نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی عدل - صادق چوبک
4.3
641 رای
مرتبسازی: پیشفرض
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۰۸/۱۹
10
به نام خدا یک داستان کوتاه دیگر از دیار نویسندگان ایران زمین البته فکر کنم که اینها بخشهای از خود کتابهای هست که نویسندگان نوشتهاند و اما داستان نوشته ب صادق چوبک از نویسندگان معاصر که اولین داستانها را نوشتند و این سبک را رقم زدند خواندن و یا گوش دادن داستانهای ایرانی اهمیت شگرفی دارد چرا؟ چون درک و شناخت بهتری از جامعهی چند دهه پیش کشور به ما میدهد که در بینش و فهم امروز هم بسیار موثر است و اما برگردیم به داستان. که درآن نویسنده از اسبی روایت میکند که افتاده تصادف کرده یا به هر نحوی و دست آن شکسته و بله چنانچه حیوانی مانند اسب دستش بشکند دیگر مثل روز اولش نمیشود و تا ابد لنگ میزند و اما حضاری که هرکدام با زاویه دید خود به اسب نگاه میکنند و نوسینده میخواهد همهی آنها را برای ما بیان کند بگونهای که در ابتدا میخواهند بلندش کنند ولیکن بعد متوجه میشوند که نمیشود اینکار را کرد و بعد میگویند خلاصش کنید اما پاسبان میگویدجواب. گلوله را چه بدهم و بله همهی اینها میخواهند بگوسند انسانیتی در آن جامعه وجود ندارد دلسوزی وجود ندارد چه حیوان باشدچه انسان و البته فرقی هم نباید داشته باشد اما میبینیم که همگی فقط در حال نظاره هستند و هیچکس هیچکار نمیکند و اسبی که از ظهر تا بدان لحظه که نویسنده مینویسد در حال ژجر کشیدن است و بله هدف کلی نویسنده همین است نشان دادن جامعهی آن روزگار...
هر چقدر بیشتر کتابهای کوتاه و بلند پدران داستان نویس و رمان نویس معاصر ایران رو میخونم و میشنوم، بیشتر عذابی که در دوران خودشون متحمل شدن رو حس میکنم. اعجازی در قلم و نوشتارشان وجود دارن که حزن و صعب زمانه خودشان را از میان کلمات، فریاد میکنند. در روزگاری که باید، درک نشدن، دیده نشدن، حمایت نشدن. انها پیشگامان نگرشی نوین، بهبود دیدگاههای اجتماعی، تابوشکنی و نفی خشکه مذهبی بودند. صاحب منصبان حکومتی جز استخوان لای زخم بودن، سانسور کردن، انگ زدن، دسیسه چیدن و چه لطفها از این قبیل! کار دیگری برایشان نکردند. به تهمت ناتورالیستی و ادعای لائیک بودن محمدصادق چوبک، بسیاری از داستان هایشان را منتشر نکردند. در حالی که پدران مسخ شده ما در پی روشنفکران خیالی خود بودند، نویسندگان معاصر این افراد رو تاریک اندیش قلمداد میکردند.
