نقد، بررسی و نظرات کتاب قند تلخ - مریم حاتمی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Sahar_N
۱۴۰۱/۱۲/۰۱
رمان خوبی بود. خوشم اومد از اینکه سه فصل اول ماجرا از دید هر سه شخص بود و با شخصیت و احساساتشون کاملا اشنا میشدم. اخر داستان رو دوست نداشتم بنظرم باید بهتر تموم میشد و دست ستاره برای صدرا رو میشد نه اینکه خیلی یهویی از دنیا بره و جوری باشه که صدرا هنوزم تو فکرش باشه و سر مزارش بره و واضحه که از حتی بعد از مرگش هم فراموشش نکرده چون گندم دختر صدرا عکس سنگ قبر ستاره رو در گوشی پدر دید. شهرزاد دختری بسیار با شخصیت و محترم از خانواده اصیل بود و همچنین روانشناس هم بود انتظار میرفت که بیشتر راجع به این ازدواج سخت گیری کنه ولی خیلی زود حاظر به ازدواج شد و جواب مثبت داد. در کل بنظر من تو جامعه ما حتی خود زن‌ها هم ضد زن هستیم و به هم جنس و هم نوع خودمون رحم نمیکنیم چه بسیارند زن‌هایی که روی زندگی هم جنس خود اوار میشن و خودشون رو غالب میکنن امیدوارم حداقل کمی به خودمون رحم کنیم. ممنون از نویسنده محترم و کتابراه عزیز
حاج علی
۱۳۹۹/۰۳/۲۴
اینکه مردها اکثرزیادشون تابع هوسشون هستن شکی نیست ولی یه سال از طلاقش نگذشته نباید تصمیم می‌گرفت ازدواج کنه اونم با شهرزادکه ابروداری وصداقت مهم بود شهرزادهم خودش تابع هوس وعشق قدیمش شد بله گفت وگرنه یه روانشناس می‌دونه طلاق واقعی وازبین رفتن دوست داشتن وتونستن یه جایگزین به عنوان عشق تقریباسه تا پنج سال طول می‌کشه اون خودشو فدای عشقی کردکه توگذشته هم علاقه‌ای بهش نداشته والان بعد ترک یک سال نشده ستاره که عشق اصلی صدرا بود اونم به خاطر مادرو پدرش خواستگاری کرد ومحبت شهرزادواسش مثل قبل دوستانه بوداماتو وضعیت مریضی اون ترجیح دادبهش یه عشقی که توخالی وازسر دلسوزی وروحیه دادن بهش بود نگاه عاشقانه کنه خیلی‌ها هستند که بعد ازدواج وجدایی دوباره به هم بر میگردن این شهرزاد بود که با تحصیلات روانشناسی وپختگی تحت احساسات گذشته تمام این مسایل ومشکلات مردی که عاشق بوده قبلاً زیر پا لهش کرده و واقعاعاشق ستاره بوده و خواهد ماند چشاشو بست ومثل بچه‌های پونزده ساله بی‌خرد وتجربه تن به این ازدواجی داد که هرلحظه داستان میدونستم ستاره برمیگرده زندگیش متلاشی میشه نتیجه اینه ادمی که عاقل باشه مثل شهرزاد اشتباه میکنم وبچگی که ستاره کرد ممکنه به پختگی تبدیل بشه وتحت تأثیردیگران مثل پدر و مادر صدرا که تواوج مریضی وداروخوردن نباید پیشنهادشونو واسه خواستگاری از شهرزاد قبول میکردیااونوتحت فشار میزاشتن همه آدما ممکنه اشتباه کنندعاقل شن ویاآدمای احساسی مثل صدرا بارها اشتباهوتکرارکنندبه نظرمن خودشهرزادخیلی مقصر بودوشدیدا زندگیشورواحساسش بناکردازآدم تحصیل کرده‌ای مثل اون بعیدبودپس اونم عاشق نبودجزیه هوس آدم عاشق صدرابودکسی که خطای ستاره روندیدگرفت نه شهرزادکه سردسنگ فولاد شد
Hana
۱۴۰۲/۰۱/۰۳
اول خسته نباشید میگم به نویسنده عزیز چون واقعا نویسندگی و نوشتن کتاب کار هر کسی نیست:)
بخصوص این داستان‌هایی که به واقعیت نزدیکه و ادم درک میکنه و حس میکنه داخل اون داستانه!
ولی یه نکاتی هست که گفتم بگم شاید بدرد بخوره هم برای نویسنده و هم برای مخاطب‌ها...
یکی اینکه در زندگی مشترک اول از همه شناخت کامل روی همه جوانب فرد و خانواده و سطح اونها باید انجام بشه. داستان طلاقم که به یبار سیلی زدن نیست البته مرد حق نداره دست بلند کنه ولی ادمی مثل صدرا ادم بدی نبود که بخواد سواستفاده کنه و این فرد ستاره بود... ستاره هم کم کاری کرد بالاخره جز وظایف زن خونه اینه که هم خونه هم خودش اراسته و مرتب باشن و به مرد خونه توجه و محبت داشته باشه اونم مردی عاشق مثل صدرا!
خیانت صدرا هم که جای خود دارد به راحتی رفت اونو صیغه کرد \:
ولی با همه اینها داستان رمان قشنگی شد و من به سلیقه نویسنده احترام میذارم...
همچین مردها و همچین زن‌هایی کم نیستند واقعا!
