نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی داش آکل - صادق هدایت
4.3
1284 رای
مرتبسازی: پیشفرض
🍁سگ ولگرد، دیوار، بوف کور، بن بست، دن ژوان کرج، تاریک خانه، میهن پرست، و حالا داش آکل… داستان زیبای دیگهای از صادق هدایت رو خوندم!، کتاب گیله مرد صادق هدایت رو بخوندیم حتما دوستان. چون صغری زن گیله مرد توی کتاب بزرگ علوی، دختر داش آکل بود! کاکا رستم که اینجا داش آکل رو میکنه، توی گیله مرد هم با تفنگ پاسگاه گیله مرد رو میخواد بکشه! گیله مرد میخواد انتقام آکل رو بگیره!
این کتاب هم واقعا زیبا بود. داستان درمورد مرد لوتی معاب به اسم داش آکل هستش که توی محله به همه کمک میکرد و پشت و پناه اهالی محل بود. فقط یکی به اسم کاکا رستم که به شدت معتاد و الکلی بود، ازش کینه داشت و باهاش دشمنی میکرد.
داش آکل میفهمه که یکی از بزرگان محل فوت کرده و آدم رو وکیل کرده. اون دختری داشت به اسم مژگان. که داش آکل یه دل نه صد دل عاشق مژگان میشه ولی نمیتونه به کسی بگه، از اونها حمایت میکنه. داش آکل به کمک عشق مرجان، به مدت ۷ سال از کمک به خانوادهی حاجی دریغ نمیکنه. ولی هیچ وقت جرات نکیکنه به مژگان بگه که عاشقشه!
تا اینکه خواستگاری بدتر و پیر تر از داش آکل به خواستگاری مژگان میاد! داش آکل چیزی نمیتونه بگه و براش جهیزیه تهیه میکنه!! (اینجا دلم برای داش آکل خیلی سوخت!!).
داش آکل میخواست تا جایی که میشود از آن جا و زندگی پوج و بی معنی دور بشه.
دلم دیوانه شد عاقلان آرید زنجیری
که نبود جز زنجیر دیوانگان را تدبیری
در همه آن ناامیدیها، در تاریکی آن شب، داش آکل، کاکا رستم را دید. کاکا رستم دادش آکل را دید و با هم گلاویز شدن، او میخواست با داش آکل تسویه حساب کند. پس قمهی او را برداشت و بر پهلوی داش آکل فرو برد! در لحظات آخر عمرش طوطیاش را وصیت کرد تا خان ان را به مرجان بدهد!
این کتاب هم واقعا زیبا بود. داستان درمورد مرد لوتی معاب به اسم داش آکل هستش که توی محله به همه کمک میکرد و پشت و پناه اهالی محل بود. فقط یکی به اسم کاکا رستم که به شدت معتاد و الکلی بود، ازش کینه داشت و باهاش دشمنی میکرد.
داش آکل میفهمه که یکی از بزرگان محل فوت کرده و آدم رو وکیل کرده. اون دختری داشت به اسم مژگان. که داش آکل یه دل نه صد دل عاشق مژگان میشه ولی نمیتونه به کسی بگه، از اونها حمایت میکنه. داش آکل به کمک عشق مرجان، به مدت ۷ سال از کمک به خانوادهی حاجی دریغ نمیکنه. ولی هیچ وقت جرات نکیکنه به مژگان بگه که عاشقشه!
تا اینکه خواستگاری بدتر و پیر تر از داش آکل به خواستگاری مژگان میاد! داش آکل چیزی نمیتونه بگه و براش جهیزیه تهیه میکنه!! (اینجا دلم برای داش آکل خیلی سوخت!!).
داش آکل میخواست تا جایی که میشود از آن جا و زندگی پوج و بی معنی دور بشه.
دلم دیوانه شد عاقلان آرید زنجیری
که نبود جز زنجیر دیوانگان را تدبیری
در همه آن ناامیدیها، در تاریکی آن شب، داش آکل، کاکا رستم را دید. کاکا رستم دادش آکل را دید و با هم گلاویز شدن، او میخواست با داش آکل تسویه حساب کند. پس قمهی او را برداشت و بر پهلوی داش آکل فرو برد! در لحظات آخر عمرش طوطیاش را وصیت کرد تا خان ان را به مرجان بدهد!