داستان اسبی که تو جوب افتاده و دست و پاش و دنده هاش خورد شده چند نفر سعی دارن اسبو بکشن بیرون مردم دور اسب جمع شدن و هر کس چیزی میگه و نظری میده. داستانی کوتاه و بسیار پر معنی و مفهوم که باید عمیقا درش تامل کرد. افراد دور اسب بیانگر اقشار مختلف جامعه و طرز فکرهای مختلف اونهاست. اسب بنظرم نشان دهنده قشر ضعیف جامعه است که بیشتر از همه زحمت میکشن متحمل درد و رنج میشن و خیلی زود فراموش شده و افراد جدیدی جایگزین اونها میشن (درشکه چی که اسب رو رها کرده بود و پسری که که پرسید درشکه رو با چی برده)! و اینها همه نشان دهنده بی عدالتی حاکم در فضای جامعه هست. و اسم داستان به خوبی با مفهوم داستان در ارتباطه. صدا گذاری خوبی داره و شنیدنش لذت بخشه
داستان کتاب عالی 🌟🌟🌟🌟🌟بود. گوینده: عالی و بی نقص👐. حرفها خیلی زیاده راجب این داستان 7 دقیقهای. تو همین داستان 7 دقیقهای ادبی کلی نماد و رمز و راز نهفته است. ضرب المثلی هست که میگن هر سری یه عقلی داره؛ این داستان اساس و مصداق عقل هر کدوم از این افراد در برابر همین اسب زبون بستست. غیر از عقل آدمی، در بطن این داستان ادبی انسانیت و شخصیت یه آدم واقعی ظاهر و به وضوح دیده میشود. «عناصر تشکیل دهنده داستان»: عادتهای اخلاقی انسان اعم از رحم، شفقت و مهربانی از اصلیت این داستان است؛ از «نماد ادبی» داستان «تشخیص»: داستان یادآور چیزی درونی بنام بیداری وجدان اخلاقی در یک فرد عاقل و بالغ
بسم الله الرحمن الرحیم.
به یک زبان ساده... بهترین داستان کوتاهی بود که شنیدم😍
از ۱۰ برای توصیفات ۱۰
برای زیبایی نوع داستان پردازی ۱۰
خود موضوع ۱۰
یک نکته هم بگم که هیچ موجود زندهای حتی اگر آخر عمرش هم باشه نباید بکشیمش چون میشه درمانش کرد و گناه اگه کشته بشه. این داستان طرز تفکر آدمهارو نشون میده یکی میگه کمکش کنیم... یکی میگه بزاریم بمیره... یکی میگه بکشیمش مثلا راحت شه... یکی میگیه اصبا بکشمش مهم نیست خودم دردسر میوفتم.... این داستان فوق العادست و با تشکر از نویسنده و گویندگان محترم. 🙏🏻🌹🌹🌹🌹🌹
به یک زبان ساده... بهترین داستان کوتاهی بود که شنیدم😍
از ۱۰ برای توصیفات ۱۰
برای زیبایی نوع داستان پردازی ۱۰
خود موضوع ۱۰
یک نکته هم بگم که هیچ موجود زندهای حتی اگر آخر عمرش هم باشه نباید بکشیمش چون میشه درمانش کرد و گناه اگه کشته بشه. این داستان طرز تفکر آدمهارو نشون میده یکی میگه کمکش کنیم... یکی میگه بزاریم بمیره... یکی میگه بکشیمش مثلا راحت شه... یکی میگیه اصبا بکشمش مهم نیست خودم دردسر میوفتم.... این داستان فوق العادست و با تشکر از نویسنده و گویندگان محترم. 🙏🏻🌹🌹🌹🌹🌹
صادق چوبک باز هم این بار از بی عدالتی جامعه نوشته است و درد دیگران او را درگیر کرده است. عدل چوبک درباره اسب در حال احتضار است و چنان این دقایق کوتاه مدت را خوب توصیف کرده است که گویی فیلم آن را دارید می بینید. کتاب عدل یا بهتر بگویم داستان عدل از صادق چوبک از عدم ها می نویسد، عدم امنیت، همدلی، و... مسئولیت پذیری و ریسک کردن از نگاه اسب چوبک با یک هوشیاری در مورد نظر خود به سازش و دوستی با توجه به شرایط خاص فکری جامعه امروز نیز اشاره دارد. صادق چوبک خیلی کتاب ندارد و ننوشته است اما موضوعات آن اجتماع و مسائل مربوط به عملی شدن اهداف تان مربوط می شود.
