نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی دالان بهشت - نازی صفوی
4.5
557 رای
مرتبسازی: پیشفرض
خانمها با هم فرق میکنند
برخی ساده و حساس و لطیف و غرق در زنانگی عشوه و نیاز در همهی حالات و احوالاتشان و معمولا به طور غریبی این حالات در ظاهرشان هم پیداست
برخی متفکر و اهل بحث و استدلال و محکم و شجاع
و زنانگیها و عشوه یشان فقط در وقت خودش است
و آقایان
آقایان هم متفاوتند
به خصوص از بعد نگاه و نیاز به خانم ها
برخی همان خانمهای ساده و غر نیاز و عشوههای گاه و بیگاه و رفتارهای همیشه ظریف را میپسندند و میخواهند
برخی در اولویت اول هم دم و هم سخن و هم بحث و همراه در مسیر و زتی عاقل و محکم میخواهند و عشوههای به وقت خودش را میپسندند
و کم پیش میآید که زنی یا مردی تغییری جدی بکند مگر مثل نویسندهی داستان با رنجی عمیق
هر کس باید با هم کفو خودش ازدواج کند
محمد و مهناز از لحاظ مالی هم کفو بودند
ولی از لحاظ روحی نه
محمد با زنی مثل ثریا هم کفو بود
اما در ناز و زیباییهای مهناز غرق شد و به خیال خودش میخواست به مرور او را تغییر دهد
ولی بالاخره هر مردی به خصوص کسی مثل محمد از بچه داری خسته میشود
و هر زنی از این که او را همانجور که هست نخواهندش و همیشه در مقابلش حق به جانب رفتار کنند
محمد با انتخاب مهناز به خودش و بیشتر به او ظلم کرد
حتی اگر پایان داستان آنها بهم برسند
باز هم
انتخابش اشتباه بود
اگر دختری مثل ثریا را میخواست باید پا روی دلش که چذب زنانگیهای مهناز شده بود میگذاشت
نمیشود جذب زنانگی هایش بشوی
و با همچو زنی ازدواج کنی
ولی بگویی اولویت من تفکر و نگاهت است
و بخواهی تغییرش بدهی
مهناز حتی اگر درسش را ادامه میداد و بزرگتر میشد هم فرقی نمیکرد مگر این که با شرایط سختی رو به میشد
من در نیمههای داستان هستم.
برخی ساده و حساس و لطیف و غرق در زنانگی عشوه و نیاز در همهی حالات و احوالاتشان و معمولا به طور غریبی این حالات در ظاهرشان هم پیداست
برخی متفکر و اهل بحث و استدلال و محکم و شجاع
و زنانگیها و عشوه یشان فقط در وقت خودش است
و آقایان
آقایان هم متفاوتند
به خصوص از بعد نگاه و نیاز به خانم ها
برخی همان خانمهای ساده و غر نیاز و عشوههای گاه و بیگاه و رفتارهای همیشه ظریف را میپسندند و میخواهند
برخی در اولویت اول هم دم و هم سخن و هم بحث و همراه در مسیر و زتی عاقل و محکم میخواهند و عشوههای به وقت خودش را میپسندند
و کم پیش میآید که زنی یا مردی تغییری جدی بکند مگر مثل نویسندهی داستان با رنجی عمیق
هر کس باید با هم کفو خودش ازدواج کند
محمد و مهناز از لحاظ مالی هم کفو بودند
ولی از لحاظ روحی نه
محمد با زنی مثل ثریا هم کفو بود
اما در ناز و زیباییهای مهناز غرق شد و به خیال خودش میخواست به مرور او را تغییر دهد
ولی بالاخره هر مردی به خصوص کسی مثل محمد از بچه داری خسته میشود
و هر زنی از این که او را همانجور که هست نخواهندش و همیشه در مقابلش حق به جانب رفتار کنند
محمد با انتخاب مهناز به خودش و بیشتر به او ظلم کرد
حتی اگر پایان داستان آنها بهم برسند
باز هم
انتخابش اشتباه بود
اگر دختری مثل ثریا را میخواست باید پا روی دلش که چذب زنانگیهای مهناز شده بود میگذاشت
نمیشود جذب زنانگی هایش بشوی
و با همچو زنی ازدواج کنی
ولی بگویی اولویت من تفکر و نگاهت است
و بخواهی تغییرش بدهی
مهناز حتی اگر درسش را ادامه میداد و بزرگتر میشد هم فرقی نمیکرد مگر این که با شرایط سختی رو به میشد
من در نیمههای داستان هستم.