باسلام و احترام
١) از همه عزیزان این مجموعه برای زحمات در حد توانشان تشکر میکنیم.
٢) الان مشخصاً این ستارههای ارائه نظر مربوط به نرمافزار است یا کیفیت متن و اجرای نمایشی کتاب!؟ 🤔
٣) اساساً چه ضرورتی دارد متن داستان به صورت نمایشی باشد آن هم با این کیفیت نرسیده به آماتور🤔
۴) به نظر میآید بهتر است متن داستان توسط یک نفر خوانده شود همانگونه که خودمان متن کتاب را به تنهایی میخوانیم. 💪
۵) به طور مثال بنده در یک روز دو کتاب حاجی مراد و داش آکل را گوش کردم قصه نمایشی آن با آن صداهای ناپخته خانم و آقاها اصلاً دلچسب نبود. 😞 ۶) فکر میکنم اگر همین شخصِ راوی تمام متن را خودش با همان لحن صدای خود و به صورت غیرنمایشی ارائه میداد، باز هم میشد امیدوار بود با وجود ضعیف بودن حتی صدای ایشان هم کمی از جذابیت متن را بهتر فهمید. 😂
خوش باشید و سلامت🌷
١) از همه عزیزان این مجموعه برای زحمات در حد توانشان تشکر میکنیم.
٢) الان مشخصاً این ستارههای ارائه نظر مربوط به نرمافزار است یا کیفیت متن و اجرای نمایشی کتاب!؟ 🤔
٣) اساساً چه ضرورتی دارد متن داستان به صورت نمایشی باشد آن هم با این کیفیت نرسیده به آماتور🤔
۴) به نظر میآید بهتر است متن داستان توسط یک نفر خوانده شود همانگونه که خودمان متن کتاب را به تنهایی میخوانیم. 💪
۵) به طور مثال بنده در یک روز دو کتاب حاجی مراد و داش آکل را گوش کردم قصه نمایشی آن با آن صداهای ناپخته خانم و آقاها اصلاً دلچسب نبود. 😞 ۶) فکر میکنم اگر همین شخصِ راوی تمام متن را خودش با همان لحن صدای خود و به صورت غیرنمایشی ارائه میداد، باز هم میشد امیدوار بود با وجود ضعیف بودن حتی صدای ایشان هم کمی از جذابیت متن را بهتر فهمید. 😂
خوش باشید و سلامت🌷
داستان خیلی خلاصه بود اصلا به شنونده مهلت همزاد پنداری نمیداد و ماجرای عشقی داستان اصلا ملموس نبود و اتفاقها انقدر پی در پی بود که مهلت تجزیه و تحلیل رو از مخاطب میگرفت بهتر بود روی شخصیت داش آکل بیشتر تمرکز میشد معلوم نبود با خودش چند چنده در داستان مخاطب اولش حس میکنه داش آکل بخاطر اختلاف سنیش از خواستگاری کردن از دختر مورد علاقه ش طفره میره و بعد...!!! یا مثلا خودش در داستان میگه که میترسم نتونم مرد زندگی باشم در صورتی که هفت سال تونست یه خانواده رو همه جوره حمایت کنه آیا این هفت سال کافی نبود تا خودش رو محک بزنه؟؟؟ حتی خودش گفت مادر اون دختر حاضره دخترش رو رودست بهم بده پس چرا انقدر منفعل و مسخره رفتار کرد!!!
داستانی است کوتاه و عاشقانه. به این میپردازد که عشق و فراق با عاشق چه میکند. از اینکه عاشق برای معشوقهاش چه حاضر است بکند، از اینکه عشق اصلی چیست. اولین اثری از صادق هدایت بود که شنیدمش. خوشم اومد از قلمش. این داستان واقعا برام قشنگ بود . از کتابای رئالیستی خوشم میادو این کتاب به همین شکل بود. واقع گرایانه بودن داستانها حس جالبی میده. خوشم اومد. اون تیکه که زوطی صحبت کرد و کل حرف چندین سال داش اکل رو گفت واقعا جالب بود. اینکه مردم بعد یه مدت براش تره هم خورد نمیکردن ولی بعد مرگش همه براش گریه کردن هم جالب بود. این کتاب رو خیلی دوست داشتم.