چندتا نکته مهم این داستان کوتاه داشت
نکته اول نشان دهنده حالت اول اسب بود که در بدترین شکل ناتوانی ممکن بود که میتونه استعاره از افراد در مواجهه با مشکلات باشه
نکته دوم مردم اطراف اسب بودند که هر کدام نقطه نظر متفاوتی برای حل مشکل اسب داشتند که فقط دوتاشون به فکر اسب بودن و بقیه به فکر خودشان یا منافعشان بود که استعاره از اطرافیان در کمک رسانی به شخصی که دچار مشکل شده
سومین نکته سکوت اسب بود که با وجود دردی که میکشید بازم سکوت میکرد استعاره از اینکه هیچ کدام از اون اطرافیان نتونست کمکی بهش بکنه و حالش را بهتر کنه
نکته اول نشان دهنده حالت اول اسب بود که در بدترین شکل ناتوانی ممکن بود که میتونه استعاره از افراد در مواجهه با مشکلات باشه
نکته دوم مردم اطراف اسب بودند که هر کدام نقطه نظر متفاوتی برای حل مشکل اسب داشتند که فقط دوتاشون به فکر اسب بودن و بقیه به فکر خودشان یا منافعشان بود که استعاره از اطرافیان در کمک رسانی به شخصی که دچار مشکل شده
سومین نکته سکوت اسب بود که با وجود دردی که میکشید بازم سکوت میکرد استعاره از اینکه هیچ کدام از اون اطرافیان نتونست کمکی بهش بکنه و حالش را بهتر کنه
پای شکسته، بدن خونین، گرده خرد شده، نفسهای گرم، بخار برخاسته از خون، جوی جریان خون در جوی سیمانی که لجنهای سبز بر جرزها و ترک هایش چنگ زده اند، دیدگانی که هر چه ببینند و باز ببینند، تهی هستند، این پوچی و تهی چشمی، از تهی ذهنی مشتق میشوند، کاسههایی که منطق شان و اندیشه شان با میخ طویله تن پروری و بیدادی و خرافه و تو سری به خاک جمجمهی عنکبوت زده با پتک استبداد و طناب جهالت کوبیده شده. در میان اینها باید بجای آن اسب باشی تا با تفنگ آن آژان چاره ات کنند...
اسب نمادی از قشر ضعیف جامعه است که تا جان داشته و مجال داشته کارکرده و به بالا دستیاش خدمت کرده اما تو روزای بدبختی و نکبت هر کسی به کار خودش میرسه و کاری بکارش نداره (یه قرون!) و حتی همون بالا دستیا هم خبری ازشون نیست (شاید رفته درشکشو بزاره بیاد) همون بالادستیایی که یه روزی کارشون بدون اسبشون لنگ بود (بدون اسب که نمیتونه درشکه رو جایی ببره-شاید یه اسب جدید) ولی الان اسبشون لنگه و عین خیالشون نیست. هممون همینیم، شاید که نرسیم به اون روزا
بسیار شنیدنی... اسب نماد نجابت و آرامش است که در این داستان صبورانه درد میکشد و تنها شاهد گفتگوها و نگاههای عابران است... بدون آنکه کسی قصد جدی برای کمک به وی را داشته باشد، فقط حرف میزنند.. البته در اکثر جوامع انسانها بیش از آنکه عمل گرا باشند ناظرند... بی مسئولیتی در برابر موجودی تا این حد مفید برای انسان حزن انگیز است. همه روزه شاهد چنین بی عدالتیهایی هستیم... کم و زیاد در همه جا وجود دارد. پرسش اساسی این است که اگر خودم در شرایط آن موجود بودم چه انتظاری داشتم؟
کتاب عدل چوبک با صدای آقای عمرانی واقعا لذتبخش است. داستانهای کوتاه و آموزنده چوبک حرف ندارد بارها میشود گوش کرد. مردمان خرافاتی و نادانی که سنگدل میشوندو هر موجود زندهای را میکشند آزار میدهند که مبادا نحسی وارد زندگیشان بشود و غافلند که همین خرافات و آزار که بوسیله آن به هر موجود زندهای وارد میکند خودگناه و نحسی است. امیدوادم واقعا روزی برسد همه مردم دست از این حماقتی به اسم خرافات بردارندو حقه این دسیسه و توطئه سیاسی نشوند.