م ف
۱۴۰۱/۱۱/۰۲
خوبه که هنگام ازدواج به انتخاب‌ و نحوه انتخاب همسر توجه کافی بشه. با تشکر از نویسنده محترم به نظرم در این داستان شخصیت پردازی ضعیف بود داستان طوری بود که همون اول انتهای اونو حدس میزدی
ستاره دختر ساده‌ای بود که با اولین دیدار صدرا دستپاچه شد حتی جرات رژ زدن جلوی پدر هم نداشت ولی بی پروا اونقدر قرارهای عاشقانه با صدرا میذاره اینور و اونور میره! بعد یک دعوا یهو طلاق و اشاره‌ نمیشه ستاره چرا اینقدر عوض شد
صدرا که از یک خانواده مذهبی بود یک لحظه ستاره را میبینه و یهو عاشق دلخسته میشه و روز دوم ملاقات حرفهای عاشقانه و *ستاره جان*! از طرفی از سه سالگی مورد بی توجهی پدر و مادره، هر بچه‌ای تو این شرایط نسبت به فرزند مورد توجه حسادت میکنه که اشاره‌ای نشده
مادر کم توجهی به صدرا را در ازدواج با ستاره هم نشون داد فقط مخالفت کرد و بدون تحقیق گفت شهرزاد و میپسنده، در حالیکه اگر اندکی به پسرش توجه نشون میداد پسرش با یک چشم و ابروی قشنگ زود به فنا نمیرفت اون هم خانواده ثروتمند که پرستار هم داشتند یعنی مادر مذهبی فقط کارش غصه خوردنه. بعد ازدواج هم اونقدر بریز و بپاش! در طلاق هم کل تقصیربرای خانواده بیتوجه ستاره است! خب پسر ۲۵ ساله که کار و درآمد هم داره وخانواده ثروتمنده، شهرزاد هم که دختر خوب ودیده شناخته چرا زودتر بفکر نشدی موقعیت مناسب پس کی هست! اما بعد طلاق ستاره با اون شرایط روحی صدرا پیگیر ازدواجش با شهرزاد میشه!
شهرزادکه صدرا براش چند ساله یک دوسته و حس حمایتگری داره، یهو میفهمه عاشق صدراست و بااینکه مشاوره و کم سن هم نیست در ازدواج اشتباه میکنه با خطای صدرا یک مجسمه سنگی میشه صدرا با اون همه رنج از خطای ستاره گذشت ولی شهرزاد ازخطای صدرانمیگذره
صدرا هوسباز بود ولی شهرزاد هم عاشق نبود
هاجر نعمتی
۱۴۰۰/۱۱/۰۶
عرض سلام و خسته نباشید به نویسنده‌ی داستان، کتاب خوبی بود و خیلی دور از واقعیت نبود، چرا که به مراتب زیاد دیده میشه تو جامعه. از نظر من قصه با حرفهای ستاره شروع شد وگویا نقش اول یا دوم قصه بود ولی بعد از عقد و ازدواج هییچ چیزی از زبان ستاره نخواندیم این که اون هم باید از حالات روحیش از زبان خودش میگفت چی باعث شده بود انقد عوض شه شاید نگاهای دیگران شاید کمبود اعتمادبنفس بخشی از داستان هیچ خبری از ستاره نبود، و من خییلی تعجب کردم که شهرزاد با اون همه درک وفهم خییلی زود بله گفت با این که عشق اتشین صدرا رو دیده بود که حتی به مرز جنون و بیماری روانی رسیده بود و اون استخاره‌ای که گرفت و تشویق به ازدواج شد کاش استخاره بد میومدچرا پس زندگیش اونجور شد ودختر با اون همه فهم و کمالات تحقیر شد خیانت دیدو تبدیل شد به یه ادم سرد و بیروح😔واینو متوجه شدم که یک زن هرررچقدر هم کامل و همه چی تموم باشه باز هم دلیلی پیدا میشه که یه مرد برگرده به عشق سابقش یا دنبال تنوع طلبی باشه متاسفانه تو جامعه ما تا یه مردی خطا میکنه نگاها میره سمت همسرش که حتما زن کاملی نبوده و. ‌. و مشکل از طرف خانمه، از نویسنده بابت رسوندن این مطلب تشکر میکنم. آخر داستان هم انتظار رفتار دیگه‌ای داشتم چرا باید تو زندگی که عشق نیست به قولی زندگی ماشینی دوتا فرزند بیارن که فرزندان تو محیطی عاری از عشق رشد کنن و آب شدن مادری رو ببینن که از هیچ محبتی دریغ نکرد ولی بیمهری دید خیلی اشک ریختم و گریه کردم برای شهرزادهایی که کم هم نیستن.
به امید پرورش دادن فرزندانی که کمبود عاطفی نداشته باشن و بتونن مسیر درست و غلط رو تشخیص بدن ☺
. .
۱۳۹۹/۰۶/۰۲
با سلام و تشکر از نویسنده محترم
گاهی دلم رمانهای عاشقانه ایرانی میخواد مخصوصا زمانهایی که میخوام از افکارم و استرس‌ها و دنیای بیرون جدا بشم و این رمان به خوبی تونست منو از این دنیا جدا کنه.
نکات مثبت این رمان: قلم روان و دیالوگهای ملموس، داستان واقعی ولی تلخ، ابتکار در نوشتن از زبان سه شخصیت اصلی.
نکات منفی: داستان کتاب کمی شبیه به رمان حریم عشق اثر رویا خسرونجدی بود که نمیدونم نویسنده این کتاب رو خوندن یا خیر ولی بستری شدن صدرا در بیمارستان روانی، برنده بودن ستاره در کل کتاب و بازنده بودن شهرزاد خیلی یادآور اون کتاب بود.
