🍁کاتیا، دنژوان کرج، سگ ولگرد، بوف کور، تاریک خانه، داش آکل، بن بست، ترجمه دیوار، و حالا هم داستان کوتاه سه قطره خون!
همینطور که همه مون میدونیم همه داستانای صادق هدایت، فضای خیلی سنگین و گاها تیرهای دارن که باید بهشون عمیقا فکر کرد. گاها من مجبور میشم بعضی داستانهاشو دوبار بخونم! این داستان کوتاه ‘سه قطره خون’ یک داستان از مجموعه داستانی به همین اسمه. که اکه بخوام نظرمو راجع به داستان بگم، باید بگم؛
سه قطره خون داستان یه دیوانه ایه که یکسال هست که توی بیمارستان روحانی بستری هست و در آرزوی قلم وکاغذ بوده! و همین دیروز بهش قلم کاغذ دادن اما اون دیگه دستاش کرخت و ذهنش بی موضع شده برای نوشتن روی کاغذ! وجیزی برای نوشتن نداره! و نهایتا توی اون همه کلمه و خط خطی کردن به سه قطره خون میرسه که ظاهرا منظورش … هست! که میخواد حرفی نگفتی یا ننوشتی رو به ما بگه.
گربههای نر و ماده که نماد عشق و تولد و عشق باری زیر درخت بودن هم بسیار برام جالب بود وحتی دردناک چراکه عشق اونها توسط راوی نافرجام موند! درواقع دیوانه یا راوی داستان میخواد بگه که مای خواننده اونو پراش کنیم. سه قطره خون حیاتی و نمادین! مثل سه قطره اشک، یا خون روح خواننده با راوی! خمیشه داستانهای هدایت به جورایی رمز و راز برای خودکشی و سیاهی داره. به نظر من به داستان کوتاه فلسفی و متاثرکنندهای بود.
فضای نوشتههای هدایت همیشه تاریک و تلخه ولی مخاطب رو به تفکر وادار میکنه.. فکر کردن به پلیدیها و زشتیهای پنهانمون و.. اینطوری بهتر میتونیم خودمون رو بشناسیم
همینطور که همه مون میدونیم همه داستانای صادق هدایت، فضای خیلی سنگین و گاها تیرهای دارن که باید بهشون عمیقا فکر کرد. گاها من مجبور میشم بعضی داستانهاشو دوبار بخونم! این داستان کوتاه ‘سه قطره خون’ یک داستان از مجموعه داستانی به همین اسمه. که اکه بخوام نظرمو راجع به داستان بگم، باید بگم؛
سه قطره خون داستان یه دیوانه ایه که یکسال هست که توی بیمارستان روحانی بستری هست و در آرزوی قلم وکاغذ بوده! و همین دیروز بهش قلم کاغذ دادن اما اون دیگه دستاش کرخت و ذهنش بی موضع شده برای نوشتن روی کاغذ! وجیزی برای نوشتن نداره! و نهایتا توی اون همه کلمه و خط خطی کردن به سه قطره خون میرسه که ظاهرا منظورش … هست! که میخواد حرفی نگفتی یا ننوشتی رو به ما بگه.
گربههای نر و ماده که نماد عشق و تولد و عشق باری زیر درخت بودن هم بسیار برام جالب بود وحتی دردناک چراکه عشق اونها توسط راوی نافرجام موند! درواقع دیوانه یا راوی داستان میخواد بگه که مای خواننده اونو پراش کنیم. سه قطره خون حیاتی و نمادین! مثل سه قطره اشک، یا خون روح خواننده با راوی! خمیشه داستانهای هدایت به جورایی رمز و راز برای خودکشی و سیاهی داره. به نظر من به داستان کوتاه فلسفی و متاثرکنندهای بود.