نقد، بررسی و نظرات نمایش صوتی وضعیت سفید هندوانه - غزال زرگر امینی

داستان کوتاه و واقعی از روایت شبهای بمباران تهران در جنگ ایران و عراق، دستمایه آشنایی برای بسیاری از نوشته ها است. که نام نویسنده در تصویر کتاب البته نیست و در صوت وجود دارد. بانوی نویسنده و صداپیشگان خوب توانستند زندگی در وضعیت سفید هندوانه شب یلدا را بازگو کنند. غزال زرگر امینی، از دوست داشتن اصولی در کتابش نوشته است. دوست داشتن طرف مقابل همانطوری که هستش نه آن طور که من می خواهم و تحمیلی. روایت سادگی مردم آن دوران و تفکیک از جامعه امروز در وضعیت سفید هندوانه، دیده می شود. بانو زرگر امینی، از هر گزنکی برای به هم پریدن زن و شوهری استفاده نمی کند بلکه مثبت به پدیده زن و شوهر در این مجال کوتاه و در بحران کشوری، پرداخته است. دست مریزاد غزال بانو.

با سلام به کتابراه عزیز و تشکر ویژه از خانم هاشمی و آقای عمرانی من اواخر دوران جنگ که شدت آن به اوج خود رسیده بود کودکی بودم که تک تک موارد مطرح شده در این آیتم نمایشی مثل پناهگاه و آژیر قرمز و.. برام تداعی شدندیادمه که وقتی آژیر قرمز شرکت نفت به صدا درمیومدهمه میرفتیم داخل یه پناهگاه و تا وضعیت سفید اونجا میموندیم. زن و مرد و بچه و بزرگ همه مثل یه خانواده کنار هم بودیم و حتی گاهی اونجا شام میخوردیم و صحبت میکردیم. تو این نمایش بخوبی جو اون دوران رو نشون میده که با وجود اون همه موشک و بمباران و مشکلات جنگ، بازم مردم دلشون شاد بود و بساط یلدا میچیدند. جالب و شنیدنی است و حتما گوش کنید🌸

زمان داستان مربوط به جنگ ایران است... دهه‌ی ۶۰به نظرم نویسنده خیلی غلو کرده... شب یلدا، زنی باردار، وضعیت قرمز... لاکن، حال و هوایی خوب!!!! از سبک صحبت‌های میان زن و شوهر خیلی خوشم آمد.. آرام همراه با طنز... بدون تنش و با دلسوزی. در دوران جنگ مردم دلخوشی هایشان را رها نکردند... شب نسگشینی آن زمان مد بود، عروسی‌ها هم کنسل نمی‌شد، از فضای پناهگاه هم فقط برای پناه گرفتن استفاده نمی‌کردند بلکه حال و احوال پرسی میکردند... خلاصه که با وجود جنگ همدلی موج میزد... مهربانی زیاد بود. آنچه این رویت به تصویر کشیده فضایی گرم و صمیمی و دلهایی امیدوار لست..

اجراهاشون قشنگ بود ولی کوتاه بود میشد ادامه بدن ولی حتما اصل مطلب تو همین قد بوده،،، 😁😁😁😁😁
اینکه تو شرایط سخت جنگ چه روحیه خوبی داشتن،،، واقعا سخته ترسناکه هرلحظه یه بمب بخور تو سر ادم 🥺🥺🥺😰😰😥😨
همین روحیه خوب و امید هست که تو شرایط دشوار میتونی ایستادگی کنی،،،
دو راه داری یا همش غر بزنی و نق نق و اشک و اه یا با امید و توکل ادامه بدی،،،
سبب خیر شد هندونه شون سفید بود رفتن هندونه قرمز بخورن 😝😝😝😝😝
یا خندوانه هندوانه رامبد جوان افتادم 🤗 بخند خندوانه چون همش صدای خنده بود ولی خوب بود 🤗

خیلی لذت بردم از اینهمه واقعی بودن. من اون دوران نبودم ولی چقدر خوشم اومد از این که با وجود اونهمه مشکل، مردم به زندگی عادی خودشون ادامه میدادند و تازه از وضعیت قرمز به عنوان بهانه ای برای با هم بودن و دور هم نشستن سر سفره ی شب یلدا توی پناهگاه استفاده میکنند. بارداری زن، عشق بین اون و شوهرش، هندونه خریدن شب یلدا، همه ی اینها نشونه ی زنده دلی مردم اون دورانه. فوق العاده از این داستان کوتاه انرژی گرفتم، کاش ما هم بتونیم توی شرایط سخت اینقدر خوب به زندگی ادامه بدیم و قوی و شاد باشیم.

