نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی افادهایها - وودی آلن
3.8
365 رای
مرتبسازی: پیشفرض
یک اثر بسیار عالی از نویسنده ای نامی! اگر بخام تمام چیزی که با این داستان از ذهنم عبور کرد را بگم؛ در همان ابتدا سست عنصری و خیانت مردی به همسرش به چشم آمد و خود مرد هم میدانست با اینکارش مرتکب خطا وگناه بزرگی شده (چه گناه در حق زنش وچه کاری که در جامعه آن زمان جرم محسوب میشد) میشه گفت خیانت فقط به امور فیزیکی و جنسی مربوط نیست گاهی حتی یک هم صحبتی هم خیانته، وقتی بدون اطلاع همسرت باشه و در نظرت شریکت را کمتر از هم صحبت جدید میبینی! مورد بعدی نگاه ابزاری به خانم ها بود که فرقی نمیکند در چه زمانی و به چه طریقی باشد. ولی جالب اینکه باز هم پشت این سواستفاده مردی بود! از این دید یکطرفه که فراتر برویم به جامعه ی بسته ای می رسیم که مردم را به مطالعه و مباحثه تشویق نکرده که چنان افراد مطلعی آنقدر کمیاب باشند و دیگران حاضر به پرداخت پول برای هم صحبتی باشند حتی وقتی صحبت سر یک داستان ساده باشد (موبیدیک) در حالی که چنین امر بنظر ساده ی مطالعه و بحث فلسفی یا نقد ادبی حتی جرم هست! ظاهرسازی همیشه برای اکثر مردم اولویت بوده (حتی کسانیکه به نظر روشن فکر بودن، فقط نحوه این ظاهرسازی متفاوت بوده)، فلسفه را برای خود فلسفه بحث نمیکردن (خانم های داستان برای پول)، تبادل نظر سازنده و هدفمندی نبوده (آقایان داستان برای هیجان به دنبال این هم صحبتی بودن) در کل داستان با وجود کوتاه بودنش زیبا و متفاوت بود!
به نام خدا یک داستان کوتاه دیگر اما اینبار از آنسوی دنیا نوشتهی این نویسنده به خوب وودی آلن که گوینده اسم واقعیه آن را نیز گفت اما از یادم رفت این نویسندهی موفق و اثرش که وقتی خواندم نام آن را مقدار بسیار بیشتری درک کردم خب حالا بپردازیم به خود داستان شروعش مقداری گنگ بود و نفهمیدم اما همینکه خط داستانی جدی تر دنبال شد گوشهای من نیز بیشتر دل به کار دادند و توجه بیشتری کردند کم کم آن را بیشتر فهمیدم و همینطور قصد و نیت نویسنده نیز برایم آشکار شد از پدید آوردن اثر به گونهای که آن شخص اسباب بازی ساز پرده از راز خود برداشت که با دختری جوان بحث فلسفی کرده و از سخن گفتن با زن خود راضی نبوده و ازینجا به بعد داستان هرچه جلوتر میرود برایم جالب تر میشود بگونهای که بازرس که در ابتدا معلوم نیست بازرس است به سردستهی شان زنگ میزند و تقاضای یک گفتگوی به اصطلاح فلسفی میکند؟! بنظر من این داستان یک زنگ خطریست که نویسنده آن را به صدا در آورده یعنی پوک شدن پوسیدن و تهی شدن میوهی فلسفه یا روشن ضمیری از شیرهی حیات و پرسشهای اساسیاش و تبدیل شدنش به دستاویزی برای عدهای با بحثهای کور که به اصطلاح به قول خودی نویسنده افاده ایها! چنانچه که یک باند هستند و تعدادی دختر عجیر شده که کارشان خواندن کتاب است و سرویس دادن به مشتری ها! داستان از آن داستان هایس که نویسنده رسالتش را انجام داده و گوش دادنش چیز جدیدی به من آموخت
داستانی جالب و جذاب نوشته ی وودی آلن که کمدین و کارگردان بزرگی نیز هست. داستان درباره ی گروهی است که به طور غیر قانونی و زیرزمینی در زمینه ی نقد ادبی فعالیت میکنند و از این راه پولهای کلانی به دست می آورند و سرکردهی این گروه مردی است که ظاهری زنانه دارد و خود را فوق لیسانس ادبیات تطبیقی معرفی میکند در حالی که سال اول از دانشگاه اخراج شده است و وقتی مردی را تهدید میکند که پول زیادی به او بپردازد تا به همسرش نگوید که با او حشر و نشر داشته و این مرد به کارآگاهی مراجعه میکند تا از شر این زن راحت شود و کارآگاه به مکانی که این گروه روشنفکر فعالیت میکنند راه می یابد و این گروه را که در مقابل گرفتن پول به بحث و تبادل نظر با افراد میپرداختند، تحویل پلیس میدهد زیرا این کار جرم است .