برخی جملات مثل: "وقتی عصبانی میشی خیلی زیباتر میشی" واقعا تکراری شدن از بربادرفته گرفته تا فیلمهای ایرانی هم این جمله رو بکار میبرن.
نمیدونم داستان درچه زمانی نوشته شده ولی به نظر میرسه زمان در داستان حداقل مال بیست سال پیش هست که خبری از موبایل نبوده.
و اینکه احساسات صدرا خیلی قابل باور نبود
ملیحه خاکسار
۱۴۰۲/۰۸/۲۳
کتاب جالبی بود آموزنده بود برای کسی که واقعا از اتفاقات و تجربه‌ها درس بگیره و نخواد مصداق از یه سوراخ دو بار گزیده بشه را داشته باشه، شخصیت شهرزاد واقعا مثال زدنی و کمیاب بود در این داستان و این همه ازخودگذشتگی و مهر و محبت و عشق را نثار کسی کرد که واقعا لیاقتش را نداشت بعد از آن همه بدی که ستاره خانم درحق صدرا کرد، این هم مزد دست شهرزاد خانم باوفا و خانم و همه چی تمام بود که چیزی توی زندگی کم نذاشت و همه جوره خانم بود.
البته ستاره هم توی خانواده‌ای زحمتکشی بود ولی واقعا فرهنگشون پایین بود و از اول هم دنبال پول و ثروت صدرا بود دهن بین بود از خودش چیزی نداشت متاسفانه.
از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز
شاید همیشه صد در صد درست نباشه.
یعنی باور اینکه صدرا بره دوباره دنبال ستاره برام سخت بود و غیر قابل باور
mohsen
۱۴۰۲/۰۸/۱۸
با سلام ضمن تشکر از نویسنده محترم؛ داستان خوب، جذاب و پندآموزی بود که به نظر من نکاتی که درش رعایت شده بود به جذابیت داستان اضافه می‌کرد. در ابتدای داستان شرح واقعه از دید سه شخصیت اصلی داستان عنوان میشه، اما در هیچکدام جملات و یا مضمون تکراری رو شاهد نیستیم. همچنین ما می‌تونیم با خوندن دیدگاه‌های هر سه اون‌ها با شخصیت‌هاشون بیشتر آشنا بشیم. در داستان هیچگونه حادثه و اتفاق بی‌ربطی بیان نمیشه و این باعث میشه تمرکز خواننده به اصل مطلب بیشتر بشه. علی‌رغم بعضی رویدادهایی که شاید اغراق و بزرگنمایی به نظر برسه (حداقل از دید خودم) اما هیچی از ارزش داستان کم نمی‌کنه.
به همین دلایل من مطالعه این داستان رو به دوستانی که به رمان‌هایی با مضمون اجتماعی علاقه‌مندند پیشنهاد می‌کنم.
با تشکر
الهام و
۱۳۹۹/۰۶/۱۸
صدرا هوسباز نبود اما هیچوقت نباید تاثیر و نفوذ عشق اول را دست کم گرفت
او محبت حقیقی را در بطن خانواده تجربه نکرده بود و برای رویارویی با دخترانی چون ستاره آموزش ندیده بود
دختران افسونگری که با ترفندهای زنانه خوب بلدند دل مرد ساده‌ای چون صدرا را نرم کنند
ستاره‌هایی که نه تنها برای گرم کردن یک خانه تربیت نشده‌اند بلکه تکلیف خود را با زندگی نیز نمیدانند
کاملا بر خلاف شهرزاد که هدف داشتن بخشی از وجودش بود
اگر شهرزاد صدرا را ترک نکرد دلیل بر حماقت او نبود او یاد گرفته بود که در برابر مشکلات بایستد نه اینکه جاخالی کند
اشتباه شهرزاد در این بود که بعد از هشدار تهمینه باز هم به اعتماد صد در صد به صدرا ادامه داد
او باید بیشتر زندگی‌اش را رصد میکرد
راضیه شمسی
۱۴۰۱/۰۷/۱۶
با تشکر از نویسنده عزیز، کتاب بدی نبود فقط بعضی جاها آدم خسته میشد،، ولی اگه بخوام در مورد داستان بگم، ستاره بعنوان روانشناس باید میدونست که به ادمیکه که تا این حد عاشقه که اونو به مرز جنون میکشونه نمیشه اعتمادکرد خصوصا کسیکه پر است از خلأ و مهربانی و دوست داشته شدن و کمبود توجه داره، عشق اول هیچوقت از یاد آدم نمیره و اگر سر راه آدمهای ضعیف و کمبود داری مثل صدرا سبز بشه که دیگه به هیچ وجه از بین نمیره، بنظر من ستاره اشتباه کرد و عجولانه تصمیم گرفت چون قطعا صدرا نمیتونست کیس مناسبی باشه، در ضمن بهتر این بود وقتی بچه اولشون سقط شد طلاق می‌گرفت نه اینکه تو یه زندگی که قرار بود ماشینی باشه و به دور از محبت دوتا بچه بی گناه رو هم بدبخت کنند.