ممنون از کتابراه.
ممنون از کتابراه.
سلام
کتاب خوبی بود اما در برخی از محلهای کتاب مفهوم به خوبی منتقل نمیشد و ولی داستان و مرام پهلوانی و گمنامی ایرانیهای سرزمینم رو به نظاره گذاشته بود هرچند که این مرامها و معرفتها متاسفانه هر روز و هر روز در حال کم و کم شدن هست و بجای اون نامردی و ظلم پنهان و مستقیم جاش رو گرفته. ضمنا در شرایط امروزی اغلب پایان شیرین را بر پایان تل تریح داده میشود که غم و تلخی داستان ماندگاری بر خاطر خواننده نداشته باشد.
تشکر ویژه از کتاب راه بابت ترویج کتابخوانی مثبت,, واقعا در جامعه امرووزی خیلی کتابخوانی کم رنگ شده.
دروووود و صد بدروود
کتاب خوبی بود اما در برخی از محلهای کتاب مفهوم به خوبی منتقل نمیشد و ولی داستان و مرام پهلوانی و گمنامی ایرانیهای سرزمینم رو به نظاره گذاشته بود هرچند که این مرامها و معرفتها متاسفانه هر روز و هر روز در حال کم و کم شدن هست و بجای اون نامردی و ظلم پنهان و مستقیم جاش رو گرفته. ضمنا در شرایط امروزی اغلب پایان شیرین را بر پایان تل تریح داده میشود که غم و تلخی داستان ماندگاری بر خاطر خواننده نداشته باشد.
تشکر ویژه از کتاب راه بابت ترویج کتابخوانی مثبت,, واقعا در جامعه امرووزی خیلی کتابخوانی کم رنگ شده.
دروووود و صد بدروود
داستان مردانگی، مروت و صبر.. صبری عجیب در مقابل یک عشق بزرگ و قربانی شدن عشق برای جوانمردی.. عشقی که در یک نگاه شکل میگیرد و در پستوی خانه پنهان میشود و در گذر سالها جان میگیرد، اما هرگز به معشوق ابراز نمیگردد تا رسم امانتداری حفظ شود. در آخر، مرگ عاشق، به ناحق.. و باخبر شدن مرجان از راز داش آکل توسط طوطی.. اشک معشوق به ظاهر خبر از دلداگی پنهانی او نیز میدهد.. «صادق هدایت» بسیار هنرمندانه عشقی نافرجام را در بستر این داستان کوتاه شکل میدهد و مهم تر از همه اینکه این عشق بسیار باورپذیر است و گویی تکرار و تکراری نخواهد شد.
داستان داش آکل یکی از بهترین داستانهای هدایت است. بعضی اوقات به خاطر غرور غفلت و شرم وترس از حرف مردم از دوست داشتن و عشق و معشوق محروم میشویم و این شامل داش آکل قصه شد. داستان مرد مسن ولاتی به اسم داش اکل بود که عاشق دختری به اسم مرجان میشه بعدم تو یه دعوا با قمه میمیره باحال نبود ولی نفهمیدم کجای داستانهای صادق هدایت نا امیدی میاره.. ما باید از این داستان هدایت یاد بگیریم بخودمون فرصت عاشق شدن و معشوق داشتن بدیم حتی اگه این عاشقی نافرجام بمونه بهتر از اینه که دوست داشتن و عشق تو قلبت حبس بمونه. از زحمات کتاب راه سپاسگزارم.
افتضاح تر از این صداهایی که اسمشونو گوینده!!! هم گذاشتن وجود نداره... آخه برادر من: هرکسی را بهر کاری ساختند... چرا اصرار داری راوی کتاب باشی؟؟ چون خودتون توی کانون کار میکنید پس این حقم دارید که باصدای گوشخراشی که کمترین بویی هم از هنر روایت نبرده اینهمه نظرات شنوندگان رو نادیده بگیرید؟؟؟ پس اصلا چرا نظرسنجی میگذارید؟ برید برا خودتون ۲۴ساعته کتاب بخونید دیگه!!!... این یک ستاره رو هم برای احترام به صادق هدایت عزیز دادم... والسلام.