با تشکر از کتابراه و گروه فرهنگی چوک برای تهیهی این داستان.
با تشکر از کتابراه و گروه فرهنگی چوک برای تهیهی این داستان.
داستان افاده ایها از کتاب مردی که کشتمش داستان کاراگاه جوانی که مردی که خود رو روشنفکر میداند و اهل داد و ستد اطلاعاتی است برای درخواست کمک به او مراجعه میکند. داستان در قالبی طنز اشاره به محفلی از روشنفکران ادبی و سیاسی دارد که سردسته ان فلاسی مردی که خود را زن جا زده و ادعا کرده بود فوق لیسانس ادبیات تطبیقی دارد درحالیکه هیچ مدرک دانشگاهی نداشته و سال اول مشروط شده بود. یعنی یک جریان فکری ادبی و سیاسی به رهبری فردی بیسواد! نویسنده با قلمی گیرا و جذاب به جریانات وفسادهای مربوط به حوزه علم و ادبیات حاکم در زمان خود پرداخته و در قالب داستانی جذاب شنونده را با خود همراه میسازد. فضاسازی و صدا گذاری خوبی داره. اما من ارتباط اسم داستان رو با موضوعش درک نکردم.
نمیدونم حسمو چطور بیان کنم داستان عجیبی بود و به نظرم نیاز داشت با فرهنگ غرب بیشتر آشنا باشی که خیلی از جاهاشو متوجه بشی. یه نفر توی کامنتا گفته بود که اینکه دنبال آدمای روشنفکر باشن قسمت طنز و عجیب ماجرا بوده اما شایدم در یک زمانهایی یک کتابایی واقعا ممنوع بوده وگرنه چرا دانشگاه ممنوع نشده ولی از طرفی میگفت روشنفکرا رو میگیرن. خب پس چرا اصلا دانشگاه وجود داشته. یه کم متوجهش نشدم. شاید اگر اافراد یا کتابایی که ازشون حرف میزد رو خونده بودم بیشتر میفهمیدم ولی به طور کلی اینکه فرد پشت پرده اصلا شبیه اون چیزی که تبلیغ میکرد نبود و نکات دیگه داستان خیلی جالب بودن و آدم به صورت کلی از خط داستانی لذت میبرد.
سوژه بکر با چاشنی پلیسی و معمایی را در داستان کوتاه افاده ای اثر وودی آلن می توانید بشنوید . وجود چنین محافل و سندیکاهایی برای مشاوره فلسفی و صحبت کردن در آن زمان قانونی نبوده و شاید نیز فراتر از این قوانین زندگی و رفتار می شده است، نمی دانم. اما در این عصر بحث و گفتگو در مورد این موضوعات مختلف و متنوع در دنیای مجازی و حضوری شاید! وجود دارد. وودی آلن در داستان افاده ای، فراخور الفبای داستان کوتاه، به صراحت سر اصل مطلب می رود و حاشیه کمتر می نویسد. ساده و روان از پایه تا رسیدن به موضوع کتاب بررسی و توضیح می دهد. وودی آلن برای کتاب افاده ای از خودش نیز نظر می دهد و ردپای افکارش را به راحتی در مخاطب ایجاد می کند.
با سلام به کتابراه عزیز و خوانشگر محترم وودی آلن که نیازی به معرفی ندارد و در بازیگر کمدی بودن و در نویسندگی نظیر ندارد نمایش در رابطه با این است که در همه جای دنیا همواره آدم هایی هستند که حقه باز و فریبکارند و از این قضیه پول درمیارن و این که سیاست پدرومادر ندارد
سرکردهی باند در این نمایش یه فرد بی سواد هستش که عدهای خانم رو استخدام کرده که بابت دریافت پول با مردانی که چیزی ار سیاست سردرنمیارن قرار میگذارن و بعد از اونها باج میگیرن یعنی در واقع تجارت سیاه راه انداخته که در حال حاضر همه دنیا آلودهاش شدن و البته این یک نوعش هست و هزاران نوع تجارت سیاه دیگه با سرپوش سیاست و غیره وجود داره به نظرم خیلی جالب بود
سرکردهی باند در این نمایش یه فرد بی سواد هستش که عدهای خانم رو استخدام کرده که بابت دریافت پول با مردانی که چیزی ار سیاست سردرنمیارن قرار میگذارن و بعد از اونها باج میگیرن یعنی در واقع تجارت سیاه راه انداخته که در حال حاضر همه دنیا آلودهاش شدن و البته این یک نوعش هست و هزاران نوع تجارت سیاه دیگه با سرپوش سیاست و غیره وجود داره به نظرم خیلی جالب بود
در این که وودی آلن یک اسطوره و نابغه تکرار نشدنی است هیچ شکی نیست و بخش اعظم این نبوغ هم تو نوشتن بوده و سه جایزه اسکار در بخش بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی گواه این موضوع هست. این داستان هم به زیبایی به لایههای پنهان نیویورک اشاره کرده بود. لایههایی که در اون خانههای فسادی وجود داره که فاسدانش روشنفکران و اندیشمندان و تحصیل کردگان جامعه هستن. فاسدانی که در ازای مباحثه و داد و ستد اطلاعات پول هنگفتی دریافت میکنن 😑😑😑
باید به وودی آلن آفرین گفت که در غالب یک داستان کوتاه به زیبایی به این مسئله پرداخته و بازش کرده.