دلارام کیمیایی
۱۳۹۹/۱۱/۲۹
رمان آموزنده‌ای بود همون‌طور که آقا محمد گفتن فرد عاشق دلش برای دو نفر نیس ولی باید از این جنبه نگاه کرد که صدرا یک شخصیتی بود که کمبود محبت داشت صد در صد دنبال محبت بود و اگر این شخص در همون اول تحت نظر روانپزشک قرار می‌گرفت (بعد از طلاق) این طوری نمی‌شد و داشتن بچه اونم دوتا یکم زیاده روی بود شاید یه بچه اونم در حد یک سال دو سال کافی می‌بود در کل انسان باید عاقلانه تصمیم بگیره اونم در هر شرایطی قدرت و قوی بودن واقعی یعنی گرفتن درست‌ترین تصمیم در بهرانی‌ترین زمان و این رمان به ما یاد می‌ده گاهی بهتره دگمه‌ی احساساتمون رو خاموش کنیم و با عقل تصمیم بگیریم ممنون از نویسنده‌ی عزیز که فضای جدیدی برای خواننده ایجاد کرد
Maral Hasanpor
۱۳۹۸/۱۲/۰۳
ببینید اینکه ستاره یه ادم کثیف و اشغال بود توش حرفی نیست اما صدرا عاشق ستاره بود معنی عشق هم همینه بدون هیچ چون و چرا دوست داشتن با تمام بدی‌ها دوسش داشت حتی اگه ستاره خود شیطان هم بود صدرا دوسش داشت چون عاشقشق بود معنی عشق اینجا میشه کامل حس کرد عشق واقعی صدرا به ستاره اما شهرزاد جدا از اینا بود اون خیلی بیشتر از عشق بود وقتی به وسطای کتاب رسیدم از ستاره متنفر بودم راستی خیلی از نظر‌ها نوشته بود صدرا بخاطر مشکل روحیش اونجوری شده هر دو رو با هم میخواست ولی این درست نیست به هر حال کتاب با تمام نقدر هاش یه عشق واقعی نشون داد که شاید یک طرفه بود حتی با وجود اینکه به یه شیطان بود اما عشق حرف حالیش نمیشه
ملیحه جعفری سمیع
۱۳۹۹/۰۵/۰۳
سه فصل اول که ماجرا را از دید هرکدام از شخصیتها تعریف میکرد جالب بود اما فصل آخر بیشتر شبیه گزارش مجله‌های زرد بود. چند سال زندگی کردن با یه زن بی‌محبت و بعد چند سال زندگی با زن تحصیل کرده, با محبت, با وقار عجیب هست کسی با این شرایط دوباره جذب اولی بشه درصورتی که در زندگی دومش همه چیز از محبت و توجه و علاقه دریافت کرده. شاید اگر ماجرا از بعد دیگه نوشته میشد بهتر بود. اینکه اول با اصرار خانواده با شهزاد ازدواج میکرد و بعد فریب ستاره را میخورد و بعد از جدایی از شهزاد متوجه اشتباهش میشد. فصل آخر برام منطقی نبود. حتی دلسوزی صدرا برام احمقانه بود.
میترا
۱۴۰۱/۰۶/۱۱
پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونین ‌
داستان خوبی هسته، صدرا بار اول با دختری ازدواج می‌کنه که خیلی او را دوست داره اما دختره اصرار به طلاق می‌کنه و میره یه کشور دیگه، و صدرا پس از مدتی با یکی دیگه ازدواج می‌کنه و زندگی خوبی را شروع می‌کنه تا اینکه سروکله زن اولش پیدا میشه و صدرا هم که نمی‌خواسته او را ببینه اما اون مدام مجبورش می‌کنه که صدرا به دیدنش بیاد و زندگی صدرا و شهرزاد رو خراب می‌کنه.
در کل کتاب خوبی هسته و به ما‌ها یاد میده که مردهایی هم هستن که زندگی شونا دوست دارن و در عین حال زن‌هایی هم هستن که از همین چیز‌ها سواستفاده میکنند و باعث خرابی زندگی بقیه میشوند.
دلارام کیمیایی
۱۴۰۰/۱۲/۱۴
سلام و درود
خب داستان دارای محتوای تلخی بود و به دوستانی که روایت‌های غمگین دوست ندارن پیشنهادش نمی‌کنم ولی داستان با مفهومی هست
دوستانی که هنوز کتاب رو نخوندن بقیه‌ی حرفم داستان رو لو میده دیگه نخونیدش گرچه از نظر من بعضی جاها اشتباه داشت مثلا شهرزاد چطور با اینکه خودش روانشناس هست اینقدر سریع قبول کرد با مردی که هنوز ذهنش در گیره زنده دیگه‌ای هست ازدواج کنه؟
اما اینکه اول داستان از زبان ستاره بیان میشه بنظرم ایده‌ی خوبی بود چون کمتر نویسنده هوایی هستند که همچین کاری انجام بدن و از زبان شخصی بنویسم که در آینده قرار هست بمیره
اما در کل داستان خوبی بود
علی دانایی
۱۳۹۷/۱۲/۰۶
سلام و خسته نباشید خدمت شما. به نظر من باید پایان داستان با ترک کردن صدرا توسط شهرزاد و رفتن صدرا به بیمارستان روانی تموم میشد. اگر ستاره به درک واصل نمیشد قطعا صدرا شهرزاد رو ول میکرد و انتخاب اصلیش ستاره میشد. شاید دید من احساسی باشه داستان از نظر من بد تموم شد چون یه مرد هوس باز هیچ اعتمادی به. حرف و قول هاش نیست. بازم تشکر از شما
مریم حسینی
۱۳۹۸/۰۴/۲۱