این کتاب هدیه برادرم بود و من زمانی که سوم راهنمایی بودم، اولین رمان زندگیم رو خوندم. خوشحالم که با دالان بهشت کتاب معنی رمان را فهمیدم. فکر میکردم به دلیل سن پایین و نخواندن کتابهایی از این قبیل تا این اندازه تحت تاثیر این رمان قرار گرفتم اما الان که ده سالی از اولین بار میگذرد، هرروز که حالم بده، غمگینم، خوشحالم، بیحوصله ام، از زمین و زمان خسته ام، خصوصا وقتهایی که نیاز دارم با خودم خلوت کنم این رمان رو میخونم و از مرور دوباره تک تک جملاتش حال اولین باری بهم دست میده که خوندمش.
به شدت پیشنهاد میکنم بخونید و توی زیبایی سحر انگیز این رمان غرق بشید.
شخصیتها به خوبی پرداخته شده. موضوع سادهای داره که هنرمندانه نوشته شده و به شدت مهم و تاثیر گذاره. اشتباهات آنقدر منطقی اتفاق میافتد که نمیتونی خودت رو جای شخصیتها نذاری. نمیشه از کنار این رمان ساده گذشت. حتما بعد از خوندن این رمان یه نسخه چاپی اون رو داشته باشید تا گهگاهی بتونید باهاش عاشقی کنید.
به شدت پیشنهاد میکنم بخونید و توی زیبایی سحر انگیز این رمان غرق بشید.
شخصیتها به خوبی پرداخته شده. موضوع سادهای داره که هنرمندانه نوشته شده و به شدت مهم و تاثیر گذاره. اشتباهات آنقدر منطقی اتفاق میافتد که نمیتونی خودت رو جای شخصیتها نذاری. نمیشه از کنار این رمان ساده گذشت. حتما بعد از خوندن این رمان یه نسخه چاپی اون رو داشته باشید تا گهگاهی بتونید باهاش عاشقی کنید.
با شوق هایشان ذوق کردم
با دعواهایشان غصه خوردم
با شوخی هایشان خندیدم
من کتاب را فقط نخواندم و فقط گوش نکردم، من با لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه کتاب زندگی کردم
من خود را مهناز تصور کردم و از رفتن محمد از درد به خود پیچیدم، بعد خواندن یا شنیدن این کتاب من آدم چند روز قبل نبودم، من حالا مهناز باتجربهای بودم که یکهو وسط زندگی الان خودم افتاده بودم
حیف که کتاب تمام شد و من از زندگی تازه خودم بیرون کشیده شدم، واقعا میگن چرا فیلمهای خارجی بهترن چون اکثرشون از رمان هایشان ساخته میشن و مثل ما فیلمهای بدرد نخور و تهی و بی معنا با افکار پوچ و ذهن خالی فیلمنامه نویس نوشته میشن و تبدیل به فیلم و سریالی بی معنی و حوصله سربر و بی طرفدار میشن، از نظر من دالان بهشت کتابیه که ارزش تبدیل شدن به فیلمنامه رو داره اگر کارگردان خوب بالاسر کار باشه
من بار اولم نیست کتابو گوش میکنم یکسال پیش خوندمش ولی همچی انگار برام تازگی داشت و هر بار کتاب را میخونم مهناز میشم و زندگی رو با محمد شروع میکنم گرچه مجردم اما همیشه از قانون جذب محمد و شخصیتش را خواستم و توی وجود همه دنبال کسی گشتم که بعدها فهمیدم آن شخص که من میگویم کاملا مطابق محمد است
کتاب رو بخونید، گوش کنید، بارها و بارها بخونید تا هوس و عشق رو از هم تشخیص بدید و با این کتاب تجربه کنید
با دعواهایشان غصه خوردم
با شوخی هایشان خندیدم
من کتاب را فقط نخواندم و فقط گوش نکردم، من با لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه کتاب زندگی کردم
من خود را مهناز تصور کردم و از رفتن محمد از درد به خود پیچیدم، بعد خواندن یا شنیدن این کتاب من آدم چند روز قبل نبودم، من حالا مهناز باتجربهای بودم که یکهو وسط زندگی الان خودم افتاده بودم
حیف که کتاب تمام شد و من از زندگی تازه خودم بیرون کشیده شدم، واقعا میگن چرا فیلمهای خارجی بهترن چون اکثرشون از رمان هایشان ساخته میشن و مثل ما فیلمهای بدرد نخور و تهی و بی معنا با افکار پوچ و ذهن خالی فیلمنامه نویس نوشته میشن و تبدیل به فیلم و سریالی بی معنی و حوصله سربر و بی طرفدار میشن، از نظر من دالان بهشت کتابیه که ارزش تبدیل شدن به فیلمنامه رو داره اگر کارگردان خوب بالاسر کار باشه