عالی بود، بارها وبارها بخوانم وبشنوم سیرنمیشوم، کجا رفت آن مردی ومردانگی، دنیای پاک لوطی گری، مردم سا ده وبی غل وغش، هرچه پیش میرویم از یکدیگر دورتر وبیگانه تر میشویم، عشقهای پاک دیگر کجاست؟ همع چی فریب ونیرنگ شده، قلبها سنگ، چشمها شیشه ای، یکی از بهترینهای هدایت، خدایش بیامرزد، باتشکرفراوان
داستان خیلی خوبیه فرهنگ قدیم وبه خصوص عشق و عاشقی قدیم روبه خوبی نشون میده ولی میتوانست با اندکی ذوق وسلیقه بهتر آن را به صورت یه کتاب صوتی کاملا فوق العاده در آورد واقعا این صداگذاری ضعیفی داشت انگار که دیگه وقتی نداری ویا داری از چیزی فرار میکنی که یه دفع بهت گفتن داداش بیا تو راه که داری میری یه مقدار دیالوگ هم بگو تا ما صدا گذاری کنیم!🤕😖😳
داستان داش آکل رو درکودکی از مادرم شنیده بودم و برای شناخت بیشتر جناب صادق هدایت، این کتاب صوتی رو بیاد خاطرات بچگی دوباره شنیدم، داش آکل پهلوان لوطی مسلکی بود که چون امین مرد مرحوم قرار گرفته بود، اظهار عشقش به مرجان که فرزند مرحوم بود راخیانت در امانت تصور میکرد، از وقت گرانبها و دارایی شخصی خودش به نفع خانوادهی مرجان مردانه گذشت و در مقابل نیش و کنایههای مردم نا آگاه تاب آورد و دم نزد و در نهایت بی کلام و ناکام جانش را در راه عشق مرجان از دست داد.
واقعا لذت بردم، هم از قلم صادق هدایت-البته بعد از خواندن هر داستانی از صادق هدایت این حالت را دارم- هم از نحوه تنظیم کتاب صوتی و صداپیشگاناش. داستانی است کوتاه و عاشقانه. به این میپردازد که عشق و فراق با عاشق چه میکند. از اینکه عاشق برای معشوقهاش چه حاضر است بکند. از اینکه عشق اصلی چیست. البته پایانی غم انگیز دارد. به هر کسی که این داستان را نخوانده یا نشنیده توصیهاش میکنم. هر چند از شنیدن داستان نسبت به خواندنش بیشتر لذت بردم.
ی قصه معمولی و کوچه بازاری بود حرف و بینش خاص جدیدی پشتش نبود. ولی جذاب بود.
مرجان تو ۲۱ سالگی ازدواج کرد قدیما ک ۲۱ سالگی دخترها رو ترشیده میدونستن عجیبه ک دختر حاجی انقدر دیر ازدواج کرد شاید منتظر داش آکل بود.
عزیزان اسب پیش کشی رو ک دندون نمیشمرن. مجانی در اختیارمون گذاشتن بجای تشکر مدام انتقاد میکنین از گوینده ها. خیلی راحت اگر خوشمون نمیاد میتونیم گوش ندیم اینا ک پولی نگرفتن. ب نظر من ک بد نبود
مرجان تو ۲۱ سالگی ازدواج کرد قدیما ک ۲۱ سالگی دخترها رو ترشیده میدونستن عجیبه ک دختر حاجی انقدر دیر ازدواج کرد شاید منتظر داش آکل بود.