به نطر من تا سقط جنین شهرزاد رمان خیلی خوب پیش میرفت. ولی کشته شدن ستاره زیاد جالب نبود. به نظر من بهتر بود ماهیت ستاره برای صدرا مشخص میشد به نحوی. داشتن دوتا بچه هم زیاد جالب نبود. حیف شهرزاد که با اون همه مشکل کنارش موند. کلا چند صفح اخر رمان طوری بود که انگار نویسنده میخواستا فقط یه جور جمع و جورش کنه. ولی کلا جالب بو که نشون میداد ممکنه کسایی که طلاق گرفتن دوباره به هم برگردن. یه مثل جالب که مامانم همیشه میگه"به مرد زن مرده، زن بده به مرد زن طلاق سنگ بده"
پریسا حسینی
۱۳۹۷/۱۱/۰۷
کتاب فوق العاده قشنگی بود واقعا پسرهایی که قبل از ازدواج در خانواده مخصوصا مادر تامین محبت نمیشن خیلی راحت بعداز ازدواج جذب هر نوع محبت و عشق کذایی میشن و تنها قربانی این کمبودها زنهایی چون شهرزاد هستن. رمان تا سقط جنین شهرزاد خیلی خوب پیش رفت اما جهش ناگهانی به چندین سال بعد و عدم اطلاع از تصمیم شهرزاد و ناگهان داشتن دو دختر بزرگ شهرزاد و صدرا تعادل خواننده رو تا حدی بهم میریزه ولی در کل داستان جذاب و شیرینی داشت
فاطمه نورا
۱۴۰۰/۱۰/۱۷
قلم نویسنده خوب و روان بود و واقعا غرق داستان شدم
اما در مورد شخصیت‌های داستان مکاری ستاره و بی تعهدی صدرا اصلا با سلیقه من سازگار نبود
صدرا یه ذره هم عاشق شهرزاد نبود و فقط و فقط یه دوست داشتن ساده بود. اون در اصل عاشق ستاره بود، حتی بعد اینکه شهرزاد بخشیدش هم عکس سنگ قبر ستاره رو داشت
دلم برای شهرزاد سوخت اون دختر پاکی بود که قربانی زندگی صدرا شد با انتخاب اشتباه صدرا به عنوان همسر که قبلا هم یه زنی داشته که فوق العاده عاشق اون زن بوده.. ‌.
امیدوارم در واقعیت هیچ زندگی اینطور نباشه
هیچ زندگی
نیلوفر کرمی
۱۳۹۷/۰۹/۲۰
شخصیت صدرا واقعا‌ی شخصیت بی‌ثبات بود ک حتی بعد از گندی ک زد عکس سنگ قبر ستاره رو هم نگه داشته
شادی مرتضی پور
۱۳۹۸/۱۰/۱۰
من‌ی روزه این رمانو خوندم اولش ک درباره ستاره ک تو نگاه سنگین صدرا یهو عاشق شده بود و قندو نگه داشته بود خیلی برام مسخره اومد ولی باز ادامه دادمش و تا وسطاش دیدم خیلی اوج گرف و بحثاشون و بی‌حیا بودن ستاره و جر وبحث با مادرشوهرش حرصمو درآورد ولی‌ی چیزی ذهنمو درگیر کرده دعوایی ک صدرا و ستاره کردن بعد از سالگردازدواجشون سورپرایز ستاره چی بود؟همش فک میکردم ک ستاره حاملس و بعدشم سر خودخواهی سقط میکنه و سر همین دوباره میخاد زندگیه صدرا رو خراب کنه. ولی خب آخرش همچنان برام سوال بود
Javad Ghorbani
۱۳۹۷/۱۱/۰۴
رمان جالبی بود عین حقیقت این روزا ولی دو تا سوال برام پیش اومد، اینکه ستاره رو کی کشت وچرا پدرومادرش دنبال قاتلش نگشتند؟ «بالاخره بچشون بوده وهر چقدر هم از دستش ناراحت و عصبانی بودن، بازم از رگ و خون خودشون بوده، هیچ پدر و مادری آرزوی مرگ بچشون رو نداره» و دومین سوال اینکه شهرزاد و صدرا دوباره به هم ابراز علاقه میکردند؟ «آخه آخر داستان این بود که نگاه‌های معنی داری بهم میکردن، بخاطر همین این سوال برام پیش اومد» ممنون از رمانتون و ممنون میشم خانم حاتمی که جواب‌های سوال هایم را بدهید. (:
فریبا امینی امینه
۱۳۹۸/۰۹/۰۸
با تشکر از سایت خوب کتابراه و با آرزوی موفقیت روز افزون سرکار خانم مریم حاتمی نویسنده‌ی بزرگوار. عرض کنم موضوع رمانو دوست داشتم. اتفاقاتی که ممکنه تو زندگی هر کسی پیش بیاد. قلمشون خیلی روان و قابل فهم بود. یکی دو تا ایراد کوچیک داشت. یکی این که در رمان و داستان فقط باید مکالمه‌ها به صورت محاوره‌ای نوشته بشه و دوم این که یه کمی سریع داستانو جمعش کرده بودند. امیدوارم سرکار خانم ریاحی جسارت بنده رو ببخشند و به امید خواندن رمانهای قویتر از ایشون. بی‌نهایت سپاسگزارم
الی آرام
۱۳۹۷/۱۰/۰۹
با سلام‌کتاب جالب و آموزنده‌ای بود اما به عنوان یک روانشناس عرض میکنم وقتی در کتاب عنوان میشه که شهرزاد به عنوان مشاور هیچ کدام از تکنیک‌ها و آموزه‌های دانشگاهی براش کارساز نشد ممکن هست دید افراد رو از اون چیزی که هست نسبت به روانشناسان و مشاوران منفی کنه به طور معمول در جامعه‌ی ما مراجعه به روانشناس و مشاور با نگاهی سوگیرانه و منفی همراه هست تقاضا دارم که اتفاقا در چنین کتاب‌هایی به این امر بیشتر پرداخته بشه ممنون خانم حاتمی به امید موفقیت‌های بیشتر شما.