من بار اولم نیست کتابو گوش میکنم یکسال پیش خوندمش ولی همچی انگار برام تازگی داشت و هر بار کتاب را میخونم مهناز میشم و زندگی رو با محمد شروع میکنم گرچه مجردم اما همیشه از قانون جذب محمد و شخصیتش را خواستم و توی وجود همه دنبال کسی گشتم که بعدها فهمیدم آن شخص که من میگویم کاملا مطابق محمد است
کتاب رو بخونید، گوش کنید، بارها و بارها بخونید تا هوس و عشق رو از هم تشخیص بدید و با این کتاب تجربه کنید
با تشکر از نویسنده محترم داستان زیباوروان بود نقشهای داستان خیلی واقعی وقابل درک بودند مخصوصا خانوم جون
ازاینکه مهناز ومحمد تو سن پایین ازدواج کردند طبیعی بود که دچار مشکلاتی بشوند ولی اینکه مهناز همه تقصیرها رو به گردن میگرفت وخودش رو سرزنش میکرد آزارم میداد به نظرم خیلی از جاها محمد مقصر بود اینکه خواستههای مهناز رو نمیفهمید برای همه چی به تنهایی تصمیم میگرفت ونظر مهناز براش مهم نبود وحساسیتهای اورا نمیفهمید وفقط علایق خودش براش مهم بود وبعد هم که بعد از دوسال باز به تنهایی تصمیم به جدایی گرفت بدون اینکه نظر مهناز رو بپرسه وباز بعد از ۸ سال دوباره برگشت وباز بدون پرسیدن نظر مهناز تصمیم به ازدواج گرفت وفرصت فکر کردن به خواستگاری دوباره نداد چه تضمینی بود که بعد از مدتی دوباره تصمیم دیگهای نگیره واین همه سلطه از طرف جنس مرد به زن برام دوست داشتنی نبود هر چقدر هم که محمد عاشق باشد
ودیگر اینکه صدای راوی داستان برای مهناز بنظرم لوس میاومد ولحن راوی را برای محمد روهم دوست نداشتم اون حس خوب روبهم نمیداد
ازاینکه مهناز ومحمد تو سن پایین ازدواج کردند طبیعی بود که دچار مشکلاتی بشوند ولی اینکه مهناز همه تقصیرها رو به گردن میگرفت وخودش رو سرزنش میکرد آزارم میداد به نظرم خیلی از جاها محمد مقصر بود اینکه خواستههای مهناز رو نمیفهمید برای همه چی به تنهایی تصمیم میگرفت ونظر مهناز براش مهم نبود وحساسیتهای اورا نمیفهمید وفقط علایق خودش براش مهم بود وبعد هم که بعد از دوسال باز به تنهایی تصمیم به جدایی گرفت بدون اینکه نظر مهناز رو بپرسه وباز بعد از ۸ سال دوباره برگشت وباز بدون پرسیدن نظر مهناز تصمیم به ازدواج گرفت وفرصت فکر کردن به خواستگاری دوباره نداد چه تضمینی بود که بعد از مدتی دوباره تصمیم دیگهای نگیره واین همه سلطه از طرف جنس مرد به زن برام دوست داشتنی نبود هر چقدر هم که محمد عاشق باشد
ودیگر اینکه صدای راوی داستان برای مهناز بنظرم لوس میاومد ولحن راوی را برای محمد روهم دوست نداشتم اون حس خوب روبهم نمیداد
با سلام. من این رمان رو حدود ۱۰سال پیش شاید خونده باشم اما با گذشت این همه سال هم چنان در یاد و خاطر من جزو یکی از بهترین رمان هاییه ک تا حالا خوندم. موضوع و سبک نوشتن نویسنده جوریه ک کاملا با واقعیت زندگی آدمها، اعتقاداتشون، رفتارشون، محبت هاشون کاملا جور درمیاد ب شکلی که واقعا با فضا سازی و شخصیت پردازی نویسنده خواه ناخواه همراه میشی. نه از عشق و عاشقیهای آبکی امروزی ک تو همهی رمانها ب چشم میخوره خبریه ن از هندی بازی و خیال پردازیهای بچه گانه. انگار که واقعا داستانی در کار نیس داری واقعیت زندگی آدمی رو لمس میکنی. محبتهای به جا رفتارهای سنجیده و مقتضی سن شخصیتهای داستان کاملا شیرین وب دل نشینه. اشتباهات و احساسات لحظهای آدمها و نتیجه اونها رو ب درستی نشون میده. توصیه میکنم حتما بخونیدش واقعا ارزششو داره