عزیزان اسب پیش کشی رو ک دندون نمیشمرن. مجانی در اختیارمون گذاشتن بجای تشکر مدام انتقاد میکنین از گوینده ها. خیلی راحت اگر خوشمون نمیاد میتونیم گوش ندیم اینا ک پولی نگرفتن. ب نظر من ک بد نبود
اولین اثری از صادق هدایت بود که شنیدمش... خوشم اومد از قلمش... این داستان واقعا برام قشنگ بود:)... از کتابای رئالیستی خوشم میادو این کتاب به همین شکل بود.. واقع گرایانه بودن داستانها حس جالبی میده... خوشم اومد... اون تیکه که زوطی صحبت کرد و کل حرف چندین سال داش اکل رو گفت واقعا جالب بود... اینکه مردم بعد یه مدت براش تره هم خورد نمیکردن ولی بعد مرگش همه براش گریه کردن هم جالب بود... دوسش داشتم کتابشو:)
خیلی دوس داشتم داستانشو😍
یه داستان عاشقی
بوف کور گیله مرد داش آکل
داستان عشق پاک و مردانگی و باید از داش آکل یاد گرفت
چقدر مرجان و دوس داشت و بهش نرسید به عشق مرجان عرق میخورد و با طوطی حرف میزد اخرشم دادنش به یکی بزرگتر از داش آکل و پر زخم تر
اخرشم شب عقد مرجان با کاکا رستم با قمه دعوا کردن و زخمی شد و مرد
اخرشم طوطی داش آکل و دادن به مرجان و طوطی گف مرجان عشق. تو منو کشت
یه داستان عاشقی
بوف کور گیله مرد داش آکل
داستان عشق پاک و مردانگی و باید از داش آکل یاد گرفت
چقدر مرجان و دوس داشت و بهش نرسید به عشق مرجان عرق میخورد و با طوطی حرف میزد اخرشم دادنش به یکی بزرگتر از داش آکل و پر زخم تر
اخرشم شب عقد مرجان با کاکا رستم با قمه دعوا کردن و زخمی شد و مرد
اخرشم طوطی داش آکل و دادن به مرجان و طوطی گف مرجان عشق. تو منو کشت
آخه مگه مجبورین اینجوری اجرا کنین؟ شما رو به خدا اینجوری آثار ارزندهی نویسندهها رو داغون نکنین، این چه جور خوندنه؟ آخه چقدر بی احساس و بد صدا و زشت میخونین؟ یعنی هیچکس نظارت نمیکنه؟ انگار ربات داره قصه میخونه!! زن و مرد یه جور روایت میکنن، خیلی خیلی افتضاح بود
من حاضرم براتون کتاب بخونم، مجانی، فقط راهش و بلد نیستم
یه کاری کنین که مردم راغب به شنیدن کتاب بشن نه بیزار از هرچی کتابه
ممنون
من حاضرم براتون کتاب بخونم، مجانی، فقط راهش و بلد نیستم
یه کاری کنین که مردم راغب به شنیدن کتاب بشن نه بیزار از هرچی کتابه
ممنون
اول راهنمایی بودم، در مدرسه شهید یوسفی که در کنار رودخانه کرج قرار داشت و از پنجرههای زنگ زده کلاس درختان تنومند چنار حیاط مدرسه به چشم میخورد و صدای معلم خوبمان آقای میراحمدی جوان به گوش میخورد که با صدای بلند درحال خواندن این داستان برای جمع دانش آموزان کلاس بود
بله این اتفاق شیرین بود که من رو به خواندن کتابهای صادق هدایت مشتاق کرد. پیشنهاد میکنم این داستان زیبا رو حتما بخونید.
بله این اتفاق شیرین بود که من رو به خواندن کتابهای صادق هدایت مشتاق کرد. پیشنهاد میکنم این داستان زیبا رو حتما بخونید.
داستانی عالی این داستان که به روایت جنگ بین داش آکل و کاکارستم میباشد. و همین ایجاد داستانی زیبا و عاشقانه میکند. داستان واگذاری اموال حاج سید به داش آکل و عشق سوسن که تمام وجود او را گرفته بود. اما او ۳۸ سال داشت و سوسن ۱۴ سالداستانی زیبا که در پایان با مرگ شخصیت اصلی تمام میشود ولی سوسن بعد از مرگ داش آکل به عشق داش آکل به او آگاه میشود توسط یک پرنده!
