نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی سه شنبه خیس - بیژن نجدی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۰۸/۰۹
داستانی کوتاه از نویسنده ایرانی که اسمش تابحال به گوشم نخورده که نمیدانم این مایه تاسف است یا نه ولی خب تعداد نویسندگان آنقدر زیاد و کتابها آنقدر زیاد که اگر همه‌ی شان را بخوانی بازهم تعداد بیشمار دیگری از قطار جامیمانند پس ازین بابت ناراحت نباشید به خود فشار نیاورید و البته یکی از دلایل عدم محبوبیت نویسندگان ایران زمین در معاصر یک نوع حالت روانیست کع مخاطبان نوشته‌ی غیر ایرانی را ارجح تر مینهند ولیکن اگر درست و عمیق به این موضوع فکر کنند این مسعله از لین میرود خب خالا برسیم به خود داستان که میرود به سالهای قبل از انقلاب نشانه‌ی دورانی مخلوط با خون و ترس و اندو. ه داستان زنی را نشان میدهد که از خانه بیرون آمده با چادری بر تن و چتری آبی در دست و این چتر میشود کلیشه میشود چیزی شگفت انگیز که نویسنده به آن روح میدهد و حتی قطره‌ی باران را نیز بر آن در ذهن خواننده تجسم میکند و شاید دلیل این تنهایی زن است تنهایی او... آنکه چشم به راه پدر است ولی نمیداند که او خیلی وقت پیش اعدام شده و نویسنده با بیان این حقیقت به خواننده گویی بدنبال برانگیختم چیزیست در ما و معکوس کردن بعضی چیزها مثلا حرکت درختان نه اتوبوس و توهم دیداری زن میخواهد چه شرایطی را به ما نشان دهد؟! شرایط خامواده‌ای بحران زده و به انتها رسیده و این تنهایی چقدر نابود کننده است البته نویسنده آنچنان که باید نمیتواند این احساس ظریف را در مخاطب برانگیزد ولیکن تمام تلاش خود را کرده و این هائز اهمیت است
حمیدرضا حضرتی
۱۴۰۱/۱۰/۲۹
با حال و هوای امروز می‌خونه.
منو یاد یه شعری انداخت:
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می‌ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...! گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه‌ها گل می‌کنند
یاس و مریم می‌گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می‌دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می‌شود با بغض می‌گویم نرو
پشت پایت اشک می‌ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
#
رفته‌ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
بهروز داوطلب📚
۱۴۰۲/۰۵/۱۳
کتاب صوتی مختصرکوتاه ولی بسیارمفیدی بود👍
باداستانی جالب وجذاب خیلی لذت بردم پیشنهادمیکنم حتماگوش کنید. کتاب درمورد یک دختری به نام ملیحه است که پدرش اززندانی‌های زندان اوین قبل ازانقلاب بوده است.
پدرملیحه چندوقت قبل اعدام شده بود وچون نه جای قبرونه جسم پدرش راندیده بود وبهش نگفته بودن کجاست باورنمیکردکه پدرش مرده است. واسه همین روزهای اخرانقلاب وقتی که زندانی‌های اوین راداشتن ازادمیکردن میره به دیدن پدرش تااون راپیداکنه وببینه.
اماهیچ خبری ازپدرش نمیشه ومیبینه اخرین نفرهم میادولی پدرش نه.
مادرملیحه چندسال قبل نتوانست این دوری ودلتنگی همسرش راتحمل کندوفوت کرد خودملیحه هم ازغم فوت مادرودوری پدربااینکه دخترجوانی بود ولی بسیارشکسته وداغون به نظرمیرسد.
