نقد، بررسی و نظرات کتاب سیندرلا - جان پیشنس
مرتبسازی: پیشفرض
یک ستاره کم کردم، به خاطر بیش از حد کوتاه شدن قصه.. اما خب درسی که این داستان دارد، این هست که نتیجهی ازخودگذشتگی و مهربانی، نتیجهی مثبتی هست و از چشم خداوند پنهان نمیماند. اما انتقادی هم که به این نوع داستانها مثل سیندرلا، سفیدبرفی، دیو و دلبر، زیبای خفته و... وارد است، منتظر ماندن دخترها برای یک شاهزاده است تا بیابد و آنها را خوشبخت کند. در حالی که در زمانهی جدید، دخترها خود تلاش میکنند تا به موفقیت دست یابند و زندگی خود را بسازند. ضمنا من اسم نویسندهی داستان سیندرلا را نمیدانستم و ممنونم از کتابراه که باعث شد یک نکتهی جدید یاد بگیرم🍓
داستان سیندرلا رو بیشتر ما شنیدیم و لی این داستان یه کمی با بقیه فرق میکرد خلاصهی داستان رو میگم اگه خوشت اومد حتما بخونشی که شاهزادهی جوان برای انتخاب همسر یک مهمانی ترتیب میده و همهی دخترهای شهر رو دعوت میکنه خواهرهای ناتنیه سیدرلا موانع زیادی برای نیومدن سیندرلا گذاشتن وای او با پری مهربان تونست به مهمانی برهاگه خوشت اومد برو و داستانش رو بخون
اصلا خوب نبود. خیلی داستان را تغییر داده بود. مارمولکها درون بطری آب پیدا کرده بود و داخل شیشه کرده بود؟ این چه جنایتی؟؟ سیندرلا دختری مهربان بود. بعد موشها را از تله موش درآورد؟ خیلی بد بود. داستان را مختصر کرده بود و خیلی تغییر داده بود کلا باورم نمیشد اینهمه دستکاری در داستان کلاسیک. جملات هم منسجم نبود یکهو از یک مطلب میپرید یک جمله دیگه. متاسفم
سلام دوستان خسته نباشید کتاب عالی بود من که به شخصه خوشم اومد چون واسه من کتاب عالی بود و خیلی خیلی دوست داشتم من چندین بار کتاب الکترینکی نصب کردم ولی داستان هاش مثل این خوب نبود و کتابهای مناسب سن من نبود ولی وقتی این کتاب الکترینیکی رو نصب کردم کتاب مناسب سن اومد و خلاصه بگم این کتاب عالی عالی بود.
شرکت کند اما خواهرانش به او خندیدند و او را نبردند سیندرلای بیچارا که در گوشهای گریه میکرد فرشتهی کوچکی برای او این امکان را فراهم کرد اپکه به مهمانی برود وقتی که سیندرلا وارد مهمانی شد شاهزاده خواست با او بر قصد اما چیزهایی که فرشته به او داده بود وقت تا نیمه شب بود و به حالت قبلی بر میگشت وقتی که نیمه شب شد سیندرلا با سرعت با بیرون از مهمانی رفت و از خود یک کفش جا گذاشت وقتی که شاهزاده او را پیدا کرد دستور داد که تمام دختران سرزمین را امتحان کنند که ایا کفش به پای آنها میرود یا نه سرانجام وقتی که کفش به خانهی سیندرلا امد سیندرلا ان را به پا کرد و با ساهزاده ازدواج کرد