صادق هدایت داستان نویس متبحر و تاثیر گذار. عشق به مرجان. عشق به دختری که پدرش قیومیت اورا به داش آکل واگذار کرد. داش آکل در عشق مرجان سوخت ولی به خاطر مردانگیش به خاطر لوتی گریش پا پیش نگذاشت. انتهای داستان اشک در دیدگان هر خوانندهای مینشاند. داستان زیبای داش آکل اثری بس تاثیر گذار در عمق روح و جانمن داشت. با تشکر فراوان از تمام کسانی که کتابراه را آفریدند.
داستان یه عشق ناب رو به تصویر میکشه و نشون میده اتفاقا برخلاف تصورات مردم لوتیا خیلی با مرام و دل پاکن واقعا چه تو فیلما چه تو کتابا چه تو واقعیت این خیلی به چشم میخوره
به نظرم شاید بخاطر اینه که اونا همه زندگی رو با قلبشون زندگی میکنن
کتاب بسیار دلنشینی بود کاش این داش اکلها تو زندگی واقعی زیاد بشن تا زندگی زیبا تر بشه صدای گوینده هم مناسب بود
ممنون از کتابراه
به نظرم شاید بخاطر اینه که اونا همه زندگی رو با قلبشون زندگی میکنن
کتاب بسیار دلنشینی بود کاش این داش اکلها تو زندگی واقعی زیاد بشن تا زندگی زیبا تر بشه صدای گوینده هم مناسب بود
ممنون از کتابراه
این داستان و خیلی دوست داشتم قلم صادق هدایت واقعا حرف نداره با این داستان متوجه میشیم وقتی لات ها عاشق بشند کلا تغییر می کنند آخرش خیلی دوست داشتم برای اینکه داش آکل با یکی حرف بزنه و درد و دل کنه یک طوطی میگیره همه حرف احساسیشو بهش میگه و وقتی میمیره وصیت می کنه طوطی بره پیش دختر وقتی می ره همه حرف های که داش آکل گفته به طوطی طوطی تکرار میکنه
سلام به دوستان کتابراهی مگه میشه شاهکارهای صادق هدایت بد باشه یا اصلا جای نقدی داشته باشه؟ من فقط میتونم بگم از بین کتاب های صادق هدایت به ترتیب کدام و بیشتر دوست دارم که زودتر بخونم همین اما در کل از نظر من خواندن کتاب های صادق هدایت برای همه ی ایرانی ها و فارسی زبان ها از واجبات هست ممنون از کتاراه و تیم خوبشون
بسیار عالی. جای حرف و بحث نداره. من فیلمش هم دیده بودم اما داستانش خیلی شنیدنش لذت بخشه. آخر داستان غمگینه ولی قلم صادق هدایت عالیه. از بچگی ما رو از خواندن کتابهای ایشان میترسانند و میگفتند باعث افسردگی میشه و خیلی ها با خوندن آثارش خودکشی کردند اما در اون حد هم نیست. یا شاید حالا که هیجانات نوجوانی فروکش کرده اون حالت رو برای من ایجاد نمیکنه.
داستان داش آکل یکی از بهترین داستانهای هدایت است. بعضی اوقات به خاطر غرور غفلت و شرم وترس از حرف مردم از دوست داشتن و عشق و معشوق محروم میشویم و این شامل داش آکل قصه شد. ما باید از این داستان هدایت یاد بگیریم بخودمون فرصت عاشق شدن و معشوق داشتن بدیم حتی اگه این عاشقی نافرجام بمونه بهتر از اینه که دوست داشتن و عشق تو قلبت حبس بمونه
خوب. درباره اجرای صوتی کتاب، سال ۹۴ ضبط شده. بدست کانون فرهنگی چوک. و نمایش صوتی رایگان در دسترس عموم هست. پس چندان نمیشه خورده گرفت بهشون. کار قدیمیه. کوتاه و خلاصه شده است. مثل یک پروژهی پایان دوره اموزشی شاید. امیدوارم صداپیشگان الان کلی پیشرفت کرده و موفق باشن. برا زمان خودش، و صداشون که جوان به نظر میرسه، کار خوب و پیشرویی بوده.