عزیزانی که تجربه‌ای از دوران جنگ ندارند چنین داستان‌هایی بی معنی و کسل کننده است
جالب بود زن همسایه با پیش بینی احتمال وضعیت قرمز در پناهگاه هم تدارکات شب یلدا را دیده بود
یادم میاد حدودای سال ۶۵ که تبریز موشک باران میشد چند خانواده از فامیل در ساختمان نیمه کاره عموی من که بتون آرمه و محکم بود جمع شدیم موقع وضعیت قرمز خیلی استرس می‌کشیدیم ولی در وضعیت عادی خیلی خوش می‌گذشت و می‌تونم بگم از خاطره انگیزترین دوران زندگی من هست

باعرض سلام خدمت دوستان کتاب و همراهان کتابراه. داستان روان و جالبی داشت در عین کوتاه بودن خاطرات تلخ و شیرین بسیاری رو برای خیلی ها دوباره زنده کرد. صداپیشگان خوب توانسته بودند نقش خودشون رو بازی کنند. پیام داستان این بود که در صخت ترین شرایط شاد بودن با بهانه های کوچیک و در همون ساعت های نفس گیر حمله هوایی نسل جدیدی در راه بوده. زندگی همیشه جاری هست. ممنونم از کتابراه که این نمایش را در دسترس همگان گذاشته است.

نفهمیدم منظور نویسنده از یک مکالمه چند دقیقه‌ای چه میتونه باشه. چون داستان نبود... در ضمن موقع آژیر خطر و وضعیت قرمز آنقدر همه وحشتزده بطرف پناهگاه می‌دویدند که خنده‌ای در کار نبود... شاید نویسنده میخواست بگوید در شرایط سخت هم میتوان خوشحال بود ولی متاسفانه توی آن شرایط نمیشد خوشحال بود، خصوصأ وقتی با عجله بسمت پناهگاه میرفتی. ولی صدای آقای عمرانی عالی بود.

مکالمه کوتاه بین زن ابستن و همسرش در شب یلدا و به صدا درامدن اژیر خطر وضعیت قرمز در شرایط جنگ. اگرچه هندوانه شب یلدا سفید بود و وضعیت قرمز اما شادی بین زن و مرد وضعیتشان را سفید مینمود و هندوانه را قرمز و این حس خوب بین زن و مرد روی جنین در شکم مادر نیز تاثیرگذار بود. اسم داستان نیز اشاره به مضمون داستان دارد. صدا گذاری هاخوب بود.

به نظر منه بی‌سواد مقصود نویسنده از نوشتن این داستان این بوده که توی شرایط سخت و خطرناک هم میشه شاد بود و خندید... میشه سفره یلدا رو توی پناهگاه چید که موقع حمله هوایی دورهمی مون بهم نخوره...
ولی یکی دو جا خنده الکی هم داشت که فکر میکنم از خوشی زیاد کاراکترای داستان بوده 😁

خیلی خوب تونست با کوتاهی داستان مکالمه دلنشین درست کنه من متولد ۶۵ هستم و خاطره‌ای از این ماجرا ندارم ولی خیلی فیلم‌های دهه شصت دوست دارم این قصه هم منو برد به اون حال وهوا و این که اجرا وصدا و... عالی وحرفه‌ای بود‌. ❤❤❤

خیلی کوتاه بود اصلا مفهوم خاصی نداشت من که اصلا نتونستم بفهمم چی به چیه ومنظوروهدف نویسنده ازین مکالمه‌ی ۵دقیقه‌ای چی میتونه باشه درهرصورت تشکرمیکنم بخاطر زحماتی که عزیزان کشیدن تا این کتابهابه این راحتی دردسترسمون باشه

کوتاه بود بنظرم بیشتر صدای خنده میومد تا اینکه داستان خاصی انجام بشه ولی خب بدیم نبود اینکه تو دوران همچین جنگ سختی اینطوری می‌خندن و خوشحالن ولی انگار داستان بیشتر در مورد هندوانه بود

روایطی دقیق از ان زمان
و هلهله و جنگ نداشت
نمیتواند خیلی دقیق افکارمان را به آن زمان
و جنگ و درگیری ببرد...
شاید نویسنده میخواست بین این همه رولیط درد ناک
روایطی طنز از ان صحنات در بیاورد

من را به زمان جنگ و حمله‌های هوایی برد روزها و شبهایی که باعث ترس و اضطراب میشد ولی در عین حال برای ما که سن زیادی نداشتیم باعث تفریح و سرگرمی هم بود ممنون از کتاب راه و همه. دست اندر کارانش

صدا‌ و بیان آقای رضا عمرانی واقعا معرکه ست،‌ای کاش کارای بیشتری رو‌ گویندگی میکردن، لطفا از کارای ایشون بیشتر استفاده کنین، مخصوصا در شعرهای شاه نامه و حماسی صدای ایشون واقعا عالیه🌼🌼🌼

صدا گذاری عالی بود. داستان خوبی بود، اینکه تو وضعیت خطر سعی می‌کردن روحیه خودشون رو حفظ کنن در واقع پیام خوبی داشت اینکه در ناملایمات زندگی روحیه خودمون رو از دست ندیم

❌اسم کتاب ب اون چیزی ک ما شنیدیم مربوط نداشت ک چی وضیعت سفید هندوانه
❌ولی از گوش دادن بهش لذت بردم بامزه بود ولی بعضی جاها خنده‌ها بی‌ربط بود

خیلی کوتاه بود کاشکی بیشتر بود اما در کل خوب بود مخصوصا رفتار زن و شوهر با هم تا به حال چنین رفتار خوبی بین زن و شوهر رو حتی تو فیلم‌ها هم ندیده بودم

موضوع نمایش بسیار ساده وروان بود واما هنرمندان بسیار بسیار زیبا و عالی اجرای بیاد ماندنی وزیبا انجام دادند درود بر همه شما وسپاس فراوان از کتاب راه عزیز.