داستانهای چوبک فرا تر از زمان خود بود و همین داستان روایت از واکنش ما انسانها در مواجه با اتفاقاتی که برای دیگران میافتد را روایت میکند. متاسفانه با اختراع گوشیهای هوشمند انسانیتها هم کم رنگ شده و هر کس سوژهای برای نمایش میخواهد. عوض کمک و دستگیری از افتاد تنها تماشاگر شدیم. ظالم و ستمگر همیشه شجاعت و جسارت خود را از تماشاگران میگیرد. تماشا کردن به افتادهای یا مظلومی رای مثبت به اعمال ظلم است.
در جامعه همه مردم به همین شکل هست بجای راه و چاره اندیشی؛ فقط حرف میزنیم
بعضیها بظاهر میخواند کمک کند بعضیها دنبال خلاص شد از مخصمه هستند در کل همه بفکر خود شونند،
فکر کنم نویسنده اسب رو به قشر فقیر تشبیح کرده کل زندگی واسع همه بار میکشه و کمک حال همه میشه ولی سرانجام روزی که کمک نیاز داره هیچ کسی رو نداره مردم فقط واسعش افسوی میخورند و چندتا حرف واسع دلداری پوچ میزنند بعدش همه میرند پی زندگی خودش مثل آخر همین داستان
بعضیها بظاهر میخواند کمک کند بعضیها دنبال خلاص شد از مخصمه هستند در کل همه بفکر خود شونند،
فکر کنم نویسنده اسب رو به قشر فقیر تشبیح کرده کل زندگی واسع همه بار میکشه و کمک حال همه میشه ولی سرانجام روزی که کمک نیاز داره هیچ کسی رو نداره مردم فقط واسعش افسوی میخورند و چندتا حرف واسع دلداری پوچ میزنند بعدش همه میرند پی زندگی خودش مثل آخر همین داستان
داستان خوب و تامل برانگیزی بود، قص علی هذا پُر واضح است که جماعت کنجکاو و کارشناس ایرانی و البته هر ملیتی از اغیار فقط ارابه ران سخن و نسخه پیچ همه فن حریف هستن و توجه و عطف به وجودشان جز پوچی و بطالت چیزی در پی ندارد و نه تنها مرهم نیس که شاید نمک سوزآور روی زخم نیز باشد، ارتش یکنفرهی وجود هرکس غالب و چیره بر سپاهی از آدمیان در پیشبرد و سازندگی تعالی انسانیست.
پیشنهاد میکنم
پیشنهاد میکنم
عدل داستان کوتاهی از صادق چوبک است. داستانی زیبا و جذاب که در بارهی یک اسب درشکه است که در جوی آبی افتاده و پایش شکسته است و مردم دورش جمع شدهاند و به جای اینکه همه کمک کنند و او را از این وضعیت نجات دهند فقط نظری میدهند و تماشاگر زجر و بدبختی اسب بیچاره هستند. با تشکر از کتابراه برای تهیهی داستانهای رایگان زیبا و با تشکر از آقای رضا عمرانی برای روایت زیبای داستان.
درود بر همراهان کتابراهی
این کتاب از نظر اجرای صوتی عالیه بطوریکه تمام جزئیات در ذهن به تصویر کشیده میشه
که البته این تصویرسازی بدلیل قلم زیبای نویسنده ست
اما خود داستان و روایتش پراز سخن و نکتههای ناگفته وکنایه ست که بسیار قابل تامله
و افسوس و داغی که قلب آدم رو بدرد میاره برای اسب نجیبی که هیچکس کاری براش نمیکنه....