ممنون از تیم خوب کانون چوک و کتابراه بابت تهیه داستان. ❤️
باید به وودی آلن آفرین گفت که در غالب یک داستان کوتاه به زیبایی به این مسئله پرداخته و بازش کرده.
ممنون از تیم خوب کانون چوک و کتابراه بابت تهیه داستان. ❤️
داستان بسیار جالب و دوست داشتنی و غرا و زیبایی هست🤭
در ان کاما غرق شدم و شنیدنش لذت بردم، نه تنها خود داستان، بلکه ترجمه و گویندگی بسیار عالی و زیبا و مناسب بود، تحت تاثیر قرار گرفتم، در داستان غرق شده و چون ابشاری مرا در خود غرق کرد و غلتاند و با خود برد و در نهایت با لبخند من به پایان رسید.
از تمامی عوامل کتابراه و مترجم و همه عزیزان دیگر که زحمت کشیدهاند متشکرم.
داستان خیلی خوب روایت میشد، به طوری که هنوز هم با به یاد اوردن شنیدههایم از داستان هیجان زده میشوم و وسوسه میشوم قدری به ان بخندم، با این که از جنس طنز و کمدی نیست، 👏. 🙏✨
در ان کاما غرق شدم و شنیدنش لذت بردم، نه تنها خود داستان، بلکه ترجمه و گویندگی بسیار عالی و زیبا و مناسب بود، تحت تاثیر قرار گرفتم، در داستان غرق شده و چون ابشاری مرا در خود غرق کرد و غلتاند و با خود برد و در نهایت با لبخند من به پایان رسید.
از تمامی عوامل کتابراه و مترجم و همه عزیزان دیگر که زحمت کشیدهاند متشکرم.
داستان خیلی خوب روایت میشد، به طوری که هنوز هم با به یاد اوردن شنیدههایم از داستان هیجان زده میشوم و وسوسه میشوم قدری به ان بخندم، با این که از جنس طنز و کمدی نیست، 👏. 🙏✨
داستان درباره یک باند به اصطلاح تازه به دوران رسیده است که به طور غیرقانونی با مردم به بحث ادبی و فلسفی میپردازند و از آنها پول میگیرند. سپس از آنها اخاذی میکنند که اگر مقدار زیادی پول به آنها ندهند، به همسر شخص راز وی را گفته و مدام او را تهدید میکنند. پلیس عم ماموری لباس شخصی را میفرستد تا پده از راز کارهای مجرمانهی این گروه بردارد. نویسنده که وودی آلن هست و حرفی باقی نمیماند در حرفهای بودن او، اما باید بگویم که ایده بسیار جدید و جالب بود و برخلاف اغلب داستانها موضوع تکراری و کلیشهای نداشت. خیلی لذت بردم.
هم خود داستان و هم زحماتی که برای تولید آن کشیده شده، در مجموع خوب و قابل تقدیر بود.
ولی خواهشا با این صداگداری زحمات خودتون رو هدر ندید، راستش نوع صدای افراد جوری بود که وقتی گوش میکردم یاد این صداهای مزاحم تلفنی توی فضای مجازی میوفتم.
انگار دارم مزاحم تلفنی گوش میکنم. صدای افراد خیلی افتضاح بود که اصلا نمیشه با داستان ارتباط بر قرار کرد.
ولی خواهشا با این صداگداری زحمات خودتون رو هدر ندید، راستش نوع صدای افراد جوری بود که وقتی گوش میکردم یاد این صداهای مزاحم تلفنی توی فضای مجازی میوفتم.