شاید دهه ۶۰ و ۷۰ این جور داستانها کشش و طرفدار داشت. همونطور که من که اون زمان که دختری نوجوان بودم از این داستان خیلی لذت بردم. ولی الان حس میکنم این که قهرمان داستان خیلی زیادی سفید هست. خب مهناز محمد رو بینقص و کامل میدونه وهمه تقصیرها و بدیها رو گردن خودش میاندازه. در صورتی که در دنیای امروز سیاه و سفید مطلق وجود نداره و میشه گفت همه خاکستری هستن. بعد هم نویسنده به شکلی اگزجره و پر رنگ سعی داره که به خواننده القا کنه رابطه بدنی عشق رو آلوده میکنه و عشق واقعی و آسمانی نمیتونه همراه با جاذبه جنسی باشه که این هم به نظر من قابل قبول نیست برای دنیای امروز. به هر حال این نظر منه و نظرات دیگر هم قابل احترام
کتاب رو دوستی بهم معرفی کرد و دوست داشتم بخونم، منتها با نظرات کاربران داشتم کم کم پشیمون میشدم ولی گفتم تجربه کنم. باید قشنگ باشه. شروع کردم و الان فصل ۸ام. کتاب قشنگیه. حال و هوای گرم و صمیمی و سنتی ایرانی رو به تصویر میکشه. عشق رو خیلی زیبا توصیف میکنه. اگر مجرد باشی، عالیه. چون تو رو با اتفاقات تاهلی و مسائلی که پیش میاد آشنا میکنه و تو میتونی متصور بشی که دوران تاهل چه شکلیه. بعضیا گفتن که دختر رو ضعیف و لوس معرفی کرده و پسر رو آدم بالغ و منطقی. درسته اما این اقتضای سنشونه. کاملا طبیعیه به نظرم. در این بین، خانوم جون، مادربزرگ مهناز، آدم پخته و باتجربه ایه که به آدم درس زندگی میده و راه و چاره نشون میده... در کل رمان زیباییه. پیشنهاد میکنم.
کتاب خوبیه و داستان سرگرم کننده ای داره و یکسری مسائل رو به جوان ها آموزش میده. ولی شخصیت زن و مرد داستان به نظر خیلی غیر واقعی و غلو شده میاد حتی اگر مربوط به دهه هفتاد باشه. شخصیت اول زن این داستان بیش از اندازه به خودش توهین میکنه و تاسف و تاثر خیلی زیادش واقعا خسته کنندست. به جای آه و فغان میتونه روی شخصیتش کار کنه و تلاش بیشتری برای رشد فکری و تحصیل و موفقیت داشته باشه نه این که همیشه حال خودش و اطرافیانش رو بد کنه. اوایل داستان خیلی خسته شدم و پشیمون ولی رفته رفته بهتر شد. ادامه دادم تا آخر داستان رو متوجه بشم و در کل خوب بود. برای کسانی که وقت اضافی دارن سرگرمی خوبی میتونه باشه. با تشکر از خانم طاهریان برای صدای زیبا و گرمشون.
نویسنده با مهارت توانسته جزئیات را نشان دهد. در فصلهای اول داستان یکنواخت بود. ولی گویندگی زیبای راوی به محتوا روح و جذابیت میداد. فقط در طول داستان از زبان شخصیتها خیلی پند و اندرز داده میشد که روی اعصاب بودو همچنین شخصیت زن داستان، خود را مقصر همهی اتفاقات بد میدانست و مرد داستان از هر گناهی تبرئه شده بود و گویی هیچ نقشی در اتفاقات بد نداشته است. چهار پنج فصل آخر هیجان کتاب بیشتر شد و زیبا بود و پایان خوشی داشت. از این نظر که یاد میداد با بهانههای بی ارزش زندگی را تلخ نکنیم و وقتی دلخوری پیش میاد با صحبت کردن جلوی دلخوریهای بیشتر را بگیریم، کتاب آموزندهای بود. ممنونم از نویسنده، گوینده محترم و کتابراه.
من این کتاب رو به خاطر امتیاز بالا و کامنتهای خوب خریدم ولی الان که بخش هفتم هستم جز یک داستان کلیشهای و یک عاشقانهی لوس و رفتارها و روابط ساختگی و پر از تعارفات پوچ چیزی ندیدم. تصویر کردن یک عشق غیرواقعی و ایده آل و افلاطونی که اصلا با یک رابطهی عاطفی معقول و قابل لمس همخوانی ندارد حتی با در نظر گرفتن زمان اتفاق افتادن داستان. با این همه تعریف انتظار یک داستان متفاوت و جذاب را داشتم. سعی میکنم بقیهی داستان رو هم با صبر و شکیبایی گوش کنم تا شاید بالاخره بفهمم چی این داستان باعث این نظرات مثبت شده.