سما نصرتی
۱۴۰۲/۰۱/۰۶
اصلا در این کتاب نتونستم شهرزاد و درک کنم اینکه بعد فهمیدن خیانت صدرا اونم با اون صورت در حالی که بچه خودش رو از دست داد بازم با صدرا زندگی کرد برام بشدت غیر قابل هضم
ادامه دادن یک رابطه اونم وقتی که خودت از اون رابطه احساس خوشایندی نداری و آوردن دو تا بچه هم به رابطه سمی اونم توسط شخصی مثل شهرزاد که خودش مشاورم هست بنظر من کار غیر عقلانی بود هر چند معتقدم که اگر ستاره زنده میموند صدرا همچنان به خیانت هایش ادامه میداد
علی رئیسی
۱۴۰۱/۱۲/۲۱
بسیار عالی. تشکر فراوان از سرکار خانم حاتمی. بسیار قلمی شیوا روان و عالی دارید. توصیف‌های شما از صحنه‌ها و روایت داستان خیلی خیلی واقعی و عاشقانه بود. بدون بزرگ نمایی و غلو. بعد از چندین سال داستان جذابی را خواندم که روایت زیبایی را به تصویر کشیده بود. به نظر می‌رسد نگارنده زندگی عاشقانه‌ای را تجربه کرده است که بسیار مسلط داستانی زیبا را خلق کرده است. سرکار خانم حاتمی آفرین. و تشکر از جنابعالی بابت خلق چنین آثار زیبایی.
منیر تیموری
۱۳۹۹/۰۳/۰۸
عالی بودو اموزنده ممنون شخصیت هرانسانی از کودکی اون شکل میگیره که نویسنده کامل اونو به قلم کشیده پس انسانی چه خوب چه بد انعکاس تربیت خانواده هستیم من خودم یه مادرم یه زنم وکاملابا قسمت این داستان که انسان اگه بخواد زندگی خودشو حفظ کنه بایدیه چهارچوبی داشته باشه چه مردوچه زن وبه قول زناشویی پابرجا که اعتماد از بین نره که اگه رفت دیگه اعتماد برنمیگرده در کل عالی بودو اموزنده و متاسفانه متاسفانه الان به وفور الان جامعه درگیرشه
فرشید بهرامی حموله
۱۴۰۱/۰۷/۲۴
شک نیست که در جامعه ما هستند خانواده‌های که با یک چنین مشکلاتی مواجهه ودرگیر باشند. که آنهم یا به خیانت زن ویا به خیانت مرد بر میگردد. که سرچشمه این خیانتها هم ناشی از عوامل مختلفی همچون فاصله طبقاتی وغیره میباشد. داستان کتاب در بعضی مواقع خیلی بیش از حد خیالی دریائی بود آنهم از طرف صدرا چطور فردی آنهمه به همسرش چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن عشق بورزد ولی در آخر براحتی به زنش خیانت کند. در‌کل کتاب بدی نبود.
sima salarvand
۱۴۰۱/۰۱/۱۳
سلام وخسته نباشید خدمت خانم حاتمی عزیز به نظر من شخصیت صدرا خودش دچار کمبود محبت بود ولی پدر صدرا کاری رو که خودش در حق تنها پسرش نکرده بود ودر واقع محبتی رو
که شخصیت صدرا رو کامل کنه بهش نداده بود پس چطور به این نتیجه رسید که صدرا دختری رو بگیره که نقطه‌ی عطف خانوادش بوده منهای اطلاعات وبار علمی وروانشناسی که از خود شهرزاد انتظار میرفت باقی رمان ملموس وعاقلانه بود
در پایان ازنویسنده‌ی عزیز وکتابراه ممنونم
عسل رئیس زاده
۱۴۰۰/۱۰/۲۶
کتاب اشاره به این داشت که زن‌ها با اینکه می‌توانند گذشته شریک زندکی شان را نادیده گرفته و با آن کنار بیایند، اگر این گذشته وارد زمان حال زندگی شان شود و به خواهد آسیبی به تلخی خیانت به زندگی شان بزند؛ برایشان نابخشودنی خواهد بود. قلب لطیف زن اگر بشکند دیگر هرگز هیچ چیز قبل نخواهد شد. آن زمان می‌تواند همچون گذشته به خانه داری در کنارت ادامه دهد اما هرگز زخمی که به قلبش زده‌ای از یادش نخواهد رفت.
ش محسني
۱۳۹۸/۰۶/۲۴
جالب بود، خوشحالم که واقعیتها در رومان بیان شده بود، صدرا یه شخصیت واقعی مرد إیرانیه کمبود دار رو نشون میداد با این تفاوت که مردایه إیرانی با قیافه حق به جانب همه کإرهایی که صدرا میکرد رو انجام میدن و جایی واسه قربون صدقه رفتن نمیزارن، ممنون از نویسنده عزیز و قلم و تشبیهات زیبا در بیان شخصیت هایه أفراد داخل داستان
زهرا قلی زاده
۱۳۹۷/۱۱/۰۵
جالب بود. انگار چندتا داستان واقعی رو کنار هم گذاشته باشن. متاسفانه چنین افرادی وجود دارند مثل ستاره نثل صدرا. ولی باید قبول کنیم همه مثل هم نیستند.