خوب بود
داره به ما آدمایی که روح زندگی نداریم تلقین میکنه که در هر وضعیتی میشه شاد بود
رضا عمرانی اجرای خوبی داشت ولی صدای خانمه را دوست نداشتم

ببخشیدا اصلا خوب نبود ‌ اخه من هرچی گوش دادم نفهمیدم مفهومشو. خیلی هم کوتاه بود. اصلا داستان نبود.‌ی گپ دو نفره بود

رضا عمرانی عالیه، بازیگرای دیگه‌اش رو نمیشناسم ولی اونا هم عالین، این در واقع کتاب صوتی نیست، یه نمایش رادیوییه، متشکر از کتاب راه

واقعا شمابه هرچیزی میگید داستان؟

بدرد نمیخورد بیشتر شبیه‌ی گپ و گفت معمولی بود

جالب بود و کوتاه، راوی خیلی زیبا روایت کرده بود.
من خیلی درکی ازین شرایط ندارم اما مفهوم نمایش این بود که تو سختی هم میشه دل شاد بود

همیشه برام عجیب بود مردم چطور تو جنگ اینقدر خونسرد بودند و این همه هم دهه شصتی به دنیا آوردند.
الان حس میکنم خودمونم شبیه اون دوران شدیم.

می شه معانی زیادی از این داستانک ساده برداشت کرد، مثلا اینکه تو وضعیت بحرانی و قرمز جنگ هنوز دلخوشی‌هایی هست که بشه بهشون خندید و خوش بود.

زمان جنگ تحمیلی مردی که همسرش باردار است و شب یلدا را با دلخوش و در تاریکی جشن گرفتند کاش واقعیت این باشد.

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند
داستان بسیار زیبایی بود
اما کوتاه

اگه طولانی بود خیلی بهتر بود. واینکه روایت کامل یک داستان نه فقط یه گفتگو 😕

افتضاح اصلا لیاقت ستاره متاره نداره بابا چون اجبار کرده همین یکیو زدم

کتابهای صوتی با گویندگان بسیار عالی ک فضا رو برام بازسازی میکنه. ولی اکثر داستانهامحتوای ضعیف دارن. و ارزش صدا گذاری ندارن

صرفا یک نمایش صوتی که جلوه‌های صوتی داره و چند دقیقه شما رو میبره به اون حال و هوا...

خیلی کوتاه و در حد انشای چند خطی بود و هنوز شروع نشده تموم شد ولی اجرای نمایش خوب بود.

جالب نبود، نمایش رو گوش میکنی باید احساس کنی تو همون فضا هستی، ولی این نمایش اصلا به این صورت نبود،

کلا این خانم کتاب هاشو نصفه می‌زاره
...
با آب و تاب داستانش ولی ادامه داشت بهتر مشید

داستان بی سر و تهی بود اما بازم به خوبی خوشحالی و شادی زمان جنگ تحمیلی را به تصویر کشیده بود.

عالی بود داستان
ولی نمی‌دونم چرا همش حس می‌کنم صدای آقای عمرانی برای این داستان مناسب نبود

داستان زیادی بازه
میدونم غمگین میشد، ولی اگه یهو کوچشونو بمب بارون میکردن و اینا میمردن بهتر بود

خوب بود داستانش کوتاه بود ولی خوب برای وقت‌هایی که حوسلتون سر میره مفیده نه خوب بود نه بد

به نظر من که به درد نمیخورد انگار رفته بودم یه جمله از زندگیه یکی رو گوش میکردم😑😡

جدای از متن کتاب که هرکیی یه نظری در موردش داره. اجراش عالی بود. دست همه عواملش درد نکنه.

داستان خوبی بود ولی سرو ته نداشت..

اگر این کتاب رو خریده بودم آتیشش میزدم

این نمونه داستانا خیلی خوبن برای عوض کردن حال و هوای آدم.

هم موضوع کتاب خوب بود و هم صداپیشگان خیلی هنرمندانه کار کردن

شاید کسانی که تجربه این کار رو دارن بهتر بفهمن. من چیزی دستگیرم نشد.

خدایی نمیدونم این چجور داستانی چجوری روش شد بگه من اینو نوشتم

در کل بد نبود
و برداشت من: در لحظه زندگی کن حتی در بد‌ترین شرایط.