A.asgari
۱۴۰۱/۱۱/۲۶
واقعا بیژن نجدی نویسنده‌ی عالی بود
داستان درباره‌ی دختری بود به اسم ملیحه که پدرش از زندانی‌های قبل از انقلاب بوده
و در زندان اوین بوده به تیر میبندش و تیر میزنن بهش و میکشنش زنش از غصه غمباد میگیره و میمیره و دخترش هنوز امید داره پدرش زنده س
و میره دره زندان اوین که انقلاب شده زندانی هارو ازاد میکنن اما پدر نمیاد
به پدر بزرگش میگه هر وقت جنازه‌ی دادن یا قبری نشون دادن باور میکنم پدرم فوت کرده
دختری که چند سالی بیشتر نداره ولی از غصه پیرتر از سنش میزنه و همیشه مشکی میپوشه
مجیدناجی
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
داستان خفقان است و زندان. حکومت های دیکتاتور که جز اندیشه خود هیچ نوع تفکر دیگری را نمیپذیرد. حتی تحمل کوچکترین انتقادها را ندارد. از آنسو انسان های روشن فکر جامعه و عذاب و زجری ناتمام که به آن ها وخانوادهایشان از سوی حکومت تحمیل میشود. انتظارهای بی نهایت زجر آور، بیخبری از عزیزانشان، گاهی حتی جنازه اعدامیان به خانواده تحویل نمیشود. مثل دهه شصت خانوادها گور های عزیزانشان را هم نمیدانند کجاست. درد و عذاب این عزیزان به راستی درد و عذاب ایران است. ممنونم از روشنگری های شما عزیزان کتابراه
Mozhgan
۱۴۰۲/۰۸/۰۸
انسان زمانی که یکی از عزیزانش یا نزدیکانش به هر دلیل فوت می‌شود فقط جسد و به خاک سپردن انسان را وادارمیکند تسلیم شوند و باور میکنیم که او مرده است. خیلی از سربازان ایرانی در جنگ تحمیلی برنگشتن و هیچ وقت جسدی از آن‌ها پیدا نشد و مادران و پدرانی که چشم انتظار فرزندانشان بودند ولی هیچ وقت حتی استخوانی از آن‌ها نبود. و این موضوع منتظر بودن خیلی سخته یک بلاتکلیفی مرگبار. ملیحه داستان هم به درد انتظار مبتلا شده بود و باور نداشت یا نمیخواست باور کند سیاوش مرده است
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۰۴/۱۱
داستان دختری بنام ملیحه که پدرش از زاندانیان سیاسی زمان انقلاب بود و هفت سال قبل تیرباران شده و جنازه‌اش به خانواده تحویل داده نشده بود و همین باعث شده بود که ملیحه نتواند مرگ پدر را باور کند. داستان خیلی احساسی بود و تنهایی و غم دختر رو به خوبی منتقل میکرد. فضا سازی و اشاره به جزئیات به خوبی شمارو با فضای داستان همراه میکرد. اسم داستان برگرفته از روز سه شنبه بارونی هست که داستان ملیحه رو در اون روز روایت میکنه. داستان قشنگی بود و شنیدنش رو توصیه میکنم
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۸/۱۷
داستان زیبایی درباره دختریست که پدرش اعدام شده، اما نه جسد او را دیده نه سنگ قبری باو نشان داده‌اند. لذا مرگ پدرش را باور نمیکند و پذیرش این مسئله برایش سخت است. در خیالات خود با پدرش حرف میزند و فکر میکند که او بازگشته است. در میانه داستان بخاطر باد شدید، چتر از دستش رها میشود و در آخر دختر به دنبال تکه پاره‌های چتر میگردد، اما آن را هم نمی‌یابد و از این جهت وجه تشابهی پیدا میشود میان آن چتر گمشده و پدری که حتی جسد نداشت...
roya danesh
۱۴۰۱/۱۱/۲۳
اول درمورد نویسنده جناب بیژن نجدی دبیر ریاضی من بود وکلاس درسش را دوست داشتم یه جمله بمن گفت که الان می‌فهمم تمام موفقیت‌های انسان درهمان جمله خلاصه می‌شود اینکه درمواقع مشکلات با لبخند روبروشویم
کتاب شعرش راخواندم خیلی دلنشین بود. شعر وادبیاتش عالی بود از عمق همه چیز را می‌دید ومی فهمید. راست خیلی دلم می‌خواست زنده باشد. روحش شاد
حورامهر امینی
۱۴۰۱/۰۹/۱۷
داستان‌های آقای نجدی زیبا و عمیق هستند و اگر بخوام ستاره بدم حتما ۵ ستاره خواهم داد، اما از دوستانی که زحمت کشیدین و این فایل صوتی رو آماده کردن ممنون هستم، ولی‌ای کاش بازخوانی کنند و حال هوای خوب داستان رو بهتر منتقل کنند و کارنامه‌ی کاری خودشون رو ترمیم کنند.