به شخصه گاهی هرقدر هم که اثری زیبا و دلکش باشد در قامت نویسندهای نمیگنجد. کاش داشآکل را دولتآبادی مینوشت... با حداقل ۱۵۰ صفحه بیشتر. آن وقت شاید یک شاهکار دیگر در اندازههای بوف کور میشد. گاهی قدری قلم صادق عزیز در داستان عجول و یک جانبه میشود که در این قبیل داستانها که دوست نداری قصه تمام شود آزاردهنده است.
خداوکیلی شنگول و منگول و تعریف میکنه!!!! ممنون از وقتی که گذاشتین ولی خواهشن تورو خدا این داستانارو با این بیان ضعیف حروم نکنید چون یکی که تا حالا این داستان و نخورده باشه همین اولشو گوش کنه زده میشه از داستان به کسیم که میخواد بخونه میگه نخون چرت و پرت. اینجوری به نویسندهام توهین میشه،،،،
با اینکه از نویسندههای زیادی کتاب خوندم ولی این اولین کتاب از صادق هدایت بود راستش من قبلاًی تیکه کوچک از این مجموعه رو خونده بودم (سه قطره خون) ولی به نظرم این داستان واقعا میتونه تا حدودی جذاب باشه و من از سبک نوشتارش خوش اومدی ولی کاش تنوع راویها بیشتر بود واقعا ماه اوا بهتره:
هر چی میخوام نظر مفید و مثبت بدم شنیدن لحن کاراکترهای این نمایش صوتی تداعی میشه برام.. کاش اصلا بدون تغییر لحن با صدای ساده همون راوی گفته میشد دیالوگها. یه تنه این کانون فرهنگی چوک شتک زده به تمام نوستالژیهای ما.. کاش از گویندههای حرفهای تر استفاده کنه. لحن ملا اسحاق جهود که شاهکار بود
داستان عالی بود
صداقت و لوطی گری داش آکل قابل ستایش هست ولیای کاش به جای پیش بینی وقایع و نتیجه خواستگاری از مرجان با توجه به اینکه آنزمان دخترها در سن کم ازدواج میکردند خواستگاری را همان ابتدا انجام میداد نهایتش جواب رد میشنید هر چند در نهایت مرجان در سن بالاتر با یک مرد مسن تر ازدواج کرد
صداقت و لوطی گری داش آکل قابل ستایش هست ولیای کاش به جای پیش بینی وقایع و نتیجه خواستگاری از مرجان با توجه به اینکه آنزمان دخترها در سن کم ازدواج میکردند خواستگاری را همان ابتدا انجام میداد نهایتش جواب رد میشنید هر چند در نهایت مرجان در سن بالاتر با یک مرد مسن تر ازدواج کرد
داش آکل عاشق دختر ۱۴ سالهای به نام مرجان میشود که بعد از فوت پدرش به عنوان قیم آنها انتخاب شده، بازگو کردن این عشق را در مرام خود نمیداند و تنها پیش مونس خود که یک طوطی است از عشق به مرجان میگوید و مثل پدر از خانواده آن دختر مراقبت میکند تا اینکه مردی با سن بالاتر و چهره بدتر از داش آکل به خواستگاری دختر میآید داش آکل ترتیب خواستگاری را میدهد و بزرگان شهر را دعوت میکند و در حضور امام جمعه اعلام میکند که کار قیم بودن خود را به پایان رسانده و دیگر وظیفهای ندارد و از آن جا خارج میشود و مست میکند و با فردی درگیر میشود. داش آکل در بستر بیماریست که برادر مرجان به دیدن او میآید داش وصیت میکند که طوطی را به مرجان بدهند بعد از مرگ داش آکل مرجان در کنار طوطی نشسته که طوطی حرفهای داش را که قبلا شنیده تکرار میکند "مرجان! عشق تو منو کشت"
شخصیت پردازی داش آکل بسیار خوب از کار در آمده داش آکل همه آن چیزهایی که ما از یک لوتی بامرام توقع داریم دارد و در عین حال شخصیت کاملا مثبت و بی دردسری هم نیست.