نقد، بررسی و نظرات کتاب قهر و مهر - فریبرز یدالهی
مرتبسازی: پیشفرض
باسلام، باید بگم چندین بار تصمیم گرفتم داستانو ادامه ندم بس که گنگ و نامفهوم بود شورو ذوق و از خواننده میگرفت، بنظرم خود منصور ازاول هم یه آدم عقدهای با مشکلات روانی بود، بنظرم کارشقایق و افشین همچین اونقدر وحشتناکم نبود ک بخاطرش اومده ایرانو دست ب چنین کاری زده، عاقبت حسن دراز و خواهرش و اون ماشین پیکان چیشد!!! اینکه خودشم آخرش دیوانه شد خیلی دلگیر بود
در کل خوب و قابل قبول است.
اما اشکالات و انتقادات جدی هم به آن وارد است.
از نظر دیدگاههای اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی و... و دینی خواننده را سر در گم میکند.
از نظر نگارشی، از علائم «، » ) (؛:!؟ استفاده لازم و به جا صورت نگرفته است. همچنین پاراگراف بندی هم ندارد.
فصل بندی و عناوین فصلها مشخص نیست.
(در نسخه موبایل)
اما اشکالات و انتقادات جدی هم به آن وارد است.
از نظر دیدگاههای اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی و... و دینی خواننده را سر در گم میکند.
از نظر نگارشی، از علائم «، » ) (؛:!؟ استفاده لازم و به جا صورت نگرفته است. همچنین پاراگراف بندی هم ندارد.
فصل بندی و عناوین فصلها مشخص نیست.
(در نسخه موبایل)
باسلام و تشکر از آقای یدالهی، من کتابهای شمارو خیلی دوست دارم، یه داستان گنگ در انبوهی از کلمات که بطرز ماهرانهای دست بهم دادند، باخواندن این کتاب یکبار دیگر به این باور رسیدم که نباید در زندگی اطرافیان کنجکاوی کرد، اگه منصور سراغ پیامهای مادر نمیرفت، اینهمه باعث عذاب روح خود نمیشد، در کل داستان قشنگی بود، قلمتان شکوفا
جملات و متون زیبا و دلنشینی داشت اما خود داستان گنگ بود خواننده سردرگم بود در ابتدا هم که مدام باشخصیتهای جدید آشنا میشدیم و زمان میبرد تا متوجه شویم که چه ارتباطی با داستان داره و چه نسبتی دارند
در کل متن زیبا و دلچسب بود اما داستان خسته کننده و در ابتدا حالت معمایی داشت
در کل متن زیبا و دلچسب بود اما داستان خسته کننده و در ابتدا حالت معمایی داشت
اخر هم مشخص نشد که احساس بین شقایق و افشین دقیقا چه بوده؟
ایا کار منصور به همون اوارگی ختم شد؟
در واقع داستان مثل چای بود که از کتری به فنجان ریخته شده!!
فقط ظرف ماجرا عوض شد... و الا شرایط از ابتدا تا اخر داستان یکنواخت بود!
باز هم شرمنده نویسنده میشم ولی بنظرم حتی اگر قصد داشتن که پایان داستان باز باشه، دیگه خیلی زیاد باز شده!
اگر داستان رو به شکل یک قیف در نظر بگیریم، اول واخر داستان اینطوره هست:
اول داستان=دهانهی تنگ قیف
اخر داستان=دهانهی گشاد قیف
!!
نمیدانم ولی با اینکه من به داستانهایی با پایان باز علاقه دارم، این داستان فقط باعث درگیری ذهنی من شد و هیجانی برای تصور اخر داستان در من ایجاد نکرد...!