از شنیدن کتاب برا اولین بار بسیار لذت بردم، گوینده خانم طاهریان واقعا عالی بودن و صدای بسیار دلنشینی دارن، شخصیت هاو حوادث و احساسات انقدر عالی و واقعی پذیر به تصویر کشیده شدن که آدم فکر میکنه داستان برا اساس واقعیت هست، و انگار که زندگی نویسنده رو به تصویر کشیده، سبک زندگی و احساسات و تصمیم گیری ایرانیها رو خیلی زیبا و واقعی به تصویر و توضیح کشیده، از اینکه تمام شده خیلی ناراحتم و دلم تنگ برا چند روز پیش که تند تند دانلود میکردم تا بفهمم آخرش چی میشه و الان که تمام شده ناراحتم، داستان بسیار آموزنده و عبرت آموزی هست امیدوارم همه ازش یاد بگیریم و درست رفتار کنیم که باعث پشیمانی نشه، ممنون بابت صوتی کردن کتاب.
رمان خوبیست. برای نوجوونها پیشنهاد میشهولی غیر از نوجوونها، به نظرم خانمهایی پیشنهاد میشه که در زندگی زناشویی مشکلاتی دارند و ریشه مشکل از طرف خودشون هست و در اعماق وجودشون به این موضوع اعتقاد دارند که همسرشون فردیست با مدارای زیاد حتی اگر به روی او نمیاورند. یا افرادی که بلد نیستن چگونه مشکلاتشونو بیان کنن و این قبیل از افراد به نظرم تلنگر خوبی میتونه باشه برای کسانی که زندگیشونو و رابطشونو دوست دارند بهتر کنن اما تغییر را به فردا موکول میکنند. تنها مخالفتم با کتاب، عادی سازی ازدواج زود هنگام توسط نویسنده بود که با جملاتی که در آخرین فصل آورد، کمی این خرابکاریشو جبران کرد
من ۸سال پیش توی همین شرایط افتادم و تککککک تککککک احساسات نویسنده را با سلولهام درک میکنم. شانس آوردم که خدا در همون ابتدای جدایی کسیو سر راهم گذاشت که بهم گفت غرورتو بشکن عشق ارزشش بالاتره. البته باید ببینی طرفت ارزشش رو داره و خطایی که کرده خط قرمزهاتو رد نکرده باشه که شکر خدا برای من اینطور نبود و من غرورمو شکستم و اون هم با شادی بسمتم پرواز کرد. و من میدونستم که عدهای حسود دارن بنزین روی آتش غرور همسرم میریزن و با اینکار هردومون رو از یه عمر حسرت و پشیمانی نجات دادم. ممنون از نویسنده و کتابراه
باتشکر از کتابراه وصوتی کردن این کتاب
وتشکر از نویسنده وهمچنین از اجرای زیبای این کتاب که خوندن ویاشنیندش رو به همه به خصوص نسل جوان توصیه میکنم
به نظر من بزرگترین مشکلی که باعث اختلاف وسوء تفاهم بین همسران وحتی بین فرزندان ووالدین میشه ارتباط کلامی نداشتن بایکدیگر هست اگر یاد بگیریم باهم باارامش ومتانت واحترام متقابل به یکدیگر وآراء وافکار هم گفتگو کنیمخیلی از افکار منفی نسبت به طرف مقابل ازبین میرود وجایش رابه تفاهم واحترام واعتماد نسبت به یکدیگر میشود
از خانم صفوی هم بسیار به خاطر این کتاب ممنونم
وتشکر از نویسنده وهمچنین از اجرای زیبای این کتاب که خوندن ویاشنیندش رو به همه به خصوص نسل جوان توصیه میکنم
به نظر من بزرگترین مشکلی که باعث اختلاف وسوء تفاهم بین همسران وحتی بین فرزندان ووالدین میشه ارتباط کلامی نداشتن بایکدیگر هست اگر یاد بگیریم باهم باارامش ومتانت واحترام متقابل به یکدیگر وآراء وافکار هم گفتگو کنیمخیلی از افکار منفی نسبت به طرف مقابل ازبین میرود وجایش رابه تفاهم واحترام واعتماد نسبت به یکدیگر میشود
از خانم صفوی هم بسیار به خاطر این کتاب ممنونم
و بله... درست در زمانی که میشد به خانمها بها داد چنین نویسندههایی عقایدشون رو در مغزهای ایرانیها گنجاندن... دهه هفتاد دهه شکوفایی این جور افکار بود... کتاب مردسالاری است در حالی که محمد حتی حق یک مهمانی زنانه به همسرش نمیدهد در برخورد با دیگران روشنفکر است و موافق مسافرت تنهایی چند زن... ان هم فقط برای اینکه خودش را جلوی ان جاست فرندش ثریا خانم خوب جلوه دهد. جای بسی تعجب است که نویسنده این متون یک زن است.