برعکس این رمان من چندین مرد رو در اطرافیانم دیدم که از همسر سابقشون جدا شدن و به هیچ وجه بهشون فکر هم نمیکنن و خداروشکر درحال حاضر زندگی خوب و آرومی دارن
اینو گفتم تا کسی فکر نکنه هر مردی که طلاق گرفته ذهن و دلش پیش همسر سابقشه
ندا اسدی
۱۴۰۰/۰۲/۲۳
بسیار بسیار بد و مضحک! از دیدن اینکه نویسنده این کتاب خانومه متعجب شدم!!! خانوم نویسنده تو کدوم قرن زندگی میکنه که زن تنها وظیفه‌اش راضی کردن مرد و سرویس دادن بهشه!!!! باید دائما مواظب باشه مرد ناراحت نشه که بره😕یکجای کتاب گفته مرده مثل زن‌های بیوه گریه میکنه!!!! زن جدا شده بیوه اس مرد چیه خانوم نویسنده؟؟؟ افکار پوسیده مرد سالاری ذهن نویسنده رو احاطه کرده
A S
۱۳۹۹/۱۱/۰۸
داستان جالبتری میشد اگر عجولانه تمام نمیشد و بعد از سقط دوباره دوتا بچه نمیآوردن... یه زن فولادی و بی عاطفه روانشناس چطور یه عمر اینجوری زندگی کرده و بچه هم آورده. میتونست بهتر تموم شه. اصلا پایانش مناسب نبود. جذابیت کل داستان رو از بین برد. لطفا نویسنده عزیز توی نوشتن کتاب بعدیتون کاغذ اضافی بزارین کنارتون که نخاین سر و تهشو زود هم بیارین
فائزه عباس نیا
۱۳۹۸/۰۶/۰۹
شهرزاد شده بود مثل سنگ ولی چرا دو تا بچه داشت؟ اگه عاشق صدرا نبود چرا دو تا بچه براش اورد؟ صدرا خیلی بی‌فکر و بی‌منطق بود همش رو هوسش و از روی قلبش تصمیم میگرفت. شهرزاد به نظرم از اول مجردیش تا به اخر دختر و زن بدبختی بود که عشقش و احساسشو برای ادم‌پستی ریخت
Mehdi Jiba
۱۳۹۷/۱۲/۰۶
این کتاب و این داستان کلا اعتماد آدمارو نابود میکنه ولی متاسفانه حقیقتیه که وجود داره و به دور از قسمتای مذهبیو پایه و اساس اخلاقیش که بدون عقد دست همو هم نگیرن این داستان هزاران نمونه ازش توی دورو بره خودمون میتونیم ببینیم و اونم کاملا نامشروع. متاسفانه میشه گفت داستان واقعی اما تلخی بود. و خوب. ولی کاش حداقل زندگی شهرزاد خراب نمیشد
کتاب دوست
۱۳۹۹/۰۶/۱۷
فکر کنم نویسنده از داستان واقعی الهام گرفته است. نثرش هم خوب بود. ولی دل خون کن و غم انگیز بود. درسته گفتن عاشق بی توقع محبت می‌کند ولی در دنیای بیرحم امروزی هر دستی که دادی باید توقع گرفتن هم داشته باشی.. تا از پشت خنجر نخوری... محبت. هدیه
دادن و ایثار و گذشت، وقت گذاشتن برای معشوق حدی دارد.... امیدوارم در کتاب بعدی موفق تر باشند. این هم بگذرد.
Mozhgan rastegari
۱۳۹۸/۰۹/۰۴
صدرا هیچ وقت ستاره فراموش نکرد حتی وقتی که با شهرزاد زندگی می‌کرد و ستاره ترکیه بود
کم نیستن صدراهایی که با زندگی یه دختر معصوم مثل شهرزاد بازی میکنن و متاسفم کم نیستن ستاره‌هایی که چشم به زندگی بقیه دارن
کتاب خوبی بود فقط اخرش پرش به آینده نداشت خیلی بهتر بود ستاره میمرد و صدرا دوباره بستری میشد تموم
نیلوفر خسروی
۱۳۹۷/۱۰/۰۳
به نظر من این کتاب تا جایی خوب پیش رفت که شهرزاد عکس ستاره رو به صدرا نشون داد و صدرا پشیمون شد و عذرخواهی کرد، هرچند که نگه داشتن عکس هم کار احمقانه‌ای بود.‌ای کاش صدرا باز هم اشتباه نمیکرد. خیلی زیاد هستن مرد و زن‌هایی که قدر همسرشون رو نمی‌دونن، و زیاد هستن زن و مردهای پاک و وفاداری که قربانی خیانت میشن. حق شهرزاد این نبود...
مهتاب
۱۴۰۱/۰۵/۱۷
نثر روان باعث شد خوندن داستان رو دنبال کنم. اگرچه پایان عجولانه دلنشین نبود. ‌دوتا موضوع فکرمو درگیر کرد. اولا شهرزاد دختر مومنی بود وبه قول خواش باخدامشورت کرد و تایید ازدواجش رو از خداگرفت. دوما تمام آموزه‌های روانشناسی و مشاوره انگار کمکی بهش نکرد و اون هم همون مسیرهای‌های اشتباه رورفت که زنان آموزش ندیده و ناآگاه میرن!!!!
