سال ۵۳ نوشته شده و زندگینامهایست از علی اشرف درویشیان. تا کنون کتابی از او نخوانده بودم و این کتاب روایتی مردمنگارانه از کودکیاش در ئاشورا یا آبشوران کرمانشاه است.
دوازده داستان کوتاه از فقری که عجیب درگیرت میکند. فقر و جهل همزمان و زن و کودکان آسیبدیده در آن. و روایتی که گویا راوی ان را با همان سن و سال اصلی نوشته باشد. اینهمه باورپذیر.
هرچند که با آن سالها فاصله هست، اما اثر فقر همان است که بوده.
و چه همراه میشوی جایی که میخواهد سهمش را و حسابش را با آنها که سر بر بالش میگذارند و نان خالی را و آب ترخینه را بدون پس گردنی میخورند؛ بگیرد.
آن جا که مادرش بیمار میشود و ماجرای تریاک و فرزندی که از گرسنگی تریاک خورانده میشد و...
هرچی از قشنگی کتاب بگم کم گفتم
آنقدر قلم نویسنده توانا و تصویر سازی قوی است و که انگار خودت وسط زندگی این خانواده به تماشا نشستهای و کلیه وقایع رو لمس میکن فوقالعاده است
ابشوران یک قسمت خیلی کوتاه ازداستان خیلی خیلی خیلی زیبای سایههای ابری استاداشرف درویشیان است که در چهار جلد و دو هزار و سیصد صفحه است بارها ارزش خواندن داره
کتاب زیبا و خاص از درد قشر ضعیف جامعه، قبل از خواندن کتاب نظرات بقیه را خواندم عجیب اشاره شده بود به طنز داستان ولی این کتاب برای من بسیار ناراحت کننده بود
دوازده داستان کوتاه از فقری که عجیب درگیرت میکند. فقر و جهل همزمان و زن و کودکان آسیبدیده در آن. و روایتی که گویا راوی ان را با همان سن و سال اصلی نوشته باشد. اینهمه باورپذیر.
هرچند که با آن سالها فاصله هست، اما اثر فقر همان است که بوده.
و چه همراه میشوی جایی که میخواهد سهمش را و حسابش را با آنها که سر بر بالش میگذارند و نان خالی را و آب ترخینه را بدون پس گردنی میخورند؛ بگیرد.
آن جا که مادرش بیمار میشود و ماجرای تریاک و فرزندی که از گرسنگی تریاک خورانده میشد و...