راضیه رضایی
۱۴۰۳/۰۶/۲۱
برای من جالبه. اولا درباره مسایل قبل انقلاب. وبعد از دیدگاه مختلف ساده بیان میکنه داستان. وبا فلاش بکی که میزنه. داستان جالب میشه. بعد ازهم مهمتر. گویندگی. راوی رو خیلی دوست دارم. من شخصا با صدای گویندگی راوی میخوابم. وبرام ارامبخشه. 🌹🌹🌹🌹🌹
Fereshte Akbari
۱۴۰۲/۰۵/۱۳
داستان کوتاه و جذابی بود. من با جمله بندی‌های کتاب عشق کردم خیلی بنظرم استادانه و زیباس توی داستان علاوه بر خود داستان جمله بندی‌ها قشنگ باشه که داستان هم زیبا بود. منکه خیلی خوشم‌اومد و پیشنهاد میکنم. صدای گویندگان هم عالی بود. باتشکر از کتابراه
Javad Del
۱۴۰۱/۱۲/۱۷
باسلام، داستان به نحوی دو سویه بوده و گاهی در واقعیت و گاهی در تخیل سیر میکند و به نظر من برای یک بار خواندن ارزش دارد هر چند من نتوانستم ارتباطی سازنده و کامل با مفهوم داستان برقرار کنم ولی این برداشت من بوده، لزوما" هم صحیح و فراگیر نیست. ممنون.
کتاب باز فیلم باز
۱۴۰۰/۰۹/۱۲
من کتاب رو به صورت pdf قبلا خونده بودم ولی کتاب صوتی شما رو هم گوش کردم. کتاب واقعا قشنگه اما کتاب صوتیش واقعا ضعیف بود، گوینده‌ها خیلی بد کتاب رو خوندن. ترجیحم اینه که اصلا هر کسی کتاب رو خودش بخونه تا این کتاب صوتی رو گوش بده، بنظرم اونطوری لذتش بیشتره.
هاجر تقوی راد
۱۳۹۸/۰۳/۱۱
داستان خوب بود. راوی قابل قبول بود. بازیگرا بد بودن. این چه سلامی بود که ملیحه میداد. شبیه سلام یه دختر بی‌درد به گربه ش بود. صدای پدر بزرگ هم خیلی سانتی مانتال و غیر قابل قبول بود. ودر آخر سپاس از زحمات شما
رضا خبازها
۱۴۰۲/۰۱/۰۷
خاک بیژن نجدی سبز! از خیلی دیوان‌ها شاعرانه‌تر بود! برخلاف داستان‌های دیگر که یک بار می‌شنوم، می‌خواهم این داستان را آنقدر بشنوم که حفظ شوم! کاش بقیهٔ داستان‌های «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» ضبط شود! اصل کتاب کمیاب است.
صدیقه فتحی
۱۴۰۰/۱۲/۲۳
داستان جالبی بود
اگر کتاب سهم من از خانم پرینوش صنیعی رو خونده باشید اونجا هم حال و احوال خانواده‌های زندانیان سیاسی قبل و بعد از انقلاب را شرح داده
ولی این داستان با اینکه خیلی کوتاه هست ولی خیلی رسا و زیبا همه چیز را توصیف می‌کند
Samandar Samandar
۱۳۹۹/۰۶/۰۲
داستان عالییی بود، گوینده خیلی ضعیف بود بایک ریتم بی احساس ویکنواخت وتندتند'میخواند، بازیگرنقش پدربزرگ افتضاح بود ومدام باصداش حس عمیق آدموبه گندمیکشید، ودرنهایت هم ازدست اندرکاران چوک بسیاربسیا سپاسگذارم
Behzad Abbasi
۱۳۹۹/۰۸/۰۱
با سلام
بیژن نجدی یکی از بهترین نویسندگان فارسی بود که به خاطر جان بخشیدن فوق‌العاده زیبایش مشهور شد.