زینب هردان
۱۳۹۹/۰۴/۰۷
داستان شهرزاد مثل داستان من میمونه یکم تو داستان اغراق شده اما خیلی دور از واقعیت نیست من شوهرم بی مادروپدر بزرگ شده و قبل عقدمون با یه زن کثیف رابطه داشت ک توهنون دوران عقد فهمیدم اماقول داد ک تموم بشه الان بعد اینکه دوتا بچه داریم اما هنوز ازش دست برنداشت درست مثل صدرا مردا واقعا بی چشمو رو ان خدا خدا حق دل شکسته شهرزادها رو ازش بگیره
Rihaneh Eshghi
۱۳۹۸/۱۲/۱۰
به نظر من کتاب خیلی خوبی بود و شهرزاد هم نباید اینقدر به صدرا محبت می‌کرد چون کورش کرده بود و قدر شهرزادو ندونست فقط‌ای کاش آخرش بچه دار نشده بودن
داستان زندگی ستاره هم مثل‌ی سری آدم هاییه که تا به‌ی نون و نوایی می‌رسند جایگاه اولیه‌ی خودشونو فراموش می‌کنن و فک می‌کنن تا آخر عمر همه چی براشون محیاس
yasin fouladi
۱۳۹۷/۱۰/۱۱
همانطور که یه ماهه پیش گفتم رمان خوبیه. کسی در تصمیم گیری شک نکنه. حتما این رمانو بخونید. حتما که نباید یه دختر خوشگل تو دانشگاه باشه که یه پسر عاشقش میشه و در آخر با هم ازدواج کنن. این رمان یه واقعیت رو به ما نشون میده.
مژده دبیری
۱۴۰۰/۱۱/۰۹
به نظر من داستان خوبی بود ولی آخر داستان زیاد جالب تموم نشد آخه مردی که تو زندگیش هیچ چیزی کم نداشته باشه نمیتونه دلشو جای دیگه‌ای ببازه مگر اینکه آدم هوسباز و دله‌ای باشه و کلا مشکل داشته باشه. صدرا هم آدم هوسبازی تو داستان نبود و شخصیت خیلی مثبت و خوبی داشت و اینکه شخصیتش تو داستان یکباره عوض میشه زیاد جالب نبود.
علیرضا فتحی‌نژاد
۱۳۹۹/۱۰/۰۹
به‌نظر‌من‌صدرا‌با‌ازدواج‌با‌ستاره‌ازدواج‌غلطی‌کرد‌. ‌چون‌اونا‌تفکرات
مختلفی‌داشتند‌. ‌کلا‌مشخص‌شد‌که‌ستاره‌در‌ماجرای‌سهیل‌تنها
‌به‌نظر‌وتمایل‌خودش‌اهمیت‌میداده‌وحتی‌با‌گستاخی‌تمام
خواسته‌وارد‌زندگی‌پسر‌خاله‌اش‌و‌بهترین‌دوستش‌تهمینه‌بشه
اگه‌تهمینه‌به‌صدرا‌هم‌جریان‌ستاره‌رو‌میرسوند‌شاید‌صدرا‌ از
ستاره‌فاصله‌میگرفت
mohsen heydari
۱۳۹۹/۰۳/۱۵
سلام به همه و تشکر از عوامل کتابراه، به نظرم داستان جالبی بود و خیلی ساده و عامه پسند و در عین حال دارای ارزش بسیار بالا‌ی اثر، بنده از سرکار خانم حاتمی تشکر میکنم برای اینکه متن روانش، گویای مسائل روزمون بود که درصد بالایی از اختلافات و طلاق‌ها به همین سادگی صورت میپذیرد. خیلی داستان کاربردی بود و پر از درس زندگی
م م
۱۳۹۸/۱۰/۱۲
توصیف خیلی بدی از زن خوب کرده بود یه کلفت، مطیع که همیشه بزک دوزک کرده باشه و برای مردش زندگی کنه انگار نه انگار که راجع به یه انسان صحبت شده بود از این لحاظ افتضاح بود اما در مورد کلیت داستان، و موضوعی که به اون می‌پرداخت باید بگم که، از واقعیات جامعه‌ی ما بود و باید بیشتر در این مورد نوشته بشه
نادیا شاروی
۱۳۹۸/۰۲/۰۳
اشکمو در آورد واقعا خیانت خیلی درد بزرگیه. صدرا نیاز به توجه و محبت داشت ولی وقتی شهرزاد اینهمه محبت و توجه نثارش کرد چرا باز رفت پیش ستاره... مگه محبت شهرزاد کافی نبود. تا صبح گریه کردم و اعتمادمو از دست دادم به مردا. با خوندن این رمان فک نکنم دیگه بتونم احساسات عشقی کسیو باور کنم
مرضیه مدنی
۱۳۹۷/۱۰/۱۷
همانطور که مهتاج خانم به پسرش گفت از یه خانواده زن بگیر که دختر تو خونه محبت دیده باشه
کاش به شهرزاد هم گفته بودن
چون صدرا هم تو خونه اصلا محبت ندیده بود بخاطر همین زود جذب محبت هر کسی میشد
حسام ابراهیم
۱۳۹۹/۰۹/۰۳
به نظر من کار شهرزاد از اول اشتباه بود چون کسی که از عشق طرف مقابلش کارش به روانشناس بکشه یعنی خیلی حالش بده و ازدواج با این انسانی اشتباهه... چون به هیچ عنوان نمیتونه گذشته رو فراموش کنه... و اشتباه بزرگتر رو زمانی انجام داد که به زندگی با صدرا ادامه داد و بچه دار هم شد... اشتباه همیشگی زن ها
1 2 3 4 5 6 >>