انگار دارم مزاحم تلفنی گوش میکنم. صدای افراد خیلی افتضاح بود که اصلا نمیشه با داستان ارتباط بر قرار کرد.
داستان خوبی بود در واقع این داستان به ما نشون میده سرکرده کارها افراد نالایقی هستند که که کاملا با اون کار متناقضاند مثل مردی که مدرک دانشگاهی ندارد ولی مجمعی از روشنفکران رو اداره میکنه
همچنین اینکه برای مردم همنشینی متفکر و روشنفکر مورد توجه بوده درحالی که ما اکثر اوقات فقط بهحرف زدن درباره مسائل روزمره وچیزهای الکی ویا صحبت در مورد دیگران علاقه مندیم تا بحثهای فلسفی و منتقدانه
و باید بگم که صدای گویندگان واقعا عالی و تاثیرگذار بود مرسی از همه❤️
همچنین اینکه برای مردم همنشینی متفکر و روشنفکر مورد توجه بوده درحالی که ما اکثر اوقات فقط بهحرف زدن درباره مسائل روزمره وچیزهای الکی ویا صحبت در مورد دیگران علاقه مندیم تا بحثهای فلسفی و منتقدانه
و باید بگم که صدای گویندگان واقعا عالی و تاثیرگذار بود مرسی از همه❤️
داستان روایت گر یک ایده نو و بسیار جذاب بود اما متاسفانه با دقت جوانب بررسی نشده بود و خیلی خیلی تا عالی شدن فاصله داشت. کاش عوامل تولید کمی بیشتر دقت میکردند و داستان بیش از حد کوتاه بود جوری که ایده مطرح شده در این زمان کم خوب بیان نشده بود و نحوه گفتار هم موجب دلزدگی میشد در خواننده و شنونده ولی نکته مثبت کار پرداختن به فلسفه و ادبیات و افراد مطرح در این عرصه میباشد چیزی که امروزه کمتر مورد توجه قرار دارد.
ایده بسیار جالب بود و خیلی خیلی جای کار داشت ولی متاسفانه داستان انقدر کوتاه بود ک این ایده نو و جالب رو هدر داده بود. میتونست پرداخته تر باشه. چقدر جالب بود ک نویسندهی خونه فساد درست کرده بود ک فسادش ادبیات بود و فاسدانش روشنفکران یا علاقه مندان ب ادبیات و فلسفه! تو این دنیایی ک برای این چیزا ارزش قائل نمیشنی دنیایی رو درست کرده بود ک برای این چیزا پول میدادن کاش روی شخصیت اون مرد متاهل بیشتر کار میشد
مردم باید بدانند که کسی را ستایش یا انتخاب میکنن چه گذشتهای دارد یا حداقل کیست. و گول آدمهای بیسواد که ادعا روشنفکری میکنند نخورند. و شخصیتی که در اصل مرد بود و حتی بخاطر هدفش هر چند اشتباه خودشو به چهره یه زن در آورده بود حتی ما با وجود اطمینانی که میکنیم بازم باید احتیاط کنیم که حقه نخوریم و آدمها خصوصا دولتیها ومافیاها به راحتی میتونندبالباس مبدل وارد بشن و مردم رو بیچاره کنند
داستان درباره یه یه کارگاهیه که یه پروندهی بهش دادن در بارهی روشنفکری
فردی که یه خانمی و برده تویه یه جایی و در بارهی روشنفکری حرف زدن و حالا تهدیدش میکنن که به زنش میگن
در نیویورک روشنفکری ممنوع بوده و ادمها برایه اینکه با یکی از روشنفکری حرف بزنن بایدی فردی و کرایه کنن
و اخرشم همه رو دستگیر میکنه کسی که حتی لیسانسم نداره
ممنون. از کتابراه بخاطر کتابهای رایگان
فردی که یه خانمی و برده تویه یه جایی و در بارهی روشنفکری حرف زدن و حالا تهدیدش میکنن که به زنش میگن
در نیویورک روشنفکری ممنوع بوده و ادمها برایه اینکه با یکی از روشنفکری حرف بزنن بایدی فردی و کرایه کنن
و اخرشم همه رو دستگیر میکنه کسی که حتی لیسانسم نداره
ممنون. از کتابراه بخاطر کتابهای رایگان
در نوشتار وودی آلن که شک و بحثی نیست.
و موضوع کتاب برای من خیلی تازگی داشت
اینکه بحث کردن راجع به چند کتاب و نویسنده و روشنفکری در نیویورک ممنوع باشه و اینکه آدمها برای ارضای حس روشنفکری خودشون باید پول پرداخت میکردن. اصلا برای من ملموس نبود و اونجایی که میگفت نیویورک عجب باغ وحشیه...