محال است کسی یوزپلنگانی که با من دویده‌اند را خوانده باشد و نجدی را تحسین نکند.
لیلا
۱۴۰۲/۰۸/۲۳
ستاره رو بِه قصه دادم وگرنه خوانش و فضا اصلا خوب نبود و متاسفانه روی فضای قصه هُم تاثیر گذاشته بود
گوینده باید فضای قصه رو درک کنه که بتونه منتقل کنه
که متاسفانه این اتفاق نیفتاده بود!
Massi ,Ebi
۱۴۰۱/۱۰/۲۷
من درکی از موضوع نداشتم شاید به خاطر سنم بود که در اون دوران زندگی نکردم و این مسائل رو درک نمکردم.
ولی حتما برای کسانی که در اون دوران بودند کتاب خوبی خواهد بود.
ممنون کتابراه 💓
سارا سلیمی
۱۳۹۷/۰۲/۳۱
بسیار زیبا و تاثیر گذار. داستانی که هیچ وقت کهنه نمیشه و حکایت از درد جانفرسای کسایی داره که عزیزی رو از دست میدن اما یاد اون فرد تو تک تک لحظاتشون از دست نمیره.
javad kiani
۱۳۹۷/۰۲/۲۲
اولش‌ی ذره گنگ بود ولی جایی که دوباره به اول داستان رسید و ماجرا معلوم شد از اون حالت گنگی درومد
من خوشم اومد
صدای دختر بسیار قشنگ حالت روحی رو بیان میکرد
paymanhocynpure hocynpure
۱۳۹۶/۰۸/۲۴
استعاره‌های بی‌پایان... تا بوده همین بوده داستان
هوا خوب اما ریه‌ها خراب... زندگی زیباست ولی چشمان بینا نایاب...
سپاس از محبت شما جهت فرهنگ سازی کتاب خوانی. بدرود
Ali .Hoseini.z
۱۴۰۰/۰۶/۰۴
نویسنده بسیار با تجربه و هنرمندانه داستان سرایی کرده، و برعکس اظهار نظر تعدادی از دوستان صدای راوی را دوست داشتم و فقط مابقی گویندگان کم تجربه بودند
مصطفی دادرس
۱۳۹۹/۱۲/۱۱
داستان خوب بود ولی گوینده‌ها خراب همون اول که میگه داستان دانه آدم است حالم بد میشه میگم بازم این. پیرمرده هم خیلی مسخره بود یه جوون که صداش و بم کرده
سولماز مددکاری
۱۳۹۹/۰۳/۰۵
به نظرمن که نویسنده قلم بسیار توانایی داشته. توصیف اشیا عالیه. چه استعدادهای خاصی توی ایران بودند که هیچ کدوم رو به بچه‌ها معرفی نمیکنن. حیف نیست.!
شهرام کرمی
۱۳۹۷/۱۱/۰۳
بیژن نجدی نویسنده‌ای به بزرگی صادق هدایت و آنتوان چخوف،‌ای حیف به ایشون پردازش نشد در رسانه ها! گروه صدا پیشگان ضعیف، کار فرهنگیشون قابل ستایش!
جواد محمودی
۱۳۹۷/۰۴/۱۶
بسیار خوب و شنیدنی بود. داستان از نظر شخصیت‌ها و فضاسازی در سطح خوبی قرار داشت و شنونده را تا انتهای داستان درگیر می‌نمود.
امید عالی مهر
۱۴۰۲/۰۸/۲۷
آقای نجدی نویسنده ایست که داستان را می‌سراید. ترکیبات و تصاویر شاعرانه و دلنشین مخصوص به خود را دارند. بسیار عالی و زیبا
کاربر سرو
۱۴۰۱/۰۸/۱۳
نویسنده خوبی بودند تا بحال اسمشونو نشنیده بودم حیف ک اینقد کمرنگ موندن و حیف ک زود از دنیا رفتند.
