نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی خانم موش مغرور - ود پراکاش چاولا
4.1
692 رای
مرتبسازی: پیشفرض
آذر
۱۴۰۳/۰۴/۰۵
30
داستان زیبایی بود. شاید بهتر است بگویم داستان های زیبایی بودند زیرا در قالب همین فایل یک داستان چند دقیقه ای دیگر با مفهومی مشترک روایت میگردد، و هر دوی آن ها تنها یک مفهوم دارند، ساده نباشید و به هر کسی اعتماد نکنید. داستان اول از این قرار بود که یک موش روزی به جارو و پاکیزگی در اطراف منزل خود میپردازد که ناگهان سکه ای را میبند، خانم موش پول را بلند کرده و بعد از کمی فکر، تصمیم میگیرد از آن کلاه زیبایی بخرد، خانم موش کلاه را روی سر میگذارد و به دنبال همسری برای خودش میگردد، او چندین حیوان را که به او پیشنهاد ازدواج میدهند رد میکند تا به گربه ای زیبا و خوش صدا می رسد، خانم موش به خاطر ظاهر و صدای زیبا گربه را انتخاب میکند و آن ها با هم ازدواج کرده و جشن میگیرند ولی این پایان ماجرا نیست چون گربه به سمت خانم موش حمله ور میشود و خانم موش از آن جا فرار کرده و خود را در جایی پنهان میکند تا خورده نشود. داستان دوم همین فایل راجب مردی خوش قلب و مهربان است که مار یخ زده ای را میبیند، مرد آن مار را در زیر لباس خود پنهان کرده تا مار کم کم گرم شود، بعد از چند ساعت مار حالش خوب میشود و از روی غریزه مرد را نیش میزند، مرد هم عصبانی شده و مار را روی زمین میکوبد و او را حیوانی بدجنس خطاب کرده و او را میکشد، ولی خودش نیز خیلی زود میمیرد.
داستان در مورد یک خانم موش مغرور بود او فکر میکرد که خیلی زیباست ک روز که در حال جارو کردن باغچهاش بود یک سکته را دید تصمیم گرفت که با آن یک کلاه بخرد تا زیباتر شود او یک کلاه خرید و روبروی آینه خود را دید و گفت که چقدر زیبا شده است و فقط یک همسر کم دارد او در حال قدم زدن شد که آقا خروسه او را دید او از خانم موشه تقاضای ازدواج کرد اما خانم موشه گفت و بالهای رنگارنگ زیبایی داری و من در مقابل تو زیباتر نیستم خروس ناراحت شد و رفت خانم مژده در حال آب دادن به گلدانها بود که آقا گرگه با ماشینش نزدیک او شد و یک گل به او داد و از او تقاضای ازدواج کرد خانم موشه گفت صدای تو خیلی خشن است و من خوشم نمیآید سپس نزدیک حوض شد و یک اردک را دید آقا اردک از او تقاضای ازدواج کرد و موش گفت که تو منقار بزرگی داری وقتی دهانت را باز میکنی من میترسم اردک ناراحت شد و رفت سپس آقا گربهها آمد زیبا و خوشتیپ تقاضای ازدواج کرد و موش پذیرفت پس از اینکه آنها عروسی کردند گربه او را به خانهاش برد ما یک دفعه گربه به او حمله کرد و میخواست که او را بخورد بله موش برای او غذای خوشمزه بود موش فرار کرد و به خانهاش رفت و فهمید که نباید در انتخاب اشتباه کند داستان دوم نیز در مورد یک کشاورز بود که به یک حیوان بدزاد کمک کرد یعنی مار اما آن مار او را نیش زد داستان به ما میآموزد که نباید به هر کسی اعتماد کنیم
داستان موضوع جدیدی داشت اما به نظر من این کتاب مناسب سن کودکان نیست، مثالهایی از دوست یابی برای کودکان قابل مفهوم ترند تا اینکه کسی در به در دنبال شوهر باشد. درسی که کتاب میخواست بیاموزد خیلی حائز اهمیت بود از آن جا که تاکید میکرد که از ظاهر افراد قضاوت نکنید، در واقع نویسنده میخواسته مثال افراد بره نما در کالبد گرگ را به نحوی بیان کند. اما متاسفانه در بیان ریزه کاریهای داستان کمی دچار خطا شده است. لطفا داستانهایی بگذارید که پس از خواندن آن بچهها والدین را به چالش نکشند که چه جوری حیوونها با هم ازدواج میکنند؟ و بچه موش و گربه چه شکلیه؟ و سوالاتی از این قبیل! به هر حال ممنون از کتابراه بابت کتابهای ارزشمندی که برای خوانندگان به اشتراک میگذارد🌺
این کتاب صوتی شامل دو داستان هست که البته بهتر بود در عنوان ذکر میشد. هر دو داستان با موضوع ساده نبودن و اعتماد نکردن به غریبهها بوده و تقریبا خوبند، اما ایراداتی هم به آنها وارد هست. مثلا این که موش یک سکه پیدا میکند و به جای این که به دنبال صاحبش باشد، با آن برای خود کلاه میخرد.. خب این برای بچهها بدآموزی دارد. البته موضوع غرور بیجا و خودستایی بیش از حد هم مطرح شده که خوبست. در مورد داستان دوم هم باید گفت که نتیجهگیری مستقیم اثربخشی داستان را کم میکند و احتیاجی نیست که حتما گفته شود هدف از داستان چه بوده.. بهتر است بزرگتری که قصه را با کودک گوش میدهد از او سوال کند و با همکاری هم به نتیجه برسند. ترانه ابتدایی فایل که به عنوان تیتراژ بود هم، خیلی طولانی بود و بهتر بود اگر آهنگ کوتاهتری انتخاب میشد.
سلام
کتاب نسبتا خوبی بود
برادر کوچیکم بیشتر خندش گرفت از قضیه داستان
ولی راستش ربط دادن غرور به ازدواج و در آخر ازدواج با گربه یکم نامفهومو بی ربط به نظر میرسید
راستش یک ایراد بزرگ این کتابا اینه که خیلی آهنگ اول و آخرش پخش میکنن همش داداش کوچیکم میگفت کو داستان چرا شروع نمیشه
ولی در کل ممنون و خداقوت
کتاب نسبتا خوبی بود
برادر کوچیکم بیشتر خندش گرفت از قضیه داستان
ولی راستش ربط دادن غرور به ازدواج و در آخر ازدواج با گربه یکم نامفهومو بی ربط به نظر میرسید
راستش یک ایراد بزرگ این کتابا اینه که خیلی آهنگ اول و آخرش پخش میکنن همش داداش کوچیکم میگفت کو داستان چرا شروع نمیشه
ولی در کل ممنون و خداقوت
داستان مسخرهای بود. طرح موضوع ازدواج برای بچهها اصلا مناسب نیست کاش مترجم به جای اینکه بگه موش دنبال همسر بود میگفت موش دنبال دوست یا همنشین بود این هم از لحاظ فرهنگی بهتر بود هم برا بچهها قابل فهم تر. اخه کجای دنیا سگ با موش ازدواج میکنه؟ ولی امکان دوستی موجودات وجود داره.
کتاب خوبی بود و تنها چیزی که مرا حوصله سر بر کرده بود موزیک ابتدای داستان بود که خیلی طولانی و کشدار بود و حوصله کودک را سر برد هر چند کتاب غیرمنطقی به نظر میرسید ولی با قوه تخیل کودکان سازگار است که میتوانید مفهوم غرور و عواقب آن را به وسیله کتاب به کودک خود آموزش دهید کتاب خوبی میتواند باشد