سپاس از کتابراه
مانا باشید
این کتاب از نظر اجرای صوتی عالیه بطوریکه تمام جزئیات در ذهن به تصویر کشیده میشه
که البته این تصویرسازی بدلیل قلم زیبای نویسنده ست
اما خود داستان و روایتش پراز سخن و نکتههای ناگفته وکنایه ست که بسیار قابل تامله
و افسوس و داغی که قلب آدم رو بدرد میاره برای اسب نجیبی که هیچکس کاری براش نمیکنه....
سپاس از کتابراه
مانا باشید
همیشه کارهای صادق چوبک را دوست داشتم و در نوجوانی چند داستان از او خوانده بودم. این داستانک هم بسیار جالب بود و در نظرات دیدم که دوستان گفته بودند، یک داستان نمادین است. وقتی با این دیدگاه به قصه نگاه کردم متوجه شدم که کلا این داستان و نویسندهاش سطحی بسیار بالاتر از آنچه که فکر میکردم، داشتهاند. اسم داستان هم بسیار مناسب انتخاب شده است.
با عرض سلام و تبریک سال نو به همه خانواده کتاب دوست امیدوارم هر کجا هستید مروج کتاب و کتابخوانی باشید. کتاب عدل بی تفاوتی و خودخواهی و اینکه مشکل من نیست مشکل خودشه با داستان یک اسب و مردمان بی تفاوت به مشکل اسب به تصویر میکشه. خیلی خلاصه و آموزنده بود و امیدوارم که ما اینگونه نباشیم و دید ما به مسائل یک دید انسان دوست باشه و نا آدم نباشیم.
پر از نماد
ماجرای اسب درشکهای که پایش شکسته و اقشار مختلف مردم میآیند و درباره پای شکسته او نظرات متفاوتی میدهند و دریغا که هیچکدام کمکی به او نمیکنند
حرفهای اقشار مختلف مردم، بیان کننده ایدئولوژی آنها درباره جامعه و افراد جامعه است و راه برون رفت از وضع نابسامان جامعه و اسب نماد مردمی که تحت تاثیر حاکمیت زندگیشان تغییر میکند
ماجرای اسب درشکهای که پایش شکسته و اقشار مختلف مردم میآیند و درباره پای شکسته او نظرات متفاوتی میدهند و دریغا که هیچکدام کمکی به او نمیکنند
حرفهای اقشار مختلف مردم، بیان کننده ایدئولوژی آنها درباره جامعه و افراد جامعه است و راه برون رفت از وضع نابسامان جامعه و اسب نماد مردمی که تحت تاثیر حاکمیت زندگیشان تغییر میکند
نویسنده در این داستان میخواهد بگوید که بسیاری از حوادث و اتفاقاتی که در اطراف ما میافتد، بقیهی مردم به جای اینکه اقدامی انجام بدهند و راه چارهای پیدا کنند فقط حرف میزنند.......
جدا از مطالب زیبایی که سایر دوستان عرض کردند میتوانیم نکته بالا را هم به آن اضافه کنیم که یکی از بزرگترین دردهای جامعه ما محسوب میشود.
جدا از مطالب زیبایی که سایر دوستان عرض کردند میتوانیم نکته بالا را هم به آن اضافه کنیم که یکی از بزرگترین دردهای جامعه ما محسوب میشود.
با سلام و احترام
عدل نمایشنامهای عالی از صادق چوبک است نویسندهای که با همه گم نامی در نسل حاظر ولی کارهایی با کیفیت خلق کرده است که نوشته هم مانند همه نوشتههای او عالی، روان و شماست که حتما مطالعه و گوش فرا دادن به آنرا به همه پیشنهاد میکنم. بخصوص برای همه افرادی که در ظاهر آرامند ولی تفکرهایی به شدت خشونت بار دارند.
عدل نمایشنامهای عالی از صادق چوبک است نویسندهای که با همه گم نامی در نسل حاظر ولی کارهایی با کیفیت خلق کرده است که نوشته هم مانند همه نوشتههای او عالی، روان و شماست که حتما مطالعه و گوش فرا دادن به آنرا به همه پیشنهاد میکنم. بخصوص برای همه افرادی که در ظاهر آرامند ولی تفکرهایی به شدت خشونت بار دارند.
