی خواهند ماند موضوع جالبی بود که بسته به فرهنگهای مردم مختلف قابل نقد و بررسی است.
سعی کنیم خود دوستی و خود عشق ورزی را با چیزی به غیر از عیاشی و تزلزل در وفاداری دنبال کنیم موسیقی رقص و هنر میتونه کمکمون کنه و قوی بشیم از درون؛ ولی وقتی ازدواج کردیم صحیح نیست ماجراجویی کنیم صحیح نیست بریم هرمز شادان را ببینیم که اگه واقعا آدم زندگیِ ما بود جدا نمیشدیم وشعور رابطهی عاطفی ایجاب میکنه دست از لغزش و شبهِ خیانت برداریم. تبلیغِش آزادِ ولی کارما دارِ نکنین عاقبت نداره😊
من نتونستم با شخصیت اول داستان ارتباط برقرار کنم. به نظر من تا این حد به فکر عشق دوران جوانی بودن کار قشنگی نیست. یعنی با وجود داشتن شوهری که عاشقته، تو بری به خاطره عشق دوران حوانی مو رنگ کنی یا لنز بذاری یا.....
چون خدا رو شکر تجربه نکردمش نمیتونم درکش هم بکنم.
داستانیس که نخونیش چیزی از دست نمیدی، جز دو یا سه تا جملهاش که معروفه. همین
چون خدا رو شکر تجربه نکردمش نمیتونم درکش هم بکنم.
داستانیس که نخونیش چیزی از دست نمیدی، جز دو یا سه تا جملهاش که معروفه. همین
صدای گوینده عالی بود. برخورد شوهر کمی پدرانه بود. و در واقعیت کمتر کسی با این سبک برخورد پیدا میشه. به نظرم حالات و افکار زن در این سن خیلی خوب توصیف شده. و شاید افراد زیادی در این سن فیدبک به عقب زده و بررسی میکنند که آیا راه را درست رفتهاند یا نه. کاش واسه پنجاه سالگی هم مثل این کتاب وجود داشت.
کتاب خوبی بود از متوسط بالاتر. این یک اصله که دل آدما که حس پیری کنه دیگه طرف مرده حساب میشه. چهل سالگی برای زنها یک سن و نقطهی عطفه عمرشون هست اگر بتونن که افکار مثبت داشته باشن دلشون جوون میمونه اما اگه افکارشون تخریبی باشه دیگه فاتحه زن بودنشون و باید خوند و اینکه عشق هیچوقت نگاه به سن نمیکنه
انتخاب موسیقی ضعیف بود و اون بین اعصاب خورد کن میشد. واقعا چرا موسیقی آسیای شرقی برای این کتاب؟ گوینده به عنوان یه دوبلور، خوب بود ولی نه برای کتاب و مخصوصا این کتاب. مثلا فرض کنین آقای آرمان سلطان زاده این کتابو براتون میخوند; قطعا چیز دیگهای از اثر «چهل سالگی» توی ذهنمون موندگار میشد.
اما واقعیت چیست؟ آن حقیقت درونی انسان که شاید اوج شوریدگیها و تردید هایش را در چهل سالگی بروز دهد؟ آیا مجالی برای بروز این شوریدگیها برای زن چهل ساله وجود دارد؟ ناهید طباطبایی در رمان چهل سالگی به نوعی به این احساسات و تردیدها میپردازد.