با سلام. کتاب خیلی خوبی بود با تموم رسم ورسوم زیبای ایرانی مخصوصا زمانی که بزرگترها و به اصطلاح موسفید فامیل زنده بود. شخصیت اصلی داستان مهناز که اصلا اعتماد به نفس نداره! نمیدونم چرا همهی اتفاقهایی که براشون میفته خودش رو مقصر میدونه، در صورتی که عشق یه رابطه دونفره هستش و هیچ کس انسان کاملی نیست ومحمد هم عیب وایرادهایی داشت. مهنازه هم خیلی بچه گانه رفتار میکرد و بعد پشیمون میشد. اما در کل داستان کشش داشت و دوسش داشتم. راوی هم خوب و روان خوندن با تشکر
عاشقانهای شل و بی مزه با کرکترهای سیاه سفید و غیر واقعی، کتاب بار ادبی و قصه گویی اصلن نداره. در ضمن نویسنده دائما به زور میخواد عقاید خشکش رو مثل درس اخلاق به خواننده تحمیل کنه،
کرکتر خانم جون بسیار غیر واقعی که از صبح تا شب کلمات قصار میگه فقط
خوانندهی کتاب بسیار بد میخونه، به جای مردان هم با عشوه زنانه حرف میزنه و صداش رو تغییر نمیتونه بده و اداهای تصنعی زیاد در صداش داره.
کرکتر خانم جون بسیار غیر واقعی که از صبح تا شب کلمات قصار میگه فقط
خوانندهی کتاب بسیار بد میخونه، به جای مردان هم با عشوه زنانه حرف میزنه و صداش رو تغییر نمیتونه بده و اداهای تصنعی زیاد در صداش داره.
سلام با تعریفهایی که از این کتاب شنیده بودم کتاب انچنان جالبی نبود.. یه جورایی مرد سالاری درش نهفته بود.. و کسی که کتاب را تعریف میکرد بسیار خودزنی داشت و خود را مقصر تمامه حوادث میدانست با اینکه دختری چشم و گوش بستهی ۱۶ سالهای بیشتر نبود.. کاری ناپسند که در فرهنگ ما بوده و دختران را زود شوهر میدادن و توجهی به اینکه اون امکان اینکه میتواند یک زندگی را بچرخواند یا نه نبوده.. و توقعاتی که از او داشتندکتابی کلیشهای بود.
دلنشین و جذاب بود و تاثیر گذار، این رمان رو در نوجوانی خونده بودم همون موقع هم واسم بسیار جذاب و دوست داشتنی بود اما وسوسه شدم و صوتی اونم تهیه کردم و از انتخابم واقعا راضی بودم اینقدر بیان گوینده به زیبایی این قلم اضافه کرده بود که گاهی برخی قسمتها رو مثل دیدن یک قسمت زیبای سریال که تکرارش رو هم میبینیم بر میگشتم و دوباره گوش میدادم واقعا لذت بردم، جوری که مدتها دنبال کتابی شبیه این میگشتم که بتونه لذت بخش و باشه واسم.
سلام..
این رمان بسیار زیباست والبته تاثیر گذار..
حرفههای خانم جون واقعا عالیه مثل یک مشاور بود برام انگار.. ویه چیز دیگه که این رمان رو خاص ودلنشین کرده اینه که شبیه به زندگی معمولی اکثر ایرانی هاست نه مثل بعضی از رمانهای امروزی که بدتر از تخیلات بچگونه اس وماباخوندنشون واقعا وقتمون رو تلف میکنیم.
از نویسنده این رمان کمال تشکر رو دارم وامیدوارم همیشه موفق باشن.. وهمچنین از شما دست اندرکاران کتابراه.. ممنون.
این رمان بسیار زیباست والبته تاثیر گذار..