داستان بدک نبود و اینکه نویسنده با به تصویر کشیدن یک اسب دست و پا شکسته سعی در به تصویر کشیدن زندگی ما انسانها دارد اینکه هر کسی با زاویه دید خود ما را قضاوت میکند ولی نام کتاب را بهتر بود چیز دیگری نام گذاری میکرد موضوع کتاب ربطی به عدل و اعدالت نداشت بلکه موضوع کتاب بیشتر به قضاوت اطرافیان مربوط بود
بسیار زیبا. گوینده عالی بود. قلم نویسنده بسیار زیبا بود. تصویر سازی میکرد. احساس میکنم کتاب نه که یک فیلم دردناک کوتاه دیدم.
خصلت نجابت اسب از همینجا است که هیچوقت زمان مرگ ناله و شیون نمیکنه. متاسفم برای صاحبی که رفت و حداقل بخاطر روزهای خوشی و زحماتت اسبش کنار اون در لحظههای آخرش نماند
حکایت زندگی ما آدمها است
خصلت نجابت اسب از همینجا است که هیچوقت زمان مرگ ناله و شیون نمیکنه. متاسفم برای صاحبی که رفت و حداقل بخاطر روزهای خوشی و زحماتت اسبش کنار اون در لحظههای آخرش نماند
حکایت زندگی ما آدمها است
کوتاه و مفهومى بود ممنون
اما اگر بجاى اسب از گوسفند و گاو استفاده مى شد، باز هم این تاثیر را مى گذاشت؟ آیا فردى که نهار قرمه سبزى با گوشت گوسفند خورده مى تونه بعد خوندن این کتاب دلش براى گوسفند بسوزه و دیگه دست از گوشتخوارى برداره؟
این طورى باید تحت تاثیر قرار بگیرى و باید زندگیت تغییر کنه
اما اگر بجاى اسب از گوسفند و گاو استفاده مى شد، باز هم این تاثیر را مى گذاشت؟ آیا فردى که نهار قرمه سبزى با گوشت گوسفند خورده مى تونه بعد خوندن این کتاب دلش براى گوسفند بسوزه و دیگه دست از گوشتخوارى برداره؟
این طورى باید تحت تاثیر قرار بگیرى و باید زندگیت تغییر کنه
تصویر ذهنی خوبی را برای مخاطب از محیط و شرایط اسب و حتی افراد جمع شده ساخته بود طوری که اون جمع و شرایط اسب و همه و همه رو در خیالم میدیدم، گویی خودم هم در آن جا حضور داشتم.
در مورد نتیجه گیری از داستان هم دوستان اکثرا حق مطلب رو گفتن و تکرار بنده زیاده گویی میشه.
ممنون از نویسنده و کتابراه.
در مورد نتیجه گیری از داستان هم دوستان اکثرا حق مطلب رو گفتن و تکرار بنده زیاده گویی میشه.
ممنون از نویسنده و کتابراه.
ببینید این کتاب کوتاه بود و برای مطالعه ارزشمند است چرا که از عدل نام برده شده عدالت همیشه در مورد انسان به انسان صدق نمیکند بلکه که عدالت در مورد تمامی موجودات جهان است نگذریم از کنار کسی که به ما نیاز به کمک دارد چه حیوان چه انسان بلکه تمام همه مخلوق پرودگار عالمیان هستیم
داستان کوتاه نوشته صادق چوبک بسیار جذاب و در عین حال آموزنده و منعکسکننده فرهنگ و دیدگاههای مختلف مردم در خصوص مشکلات سایرین هست که هرکسی از دیدگاه خودش به قضیه نگاه میکند و در نهایت کسی که دچار مشکل است خودش باید یا با مشکلات زندگی و سازش کند و یا خودش اقدام به رفع آنها کند.