خلاصه قصه تازهای بود
ممنون از کتابراه که نسخه صوتی رایگان در اختیارمون قرار داده.
و موضوع کتاب برای من خیلی تازگی داشت
اینکه بحث کردن راجع به چند کتاب و نویسنده و روشنفکری در نیویورک ممنوع باشه و اینکه آدمها برای ارضای حس روشنفکری خودشون باید پول پرداخت میکردن. اصلا برای من ملموس نبود و اونجایی که میگفت نیویورک عجب باغ وحشیه...
خلاصه قصه تازهای بود
ممنون از کتابراه که نسخه صوتی رایگان در اختیارمون قرار داده.
سلام
درسته ک کار رایگانه و عوامل تولیدشم زحمت کشیدند
ولی خواهشی ک از کتابراه دارم قبل از انتشار یه کار لطفا گوشش کنید و بعد توی اپلیکیشن قرار بدید
شک دارم عزیزانی ک کار رو تولید کردن حتی آماتور باشن
بیشتر به کارایی ک تو جمعای فامیل و دوستان واسه سرگرمی انجام میدیم شبیه بود
اینجور ارائه دادن یه متن فقط ارزش اونو ضایع میکنه
درسته ک کار رایگانه و عوامل تولیدشم زحمت کشیدند
ولی خواهشی ک از کتابراه دارم قبل از انتشار یه کار لطفا گوشش کنید و بعد توی اپلیکیشن قرار بدید
شک دارم عزیزانی ک کار رو تولید کردن حتی آماتور باشن
بیشتر به کارایی ک تو جمعای فامیل و دوستان واسه سرگرمی انجام میدیم شبیه بود
اینجور ارائه دادن یه متن فقط ارزش اونو ضایع میکنه
شاهکاری از دوران جوانی مرد تمام نشدنی ادبیات و سینما، وودی آلن، اینقدر زیبا طنز و واقعیت را با هم ترکیب کرده، که واقعا جدا کردن و تشخیص آن بسیار سخت و حتی ناممکن است. نامگذاری و ترجمه آن هم درخور توجه است. بروبچههای کانون چوک هم سعی خود را کردهاند. در کل بسیار لذت بخش و شنیدنی است. ممنون از کتابراه.
سرکردهی یک گروه روشنفکری که خودش بیسواده، یا روشنفکریای نمیشه با تحصیلات دانشگاهی به دستش آورد؟
داستان، جالب و ایدهاش تازه و بدیع بود که نشان از خلاقیت و نو آوری نویسنده داره.
من گویندگی داستان رو هم دوست داشتم و میتونستم با صدای کاراکترها و اجراشون ارتباط برقرار کنم.
ممنون از چوک و کتابراه
داستان، جالب و ایدهاش تازه و بدیع بود که نشان از خلاقیت و نو آوری نویسنده داره.
من گویندگی داستان رو هم دوست داشتم و میتونستم با صدای کاراکترها و اجراشون ارتباط برقرار کنم.
ممنون از چوک و کتابراه
در اول داستان متوجه میشیم که کاراگاهای دربارهی پروندهای دربارهی روشنفکران امریکا رو در دست داره!! من از داستان دو مسئلهی حیاتی رو دریافت کردم که بی نهایت جالب بود…
اول اینکه مردم به جرم مطالعه و روشنفکری تحت تعقیب بودند و سیستم آن جلسات مثل روسبی خانهها اداره میشد. و دوم اینکه سرکردهی این باند که خود رو دانشجوی فارغ تحصیل فوق لیسانس ادبیات تطبیقی جا میزد، و با ماسک زن همه جا ظاهر میشد، در حالیکه مرد بود، حتی دانشگاه هم نرفته بود! و دانشجو ترم یک در دانشگاه مشروط شده و ترک تحصیل کرده بود.
به نظر من این به درستی فساد حوزهی ادبیات و علوم رونشون میده که یه شخص بی سواد سرکردهی یه جریان فکری ادبی و سیاسی باشه!!!
داستان یه ضد و نقیض عجیبی داشت که یه جاهایی تحسیناش میکردی، و یه جاهایی تاسف میخوردی!
فقط من اسم داستان و ربط شو به قصه نفهمیدم! درکل داستانی بود زیبا و شاهکار. برخلاف دوستان من با صداها و اجرا هم مشکلی نداشتم. دست همهی گروه دردنکنه. ممنون دوست عزیزم کتابراه ☘️