حرفههای خانم جون واقعا عالیه مثل یک مشاور بود برام انگار.. ویه چیز دیگه که این رمان رو خاص ودلنشین کرده اینه که شبیه به زندگی معمولی اکثر ایرانی هاست نه مثل بعضی از رمانهای امروزی که بدتر از تخیلات بچگونه اس وماباخوندنشون واقعا وقتمون رو تلف میکنیم.
از نویسنده این رمان کمال تشکر رو دارم وامیدوارم همیشه موفق باشن.. وهمچنین از شما دست اندرکاران کتابراه.. ممنون.
من این کتاب شاید ١٣ یا ١٤ سال پیش خوندم، ولی به توصیه دوستم مجدد شروع به خواندش کردم، مطمئنم در هرسنی نکات آموزندهای از زندگی را به شما میاموزد.
و اینکه با این کتاب میتوانید آینده تصمیمات و رفتارتون در زندگی شخص دیگر دنبال کرده و نتیجشو ببینید.
از مزایای خواندن رمانهای خوب، زندگی را دیدن از منظر فرد دیگریست
و اینکه با این کتاب میتوانید آینده تصمیمات و رفتارتون در زندگی شخص دیگر دنبال کرده و نتیجشو ببینید.
از مزایای خواندن رمانهای خوب، زندگی را دیدن از منظر فرد دیگریست
داستان حول محور احساسات یک دختر کم سن و سال عاشق که با بی تجربگی و خامی باعث دوری و دلزدگی معشوقهاش میشه و ادامه ماجرا
من این رمان دوست داشتم چون احساس میکنم شبیه داستان خیلی از آدم هاست و با خوندن این کتاب تجربه زندگی که زندگی نکردی را بدست میاری و دیدت را به مسائلی که فکر میکنیم اهمیت نداره ولی زندگی عاطفیمون را تحت تاثیر قرار میده باز میکنه
من این رمان دوست داشتم چون احساس میکنم شبیه داستان خیلی از آدم هاست و با خوندن این کتاب تجربه زندگی که زندگی نکردی را بدست میاری و دیدت را به مسائلی که فکر میکنیم اهمیت نداره ولی زندگی عاطفیمون را تحت تاثیر قرار میده باز میکنه
کتاب حس بسیار خوبی به خواننده میده و داستان رو برایش باور پذیر میکنه. توصیفات فیزیکی خیلی عالی و دقیقه. من فکر میکنم که این کتاب بیشتر از این که رمان باشه یه کتاب اموزنده است و بعضی از رفتار هامون رو بهمون گوشزد میکنه. مشکلی که من با این کتاب داشتم پایان داستان بود به نظر من داستان کمی بچگانه تمام شد. البته این سلیقه ایه
پیشنهاد میکنم بخونید♥️
پیشنهاد میکنم بخونید♥️
یکی از بهترین و زیباترین داستانهایی که خوانده و شنیدهام. محتوای داستان هر فصل درسی از زندگی است و صدالبته صدای گرم و معجزه گر آنالی طاهریان مزید بر علت جذابیت و گیرایی داستان است. کاش جوانان در شرف ازدواج یا کسانی که تازه زندگی مشترک خود را آغاز کردهاند این داستان را گوش کنند. واقعا به خانم نازی صفوی بخاطر نبوغشون تبریک میگم.
به طور کلی داستان خوبی است اما بعضی موضوعات بیش از حد طول و تفصیل داشت و چون به اصل داستان چندان مربوط نبود خسته کننده میشد. از طرفی شخصیت محمد به شکل غیر عادی عاقل و فهمیده معرفی میشود و در مقابل شخصیت مهناز دائم به خودش بد و بیراه میگوید... این موضوع کاملا قابل انتقاد است.
سلام..
این رمان بسیار زیباست والبته تاثیر گذار..
حرفهای خانم جون واقعا عالیه مثل یه مشاوربود برام انگار..
یه چیز دیگه که این رمان رو برام خاص کرده اینه که برعکس بعضی رمانهای امروزی از واقعیتهای زندگی گفته وشبیه زندگی معمولی اکثر ایرانی هاست..
از نویسنده رمان کمال تشکر رو دارم وامیدوارم همیشه موفق باشن.. وهمچنین از شمادست اندرکاران کتابراه.. ممنون.
این رمان بسیار زیباست والبته تاثیر گذار..
حرفهای خانم جون واقعا عالیه مثل یه مشاوربود برام انگار..
یه چیز دیگه که این رمان رو برام خاص کرده اینه که برعکس بعضی رمانهای امروزی از واقعیتهای زندگی گفته وشبیه زندگی معمولی اکثر ایرانی هاست..
از نویسنده رمان کمال تشکر رو دارم وامیدوارم همیشه موفق باشن.. وهمچنین از شمادست اندرکاران کتابراه.. ممنون.