گویندگی خیلی خوب نبود ولی در کل ممنون
Mostafa Arshad Ebi
۱۴۰۰/۱۱/۱۷
گویندگی بسیار ضعیف و عدم خلاقیت در افکت و گوینده‌ برای هر داستان و شخصیتی و این نمره هم بخاطر خود متن داستان است، نه اجرای ضعیف
Fatemeh Kheyrian
۱۳۹۹/۰۵/۳۰
داستان خیلی تاثیرگذار بود ولی صدای راوی به قدری نپخته بود و بی احساس میخوند که ترجیح دادم کتاب رو تهیه کنم و خودم بخونم
آرام بیانی
۱۳۹۸/۰۹/۰۱
داستان و قلم نویسنده زیبا بود اما صداپیشگان... کاش با صداها و حس‌های بیشتری اجرا میشد
منا صالح
۱۳۹۷/۰۸/۱۶
داستان خیلی خوبی بود... توصیفات چتر عالی بود... فقط لحن ملیحه موقع سلام به پدرش بعد اون همه غصه دم در زندان!! !!!!
Monir Naghikhani
۱۳۹۷/۰۶/۱۴
ممنون زحمت کشیدید، ولی دوست ندارن راجع به اون روزا چیزی بخونم یا بشنوم، اگه میدونستم گوش نمیکردم.
نسیم خیاط
۱۳۹۶/۱۲/۰۴
بی نظیر بود....
این نویسنده اگر بیشتر می‌نوشت و بهتر شناخته می‌شد قطعاً معجزه‌ی قرن بود
سارا حیدری
۱۳۹۶/۰۹/۱۲
ممنون از کیفیت صدای خوبه این داستان...... من ۴ستاره امتیاز دادم چون سطح داستان متوسط بود اما ارزش شنیدن داشت
شیدا جوان
۱۴۰۳/۰۳/۱۰
داستانی غمگین با قلم لطیف و پر آرایه آقای نجدی...
گویندگی بسیار ضعیف بود و تا حد زیادی زیبایی اثر رو از بین برده بود.
مرجان اسماعیلی
۱۴۰۲/۰۶/۱۷
داستان دختری در زمان قبل انقلاب که پدرش کشته شده اما اون باور داره که زنده ست و با این خیال زندگی میکنه‌
خاطره
۱۴۰۱/۱۱/۱۷
اصلا خوب نیست. اول داستان که بیشتر شبیه شعرنو هستش تا داستان. بقیه‌اش هم سوژه نچسبی است که ادم اصلا دلش نمیخواد گوش کنه.
Mm
۱۴۰۱/۰۶/۲۹
خیلی قشنگ بود توصیف جزییات جان بخشی و تشریح وقایع واقعا زیبا بود تصویر سازی غم کسانی که همیشه چشم انتظارن 😞
Amir Abbas Shamsi
۱۴۰۰/۱۱/۱۰
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند
داستان بسیار زیبا و جذابی است
مهسا سهرابی
۱۴۰۰/۱۰/۰۲
ازلحاظ نویسندگی خیلی عالی بود (وقتی عزیزی رو ازدست میدی وبایادوخاطرش زندگی میکنی ونمیخوای مرگشوقبول کنی)
Melika Mansoorian
۱۳۹۸/۰۹/۱۷
چرا انقد بد سلام کرد!!!
کاش هرکسی گویندگی نکنه! فقط بخاطر گویندگیش ضعیف شده بود..
Betina Seif
۱۳۹۸/۰۸/۱۴
یکی از اون نویسنده‌های بی‌نظیر بوده و حیف که خیلی زود از این دنیا رفته.....
سارا کریمی
۱۳۹۶/۱۰/۲۱
جان بخشی به اشیاوتوصیفاتش عالی بود
adib adib
۱۳۹۶/۰۹/۰۶
جان بخشی به اشیا همیشه برای خوانندگان آن جذاب بوده.
کتاب جالب و دلچسبی بود
Ghazal Sattar
۱۳۹۶/۰۸/۲۹
داستان زبان نویی داشت به اشیا جان داده بود مثل داستان‌های پست مدرن جالب بود ممنون
سارا قراچرلو
۱۴۰۱/۱۱/۱۵
باب میل من نبود کلا به خوندنش ادامه ندادم و در نیمه ولش کردم چیزی در کتاب وجود نداشت که جذبم کنه
1 2 3 >>