دوست داشتم این کتاب و، با اینکه سالها میشد رمان عاشقانه نخوانده بود شاید به خاطر اینکه از سن پانزده شانزده سالگی خیلی فاصله گرفتم، ولی این کتاب و به خاطر تعریف کاربرهای محترم انتخاب کردم و گوش دادم ممنون از گویندهی خوب که این کتاب و دلچسب تر کرده، در کل دوست داشتم کتاب و پیشنهاد میکنمش
صدای خانوم طاهریان واقعا لذت بخش و عالی بود داستان زیبا وعاشقانه بودولی واقعا دلم برای مهناز خیلی میسوخت که آنقدر خودش رامقصر میدانست به نظر من محمد هم با وجود این که انسان کامل و بی عیب و نقصی نشان داده میشد خیلی مقصر بودحتی بیشتر از مهناز وقتی میدید که مهناز از رفتن به کوه آزرده میشود چرا آنقدر اسرار داشت
من این کتاب رو دوازده سال پیش خونده بودم، به خاطر حس نوستالژیک و قشنگی که بهم میداد دوباره خریدم و گوش داد، اما خارج از تجدید خاطره به نظرم اصلا باب سلیقهی مخاطب امروز نیست، مخصوصا تفکراتی که درمورد ازدواج و زن بیان میشه و البته کاراکتر ها. باید توجه داشت که این کتاب تو زمانی نوشته شده که تفکرات خیلی متفاوت تر بود.
بنظرم گوینده داستان پنج ستاره دارد و واقعا لذت شنیدن داستان باصدای گرم و واقعی در داستان این خانوم ده برابر کتاب رو قشنگ تر میکرد.
تنها مشکل کتاب شخصیت مهناز بود انقدر حرص خواننده رو در میاره با اون ضعیف بودنش با اون بی عقلیش که بعضی ماها حوصلهی خواننده سر میره.
درکل ممنون از کتاب خوبتون
تنها مشکل کتاب شخصیت مهناز بود انقدر حرص خواننده رو در میاره با اون ضعیف بودنش با اون بی عقلیش که بعضی ماها حوصلهی خواننده سر میره.
درکل ممنون از کتاب خوبتون
پیشاپیش بابت خوندن این نقد طولانی ممنونم. (با روایت گرم خانم طاهریان) به این کتاب گوش دادم و در کنار قلم شیوای نویسنده در توصیفات ملموس، عاطفی و باورپذیر، متحیر موندم از زن ستیزی پنهانی که در تار و پود این کتاب تنیده شده.
در جای جای داستان، زنان (مهناز، مهتاب، الهه، مادر مهناز، زری و...) به عنوان زنانی کوته فکر، نیازمند، بدون ابتکار عمل، بدون قدرت تحلیل، دنباله رو و در یک کلام کودک صفت معرفی میشن و در انتهای طیف دیگه، مردان (به جز یکی دو استثنا) قوی، مودب، متفکر، دوراندیش، عاقل و ملاحظه گر هستن.
به جهت محدودیت فضا به یه مورد اشاره میکنم.
در مرکز گره عاطفی بین دو شخصیت، شاهد حماقت از سوی مهناز (دهها بار خود را نادان، احمق و کوته فکر خطاب میکند) و بزرگ منشی، خردورزی و خویشتن داری از محمد هستیم. به راستی اگر محمد تا این حد روشنفکر مآب و عاشق شعر و عرفانه، چرا یه دختر ۱۶ ساله (به زعم خودش) کم عقل رو انتخاب میکنه؟ چرا نمیره با یه کسی که اهل این عوالم هست تا زحمت با اصرار به کوه بردنش رو هم نکشه؟ آیا محمد راضی میشد که زن خودش با یه پسری (هرچند دوستانه و غیره اروتیک و با نیت خیر) خوش و بش کنه؟ محمد چطور به خودش اجازه میده دست روی زنش بلند کنه، روزها غیبش بزنه و بعد بیاد و در یک جمله اعلام کنه که ما به درد هم نمیخوریم؟ البته من میدونم که داستان این کتاب در حدود سالهای دهه ۷۰ اتفاق میافته و نوع نگاه حاکم بر جامعه اون موقع نگاهی سنتی مبتنی بر دین و عرف بوده و دقیقا به همین دلیله که به گمان من تاریخ مصرف این کتاب به سر رسیده و در میون دختران امروزی، چنین نگاه سخیفانهای به زن (حتی از طرف شوهر حامی و ایدهآل و اغراق شدهای چون محمد) پذیرفته شده نیست.